پرسش :
مباني عشق از ديدگاه اسلام كدام است؟
پاسخ :
گفتني است كه عشق بر اساس كمال جويي و جمال خواهي شكل مي گيرد. درك زيبايي هاي هستي موجب عشق به خدا مي شود. از اين رو عشقي كه دين براي انسان ترسيم مي كند، متاثر از ديدگاه خاصي به انسان ، عالم هستي و خداوند متعال و نسبت اين سه با يكديگر است. عشقي كه رسول خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) از سوي خداوند براي آدمي به ارمغان آورده، بر مباني انسان شناسي، هستي شناسي و خدا شناسي مبتني است . از اين رو نگاهي اجمالي به اين مباني، براي تفسير و تفهيم درست عشق، ضروري مي نمايد:
يك. هستي شناسي
از ديدگاه قرآن، همه عالم هستي آيات و نشانه هاي خداوند است. همه آنچه را كه در زمين و آسمان و در نظر كلي ترجمان هستي است، نشانه مي داند. (1) عالم هستي ظهوراتي از اسما و صفات جلوه حضرت حق است. (2)
من به هر كه مي گذرم ذكر دوست مي شنوم
من به هر چه مي نگرم روي دوست مي بينم
از ديدگاه قرآن، جهان هستي ، داراي عوالمي است. هريك از اين عوالم ـ عالم مادي، عالم مثال؛ عالم تجرد و عالم اسما ـ داراي احكام، سنن و قوانين ويژه خود مي باشد (3)
عوالم هستي و موجودات آن، از خداوند متعال نشات گرفته و دوباره به سوي او باز خواهند گشت. از منظر قرآن ، كل جهان هستي و موجودات آن مسخر انسان است تا آدمي را براي رسيدن به مقصود نهايي خويش مدد رسانند. به هر روي، عالم هستي ظهور زيبايي خدا است.. (4)
در بيان نايد جمال حال او
هر دو عالم چيست؟ عكس خال او
دو. خدا شناسي
از نظر قرآن كريم، خداوند گشايش بخش، دانا، توانا، زنده، پاينده، حق، صاحب شكوه و ارجمندي ، بي نياز، يكتا، يگانه، پادشاه راستين جهان هستي، پاك از هر عيب و نگهبان و مراقب بر همه چيز است. (5)
بهترين وصف از آن خداوند است (6) و به هر جا روي كنيم، خدا آنجا است. (7) او در عين عظمت، ازرگ گردن به انسان نزديك تر است و وسوسه هاي نفس او را مي داند (8) او خدايي است آمرزنده. (9) در عين حال قوي و قهار است؛ (10) اما توبه پذير، (11) بخشنده، (12) دوستدار، (13) داراي رحمت و فضل بزرگ است. (14)
خداوند از نظر قرآن، آفريننده آسمان ها و زمين و خالق همه چيز است . (15) هر كه بهره اي ازكمال دارد، ازخدا وام گرفته است. (16) الهام كننده دوستي و محبت در ميان مومنان است. (17) او كسي است كه مهر و محبت خود را به دل دوستداران خويش مي افكند و عشق را ميان انسان ها حاكم مي سازد. (18)
هر چه انديشي پذيراي فناست
آن كه در انديشه نايد آن خداست (19)
سه. انسان شناسي
از ديدگاه قرآن، انسان موجودي است برگزيده خداوند، خليفه و جانشين او در روي زمين (20) تركيبي از جسم و روح، (21) داراي فطرتي خدا آشنا ، آزاد، مستقل، امانت دار خدا و مسؤول خويشتن و جهان، (22) مسلط بر طبيعت و زمين و آسمان (23) و ملهم به خير و شر. (24) وجودش از ضعف و ناتواني آغاز مي شود و به قوت و كمال سير مي كند، (25) اما جز در بارگاه الهي و جز با ياد او آرام نمي گيرد. (26) از شرافت و كرامت ذاتي برخوردار است و خداوند او را بر بسياري از مخلوقات خويش برتري داده است (27) او انسان را آفريد تا تنها او را پرستش كند و فرمان او را بپذيرد. (28) از اين رو ، انسان جز در راه پرستش خداي خويش و جز با ياد او، خود را نمي يابد و اگر خداي خويش را فراموش كند، خود را فراموش مي كند و نمي داند كه كيست، براي چيست، چه بايد كند و كجا بايد برود؟! (29)
