پرسش :
هجمههايي كه اين روزها بر عليه روحانيت صورت ميگيرد چه اهدافي را دنبال مينمايد؟ آيا اين تلاش در جهت جداسازي دين از روحانيت و اجتهاد و به تعبير اسلام منهاي اجتهاد و تخصص نيست؟ يا اينكه تلاش در جهت عرفي سازي دين به حاشيه راندن دين از صحنه حكومت نميباشد؟
پاسخ :
جواب اجمالي:
1. هدف اصلي دشمنان از هجمه به روحانيت جدايي دين از سياست و انزواي روحانيت است.
2. هدف فوق از راههاي مختلفي ممكن است دنبال شود: تبليغ مستقيم جدايي دين از سياست، تبليغ اسلام منهاي روحانيت، تبليغ تكثر قرائتها با هدف خارج ساختن تفسير اسلام از دست متخصصان.
3. عدهاي هم بدنبال ايجاد گسترش اباحيگري و بياعتقادي در جامعه و در نهايت تخريب باورهاي مردم هستند.
4. البته برخي انتقادهاي سازنده هم در جامعه در مورد روحانيت وجود دارد كه روحانيت با روي باز از آنها استقبال خواهد كرد.
جواب تفصيلي:
براي تيمّن و تبرك سخن خود را با بياني از حضرت امام(ره) شروع ميكنم، ايشان ميفرمايند: «استكبار وقتي از نابودي مطلق روحانيت و حوزهها مأيوس شد، دو راه براي ضربه زدن انتخاب نمود، يكي راه ارعاب و زور، ديگري راه خدعه و نفوذ، اولين و مهمترين حركت، القاي شعار جدايي دين از سياست است.»[1]
با توجه به فرمايش حضرت امام(ره) و با توجه به شرايط و تبليغات امروز بلندگوهاي استكباري ميتوان گفت هدف اصلي دشمنان اسلام، خارج ساختن دين و فقها از عرصه سياسي و اجتماعي كشور است و براي اين هدف ممكن از راههاي مختلفي وارد شوند و به اقتضاي شرايط تاكتيكهاي متفاوتي را اتخاذ نمايند. يك زماني ممكن است مستقيماً و آشكارا جدايي دين از سياست را تبليغ و ترويج نمايند. و يك زماني ممكن است تز اسلام منهاي روحانيت را مطرح و تبليغ نمايند و يك زماني همين تز را با نام ديگري بعنوان قرائتهاي مختلف از دين مطرح نمايند. همچنين با توهين و هتك حرمت و ترور شخصيت و تخريب روحانيون و علمايي كه در امور سياسي اجتماعي دخالت مينمايند و نقشهها و توطئههاي دشمنان را افشا ميكنند، سعي در منفعل كردن آنها و وادار نمودن آنها به عزلت و كنارهگيري از امور اجتماعي و سياسي از ترس حيثيت و آبروي خويش ميكنند. در هر حال نتيجه اين اقدامات و هدف نهايي آنها سرنگوني نظام جمهوري اسلام و تبديل آن به نظامي غير ديني و لائيك ميباشد. براي اينكه جدايي دين از سياست يعني ممنوعيت دخالت فقيه در امور سياسي كشور و اين يعني برچيدن ولايت فقيه. حجت الاسلام دري نجف آبادي وزير اطلاعات وقت در روزهاي پاياني سال 76 ميگويد: يكي از عناصر ضد انقلاب گفته است: «مذهب كه اساس مردم سادهدل است هم اكنون در دست روحانيون است و هنوز مغز شمار بزرگي از تودهها در گرو آنهاست. براي اجراي براندازي جمهوري اسلامي بايد ارتباط روحانيت با توده مردم را سست كرد. اين كاري است مشكل اما شدني.[2]
