چهارشنبه، 25 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

فرقه تصوف چگونه فرقه اي است؟ آيا فرقه اي است هدايت يافته يا گمراه؟


پاسخ :
قبل از پاسخ به اين سوال توجه به دو نكته اساسي ضروري است:
يك. در هر رشته از عرفان اسلامي، دو ملاك اصلي بايد باشد تا صحت آن رشته يا سلسله شناخته شود:
1.تقيد به شريعت اسلام و انجام دادن مو به موي قوانين مطهر شرع؛
2.تقيد به داشتن اجازه راهنمايي و هدايت الهي براي پيروان و مشايخ هر سلسله تا آنكه رشته هر سلسله به معصوم (علیه السلام) برسد، يعني، تقيد به همان اصل ولايت منصوص.
از اين رو هر فرقه اي كه يكي از اين دو ملاك را نداشته باشد از جرگه عرفان مورد نظر اسلام خارج است.
دوم. برخي گمان مي كنند معرفت و عرفان اسلامي درست و ديني است؛ ولي تصوف و صوفي گرايي نادرست و اضافه بر اسلام است. به عنوان مثال مدعي مي شوند كه اصل عرفان، قرآني است و در سيره معصومين (علیه السلام) وجود دارد؛ ولي آنچه صوفيان انجام مي دهند، چنين نيست.
«عرفان» واژه يا اصطلاحي است كه فرايندي عمومي تر و طولاني تر را نشان مي دهد، اما تصوف به مرحله خاصي از عرفان اشاره دارد. عرفان به معناي معرفت يا حاصل كردن شناخت است كه اولين مرحله يا گام آن شناخت فقر بنده در برابر استغناي حضرت حق است. عبوديت نيز فقط با اين توجه و شناخت ميسر مي شود و آخرين اين مراحل، معرفت بالله و فناء في الله و بقا بالله است. (1)
چون قلم در وصف اين مطلب رسيد
هم قلم بشكست و هم كاغذ دريد
تصوف ، مقام «صوف» يا «صفا» است؛ يعني، صافي شدن از تعلق به ماسوي الله و رذايل نفساني. صوف در اينجا در سه حرف «صبر، وفا و فنا» تعريف شده است. پس صوفي كسي است كه مقامات عرفاني را سپري كرده و به مقام صبر، وفا و فنا راه يافته است . به همين دليل، عالمان و عارفان تفاوتي صريح ميان عارف و صوفي نگذاشته اند؛ ولي در برابر عارف نمايان و صوفي نماها موضع گرفته اند. (2)
صوفي نهاد دام و سر حقه باز كرد
يعني كه مكر با فلك حقه باز كرد
از اين رو اهل عرفان، هرگاه با عنوان فرهنگي ياد شوند با عنوان عرفا و هرگاه با عنوان اجتماعي شان ياد شوند، غالبا با عنوان متصوفه ياد مي شوند. (3)
بر اين اساس عرفان و تصوف حقيقي مراحل چند گانه اي را پشت سر گذاشته است:
ابتدا مرحله زمينه ها؛ يعني، ترجيح آخرت بر دنيا، مبارزه با نفس و هواهاي نفساني و اخلاص و توكل است. پس از رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) حضرت علي (علیه السلام) را مي توان نخستين كسي دانست كه در توسعه عرفان و تصوف اسلامي نقش مهمي داشته است و از اين رو تمامي عارفان و صوفيان حقيقي، سر سلسله خود را به ايشان مي رسانند و خود را وامدار و شاگرد او تلقي مي كنند (4)
پس از آن حضرت اهل صفه و افرادي چون ابن عباس، سلمان فارسي، ابوذر، بلال و ... و پس از ايشان كساني مانند او پس قرني، حسن بصري، سعيد بن جبير و... را مي توان نام برد. گفتني است كه ريشه و عامل اساسي پيدايش تصوف همان زهد و پرهيزگاري است. (5)
اين گرايش و بينش مراحل جوني خود را با شخصيت هايي چون رابعه عدويه (م 135 هـ. ق) مرحله رشد و رواج خود را طي نمود و با صوفيان حقيقي اي چون ابن فارض (م 632 هـ. ق) و ابن عربي (560-638 هـ.ق) مرحله نظم و كمال خود را به انتها رساند. (6)
در اينجا توجه به دو نكته ضروري است:
يكم. از قرن دهم به بعد، عرفان شكل ديگري پيدا مي كرد و همه يا اغلب اقطاب صوفيه، آن برجستگي علمي و فرهنگي را كه پيشينيان داشته اند، ندارند. شايد بتوان گفت كه تصوف رسمي از اين به بعد ، غرق آداب و ظواهر و احيانا بدعت هايي چند شد. (7)
دوم. عده اي كه داخل در هيچ يك از سلسله هاي تصوف و عرفان نيستند، در عرفان نظري محي الدين ابن عربي متخصص مي شوند؛ مثل صدر المتالهين شيرازي (م 1050 هـ.ق)، ملاحسن فيض كاشاني (م 1091 هـ. ق) و قاضي سعيد قمي (م 1103 هـ. ق). (8) در مقابل اين تصوف و عرفان حقيقي و راستين تصور خاصي از قرن هفتم هجري در ميان عده اي پديدار گشت و موجب به وجود آمدن تصوف غير حقيقي و دروغين شد. اين گروه فرد را بر جمع برتري داده و او را از جمع جدا مي كردند و به خود مشغول مي داشتند. به او توصيه مي كردند كه به اطراف خويش نگاه نكند چون تمركزش را از انديشه درباره خدا از دست مي دهد! اين گروه با برداشت افراطي از آيات مذمت دنيا و نيز آياتي كه در تشويق بر زهد و تقوا است، بخش عمده اي از فقه را ـ كه دانش اجتماعي زيستن اسلام است ـ بي اعتبار ساختند.
بريدن از خلق خدا، گريز از مسؤوليت هاي اجتماعي، فاصله گرفتن از قدرت سياسي جامعه ، فرورفتن در خود با غفلت از اطراف، كمترين آموزه هايي بود كه اين طيف بر آن پاي مي فشردند. اين جريان بستر را براي پديد آمدن «تصوف دروغين» و «خانقاه سازي» و فاصله گرفتن از مسجد فراهم ساخت. (9)
برخي از اين گروه، پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و مردم عصر بعثت را چنان وا نموده اند كه گويي پيغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) شخص درويشي بوده است كه در خانقاهي در مكه مي نشسته و براي درويش هاي ديگر درس تصوف مي داده است! تصويري كه اينان از قرآن و شخصيت پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت علي (علیه السلام) عرضه كرده اند، تحريف عمدي در تعليمات اسلامي نيست؛ بلكه ريشه در نگرش يك سويه به دين و آموزه هاي آن دارد. چنين نگاهي به دين، بي اعتنايي مطلق به دنيا و فكر خود بودن را تقويت كرده و بي اعتنايي توام با ترحم را نسبت به مردم افتاده در چاه طبيعت به دنبال مي آورد.
پی نوشتها:
1- نگا: ولايت نامه، (مجموع كتب).
2- جامعه شناسي نظري اسلام، صص 149 و 150.
3- آشنايي با علوم اسلامي، مجلد عرفان، ص 186.
4- شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ، ج 1، ص 17.
5- تصوف در اسلام، صص 61 و 60.
6- عرفان نظري، صص 123-183.
7- خدمات متقابل اسلام و ايران، صص 664-665.
8- عرفان نظري ، ص 193.
9- مقالات تاريخي، ج 7، صص 260-272؛ شرح بر مقامات اربعين، صص 282-286.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.