پرسش :
پیامدهاى مثبت پلوراليسم دينى، كدام است؟ آيا اين پى آمدها در دين اسلام به دست نمىآيد؟تفاوت جامعهى اسلامى با جامعهاى كه در آن، پلوراليسم دينى پذيرفته شده است، چيست؟
پاسخ :
پیامدهاى مثبت پلوراليسم دينى عبارت است از:
1- هم زيستى مسالمتآميز پيروان اديان
ادعا شده است كه يكى از پىآمدهاى مثبت «پلوراليسم دينى»، مدارا و همزيستى مسالمتآميز پيروان اديان و مذهبهاى گوناگون در يك جامعه است؛ يعنى در مقام عمل، همه با مسالمت و صلح و صفا در كنار هم زندگى كنند، به يكديگر احترام بگذارند و با هم درگير نشوند. اين گونه «پلوراليسم دينى» پيش از آن كه از سوى هواداران اين نظريه مطرح شود، به شكل كاملتر و منطقى در دين اسلام و سيرهى پيامبر اكرم و پيشوايان معصومعليهمالسَّلام وجود داشته است. براى نمونه، قرآن كريم مىفرمايد:
و لا ينهكم اللَّه عن الذين لم يُقاتلوكم فى الدين و لم يخرجوكم من دياركم ان تبَروُّهم و تقسطوا اليهم ان اللَّه يحب المقسطين.( ممتحنه، 8. )
خداوند، شما را از نيكى كردن و عدالت ورزيدن در حقّ كسانى كه در امر دين با شما پيكار نكرده و شما را از خانه و ديارتان، بيرون نراندهاند، باز نمىدارد؛ زيرا خداوند، عدالتپيشگان را دوست دارد.
2- گفتوگوى اديان
بر اساس اين روش، دينداران بايد با روشى منطقى و خردپذير، به بررسى اصول دينى همهى اديان بپردازند و با ضوابط معرفتشناسى و منطقى به گفتهى آنان گوش فرادهند، تا به دين صحيح دست يابند. قرآن كريم نيز به اين مطلب اشاره دارد، چنان كه مىفرمايد:
فبشر عباد الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه.( زمر، 71 و 81. )
پس بندگان را بشارت ده، همان كسانى كه سخنان را مىشنوند و از نيكوترين آنها پيروى مىكنند....
در سيرهى پيامبر اكرم و پيشوايان معصومعليهمالسَّلام مىبينيم كه آنان هميشه در اين زمينه پيش گام بودند و با سعهى صدر و اخلاق نيك، با انجام مناظره به جدال احسن مىپرداختند و به انديشهى مخالفان خويش، احترام مىنهادند.( كلام جديد، ص 271. )
3- نجات اكثريت
گفتهاند يكى ديگر از پى آمدهاى مثبت پلوراليسم دينى، نجات يافتن افراد بيشترى از مردم است. بايد گفت: هر چند يك دين حق است، ولى خداوند متعال در قيامت، افراد بسيارى را كه تقصيرى نداشتهاند، مىبخشد؛ يعنى خداوند اين مستضعفان فكرى را هر چند پيرو دينهاى ديگرى باشند، از بخشش خود، بىنصيب نمىگذارد.
پس مسألهى بخشش و نجات افراد بيشتر، بدون تكيه بر پلوراليسم دينى نيز تحقق يافتنى است.( عدل الهى، مرتضى مطهرى، صص 982 و 463. )
با توجه به اين گفتهها در مىيابيم كه بدون پلوراليسم دينى، مىتوان به پى آمدهاى مثبت آن دست يافت.
