چهارشنبه، 25 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

با اينكه پيامبران معصوم بوده اند , پس مقصود از گناه و خطا كه به آنان نسبت داده شده است چيست ؟


پاسخ :
گناه بر دو گونه است:
الف- گناه مطلق، و آن سرپيچى و تمرد و تخلف از قانون است كه پيامبران خدا به دليل هاى عقلى و نقلى از آلودگى به آن پاك بودند و قرآن كريم نيز چنين گناهى رابه پيامبران نسبت نداده است.
ب- گناه نسبى، و آن تمرد و سرپيچى نيست بلكه عبارت از اين است كه اعمال عبادى بندگان هر چند هم باشكوه انجام شود باز نسبت به مقام بزرگ خداوند و لطفها ونعمتهاى بيشمار او ناچيز و ناقص است و اساسا قابل مقايسه نيست و كسانيكه عميق مى نگرند و به عظمت خداوند بيشتر آشنا هستند عبادت خود را با شرمى بى حساب به پيشگاه او عرضه مى كنند و پيوسته به تقصير خويش اعتراف مى كنند. و نيز گاهى گناه نسبى به كارى گفته مى شود كه انجام آن از شخصيكه به مقام علم ومعرفت رسيده، مناسب نيست و ترك آن براى او بهتر است كه به اصطلاح (ترك اولى) ناميده مى شود. توضيح آنكه: از هر كسى به مقدار عمل و بينش، دانش و علم، ايمان و اعتقاد، قدرت و توانايى او مى توان انتظار داشت. چه بسا كارهايى كه از يك نفر عين ادب، خدمت، محبت وعبادت شمرده مى شود اما از ديگرى بى ادبى، خلاف صميميت و كوتاهى در بندگى و اطاعت محسوب مى گردد. چنانكه اگر يك مرد عادى نمازش را بدون حضور قلب بخواند مورد مذمت قرار نمى گيردبلكه سزاوار تشويق است كه همان به فرمان نماز عمل كرده است. اما اگر كسى كه اطلاعات مذهبى و دينى او زياد است، نمازش را بدون حضور قلب بخواند عيب و گناه به حساب مى آيد چرا كه اين نماز مناسب مقام علمى او نيست و اوبا علم و دانشى كه دارد بايد بهتر از اين در مقام بندگى به اطاعت خدا بكوشد، اكنون كه معناى گناه نسبى معلوم شد به اين دو بيان توجه كنيد: بيان اول مقام و موقعيت شامخ پيامبران، علم و دانش و ايمان و اعتقاد آنان به اندازه يى زياد بود كه مى خواستند حتى لحظه يى از خدا دور نباشند و به كارهايى نيز كه براى ديگران مباح است نپردازند به ويژه كه پيامبران پيوسته در ترقى و تكامل بودند وروز به روز معرفت و شناسائى آنان به خدا افزايش مى يافت و در نتيجه در مى يافتندكه بايد در مقام بندگى و اطاعت او بيش از پيش بكوشند اين از يك سو اما از طرف ديگر بشر بودند و نمى توانستند حق بندگى خدا و شكر او را به طور شايسته انجام دهند لذا هميشه خود را مقصر و گناهكار مى دانستند يعنى مى گفتند عبادات ما قابل مقايسه با مقام بزرگ خدا و نعمتها و لطفهاى بى شمار او نيست و ما بايد بيش ازاين به عبادت و بندگى خدا مشغول باشيم و در حقيقت با اعتراف به گناه مى خواستند بگويند از دست و زبان ما بر نمى آيد كه شكر نعمتهاى خدا و حق بندگى او را بجاى آوريم و اصولا با همين اظهار عجز و اعتراف به تقصير مى خواستند شكر خداى بزرگ رابه جاى آورند. بنده همان به كه ز تقصير خويش عذر به درگاه خدا آوردور نه سزاوار خداونديش كس نتواند كه بجا آورد بيان دوم در مورد بعضى از انبياء الهى گاهى بر اثر يك غفلت كوچك و بى توجهى به مقام شامخ ربوبيت كارهايى كه مناسب با مقام معرفت آنها نبوده است صادر شده است و از اين جهت از جانب خداى بزرگ مورد اعتراض قرار گرفته اند. در حقيقت آن كار گناه و نافرمانى خدا نبوده اما چون با مقام پيامبرى آنان، چندان تناسب نداشته است، نام آن (ترك اولى) گذارده شده است. چنانكه مى گويند براى يك پسر با ادب گناه است كه در راه رفتن از پدر خود جلوبيفتد يعنى اين كار را نكند بهتر است نه اينكه واقعا مثل ساير گناهان عقاب وعذاب داشته باشد.
بيست پاسخ، هيئت تحريريه موسسه در راه حق


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.