پرسش :
آيا حضرت صاحب الامر عليه السلام همسر دارند و صاحب عائله و فرزند مىباشند. اگر دارند كجا اقامت دارند و آيا آنها شناخته شدهاند يا بطور ناشناس زندگى مىكنند و كسى آنها را نمىشناسد؟
پاسخ :
بايد متذكر بود كه جواب اين پرسش،در هاله قدس غيبت امام عليه السلام قرار دارد و خفاء امر امام عليه السلام كه يكى از نشانهها و خصايص آن حضرت است،در پاسخ اين سؤال نيز اثر مىگذارد،لذا بطور تحقيق و يقين نمىتوان به آن پاسخ داد،چون در اين زمينه احاديث و روايات اطمينان بخشى در دست نداريم،يا اين كه به نظر حقيرنرسيده است،و اگر در عصر ائمه عليهم السلام و در وقت صدور ساير روايات،اين گونه پرسشها مطرح شده باشد،شايد بعضى از روات احاديث،براى اين كه در جوهر مطلب دخالت نداشتهاند،به حفظ و ضبط احاديث آن همت نگماشتهاند.
بعضى از رواياتى هم كه در دسترس استبا چشم پوشى از وضع سند و متون آنها،يا از جهت اختلاف نسخه يا غرابت متن،ضعف دارند.مانند روايتشيخ الطائفه (شيخ طوسى قدس سره) در كتاب«غيبت»از«مفضل بن عمر»از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده كه اگر چه اين جمله آن:
«لا يطلع على موضعه احد من ولده و لا غيره» (1) «بر مكان ايشان هيچ كس،حتى فرزندى از فرزندانش اطلاع ندارد».
كه با قطع نظر از مناقشه بعضى در آن،بر وجود فرزند براى آن حضرت دلالت دارد.اما«غيبت نعمانى»اين جمله را چنين روايت كرده است:
«لا يطلع على موضعه احد من ولى و لا غيره» (2) «از مكان ايشان هيچ كس حتى دوستدارانشان نيز خبر ندارند».
با وجود اين اختلاف،استناد به نقل«غيبتشيخ»اطمينان بخش نيست،بلكه نقل«غيبت نعمانى»از برخى جهات،مانند علو سند و لفظ حديث،معتبرتر به نظر مىرسد.بعضى از روايات،مثل خبر«كمال الدين انبارى»و خبر«زين الدين مازندرانى»از جهت غرابت و ضعف ظاهرى كه در متن آنها است،قابل استناد نمىباشند. و بعضى ديگر،هم چون فقرات برخى از«ادعيه و زيارات»نيز صراحت ندارند،و قابل حمل بر عصر ظهور مىباشند.علاوه بر اين،با فرض قبول دلالت،معترض خصوصيات و تفصيلات نبوده،فقط بطور اجمال، اصل متزوج بودن و فرزند داشتن آن حضرت را بيان مىكنند.
خلاصه سخن آن كه: اگر چه همسر و فرزند داشتن آن حضرت محتمل است،اما در بررسى اخبار و احاديثبه حديث معتبرى كه موجب اطمينان باشد،و خصوصا متضمن تفاصيل اين موضوع باشد،نرسيديم،و دنبال كردن و تعقيب اين موضوع هم لزومى ندارد.
چنان كه وضع جناب«خضر»كه به اتفاق شيعه و سنى در حيات است،و بنابر تفاسير،همان بندهاى است كه درسوركهف،سرگذشتحضرت«موسى»با سرگذشت ايشان آمده است،از اين جهات نيز بر ما نامعلوم است. و هم چنين وضع حضرت«عيسى»با اين كه زنده است،در اين امور عادى،از جهات متعدد نا معلوم است. بلكه وضع«دجال»بنابر قول آنان كه فعلا او را زنده مىدانند،و«ابن صائد»و«ابن صياد»كه مسلم در«صحيح»و ترمذى و ابو داوود و ابن ماجه هر يكدر«سنن»خود روايت نمودهاند (3) از اين جهات همه مجهول است،و با وجود اين،اهل سنتبه وجود آنها و حيات فعلى آنها معترفند.
پی نوشتها:
1-غيبتشيخ،ص 102.
2-منتخب الاثر،ص 252.
3-به كتاب منتخب الاثر ص 274 و 275 مراجعه شود.