از ديدگاه قرآن، حقيقت انسان «روح خدا» و نزديك ترين مخلوقات به مبدا متعال، همان است كه در آِه (نفخت فيه من روحي) (30) به آن اشاره شده است. اين روح قبل از هبوط و تنزل در اين بدن مادي، در عالم امر بوده است؛ (31) عالمي كه خداوند وجودش را امري حتمي تلقي فرموده و آن رابه طهارت و قدس، وصف كرده است. (32)
روح خدا منشا روح آدمي و ظهور و جلوه تام و كامل حق و صفات او است. اين روح از قدس و طهارت برخوردار و بر تمام عوالم هستي برتري دارد. (33) اين روح يا مقام آغازين انساني، از مرتبه اصلي و از چهره اوليه خويش، در مقام نزول و هبوط از آن عالم به اين عالم مادي، دور گشته است و در سير نزولي خود چهره اصلي آن محدود تر شده ، كمالات و خصوصيات وجودي اصيل آن زير حجاب ها رفته است. روح خدا يا حقيقت انسان، در اين سفر، از منازل و مراتب مختلف گذر مي كند و به منزل آخر رسيده و در بدن تسويه شده انساني جلوه گر مي شود. آن گاه در مرتبه روح دميده شده، در بدن انساني ظاهر مي گردد. (34)
«اهبطوا» افكند جان را بدن
تا به گل پنهان بود در عدن (35)
از آنجا كه روح بر اثر هبوط به عالم مادي، پوشيده در حجاب هاي است، به بعد مادي خويش بيشتر از بعد معنوي اش توجه مي كند. از اين رو به خود، خدا و ديگران ستم روا مي دارد (36) يك سو نگر مي شود. (37) نفع مادي خود را بر منافع ديگران ترجيح مي دهد و به نيازمندان كمك نمي كند. (38) شتابگر، (39) خود بزرگ بين، فخر فروش، (40) مجادله گر (41) و حريص است. (42) در برخورد با بدي جزع مي كند و اگر به نعمت رسد، بخل مي ورزد. (43)
خداوند متعال بينش ها و گرايش هايي را در آدمي نهاده است كه : اكتسابي نيست و در عموم افراد وجود دارد؛ هر چند ممكن است داراي شدت و ضعف باشد. از اين بينش ها و گرايش ها به «امور فطري» ياد مي شود. (44)
كمال جويي و جمال خواهي از جمله گرايش هاي فطري اند كه خداوند آنها را در روح آدمي قرار داده است (45) اما از منظر آيات قرآن، اين روح هبوط كرده و محجوب گشته، مي تواند با كنار زدن حجاب ها و موانع و با استمداد از وحي و عقل ـ كه راه مسير و چگونگي سير را به او نشان مي دهد ـ بينش ها و گرايش هاي فطري خويش را شكوفا سازد و به موطن اصلي خود (لقاي حضرت حق است) بازگشته و به همان طهارت و قدس بلكه بالاتر از آن بار يابد. (46)
تاج «كرمناست» بر فرق سرت
طوق «اعطيناك» آويز برت
جوهر است انسان و چرخ او را عرض
جمله فرع و پايه اند و او غرض(47)
پی نوشتها:
1- جاثيه (45)، آيه 3؛ يوسف (12)، آيه 105 و...
2- ر.ك: محمد شجاعي، بازگشت به هستي، صص 91-99؛ خواب و نشان هاي آن، صص 14-24.