تفاوتهاى جامعه اسلامى با جامعهاى كه در آن «پلوراليسم دينى» پذيرفته شده است، عبارتند از:
1- جامعههايى كه پلوراليسم دينى را پذيرفتهاند، در پى مسايل مشترك هستند
اين ديدگاه به وسيلهى نسبيّت گرايى، خودنمايى مىكند. جامعههاى به اصطلاح «پلوراليستى»، از يك سو با اطلاقگرايى و طرد گرايى مخالفاند و از سوى ديگر، به دليل دگرگونىهاى تاريخى، معتقدند كه همه چيز به ويژه پديدههاى فرهنگى و نظريههاى دينى و اخلاقى، وسيلهى رستگارى را در اختيار انسان مىنهند. پس به اختلافها و راههاى متفاوت يكديگر نبايد انديشيد، بلكه بايد به مسايل مشترك توجه داشت و از اختلاف پرهيز كرد. اين رويكرد، در جامعهى اسلامى، جايگاهى ندارد؛ زيرا اگر اين جامعهها به تحوّل تاريخى همهى پديدههاى و نسبيّت واقعى و خارجى گرايش دارند، پس نبايد به رستگارى اعتقادى داشته باشند. اين در حالى است كه اين عناصر هدف همهى دين داران است. مىپرسيم: اگرهمهى پديدههاى جهان، متحول و متغير باشند، پس چگونه مىتوان يك يا چند امرمشترك و ثابت در همهى اديان يافت؟ افزون بر اين، هيچ انديشمند واقعيتگرايى، تحول عمومى پديدهها را نمىپذيرد؛ چون در غير اين صورت، نخستين پديدهاى كه با اين نظريه ذبح مىشود، نظريهى نسبى گرايى صاحبان اين رويكرد است كه تحول، آن را به اثبات تبديل مىكند.( كلام جديد، ص 710. ) از همه مهمتر، سيرهى پيامبر اكرم و امامان معصومعليهمالسَّلام و قرآن كريم، شكاكيّت و نسبيّت را نفى مىكنند و رسيدن به حق را امكانپذير مىدانند. قرآن مىفرمايد:
و اذا قيل انَّ وعداللَّه حق و الساعة لاريب فيها قلتم ما ندرى ما الساعة ان نظن الا ظنا و ما نحن بِمستيقنين.( جاثيه، 23. )
و هنگامى كه گفته مىشد: «وعدهى خداوند حق است و در قيامت هيچ شكى نيست»، شما مىگفتيد: «ما نمىدانيم قيامت چيست؟ ما تنها گمانى در اين باره داريم و به هيچ وجه يقين نداريم».
2- وحدت جامع و كامل دين
بر اساس اين ويژگى، جامعهى تكثّرگرا، ضرورت دين را در وجود گوهر دين پذيرفتنى مىداند و تكثّر اديان را براى پديدار گشتن جامع و كامل وحدت متعالى دين، ضرورى مىشمارد. به گفتهى آنان، هر دين خاص، بخشى از ذات و گوهر دين ازلى و ابدى را تجسم مىبخشد.
اين سخن نيز اشكالهايى دارد كه اينك بر مىشمريم.( تحليل و نقد پلوراليسم دينى، صص 531 - 631. ) ضمانتى وجود ندارد كه اديان، گوهر واحدى داشته باشند. افزون بر آن، گوهر واحد اديان نيز قابل كشف نيست. بايد دانست اگر وجود صدف براى اديان ضرورت نداشته باشد، گوهر اديان نيز نمىتواند تداوم يابد. حتى اگر ما تمايز صدف و گوهر اديان را بپذيريم، نمىتوانيم ضرورت وجود صدف را انكار كنيم؛ زيرا هر انسان دين دارى كه مىخواهد به گوهر دين خود دست يابد تنها از راه صدف، به آن مىرسد. پس اين ويژگى به خواستهى «پلوراليسم» تحقق نمىبخشد؛ زيرا هر دينى به ناچار، به انحصار صدف و گوهر خود فتوا مىدهد.( كلام جديد، صص 771 - 871. )
3- حجيّت مطلق و منحصر به فرد، در هيچ دينى وجود ندارد
در جامعههايى كه نظريهى «پلوراليسم دينى» حاكم است، سه عنصر اصلى در تجربههاى دينى بشر وجود دارد كه عبارت است از: عنصر رازگونه، عنصر عرفانى و عنصر پيامبرانه. اگر اين سه عنصر با يكديگر هم آهنگ و متّحد شوند، چيزى به نام «دين روح عينى» فراهم مىآورند. اين پديده همان مطلوبى است كه اديان در جست و جوى آنند و در هر دين تاريخى، تنها بخشى از آن به ظهور رسيده است. پس حجيّت مطلق و منحصر به فرد، در هيچ دين خاصى وجود ندارد.( تحليل و نقد پلوراليسم دينى، ص 90. )