يكي از مدعيان اصلاح طلبي داخل ميگويد: «سياست به عرف مربوط ميشود.»[3] در حاليكه بسياري از آيات قرآن كريم و احكام اسلامي و روايات اهل بيت راجع به مسائل سياسي اجتماعي است. علي رغم آن، پيداست كه تلاش اينها اين است كه وانمود كنند كه دين و سياست ارتباطي با هم ندارند. اگر در اين شگرد و تلاش صريح جهت محدود كردن دين به امور شخصي و خارج شاختن آن از عرصههاي حيات اجتماعي موفق نشدند و كسي پذيراي حرفشان نشد، براي رسيدن به همين هدف اساسي، با واسطهها و مقدماتي از قبيل تعدّد قرائتها از اسلام، و عرفي ساختن دين و ازاين قبيل سخنان و تبليغات وارد ميشوند. منظور از طرح وجود داشتن قرائتهاي مختلف از دين هم (برخلاف برخي تلقيها) اين نيست كه در بين مراجع تقليد و فقهاءاختلاف نظر وجود دارد، بلكه طراحان اين حرف در مرحله اول ميخواهند برداشتهاي غير فقهاء و غير متخصصين را هم طراز با نظر فقهاء و متخصصان بالا بياورند، و وقتي موفق شدند نظر فقهاء و اسلامشناسان را با عنوان سفسطه گري و اسلام طالباني و... بكوبند و از صحنه بيرون نمايند. همانهايي كه (جاهلانه يا خائنانه) ميخواهند فرهنگ و فلسفه غرب را به عنوان قرائتي جديد از اسلام ارائه كنند و براي بيان نظر اسلام هيچ توجهي، به متون اصيل اسلام يعني قرآن و سنت ندارند. بهر حال كسي كه اندك عنايتي به تبليغات رسانههاي فارسي زبان بيگانه و مطبوعات داخلي همسوي با آنها داشته باشد به روشني متوجه اهداف آنها ميشود. آنهايي كه وجود و حضور روحانيت انقلابي را در عرصه سياسي اجتماعي مزاحم منافع نامشروع و ظلم و خيانت خود ميبينند با همه اين كارها به دنبال حذف آنها هستند.
بلي آنها بدرستي متوجه شدهاند كه تا تفسير اسلام به دست متخصصين امر و فقهاي عادل باشد، نميتوانند برداشت انحرافي خود را از دين (بلكه هواهاي نفساني خود را)[4] به نام دين جا بياندازند، مصمم هستند كه بقول خودشان تفسير اسلام را از انحصار فقهاء خارج كنند. البته برخي صاحبنظران معتقدند (و برخي قرائن هم آنرا تأييد ميكنند) كه عدهاي بدنبال آن هستند كه فرهنگ غربي و اباحيگري را ترويج كنند كه با فرهنگ اسلامي در تضادكامل است.
و اين چيزي است حتي فراتر از جدايي دين از سياست و براندازي نظام اسلامي.
حال ارتباط اين امر با هجمه به روحانيت و خارج ساختن آن از دست متخصصان چيست؟ روشن است كه وقتي تعريف و تفسير دين (با كنار زدن و حذف علماء) بدست هواپرستان جاهل، به تعبير قرآن كريم: «و ان كثيراً ليضلون باهوائهم بغير علم»[5] و بسياري از مردم از روي جهالت و ناداني و با صرف هواهاي نفسانيشان ديگران را گمراه ميكنند. و متأسفانه تا اكنون آثار اين اباحيگري را در سخن و عمل برخي از افراد جامعه و حتي برخي مسئولان شاهديم. بهرحال اين فرايند اگر ادامه يابد نه تنها نظام اسلامي و روحانيت، بلكه تدين و اخلاق جامعه اسلامي را تهديد ميكند. وظيفه اين است كه علماء و موقعيتشناسان از هجمهها نهراسند و به وظيفة خود عمل كنند كه «خداوند از آنهايي كه كتاب الهي به آنها داده شده است پيمان گرفتهاند كه آنرا بر مردم تبيين كنند)[6].
در پايان تذكر اين نكته نيز لازم است كه در كنار موج تهاجمهاي مغرضانه برخي انتقادات سالم نيز وجود دارد كه دلسوزانه صورت ميپذيرد و بايد آنها را پذيرفت و به فكر رفع نواقص بود.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . روحانيت و حوزهها از نظر امام خميني، ص 512.
[2] . كيهان، 11 اسفند 76، نقل از كتاب پايان داستان غم انگيز، حميد رسايلي.
[3] . روزنامه كيهان، 4 آبان 81.