3- ر. ك: حجر (15)، آيه 21؛ مومنون (23)، آيه 99-100؛ غافر (40)، آيه 11؛ بقره (2)، آيه 154 و 232؛ توبه (9)، آيه 29 و... در باب عوالم وجود ر. ك: محمد شجاعي، معاد يا بازگشت به سوي خدا، ج 1، صص 212-226.
4- ابراهيم (14)، آيه 32 و 33 و...
5- بقره (2)، آيه 115؛ طه (20)، آيه 111؛ لقمان (31)، آيه 30؛ الرحمن (55)، آيه 27؛ اخلاص (112)؛ آيه 1 و 2؛ نحل (16)، آيه 51؛ حشر (59) آيه 23؛ حديد (57)، آيه 3؛ بقره (2) آيه 284.
6- نحل (16)، آيه 60.
7- بقره (2)، آيه 115.
8- ق (50)، آيه 16.
9- غافر (40)، آيه 3.
10- انفال (8)، آيه 8 و رعد (13)، آيه 13.
11- غافر (40)، آيه 3.
12- آل عمران (3)، آيه 8.
13- بروج (85) ، آيه 14.
14- انعام (6)، آيه 133 و آل عمران (3) آيه 74.
15- حشر (59)؛ آيه 24؛ انعام (6)، آيه 14 و 102.
16- فاطر (35)، آيه 15.
17- انفال (8)، آيه 63؛ آل عمران (3)، آيه 103.
18- طه (20)، آيه 39 و ر. ك: جلال الدين السيوطي ، تفسير الدر المنثور، ج 5، ص 567.
19- مثنوي معنوي، دفتر 2، بيت 3107.
20- بقره (2)، آيه 30؛ انعام (6)، آيه 165.
21- سجده (32)، آيه 7-9.
22- احزاب (33)، آيه 72؛ دهر ()، آيه 2-3.
23- بقره (2)، آيه 29؛ جاثيه (45)، آيه 13.
24- شمس (91)، آيه 7-9.
25- انشقاق (84)، آيه 6.
26- رعد (13)، آيه 28.
27- اسراء (17)، آيه 70.
28- ذاريات (51)، آيه 56.
29- حشر (59)، آيه 19 و نيز ر. ك: مرتضي مطهري، مجموعه آثار ، ج 2، ص 268-272.
30- ص (38)، آيه 72.
31- اسراء (17)، آيه 85.
32- اعراف (7)، آيه 54؛ يس (36)، آيه 82، در باب عالم امر؛ ر. ك: علامه طباطبايي، انسان از آغاز تا انجام، ص 11-18.
33- شوري (42)، آيه 52؛ نحل (16)، آيه 2؛ بقره (2)، آيه 87؛ مائده (5)، آيه 110؛ نيز در باب خصوصيات وجودي و منزلت و مقام روح خدا ر. ك: محمد شجاعي، انسان و خلافت الهي ، صص 40-81.
34- تين (95) آيه 4 و نيز در اين باب. ر. ك: شجاعي محمد، مقالات، ج 1، ص 31-39.
35- مثنوي معنوي ، دفتر 6، بيت 2936.
36- ابراهيم (14)، آيه 34.
37- حج (22)، آيه 66؛ فصلت (41)، آيه 51.
38- اسراء (17)، آيه 100.
39- اسراء (17)، آيه 11.
40- هود (11)، آيه 10.
41- كهف (18)، آيه 56.
42- معارج (70)، آيه 19.
43- معارج (70)، 20-21.
44- ر. ك: محمد تقي ، مصباح يزدي، معارف قرآن، ج 1-3، ص 26؛ چهل حديث، ص 154-155.
45- در باب اقسام امور فطري، ر. ك: علي ، شيرواني سرشت انسان، صص 69-86.
46- انشقاق (84)، آيه 6-12؛ رعد (13)، آيه 2؛ سجده (32)، آيه 10 و... نيز ر. ك: مقالات، ج 1،صص 40-60-63-98.