اين ويژگى نيز در جامعهى اسلامى جايگاهى ندارد؛ زيرا همان گونه كه تفسيرهاى گوناگون دربارهى تجربهى دينى از فرهنگ، سنّت، اوضاع اجتماعى و روح افراد متأثر است، حقيقت تجربهى دينى نيز كه براى تجربه گر پديد مىآيد، از آنها تأثير مىپذيرد. در نتيجه، تجربههاى دينى همانند تفسير آنها، متفاوت و گونهگون خواهند بود. اگر هر دينى تنها به بخشى از روح عينى دست مىيابد، چگونه وجود آن حقيقت اثبات مىشود و مىگوييم هر دينى به بخشى از آن رسيده است؛ زيرا ممكن است هر يك از اديان به واقعيتى مستقل از دين ديگر دست يافته باشد. پس اين ادعا كه همگى اديان به بخشهاى گوناگون يك حقيقت رسيدهاند، بدون دليل است.( كلام جديد، صص 671 و 971. )
4- پيامهاى همهى اديان معناى واحدى دارد
براساس اين ويژگى، اديان الهى همگى پيامهاى واحدى دارند؛ يعنى اديان، سخن يكديگر را نقض نمىكنند و مردم مىتوانند با اديان گوناگون، به يك نتيجه برسند!
اين ويژگى نيز معتبر نيست؛ زيرا اديان، اختلاف ريشهدارى دارند و تفاوت آشكارى حتى ميان يهوديان و مسيحيان ديده مىشود. اختلافهاى دينى به دو دستهى عقيدتى و بنيادين تقسيم مىشود. در گروه اول، محمولهاى گوناگون، به يك موضوع واحد نسبت داده مىشود. اختلافهاى گروه دوم نيز آن است كه موضوعهاى گوناگون به يك محمول پيوند مىخورد. براى نمونه، اين دو گزاره را در نظر بگيريد:
الف - «خداوند مبدأ هستى است».
ب - «طبيعت مبدأ هستى است».
اختلافى كه بين اين دو گزينه وجود دارد، باورمندان آنها را به موحد و غير موحد تقسيم مىكند.( مجموعهى آثار، علامه مرتضى مطهرى، انتشارات صدرا، ج 3، ص 061؛ كلام جديد، صص 971 - 810. )
5- محور بودن ايمان گرايى به جاى شريعت مدارى
ديگر ويژگى يك جامعهى «تكثرگرا»، اين است كه شريعت گرايى در آن، جاى خود را به ايمان گرايى مىدهد. هرگاه سازمانها و نهادهاى دينى در جامعهاى به وجود آمدند، ساختارهاى عقيدتى و عملى دگم و بستهاى را در قالب قوانين خشك و انعطافناپذير پديد مىآورند كه به نفى ديگران مىانجامد. در مقابل، ايمان دينى، تجربهاى سيّال است كه به نفى ديگران نمىانجامد.
اين ويژگى نيز مشكل دارد. اگر بتوان شريعت را به صورت آداب و رسوم و ساختار نظام ضد عقيدتى و اجتماعى ارايه كرد كه به صورت سيّال، با تجربهى ايمانى و دينى، سازگار باشد، اين صورت سيال دين با جامعه و فرهنگى متناسب است كه از آن تأثير پذيرفته است. بدين ترتيب، دين با تجربهى دينى كه در آن جامعه، تولد يافته است، سازگارى مىيابد. چون جوامع و فرهنگها گوناگون هستند، به ناچار اديان و تجربههاى دينى آنها نيز تفاوت پيدا خواهند كرد. آن گاه به آغاز نزاع بر مىگرديم؛ يعنى اين پرسش پيش مىآيد كه رستگارى و رسيدن به حقيقت از آنِ كدام دين و تجربهى دينى است؟
6- همهى اديان بدون هيچ تفاوتى بر حقّند
يكى ديگر از ويژگىهاى جوامع «پلوراليستى»، بر حق دانستن همهى اديان آسمانى است. در اين ديدگاه، اسلام، مسيحيت، يهوديت و حتى در معناى گستردهتر، همهى مكتبهاى غير آسمانى مانند:بوداييزم، هندوييزم، ماركسيسم و... رستگارى بشر را تضمين مىكنند و حقانيت و رسميت دارند!