منبع: امامت و مهدويت ، حضرت آيت الله العظمى لطف الله صافى گلپايگانى (مد ظله العالی)
بايد متذكر بود كه جواب اين پرسش،در هاله قدس غيبت امام عليه السلام قرار دارد و خفاء امر امام عليه السلام كه يكى از نشانهها و خصايص آن حضرت است،در پاسخ اين سؤال نيز اثر مىگذارد،لذا بطور تحقيق و يقين نمىتوان به آن پاسخ داد،چون در اين زمينه احاديث و روايات اطمينان بخشى در دست نداريم،يا اين كه به نظر حقيرنرسيده است،و اگر در عصر ائمه عليهم السلام و در وقت صدور ساير روايات،اين گونه پرسشها مطرح شده باشد،شايد بعضى از روات احاديث،براى اين كه در جوهر مطلب دخالت نداشتهاند،به حفظ و ضبط احاديث آن همت نگماشتهاند.
بعضى از رواياتى هم كه در دسترس استبا چشم پوشى از وضع سند و متون آنها،يا از جهت اختلاف نسخه يا غرابت متن،ضعف دارند.مانند روايتشيخ الطائفه (شيخ طوسى قدس سره) در كتاب«غيبت»از«مفضل بن عمر»از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده كه اگر چه اين جمله آن:
«لا يطلع على موضعه احد من ولده و لا غيره» (1) «بر مكان ايشان هيچ كس،حتى فرزندى از فرزندانش اطلاع ندارد».
كه با قطع نظر از مناقشه بعضى در آن،بر وجود فرزند براى آن حضرت دلالت دارد.اما«غيبت نعمانى»اين جمله را چنين روايت كرده است:
«لا يطلع على موضعه احد من ولى و لا غيره» (2) «از مكان ايشان هيچ كس حتى دوستدارانشان نيز خبر ندارند».
با وجود اين اختلاف،استناد به نقل«غيبتشيخ»اطمينان بخش نيست،بلكه نقل«غيبت نعمانى»از برخى جهات،مانند علو سند و لفظ حديث،معتبرتر به نظر مىرسد.بعضى از روايات،مثل خبر«كمال الدين انبارى»و خبر«زين الدين مازندرانى»از جهت غرابت و ضعف ظاهرى كه در متن آنها است،قابل استناد نمىباشند. و بعضى ديگر،هم چون فقرات برخى از«ادعيه و زيارات»نيز صراحت ندارند،و قابل حمل بر عصر ظهور مىباشند.علاوه بر اين،با فرض قبول دلالت،معترض خصوصيات و تفصيلات نبوده،فقط بطور اجمال، اصل متزوج بودن و فرزند داشتن آن حضرت را بيان مىكنند.
خلاصه سخن آن كه: اگر چه همسر و فرزند داشتن آن حضرت محتمل است،اما در بررسى اخبار و احاديثبه حديث معتبرى كه موجب اطمينان باشد،و خصوصا متضمن تفاصيل اين موضوع باشد،نرسيديم،و دنبال كردن و تعقيب اين موضوع هم لزومى ندارد.
چنان كه وضع جناب«خضر»كه به اتفاق شيعه و سنى در حيات است،و بنابر تفاسير،همان بندهاى است كه درسوركهف،سرگذشتحضرت«موسى»با سرگذشت ايشان آمده است،از اين جهات نيز بر ما نامعلوم است. و هم چنين وضع حضرت«عيسى»با اين كه زنده است،در اين امور عادى،از جهات متعدد نا معلوم است. بلكه وضع«دجال»بنابر قول آنان كه فعلا او را زنده مىدانند،و«ابن صائد»و«ابن صياد»كه مسلم در«صحيح»و ترمذى و ابو داوود و ابن ماجه هر يكدر«سنن»خود روايت نمودهاند (3) از اين جهات همه مجهول است،و با وجود اين،اهل سنتبه وجود آنها و حيات فعلى آنها معترفند.
پی نوشتها:
1-غيبتشيخ،ص 102.
2-منتخب الاثر،ص 252.
3-به كتاب منتخب الاثر ص 274 و 275 مراجعه شود.
منبع: امامت و مهدويت ، حضرت آيت الله العظمى لطف الله صافى گلپايگانى (مد ظله العالی)