47- مثنوي معنوي، دفتر 5، ابيات 3574-3575.
گفتني است كه عشق بر اساس كمال جويي و جمال خواهي شكل مي گيرد. درك زيبايي هاي هستي موجب عشق به خدا مي شود. از اين رو عشقي كه دين براي انسان ترسيم مي كند، متاثر از ديدگاه خاصي به انسان ، عالم هستي و خداوند متعال و نسبت اين سه با يكديگر است. عشقي كه رسول خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) از سوي خداوند براي آدمي به ارمغان آورده، بر مباني انسان شناسي، هستي شناسي و خدا شناسي مبتني است . از اين رو نگاهي اجمالي به اين مباني، براي تفسير و تفهيم درست عشق، ضروري مي نمايد:
يك. هستي شناسي
از ديدگاه قرآن، همه عالم هستي آيات و نشانه هاي خداوند است. همه آنچه را كه در زمين و آسمان و در نظر كلي ترجمان هستي است، نشانه مي داند. (1) عالم هستي ظهوراتي از اسما و صفات جلوه حضرت حق است. (2)
من به هر كه مي گذرم ذكر دوست مي شنوم
من به هر چه مي نگرم روي دوست مي بينم
از ديدگاه قرآن، جهان هستي ، داراي عوالمي است. هريك از اين عوالم ـ عالم مادي، عالم مثال؛ عالم تجرد و عالم اسما ـ داراي احكام، سنن و قوانين ويژه خود مي باشد (3)
عوالم هستي و موجودات آن، از خداوند متعال نشات گرفته و دوباره به سوي او باز خواهند گشت. از منظر قرآن ، كل جهان هستي و موجودات آن مسخر انسان است تا آدمي را براي رسيدن به مقصود نهايي خويش مدد رسانند. به هر روي، عالم هستي ظهور زيبايي خدا است.. (4)
در بيان نايد جمال حال او
هر دو عالم چيست؟ عكس خال او
دو. خدا شناسي
از نظر قرآن كريم، خداوند گشايش بخش، دانا، توانا، زنده، پاينده، حق، صاحب شكوه و ارجمندي ، بي نياز، يكتا، يگانه، پادشاه راستين جهان هستي، پاك از هر عيب و نگهبان و مراقب بر همه چيز است. (5)
بهترين وصف از آن خداوند است (6) و به هر جا روي كنيم، خدا آنجا است. (7) او در عين عظمت، ازرگ گردن به انسان نزديك تر است و وسوسه هاي نفس او را مي داند (8) او خدايي است آمرزنده. (9) در عين حال قوي و قهار است؛ (10) اما توبه پذير، (11) بخشنده، (12) دوستدار، (13) داراي رحمت و فضل بزرگ است. (14)
خداوند از نظر قرآن، آفريننده آسمان ها و زمين و خالق همه چيز است . (15) هر كه بهره اي ازكمال دارد، ازخدا وام گرفته است. (16) الهام كننده دوستي و محبت در ميان مومنان است. (17) او كسي است كه مهر و محبت خود را به دل دوستداران خويش مي افكند و عشق را ميان انسان ها حاكم مي سازد. (18)
هر چه انديشي پذيراي فناست
آن كه در انديشه نايد آن خداست (19)
سه. انسان شناسي
از ديدگاه قرآن، انسان موجودي است برگزيده خداوند، خليفه و جانشين او در روي زمين (20) تركيبي از جسم و روح، (21) داراي فطرتي خدا آشنا ، آزاد، مستقل، امانت دار خدا و مسؤول خويشتن و جهان، (22) مسلط بر طبيعت و زمين و آسمان (23) و ملهم به خير و شر. (24) وجودش از ضعف و ناتواني آغاز مي شود و به قوت و كمال سير مي كند، (25) اما جز در بارگاه الهي و جز با ياد او آرام نمي گيرد. (26) از شرافت و كرامت ذاتي برخوردار است و خداوند او را بر بسياري از مخلوقات خويش برتري داده است (27) او انسان را آفريد تا تنها او را پرستش كند و فرمان او را بپذيرد. (28) از اين رو ، انسان جز در راه پرستش خداي خويش و جز با ياد او، خود را نمي يابد و اگر خداي خويش را فراموش كند، خود را فراموش مي كند و نمي داند كه كيست، براي چيست، چه بايد كند و كجا بايد برود؟! (29)