اين ويژگى، با بحران منطقى و عقلى آشكارى رو به روست؛ زيرا اجتماع نقيضين و ضدّين را پيشنهاد مىدهد، در حالى كه هر دو محال هستند. انسان با پذيرش «توحيد» اسلام، «تثليث» مسيحيت و «الوهيت» برهما و بودا، به تناقض گويى آشكارى دچار مىشود كه بر هيچ كس پوشيده نمىماند.( كلام جديد، ص 881. ) افزون بر آن، در درون دين نيز آيات و روايات اسلامى، به صراحت و صددرصد با آن مخالفند.( عدل الهى، ص 862. )
نتيجهگيرى:
تنها در عرصهى هم زيستى مسالمتآميز پيروان مذهبها و اديان در كنار يكديگر، نظريهى نجات اكثريت و گفت و گوى اديان، رويكردى از پلوراليسم دينى ديده مىشود. با اين حال، همهى پى آمدهاى مثبت، به شكل كامل و منطقىتر در آيات قرآن كريم، متون دينى و سيرهى پيامبر اكرم و پيشوايان معصومعليهمالسَّلام آمده است. اهل بيتعليهمالسَّلام همواره با انجام مناظره و جدال احسن، با سعهى صدر و اخلاق نيكو، اين كاركردها را تحقق بخشيدهاند. ديگر ويژگىهاى پلوراليسم، اصولاً با مبانى اسلامى هم آهنگ نيست و جامعهى اسلامى نيز به يارى جستن از آنها، نيازى ندارد.
منبع: فصلنامه صباح ، مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه
پیامدهاى مثبت پلوراليسم دينى عبارت است از:
1- هم زيستى مسالمتآميز پيروان اديان
ادعا شده است كه يكى از پىآمدهاى مثبت «پلوراليسم دينى»، مدارا و همزيستى مسالمتآميز پيروان اديان و مذهبهاى گوناگون در يك جامعه است؛ يعنى در مقام عمل، همه با مسالمت و صلح و صفا در كنار هم زندگى كنند، به يكديگر احترام بگذارند و با هم درگير نشوند. اين گونه «پلوراليسم دينى» پيش از آن كه از سوى هواداران اين نظريه مطرح شود، به شكل كاملتر و منطقى در دين اسلام و سيرهى پيامبر اكرم و پيشوايان معصومعليهمالسَّلام وجود داشته است. براى نمونه، قرآن كريم مىفرمايد:
و لا ينهكم اللَّه عن الذين لم يُقاتلوكم فى الدين و لم يخرجوكم من دياركم ان تبَروُّهم و تقسطوا اليهم ان اللَّه يحب المقسطين.( ممتحنه، 8. )
خداوند، شما را از نيكى كردن و عدالت ورزيدن در حقّ كسانى كه در امر دين با شما پيكار نكرده و شما را از خانه و ديارتان، بيرون نراندهاند، باز نمىدارد؛ زيرا خداوند، عدالتپيشگان را دوست دارد.
2- گفتوگوى اديان
بر اساس اين روش، دينداران بايد با روشى منطقى و خردپذير، به بررسى اصول دينى همهى اديان بپردازند و با ضوابط معرفتشناسى و منطقى به گفتهى آنان گوش فرادهند، تا به دين صحيح دست يابند. قرآن كريم نيز به اين مطلب اشاره دارد، چنان كه مىفرمايد:
فبشر عباد الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه.( زمر، 71 و 81. )
پس بندگان را بشارت ده، همان كسانى كه سخنان را مىشنوند و از نيكوترين آنها پيروى مىكنند....