[4] . همانگونه كه از آيه 120 سوره بقره و آيات متعدد ديگر استفاده ميشود.
[5] . سورة انعام، آية 119.
[6] . سورة آل عمران، آية 187.
جواب اجمالي:
1. هدف اصلي دشمنان از هجمه به روحانيت جدايي دين از سياست و انزواي روحانيت است.
2. هدف فوق از راههاي مختلفي ممكن است دنبال شود: تبليغ مستقيم جدايي دين از سياست، تبليغ اسلام منهاي روحانيت، تبليغ تكثر قرائتها با هدف خارج ساختن تفسير اسلام از دست متخصصان.
3. عدهاي هم بدنبال ايجاد گسترش اباحيگري و بياعتقادي در جامعه و در نهايت تخريب باورهاي مردم هستند.
4. البته برخي انتقادهاي سازنده هم در جامعه در مورد روحانيت وجود دارد كه روحانيت با روي باز از آنها استقبال خواهد كرد.
جواب تفصيلي:
براي تيمّن و تبرك سخن خود را با بياني از حضرت امام(ره) شروع ميكنم، ايشان ميفرمايند: «استكبار وقتي از نابودي مطلق روحانيت و حوزهها مأيوس شد، دو راه براي ضربه زدن انتخاب نمود، يكي راه ارعاب و زور، ديگري راه خدعه و نفوذ، اولين و مهمترين حركت، القاي شعار جدايي دين از سياست است.»[1]
با توجه به فرمايش حضرت امام(ره) و با توجه به شرايط و تبليغات امروز بلندگوهاي استكباري ميتوان گفت هدف اصلي دشمنان اسلام، خارج ساختن دين و فقها از عرصه سياسي و اجتماعي كشور است و براي اين هدف ممكن از راههاي مختلفي وارد شوند و به اقتضاي شرايط تاكتيكهاي متفاوتي را اتخاذ نمايند. يك زماني ممكن است مستقيماً و آشكارا جدايي دين از سياست را تبليغ و ترويج نمايند. و يك زماني ممكن است تز اسلام منهاي روحانيت را مطرح و تبليغ نمايند و يك زماني همين تز را با نام ديگري بعنوان قرائتهاي مختلف از دين مطرح نمايند. همچنين با توهين و هتك حرمت و ترور شخصيت و تخريب روحانيون و علمايي كه در امور سياسي اجتماعي دخالت مينمايند و نقشهها و توطئههاي دشمنان را افشا ميكنند، سعي در منفعل كردن آنها و وادار نمودن آنها به عزلت و كنارهگيري از امور اجتماعي و سياسي از ترس حيثيت و آبروي خويش ميكنند. در هر حال نتيجه اين اقدامات و هدف نهايي آنها سرنگوني نظام جمهوري اسلام و تبديل آن به نظامي غير ديني و لائيك ميباشد. براي اينكه جدايي دين از سياست يعني ممنوعيت دخالت فقيه در امور سياسي كشور و اين يعني برچيدن ولايت فقيه. حجت الاسلام دري نجف آبادي وزير اطلاعات وقت در روزهاي پاياني سال 76 ميگويد: يكي از عناصر ضد انقلاب گفته است: «مذهب كه اساس مردم سادهدل است هم اكنون در دست روحانيون است و هنوز مغز شمار بزرگي از تودهها در گرو آنهاست. براي اجراي براندازي جمهوري اسلامي بايد ارتباط روحانيت با توده مردم را سست كرد. اين كاري است مشكل اما شدني.[2]
يكي از مدعيان اصلاح طلبي داخل ميگويد: «سياست به عرف مربوط ميشود.»