از ديدگاه قرآن، حقيقت انسان «روح خدا» و نزديك ترين مخلوقات به مبدا متعال، همان است كه در آِه (نفخت فيه من روحي) (30) به آن اشاره شده است. اين روح قبل از هبوط و تنزل در اين بدن مادي، در عالم امر بوده است؛ (31) عالمي كه خداوند وجودش را امري حتمي تلقي فرموده و آن رابه طهارت و قدس، وصف كرده است. (32)
روح خدا منشا روح آدمي و ظهور و جلوه تام و كامل حق و صفات او است. اين روح از قدس و طهارت برخوردار و بر تمام عوالم هستي برتري دارد. (33) اين روح يا مقام آغازين انساني، از مرتبه اصلي و از چهره اوليه خويش، در مقام نزول و هبوط از آن عالم به اين عالم مادي، دور گشته است و در سير نزولي خود چهره اصلي آن محدود تر شده ، كمالات و خصوصيات وجودي اصيل آن زير حجاب ها رفته است. روح خدا يا حقيقت انسان، در اين سفر، از منازل و مراتب مختلف گذر مي كند و به منزل آخر رسيده و در بدن تسويه شده انساني جلوه گر مي شود. آن گاه در مرتبه روح دميده شده، در بدن انساني ظاهر مي گردد. (34)
«اهبطوا» افكند جان را بدن
تا به گل پنهان بود در عدن (35)
از آنجا كه روح بر اثر هبوط به عالم مادي، پوشيده در حجاب هاي است، به بعد مادي خويش بيشتر از بعد معنوي اش توجه مي كند. از اين رو به خود، خدا و ديگران ستم روا مي دارد (36) يك سو نگر مي شود. (37) نفع مادي خود را بر منافع ديگران ترجيح مي دهد و به نيازمندان كمك نمي كند. (38) شتابگر، (39) خود بزرگ بين، فخر فروش، (40) مجادله گر (41) و حريص است. (42) در برخورد با بدي جزع مي كند و اگر به نعمت رسد، بخل مي ورزد. (43)
خداوند متعال بينش ها و گرايش هايي را در آدمي نهاده است كه : اكتسابي نيست و در عموم افراد وجود دارد؛ هر چند ممكن است داراي شدت و ضعف باشد. از اين بينش ها و گرايش ها به «امور فطري» ياد مي شود. (44)
كمال جويي و جمال خواهي از جمله گرايش هاي فطري اند كه خداوند آنها را در روح آدمي قرار داده است (45) اما از منظر آيات قرآن، اين روح هبوط كرده و محجوب گشته، مي تواند با كنار زدن حجاب ها و موانع و با استمداد از وحي و عقل ـ كه راه مسير و چگونگي سير را به او نشان مي دهد ـ بينش ها و گرايش هاي فطري خويش را شكوفا سازد و به موطن اصلي خود (لقاي حضرت حق است) بازگشته و به همان طهارت و قدس بلكه بالاتر از آن بار يابد. (46)
تاج «كرمناست» بر فرق سرت
طوق «اعطيناك» آويز برت
جوهر است انسان و چرخ او را عرض
جمله فرع و پايه اند و او غرض(47)
پی نوشتها:
1- جاثيه (45)، آيه 3؛ يوسف (12)، آيه 105 و...
2- ر.ك: محمد شجاعي، بازگشت به هستي، صص 91-99؛ خواب و نشان هاي آن، صص 14-24.