در سيرهى پيامبر اكرم و پيشوايان معصومعليهمالسَّلام مىبينيم كه آنان هميشه در اين زمينه پيش گام بودند و با سعهى صدر و اخلاق نيك، با انجام مناظره به جدال احسن مىپرداختند و به انديشهى مخالفان خويش، احترام مىنهادند.( كلام جديد، ص 271. )
3- نجات اكثريت
گفتهاند يكى ديگر از پى آمدهاى مثبت پلوراليسم دينى، نجات يافتن افراد بيشترى از مردم است. بايد گفت: هر چند يك دين حق است، ولى خداوند متعال در قيامت، افراد بسيارى را كه تقصيرى نداشتهاند، مىبخشد؛ يعنى خداوند اين مستضعفان فكرى را هر چند پيرو دينهاى ديگرى باشند، از بخشش خود، بىنصيب نمىگذارد.
پس مسألهى بخشش و نجات افراد بيشتر، بدون تكيه بر پلوراليسم دينى نيز تحقق يافتنى است.( عدل الهى، مرتضى مطهرى، صص 982 و 463. )
با توجه به اين گفتهها در مىيابيم كه بدون پلوراليسم دينى، مىتوان به پى آمدهاى مثبت آن دست يافت.
تفاوتهاى جامعه اسلامى با جامعهاى كه در آن «پلوراليسم دينى» پذيرفته شده است، عبارتند از:
1- جامعههايى كه پلوراليسم دينى را پذيرفتهاند، در پى مسايل مشترك هستند
اين ديدگاه به وسيلهى نسبيّت گرايى، خودنمايى مىكند. جامعههاى به اصطلاح «پلوراليستى»، از يك سو با اطلاقگرايى و طرد گرايى مخالفاند و از سوى ديگر، به دليل دگرگونىهاى تاريخى، معتقدند كه همه چيز به ويژه پديدههاى فرهنگى و نظريههاى دينى و اخلاقى، وسيلهى رستگارى را در اختيار انسان مىنهند. پس به اختلافها و راههاى متفاوت يكديگر نبايد انديشيد، بلكه بايد به مسايل مشترك توجه داشت و از اختلاف پرهيز كرد. اين رويكرد، در جامعهى اسلامى، جايگاهى ندارد؛ زيرا اگر اين جامعهها به تحوّل تاريخى همهى پديدههاى و نسبيّت واقعى و خارجى گرايش دارند، پس نبايد به رستگارى اعتقادى داشته باشند. اين در حالى است كه اين عناصر هدف همهى دين داران است. مىپرسيم: اگرهمهى پديدههاى جهان، متحول و متغير باشند، پس چگونه مىتوان يك يا چند امرمشترك و ثابت در همهى اديان يافت؟ افزون بر اين، هيچ انديشمند واقعيتگرايى، تحول عمومى پديدهها را نمىپذيرد؛ چون در غير اين صورت، نخستين پديدهاى كه با اين نظريه ذبح مىشود، نظريهى نسبى گرايى صاحبان اين رويكرد است كه تحول، آن را به اثبات تبديل مىكند.( كلام جديد، ص 710. ) از همه مهمتر، سيرهى پيامبر اكرم و امامان معصومعليهمالسَّلام و قرآن كريم، شكاكيّت و نسبيّت را نفى مىكنند و رسيدن به حق را امكانپذير مىدانند. قرآن مىفرمايد:
و اذا قيل انَّ وعداللَّه حق و الساعة لاريب فيها قلتم ما ندرى ما الساعة ان نظن الا ظنا و ما نحن بِمستيقنين.( جاثيه، 23. )
و هنگامى كه گفته مىشد: «وعدهى خداوند حق است و در قيامت هيچ شكى نيست»، شما مىگفتيد: «ما نمىدانيم قيامت چيست؟ ما تنها گمانى در اين باره داريم و به هيچ وجه يقين نداريم».
