چهارشنبه، 25 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

آيا جهاد ابتدايي، نشانه‏ي "نابردباري مذهبي" و موجب جنگ افروزي نمي‏شود؟


پاسخ :
واقعيت مطلب آن است كه تحقق پيرامون شرايط جهاد ابتدايي بسيار مشكل است. به ويژه در اين زمان كه تمام كشورها، بر اساس روابط بين المللي، موجوديت يك‏ديگر را به رسميت شناخته‏اند و با هم‏ديگر عهد و پيمان دارند؛ و هيچ‏ كشوري حق جنگ با كشورهاي ديگر، حتّي كافر و مشرك را ندارد؛ چنان‏كه در قرآن مجيد مي‏خوانيم: (اِلاّ الَّذين عَهِدتُّم مِن المشركين ثم لَم ينقُصُوكم شيئاً و لم يُظهِرُوا عليكُم أَحَداً فاتمُّوا اليهم عهدَهُم اِلي مدتهم اِن اللَّه يحبُّ المتقين)؛[1] "مگر كساني از مشركان كه با آن‏ها عهد بستيد و چيزي از آن را در حق شما فروگذار نكردند و كسي را عليه شما تقويت ننمودند، پيمان آن‏ها را تا پايان مدتشان محترم بشمريد؛ زيرا خداوند پرهيزگاران را دوست دارد".
فقط در صورتي كه از سوي دشمن، عهدشكني شود و اقدام به توطئه‏چيني كنند، بايد به دفاع پرداخت و با از بين بردن سردمداران آنان، آن‏ها را به عقب‏نشيني واداشت؛ چنان كه در قرآن مجيد مي‏خوانيم:
(و إن نَكثُوا اَيْمَنهم من بعد عهدهم و طعنوا في دينكم فقتلوا أئمة الكفر اِنَّهم لااَيْمَنَ لَهم لعلهم ينتهون)؛[2] "و اگر پيمان‏هاي خود را پس از عهد خويش بشكستند و آيين شما را مورد طعن قرار دهند، با پيشوايان كفر پيكار كنيد؛ چرا كه آن‏ها پيماني ندارند، شايد دست بردارند".
بنابراين، مبارزات مسلمانان بيش‏تر جنبه‏ي دفاعي دارد و از بروز جنگ و جنگ‏طلبي به دور مي‏باشد. گذشته از اين كه جهاد ابتدايي، تنها به منظور رفع موانع و ايجاد بستر مناسب براي رساندن نداي توحيد است و از غرض‏ورزي‏هاي گوناگون فرقه‏اي و مذهبي در آن چيزي نيست و گرايش به توحيد، نه تنها موجب جنگ‏افروزي نمي‏شود كه مهم‏ترين عامل و محكم‏ترين ريسمان براي وحدت و اتحاد مي‏باشد. چنان كه در قرآن مي‏خوانيم:
(قل يأهل الكتب تعالَوا اِلَي كلمة سواءٍ بيننا و بينَكم اَلاّ نَعْبُدِ اِلّا الله و لاَ نشرك به)[3] "بگو: اي اهل كتاب! بياييد به سوي سخني كه ميان ما و شما يك‏سان است كه جز خداوند يگانه را پرستيم و چيزي را همتاي او قرار ندهيم".
ناگفته نماند كه اصطلاح "نابردباري مذهبي" از رفتار نامناسب پيروان فرقه‏هاي مذهبي نسبت به يك‏ديگر، برگرفته شده است؛ و منشاء جنگ‏هاي چه بسا طولاني در ميان پيروان اديان و حتّي فرقه‏هاي مختلف يك دين نيز در كشورهاي مسيحي‏نشين و مسلمان‏نشين به دنبال نابردباري مذهبي، گرفتار اختلافات شديد و خون‏ريزي‏هاي فراوان شده است كه براي حل اين معضل، برخي از نظريه‏پردازان در حوزه‏ي معرفت ديني، نظريه‏ي پلوراليسم و تكثر، حقانيت اديان را مطرح كردند و در عرصه‏ي نظام سياسي، نظريه‏ي سكولاريسم و جدايي دين از حكومت را پي‏گيري نمودند؛ با اين هدف كه با التزام به اين نظريه، هيچ گروهي، آيين خويش را حق مطلق نخواهد دانست؛ بلكه پيروان ديگر اديان را نيز بر حق خواهند دانست و وجود آنان را تحمل خواهند كرد و نابردباري مذهبي به بردباري تبديل خواهد شد و با زدودن اين حساسيت‏ها حتّي جنگ‏هاي فرقه‏اي در ميان پيروان يك دين نيز از بين خواهد رفت.