[3] در حاليكه بسياري از آيات قرآن كريم و احكام اسلامي و روايات اهل بيت راجع به مسائل سياسي اجتماعي است. علي رغم آن، پيداست كه تلاش اينها اين است كه وانمود كنند كه دين و سياست ارتباطي با هم ندارند. اگر در اين شگرد و تلاش صريح جهت محدود كردن دين به امور شخصي و خارج شاختن آن از عرصههاي حيات اجتماعي موفق نشدند و كسي پذيراي حرفشان نشد، براي رسيدن به همين هدف اساسي، با واسطهها و مقدماتي از قبيل تعدّد قرائتها از اسلام، و عرفي ساختن دين و ازاين قبيل سخنان و تبليغات وارد ميشوند. منظور از طرح وجود داشتن قرائتهاي مختلف از دين هم (برخلاف برخي تلقيها) اين نيست كه در بين مراجع تقليد و فقهاءاختلاف نظر وجود دارد، بلكه طراحان اين حرف در مرحله اول ميخواهند برداشتهاي غير فقهاء و غير متخصصين را هم طراز با نظر فقهاء و متخصصان بالا بياورند، و وقتي موفق شدند نظر فقهاء و اسلامشناسان را با عنوان سفسطه گري و اسلام طالباني و... بكوبند و از صحنه بيرون نمايند. همانهايي كه (جاهلانه يا خائنانه) ميخواهند فرهنگ و فلسفه غرب را به عنوان قرائتي جديد از اسلام ارائه كنند و براي بيان نظر اسلام هيچ توجهي، به متون اصيل اسلام يعني قرآن و سنت ندارند. بهر حال كسي كه اندك عنايتي به تبليغات رسانههاي فارسي زبان بيگانه و مطبوعات داخلي همسوي با آنها داشته باشد به روشني متوجه اهداف آنها ميشود. آنهايي كه وجود و حضور روحانيت انقلابي را در عرصه سياسي اجتماعي مزاحم منافع نامشروع و ظلم و خيانت خود ميبينند با همه اين كارها به دنبال حذف آنها هستند.
بلي آنها بدرستي متوجه شدهاند كه تا تفسير اسلام به دست متخصصين امر و فقهاي عادل باشد، نميتوانند برداشت انحرافي خود را از دين (بلكه هواهاي نفساني خود را)[4] به نام دين جا بياندازند، مصمم هستند كه بقول خودشان تفسير اسلام را از انحصار فقهاء خارج كنند. البته برخي صاحبنظران معتقدند (و برخي قرائن هم آنرا تأييد ميكنند) كه عدهاي بدنبال آن هستند كه فرهنگ غربي و اباحيگري را ترويج كنند كه با فرهنگ اسلامي در تضادكامل است.
و اين چيزي است حتي فراتر از جدايي دين از سياست و براندازي نظام اسلامي.
حال ارتباط اين امر با هجمه به روحانيت و خارج ساختن آن از دست متخصصان چيست؟ روشن است كه وقتي تعريف و تفسير دين (با كنار زدن و حذف علماء) بدست هواپرستان جاهل، به تعبير قرآن كريم: «و ان كثيراً ليضلون باهوائهم بغير علم»[5] و بسياري از مردم از روي جهالت و ناداني و با صرف هواهاي نفسانيشان ديگران را گمراه ميكنند. و متأسفانه تا اكنون آثار اين اباحيگري را در سخن و عمل برخي از افراد جامعه و حتي برخي مسئولان شاهديم. بهرحال اين فرايند اگر ادامه يابد نه تنها نظام اسلامي و روحانيت، بلكه تدين و اخلاق جامعه اسلامي را تهديد ميكند. وظيفه اين است كه علماء و موقعيتشناسان از هجمهها نهراسند و به وظيفة خود عمل كنند كه «خداوند از آنهايي كه كتاب الهي به آنها داده شده است پيمان گرفتهاند كه آنرا بر مردم تبيين كنند)[6].
در پايان تذكر اين نكته نيز لازم است كه در كنار موج تهاجمهاي مغرضانه برخي انتقادات سالم نيز وجود دارد كه دلسوزانه صورت ميپذيرد و بايد آنها را پذيرفت و به فكر رفع نواقص بود.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . روحانيت و حوزهها از نظر امام خميني، ص 512.
[2] . كيهان، 11 اسفند 76، نقل از كتاب پايان داستان غم انگيز، حميد رسايلي.
[3] . روزنامه كيهان، 4 آبان 81.
[4] . همانگونه كه از آيه 120 سوره بقره و آيات متعدد ديگر استفاده ميشود.
[5] . سورة انعام، آية 119.
[6] . سورة آل عمران، آية 187.