2- وحدت جامع و كامل دين
بر اساس اين ويژگى، جامعهى تكثّرگرا، ضرورت دين را در وجود گوهر دين پذيرفتنى مىداند و تكثّر اديان را براى پديدار گشتن جامع و كامل وحدت متعالى دين، ضرورى مىشمارد. به گفتهى آنان، هر دين خاص، بخشى از ذات و گوهر دين ازلى و ابدى را تجسم مىبخشد.
اين سخن نيز اشكالهايى دارد كه اينك بر مىشمريم.( تحليل و نقد پلوراليسم دينى، صص 531 - 631. ) ضمانتى وجود ندارد كه اديان، گوهر واحدى داشته باشند. افزون بر آن، گوهر واحد اديان نيز قابل كشف نيست. بايد دانست اگر وجود صدف براى اديان ضرورت نداشته باشد، گوهر اديان نيز نمىتواند تداوم يابد. حتى اگر ما تمايز صدف و گوهر اديان را بپذيريم، نمىتوانيم ضرورت وجود صدف را انكار كنيم؛ زيرا هر انسان دين دارى كه مىخواهد به گوهر دين خود دست يابد تنها از راه صدف، به آن مىرسد. پس اين ويژگى به خواستهى «پلوراليسم» تحقق نمىبخشد؛ زيرا هر دينى به ناچار، به انحصار صدف و گوهر خود فتوا مىدهد.( كلام جديد، صص 771 - 871. )
3- حجيّت مطلق و منحصر به فرد، در هيچ دينى وجود ندارد
در جامعههايى كه نظريهى «پلوراليسم دينى» حاكم است، سه عنصر اصلى در تجربههاى دينى بشر وجود دارد كه عبارت است از: عنصر رازگونه، عنصر عرفانى و عنصر پيامبرانه. اگر اين سه عنصر با يكديگر هم آهنگ و متّحد شوند، چيزى به نام «دين روح عينى» فراهم مىآورند. اين پديده همان مطلوبى است كه اديان در جست و جوى آنند و در هر دين تاريخى، تنها بخشى از آن به ظهور رسيده است. پس حجيّت مطلق و منحصر به فرد، در هيچ دين خاصى وجود ندارد.( تحليل و نقد پلوراليسم دينى، ص 90. )
اين ويژگى نيز در جامعهى اسلامى جايگاهى ندارد؛ زيرا همان گونه كه تفسيرهاى گوناگون دربارهى تجربهى دينى از فرهنگ، سنّت، اوضاع اجتماعى و روح افراد متأثر است، حقيقت تجربهى دينى نيز كه براى تجربه گر پديد مىآيد، از آنها تأثير مىپذيرد. در نتيجه، تجربههاى دينى همانند تفسير آنها، متفاوت و گونهگون خواهند بود. اگر هر دينى تنها به بخشى از روح عينى دست مىيابد، چگونه وجود آن حقيقت اثبات مىشود و مىگوييم هر دينى به بخشى از آن رسيده است؛ زيرا ممكن است هر يك از اديان به واقعيتى مستقل از دين ديگر دست يافته باشد. پس اين ادعا كه همگى اديان به بخشهاى گوناگون يك حقيقت رسيدهاند، بدون دليل است.( كلام جديد، صص 671 و 971. )
4- پيامهاى همهى اديان معناى واحدى دارد
براساس اين ويژگى، اديان الهى همگى پيامهاى واحدى دارند؛ يعنى اديان، سخن يكديگر را نقض نمىكنند و مردم مىتوانند با اديان گوناگون، به يك نتيجه برسند!
اين ويژگى نيز معتبر نيست؛ زيرا اديان، اختلاف ريشهدارى دارند و تفاوت آشكارى حتى ميان يهوديان و مسيحيان ديده مىشود. اختلافهاى دينى به دو دستهى عقيدتى و بنيادين تقسيم مىشود. در گروه اول، محمولهاى گوناگون، به يك موضوع واحد نسبت داده مىشود. اختلافهاى گروه دوم نيز آن است كه موضوعهاى گوناگون به يك محمول پيوند مىخورد. براى نمونه، اين دو گزاره را در نظر بگيريد:
الف - «خداوند مبدأ هستى است».