3- ر. ك: حجر (15)، آيه 21؛ مومنون (23)، آيه 99-100؛ غافر (40)، آيه 11؛ بقره (2)، آيه 154 و 232؛ توبه (9)، آيه 29 و... در باب عوالم وجود ر. ك: محمد شجاعي، معاد يا بازگشت به سوي خدا، ج 1، صص 212-226.
4- ابراهيم (14)، آيه 32 و 33 و...
5- بقره (2)، آيه 115؛ طه (20)، آيه 111؛ لقمان (31)، آيه 30؛ الرحمن (55)، آيه 27؛ اخلاص (112)؛ آيه 1 و 2؛ نحل (16)، آيه 51؛ حشر (59) آيه 23؛ حديد (57)، آيه 3؛ بقره (2) آيه 284.
6- نحل (16)، آيه 60.
7- بقره (2)، آيه 115.
8- ق (50)، آيه 16.
9- غافر (40)، آيه 3.
10- انفال (8)، آيه 8 و رعد (13)، آيه 13.
11- غافر (40)، آيه 3.
12- آل عمران (3)، آيه 8.
13- بروج (85) ، آيه 14.
14- انعام (6)، آيه 133 و آل عمران (3) آيه 74.
15- حشر (59)؛ آيه 24؛ انعام (6)، آيه 14 و 102.
16- فاطر (35)، آيه 15.
17- انفال (8)، آيه 63؛ آل عمران (3)، آيه 103.
18- طه (20)، آيه 39 و ر. ك: جلال الدين السيوطي ، تفسير الدر المنثور، ج 5، ص 567.
19- مثنوي معنوي، دفتر 2، بيت 3107.
20- بقره (2)، آيه 30؛ انعام (6)، آيه 165.
21- سجده (32)، آيه 7-9.
22- احزاب (33)، آيه 72؛ دهر ()، آيه 2-3.
23- بقره (2)، آيه 29؛ جاثيه (45)، آيه 13.
24- شمس (91)، آيه 7-9.
25- انشقاق (84)، آيه 6.
26- رعد (13)، آيه 28.
27- اسراء (17)، آيه 70.
28- ذاريات (51)، آيه 56.
29- حشر (59)، آيه 19 و نيز ر. ك: مرتضي مطهري، مجموعه آثار ، ج 2، ص 268-272.
30- ص (38)، آيه 72.
31- اسراء (17)، آيه 85.
32- اعراف (7)، آيه 54؛ يس (36)، آيه 82، در باب عالم امر؛ ر. ك: علامه طباطبايي، انسان از آغاز تا انجام، ص 11-18.
33- شوري (42)، آيه 52؛ نحل (16)، آيه 2؛ بقره (2)، آيه 87؛ مائده (5)، آيه 110؛ نيز در باب خصوصيات وجودي و منزلت و مقام روح خدا ر. ك: محمد شجاعي، انسان و خلافت الهي ، صص 40-81.
34- تين (95) آيه 4 و نيز در اين باب. ر. ك: شجاعي محمد، مقالات، ج 1، ص 31-39.
35- مثنوي معنوي ، دفتر 6، بيت 2936.
36- ابراهيم (14)، آيه 34.
37- حج (22)، آيه 66؛ فصلت (41)، آيه 51.
38- اسراء (17)، آيه 100.
39- اسراء (17)، آيه 11.
40- هود (11)، آيه 10.
41- كهف (18)، آيه 56.
42- معارج (70)، آيه 19.
43- معارج (70)، 20-21.
44- ر. ك: محمد تقي ، مصباح يزدي، معارف قرآن، ج 1-3، ص 26؛ چهل حديث، ص 154-155.
45- در باب اقسام امور فطري، ر. ك: علي ، شيرواني سرشت انسان، صص 69-86.
46- انشقاق (84)، آيه 6-12؛ رعد (13)، آيه 2؛ سجده (32)، آيه 10 و... نيز ر. ك: مقالات، ج 1،صص 40-60-63-98.
47- مثنوي معنوي، دفتر 5، ابيات 3574-3575.