در پاسخ بايد گفت؛ اگر چه تلاش براي يافتن راهي كه جنگ و خون‏ريزي را از بين ببرد، بسيار شايسته و قابل تقدير است امّآ نبايد اين راه، ابزار و پوششي براي قرباني كردن حق و حقيقت باشد؛ بلكه علاوه بر ارائه‏ي راه كارهاي پسنديده براي زندگي مسالمت‏آميز پيروان اديان و فرقه‏ها، بايد تلاش كرد كه حق و راه كامل رسيدن به سعادت واقعي، براي مردم آشكار شود و به دنبال چنين تلاشي، انسان‏هاي حقيقت‏جو، راه خويش را مي‏يابند و بر ديگران عذري باقي نمي‏ماند. تلاش پيامبران نيز اين گونه بوده است و از فرهنگ قرآن هم اين گونه به دست مي‏آيد كه علاوه بر اين كه نبايد از حساسيت‏هاي حقيقت‏جويي انسان‏ها كاست و دائماً حقانيت اسلام را تبليغ كرد؛ بايد در عين حال، به زندگي سالمت‏آميز و روابط عادلانه و انساني، رو آورد و مسلمانان را از هر گونه ظلم و تجاوز و نقض حقوق ديگران، برحذر داشت؛ به همين منظور، آيات بسياري در قرآن وجود دارد، كه از حقانيت قرآن و شريعت اسلام سخن به ميان آورده و علاوه بر مشركان، پيروان اديان ديگر را نيز به پذيرفتن اسلام دعوت نموده است و كساني را كه پس از آگاهي از قرآن، روي گردان شوند، از حقيقت جويان و تسليم شدگان در برابر فرمان خداوند، جدا دانسته و به عنوان كافر معرفي كرده لعنت و دوري از رحمت خدا را سزاوار آن‏ها دانسته است. در قرآن مجيد مي‏خوانيم: (و لمّا جاءَهم كتبٌ مِن عند الله مصدق لِمَا معهم و كانوا مِن قبلُ يَستفتِحونَ عَلي الذين كفروا فلمّا جاءَهم مَا عَرفوا كفروا بِه فلعنَةُ الله عَلَي الكافرين)[4]؛ "و هنگامي كه از طرف خداوند كتابي براي آن‏ها آمد كه موافق نشانه‏هايي بود كه با خود داشتند، و پيش از اين، به خود نويد پيروزي بر كافران مي‏دادند؛ با اين همه، هنگامي كه اين كتاب و پيامبري را كه از قبل شناخته بودند نزد آن‏ها آمد، به او كافر شدند، لعنت خدا بر كافران باد!".
از اين آيه‏ي شريفه به نحوي آشكار مي‏شود كه در هر زمان بايد كامل‏ترين جلوه‏ي حق را پذيرفت؛ و گرنه از زمره‌‏ي حقيقت جويان خارج خواهد بود و در جرگه‏ي كافران به شمار خواهد آمد. و بدين گونه بطلان پلوراليسم ديني، به معناي تكثر حق و راويان و پيروان آن‏ها، آشكار مي‏شود؛ مگر آن كه پلوراليسم به معناي زندگي مسالمت‏آميز پيروان اديان باشد؛ نه حقانيت تمام اديان، كه اين پسنديده است و سنت و سيره‏ي پيامبر و امامان:، اين گونه بوده است.[5] آنچه در پايان قابل بيان است، اين است كه: بايد بين زندگي اجتماعي در عرصه هاي گونه گون با حق و باطل بودن تفاوت قايل شد، زندگي اجتماعي در عرصه هاي گونه گون مي تواند مسالمت آميز باشد و در صورت نبودن دشمني مشكل پيش نمي آيد.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . ‏ توبه/4؛ و مجله‏ي فقه اهل بيت، سال سوم، ش 9، تقرير درس خارج مقام معظم رهبري در باره‏ي حكم صائبان و كافران.
[2] . توبه/12.
[3] . آل عمران/64.
[4] . بقره/89.
[5] . ر.ك: رباني گلپايگاني، علي، تحليل و نقد پلوراليسم ديني، ص22؛ و ر.ك: مطهري، مرتضي، مجموعه آثار(عدل الهي)، ج 1، ص 277. براي توضيحات بيش‏تر و هم چنين براي بحث ارتداد: ر.ك: مظفري، محمد حسين، نابردباري مذهبي، مؤسسه‏ي دانش و انديشه معاصر.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.