ب - «طبيعت مبدأ هستى است».
اختلافى كه بين اين دو گزينه وجود دارد، باورمندان آنها را به موحد و غير موحد تقسيم مىكند.( مجموعهى آثار، علامه مرتضى مطهرى، انتشارات صدرا، ج 3، ص 061؛ كلام جديد، صص 971 - 810. )
5- محور بودن ايمان گرايى به جاى شريعت مدارى
ديگر ويژگى يك جامعهى «تكثرگرا»، اين است كه شريعت گرايى در آن، جاى خود را به ايمان گرايى مىدهد. هرگاه سازمانها و نهادهاى دينى در جامعهاى به وجود آمدند، ساختارهاى عقيدتى و عملى دگم و بستهاى را در قالب قوانين خشك و انعطافناپذير پديد مىآورند كه به نفى ديگران مىانجامد. در مقابل، ايمان دينى، تجربهاى سيّال است كه به نفى ديگران نمىانجامد.
اين ويژگى نيز مشكل دارد. اگر بتوان شريعت را به صورت آداب و رسوم و ساختار نظام ضد عقيدتى و اجتماعى ارايه كرد كه به صورت سيّال، با تجربهى ايمانى و دينى، سازگار باشد، اين صورت سيال دين با جامعه و فرهنگى متناسب است كه از آن تأثير پذيرفته است. بدين ترتيب، دين با تجربهى دينى كه در آن جامعه، تولد يافته است، سازگارى مىيابد. چون جوامع و فرهنگها گوناگون هستند، به ناچار اديان و تجربههاى دينى آنها نيز تفاوت پيدا خواهند كرد. آن گاه به آغاز نزاع بر مىگرديم؛ يعنى اين پرسش پيش مىآيد كه رستگارى و رسيدن به حقيقت از آنِ كدام دين و تجربهى دينى است؟
6- همهى اديان بدون هيچ تفاوتى بر حقّند
يكى ديگر از ويژگىهاى جوامع «پلوراليستى»، بر حق دانستن همهى اديان آسمانى است. در اين ديدگاه، اسلام، مسيحيت، يهوديت و حتى در معناى گستردهتر، همهى مكتبهاى غير آسمانى مانند:بوداييزم، هندوييزم، ماركسيسم و... رستگارى بشر را تضمين مىكنند و حقانيت و رسميت دارند!
اين ويژگى، با بحران منطقى و عقلى آشكارى رو به روست؛ زيرا اجتماع نقيضين و ضدّين را پيشنهاد مىدهد، در حالى كه هر دو محال هستند. انسان با پذيرش «توحيد» اسلام، «تثليث» مسيحيت و «الوهيت» برهما و بودا، به تناقض گويى آشكارى دچار مىشود كه بر هيچ كس پوشيده نمىماند.( كلام جديد، ص 881. ) افزون بر آن، در درون دين نيز آيات و روايات اسلامى، به صراحت و صددرصد با آن مخالفند.( عدل الهى، ص 862. )
نتيجهگيرى:
تنها در عرصهى هم زيستى مسالمتآميز پيروان مذهبها و اديان در كنار يكديگر، نظريهى نجات اكثريت و گفت و گوى اديان، رويكردى از پلوراليسم دينى ديده مىشود. با اين حال، همهى پى آمدهاى مثبت، به شكل كامل و منطقىتر در آيات قرآن كريم، متون دينى و سيرهى پيامبر اكرم و پيشوايان معصومعليهمالسَّلام آمده است. اهل بيتعليهمالسَّلام همواره با انجام مناظره و جدال احسن، با سعهى صدر و اخلاق نيكو، اين كاركردها را تحقق بخشيدهاند. ديگر ويژگىهاى پلوراليسم، اصولاً با مبانى اسلامى هم آهنگ نيست و جامعهى اسلامى نيز به يارى جستن از آنها، نيازى ندارد.
منبع: فصلنامه صباح ، مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه