پرسش :
در كشور ما علما مرتب تبليغ ميكنند كه حجاب محدوديت نيست، پس چرا در كشور ما و ساير كشورهاي اسلامي، زنان در زمينه سياست در سطوح بالا فعاليت چشمگيري ندارند؟ در صورتي كه اگر به جهت زن بودن نميتوانند از عهده آن برآيند، در كشورهاي غربي زنان به عنوان بالاترين فرد جامعه فعاليت كرده و بسيار موفق تر از مردان جامعه بوده اند؟! پس علت عقب ماندگي زنان مسلمان چيست؟
پاسخ :
حجاب وفعاليتهاى اجتماعى زنان:
تجربة انقلاب اسلامى اثبات كرد كه به هيچ وجه، حجاب محدوديت نيست و نه تنها هيچ منافاتى با پيشرفت زنان در عرصههاى مختلف ندارد بلكه عاملى مثبت در مصونيت و حفظ كرامت و شخصيت زنان است. حضور زنان بعد از پيروزى انقلاب اسلامى در همه صحنههاى اجتماعى، اقتصادى، حماسى، سياسى، علمى، هنرى، حقوقى، قانون گذارى و بسيارى صحنههاى ديگر با پوشش دينى، نشان داد كه حجاب، كمترين ركودى در فعاليتهاى اجتماعى زن پديد نمىآورد بلكه خودنمايى و بىحجابى است كه زن را به حواس پرتى و ركود مىكشاند و فرصت گران بهاى او را براى تزيين و خودآرايى هدر مىدهد و پس از خروج از منزل نيز او را به نمايش تن و حفظ آرايش وا مىدارد و به نماياندن جاذبههاى زنانگى خود، فعاليتهاى مردان را با ركود رو به رو مىسازد به علاوه آثار بسيار مخربى بر فرهنگ، نهاد خانواده و آينده جامعه انسانى به دنبال دارد. بنابراين اين حجاب نيست كه باعث ركود مىشود بلكه برعكس بى حجابى است كه سبب ركود فعاليتهاى هر دو قشر زن و مرد خواهد شد.(1)
علاوه بر اينكه حجاب يكى از احكام و ضرورتهاى دين مبين اسلام است.
مقايسه وضعيت زنان كشورمان با زنان ساير كشورهاى غربى
اگر با نگاهى واقع بينانه اين مسئله را مورد بررسى قرار دهيم، روشن مىشود كه زنان جامعه ما كه بعد از انقلاب براساس آشنايى با معارف و آموزههاى اصيل اسلامى با حفظ شخصيت و كرامت خويش در عرصههاى مختلف جامعه وارد و پيشرفتهاى درخشانى داشته اند نسبت به زنان جوامع غربى كه سابقه ورود و فعاليتهاى اجتماعى چندين قرن دارند و به عنوان نيروى كار ارزان و مطيع و ابزارى براى جهان سرمايه دارى و مطامع آن درآمده اند بسى جلوتر و موفق تراند به خصوص با لحاظ اين نكته مهم كه به دليل حفظ حجاب اسلامى و رعايت حدود الهى، از بسيارى آفات و مشكلات و معضلاتى كه هم اكنون جوامع غربى با آن روبهرو بوده و به عنوان بحرانى عظيم، تمدن غرب را با چالش و فروپاشى مواجه ساخته است، به دور مىباشند. اين واقعيتى است كه بسيارى از صاحب نظران و انديشمندان غرب به آن معترف اند چنان كه روژه گارودى انديشمند فرانسوى اذعان مى دارد: «تمدن غرب در جهت نابودى انسان حركت مىكند».(2)
همچنين به نظر پروفسور لاماند: «راهى كه غرب در پيش گرفته است، به نابودى اصول اجتماعى و مدنيت منجر مىشود».(3)
تا جايى كه براساس آمار «در اتحاديه اروپا عدة بى كاران افزايش يافته و به رقم 8 تا 12 درصد رسيده است. عده بيكاران در اروپاى غربى در چهار دهة قبل كمتر از ده ميليون بود و اين رقم در 1980 به 25 ميليون نفر و اكنون 35 ميليون شده است. ژاپن، ايتاليا، انگلستان و آمريكا به حالت بحرانى رسيده است و با انتقال نظام سرمايه دارى به روسيه و اروپاى شرقى و مركزى، اين كشورها نيز به بيمارى تمدن جديد مبتلا شده اند».(4)
مسلم است در چنين جوامعى كه از اول هدف از كشاندن زنان به اجتماع، استشهار آن و تبديل آن به موجودى «شىء گونه» كه فقط براى اميال و اهداف تمدن سرمايه دارى غرب به وجود آمده است آن هم با شعار دروغين «آزادى» و دفاع از «حقوق بشر» بوده است، زن چه وضعيتى مىتواند داشته باشد. «براساس برخى آمارهاى پايان دهه 80 ميلادى، زنان و مردان هم سن و سال از لحاظ درآمدى بسيار تفاوت داشتند. براى مثال درآمد زنان 45 54 سال تنها به 59 درصد متوسط درآمدمردان در همان سنين بالغ مىشد. اين در صورتى است كه در برخى موارد، زنان بيشتر از مردان كار مىكنند. در برخى از كشورها، زنان روزانه تا چهار ساعت، بيشتر از مردان كار مىكنند مظلوميت زنان وقتى بيشتر نمايان مىشود كه مرد و زن هر دو شاغل باشند زيرا مردان بر حسب عادت ديرينه، با ورود به خانه، كار و وظيفه خود را پايان يافته تلقى مىكنند، اما زنان ناگزيرند يا قبل از رفتن به سر كار يا پس از بازگشتن، كار خانه را انجام دهند»(5) اين در حالى است كه با نفى كرامت و شخصيت انسانى زنان در غرب، انواع خشونتها نيز عليه آنان شدت يافته است.(6)
بررسى مشكلات زنان
بيان چنين مشكلاتى در جوامع غربى، به معناى منزّه بودن جوامع اسلامى و كشور ما از اين كاستى ها نيست بلكه ما معترفيم متأسفانه اين موضوعات نيز در گوشه و كنار جامعه ما يافت مىشود و البته به هيچ
وجه اينها ناشى از اسلام اصيل نيست زيرا زن در اسلام از نهايت تكريم و احترام برخوردار و داراى حقوق و امتيازات مختلف اجتماعى، اقتصادى و است. حتى نظير آن نيز در هيچ كدام از جوامع به اصطلاح مترقى يافت نمىشود. اين معضلات ناشى از سه عامل مهم است:
1. رسوخ و ادامه سنتها و آداب و رسوم مربوط به زمان قبل از اسلام
2. عدم نهادينه شدن ارزشها و فرهنگ و آموزههاى متعالى اسلام در اين جوامع
3. دستاوردها و نتايج فرهنگ وارداتى غرب كه به دنبال خود معضلات و ارزشهاى خود را به داخل جوامع اسلامى نيز منتقل كرده است.
در هر صورت همچنان كه مشاهده شد، به هيچ وجه حجاب نه مانعى براى پيشرفت زنان در جوامع اسلامى است همچنان كه در انقلاب اسلامى ثابت شد و نه برداشتن آن امتياز و پيشرفت براى زنان جوامع غربى.
آرى اسلام اگر بر ضرورت حجاب زنان تأكيد دارد به دليل مصالحى است كه براى خود زن و اجتماع به دنبال دارد، از قبيل:
1. حفظ حرمت، شخصيت و كرامت ذاتى او،
2. حفظ ارزش و منزلت زن،
3. براى معشوقيت دائمى زن،
4. حفظ امنيت زن،
5. نجات از رقابت،
6. حفظ بهداشت جامعه،
7. تحكيم خانواده،
8. كاستن انحرافات،
9. ابعاد سياسى و اقتصادى و.(7)
زنان ومسوليتهاى سياسى
در اسلام هيچ گونه تبعيضى بين مرد و زن وجود ندارد بلكه در جنبههاى مختلفى از تساوى برخوردارند: در آفرينش در جنبههاى روانى و معنوى، در شئون همسرى، در همدوشى با مردان در زمينههاى مختلفى از سير و سلوك گرفته تا استقلال اقتصادى و.(8)
اما هرگز نبايد بين «تساوى» يا «تشابه» اشتباه كرد در اينكه زن و مرد داراى تساوى در حقوق و انسانيت اند، جاى بحث نيست ولى اين سخن به معناى تشابه در حقوق نيست: اصل اين است كه مرد و زن به كمال مقدر خود برسند ولى هر كدام در نظام خاص زيستى، عاطفى و روانى خود.(9)
مهم ترين مطلب در اينجا كه اسلام به آن توجه خاص شده مسئلة تفاوت هاى روحى و جسمى زنان و مردان و تفاوت وظايف آنان است. حقيقت غير قابل انكار اين است كه مرد و زن از نظر جسمى و شرايط فيزيولوژيك، با يكديگر متفاوتاند و هر يك براى انجام دادن وظايف ويژهاى آفريده شدهاند. اينكه برخى اصرار دارند اين دو جنس را مساوى در همه چيز قلمداد كنند، اصرارى به دور از واقعيت است و مطالعات مختلف علمى آن را انكار مىكند،(10) آيا با وجود اين تفاوت آشكار مىتوان گفت: زن و مرد بايد در تمام شئون همراه يكديگر گام برداشته و در تمام كارها مثل هم باشند؟ حتى در جوامعى كه شعار آنها مساوات و برابرى بين زن و مرد در تمام جهات است، در عمل غير آن ديده مىشود. براى مثال مديريت سياسى و نظامى بيشتر آنها، در دست مردان است. واقعيت اين است كه جنس زن براى انجام دادن وظايف متفاوتى با مرد آفريده شده و به همين دليل احساسات متفاوتى دارد. قانون آفرينش، گرمى كانون خانواده و پرورش نسلها را بر عهده او گذاشته و به همين دليل سهم بيشترى از عواطف و احساسات به او داده است. در حالى كه وظايف خشن و سنگين اجتماعى، بر عهده جنس مرد گذاشته شده و سهم بيشترى از دورانديشى به او اختصاص يافته است. بنابراين اگر بخواهيم عدالت را اجرا كنيم، بايد پارهاى از وظايف اجتماعى كه نياز بيشترى به انديشه و مقاومت و تحمّل شدايد دارد بر عهدة مردان گذاشته شود و وظايفى كه عواطف و احساسات بيشترى را مىطلبد، بر عهدة زنان.(11)
قرآن كريم با تصريح به واقعيت حقوقى زنان، عدالت در وضع قوانين را نيز گوشزد كرده است، با اشاره به اين حقيقت كه لازمه اين عدالت عدم برابرى بين زنان و مردان در برخى حقوق است،(12) آنجا كه مىفرمايد: « وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذى عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لِلرِّجالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَ اللّهُ عَزيزٌ حَكيمٌ» «و براى زنان همانند وظايفى كه بر دوش آنها است، حقوق شايستهاى قرار داده شده و مردان بر آنان برترى دارند و خداوند توانا و حكيم است».(13)
در تفسير مجمع البيان آمده است:(14) ام سلمه يكى از همسران پيامبر روزى به پيامبر اكرم (ص) عرض كرد: چرا مردان به جهاد مىروند و زنان جهاد نمىكنند؟ چرا براى ما نصف ميراث آنها مقرر شده است؟ اى كاش ما هم مرد بوديم و همانند آنها به جهاد مىرفتيم و موقعيت اجتماعى آنها را داشتيم همانند اين پرسشها را ديگر زنان نيز از پيامبر (ص)
مطرح كرده بودند كه اين آيه نازل شد: «برترىهايى كه خداوند نسبت به برخى از شما بر بعضى ديگر قرار داده، آرزو نكنيد [اين تفاوت هاى طبيعى و حقوقى براى حفظ نظام اجتماع شما و طبق اصل عدالت است ولى با اين حال] مردان و زنان هر كدام بهرهاى از كوششها، تلاشها و موقعيت خود دارند [و نبايد حقوق هيچ يك پايمال گردد] و از فضل [و رحمت و بركت] خدا درخواست كنيد و خداوند به هر چيز دانا است».(15)
همان طور كه در شأن نزول اين آيه آمده است، تفاوت سهم ارث مردان و زنان و ديگر تفاوت ها براى جمعى به صورت يك سؤال در آمده بود. آنها گويا توجه نداشتند كه اين تفاوت به جهت آن است كه هزينه زندگى عموما بر دوش مردان است و ديگر تفاوتها نيز به جهت تفاوت از نظر آفرينش و جنسيت و صفات جسمى و روحى است كه همة آنها، بر طبق عدالت و قانون الهى است و اگر غير آن مصلحت بود، براى شما قرار داده مىشد بنابراين آرزوى تغيير آنها، يك نوع مخالفت با مشيّت پروردگار است كه عين حق و عدالت است.
اما در عين حال اين آيه گوش زد مىكند كه نبايد اين تفاوت جنسيت، سبب شود يكى از اين دو جنس، حقوق ديگرى را پايمال كند از اين رو مىفرمايد: «مردان و زنان هر كدام بهرهاى از كوششها و تلاشها و موقعيت خود دارند».
نكته مهم ديگرى كه بايد به آن توجه داشت، اهميت و اهتمام اسلام به حفظ حرمت زن و پاسداشت كرامت وى و تأكيد بر حفظ عفت و پاكدامنى او است. شايد يكى از فلسفههاى قوانينى كه اين گونه محدوديت ها را براى بانوان قرار داده، در صدد توجه دادن آنان به جايگاه بلند و مرتبه والاى آنان در آيين الهى است و توجه دادن به كرامتى است كه خداوند به آنان بخشيده و فراهم آوردن ضمانتها و تعهدات كافى براى حفظ پاكى و پاكدامنى آنان مىباشد.(16)
تصدى قضاوت و ساير مشاغل و مسئوليتهاى كلان سياسى از سوى زنان:
اسلام زن را مانند مرد برخوردار از روح كامل انسانى و اراده و اختيار دانسته، او را در مسير تكامل مىبيند. از اين رو هر دو را در يك صف قرار داده و با خطاب هاى « يا ايها الناس» و « يا ايها الذين آمنوا» مخاطب ساخته برنامههاى تربيتى، اخلاقى و علمى را براى آنها لازم كرده است. و با آياتى مثل « مَنْ عَمِلَ صالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ»(17) وعدة برخوردار شدن از سعادت كامل را به هر دو جنس داده و با آياتى مانند: « مَنْ عَمِلَ صالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ»(18) مىگويد: هر كدام از زن و مرد مىتوانند به دنبال انجام دادن برنامههاى اسلام و وظايف الهى، به تكامل معنوى و مادى برسند و به حياتى طيب و پاكيزه كه سراسر سعادت نور است گام نهند.
بحث دربارة هر كدام از مشاغلى كه زنان از ديدگاه اسلام و قانون اساسى نمىتوانند عهده دار آن شوند، به صورت مستقل در اينجا ممكن نيست اما به عنوان نمونه در رابطه با قضاوت زن مىتوان گفت: هر چند گرايش هاى افراطى به تساوى حقوقى زن و مرد از يك سو و ظلم تاريخى وارد بر زنان از سوى ديگر، ممكن است سخن گفتن از تفاوتهاى زن و مرد را با مشكل و قضاوت پيشينى منفى روبه رو سازد اما حقيقت آن است كه واقعيات عينى، تابع احساسات و قضاوت انسان قرار ندارد و تفاوت زن و مرد، هم از نظر جسمى و بدنى و هم از نظر روحى و عاطفى، آن قدر روشن است كه انكار آن، همچون انكار بديهيات است. البته سوء استفادة مردان از اين تفاوت طبيعى و ذاتى، هرگز نمىتواند دليلى بر نفى و انكار اين تفاوتها باشد بلكه برعكس فقط با شناخت اين تفاوت است كه مىتوان به تنظيم روابط حقوقى عادلانه متناسب با اين واقعيات، براى زن و مرد اقدام كرد. تفاوت زن و مرد چه به صورت درست و چه به صورت نادرست از ديرباز مورد توجه دانشمندان و فيلسوفانى همچون افلاطون و ارسطو بوده است و امروز نيز به گونهاى ديگر مورد توجه دانشمندان علوم فيزيولوژى، روانشناسى و جامعهشناسى قرار دارد. از ديدگاه اسلام اين تفاوت، به هيچ وجه به اينكه مرد يا زن جنس برتر است و ديگرى جنس
پايينتر، پستتر و ناقصتر مربوط نيست. قانون خلقت اين تفاوتها را براى اين به وجود آورده است كه پيوند خانوادگى زن و مرد را محكمتر كند و شالوده وحدت آنها را بهتر بريزد.
تصدى امر قضا به عنوان يك واجب كفايى، بيش از آنكه حق باشد، تكليف است. لذا در برخى روايات با تعبير «ليس على المرئه» يعنى، بر عهدة زنان اين تكليف تحميل نگشته و تعبير «ليس للمرئه» نشده است.
بر اين اساس زن، وظيفهاى براى تصدى امر قضا ندارد. اما سخن اين است كه آيا منصب قضا خاص مردان است؟ مشهور چنين معتقدند، هر چند كسانى هم هستند كه مرد بودن را براى قاضى و قضاوت شرط نمىدانند. جداى از بحثهاى تخصصى و فقهى، توجه به اين نكته سودمند است كه هر چند هم قضا و هم برخى از امور اجرايى از قبيل وزارت، هر دو از شاخهها و زيرمجموعههاى امامت و رهبرى هستند ولى اين تفاوت اساسى بين آنها وجود دارد كه امور اجرايى، به طور مستقيم يا غيرمستقيم تحت اشراف رهبرى بوده و دخالت و اعمال ولايت توسط رهبر در اين حوزه برابر اصل است. اما مقام و منصب قضاوت، چنين نيست زيرا هر چند قاضى منصوب امام و رهبر است ولى به لحاظ وظيفة قضايى، مستقل است و به همين جهت اشراف بر او و دخالت در كار او، خلاف اصل است. با توجه به اين تفاوت و با توجه به آنكه در قضاوت، از هيجانات احساسى، عاطفى و بهرهمندى او از حزم و دورانديشى او را در صدور رأى درست كمك مىكند، اختصاص اين وظيفه به مردان و معافيت زنان از اين تكليف، كاملًا توجيهپذير است. قواعد اجتماعى و قوانين حقوقى بر حسب وضعيت غالب تدوين مىشوند از اين رو وجود تعداد زنانى فاضل و صاحب حزم و حاكم بر احساسات و عواطف خود، نمىتواند ناقض قانون فوق باشد. در عين حال براساس دادههاى علم روان شناسى و نيز آنچه كه همه ما در زندگى اجتماعى مشاهده مىكنيم، زنان نوعاً احساساتى تر هستند و اين امر نه تنها نقطه ضعف براى آنان نيست بلكه يك حسن و ضرورت زندگى براى آنان است تا از اين طريق، در ايفاى نقش بى بديل كم نظير پرورش و تربيت عاطفى فرزندان موفق باشند و چون احساساتى تر هستند، بعد عقلانيت آنها تحت تأثير هيجانات، عواطف و احساسات قرار مىگيرد.
مسئلة قاضى نبودن زن، يكى از احكام بسيار حكيمانة اسلام، در حمايت از زن است زيرا قضاوت تنها نيازمند علم نيست بلكه تناسب روان شناختى نيز نياز دارد. برخورد با انواع بزهكاران و صدور احكام خشن در برابر آنان، هرگز با روحيات لطيف زن سازگارى ندارد. تجربه چند ساله اخير نشان داده است كه چند مورد استفاده از زنان در برنامههاى قضايى، موجب ابتلاى برخى از آنان به بيمارىهاى شديد عصبى و روانى شده است و برخى از آنها پس از چند روزى، درخواست كنارهگيرى از اين كار كردهاند. بنابراين كشاندن زن در اين صحنهها، امتيازى براى وى نيست بلكه انهدام و نابودى شخصيت او است.
محدودة فعاليت هاى اجتماعى و سياسى زنان
به غير از مشاغل خاصى نظير مرجعيت، قضاوت، امامت ظاهرى و رهبرى و رياست جمهورى كه به دليل ويژگىهاى خاص اين مشاغل از يك سو و خصوصيات روحى و عاطفى زنان از سوى ديگر در ساير فعاليتهاى اجتماعى و سياسى، هيچ گونه محدوديتى براى زنان، از صدر اسلام تاكنون وجود نداشته است. براساس آموزههاى اسلامى، زنان نيز مانند مردان حق دارند تا انتخاب گر باشند و مخالفت يا موافقت خويش را با نظام حاكم بيان كنند.(19)
البته دو شرط اصلى وجود دارد: 1. رعايت عفت، حجاب و شئون اسلامى، 2. حفظ حقوق شوهر و فرزندان و نهاد خانواده. اگر اين نكات در مشاركت سياسى، اجتماعى زنان رعايت نشود، همان آثار منفى را در پى خواهد داشت كه در كشورهاى غربى شاهد آن هستيم. آنها نيز هم اكنون در حال بيدارى و بازگشت از اين مسير انحرافى مىباشند: چنان كه براساس آمار، دو سوم زنان انگليسى، خانه دار بودن را به اندازه شغل بيرون از منزل مهم و مفيد مىدانند و معتقدند: مسئوليت آنان در داخل خانه است و كسب درآمد و روزى، وظيفه مردان. همچنين در آمريكا بسيارى از زنانى كه فرزند كوچك دارند، مشاغل خود را رها كرده و به مادران تمام وقت تبديل شدهاند.(20)
خانم «ويجديس فينبو گادوتيو» نخستين زنى كه رئيس جمهور ايسلند شد پس از پايان دوره رياست جمهورى خود، اعلام كرد: حاضر
نيست در دوره بعدى در انتخابات شركت كند چون به نظر او «كار در خانه به مراتب آسانتر و لذت بخشتراست و در قبال مردم مسئوليت داشتن كمر شكن است، مردم نمىدانند كه داشتن يك مقام عمومى، چه قدر دردسر و خودخورى دارد. نه تنها بايد از منافع كشور دفاع كند بلكه بايد مراقب تاريخ هم باشد تا بعد او را مورد انتقاد قرار ندهند و مسئول خرابىهاى آينده ندانند».(21)
اين درست همان فرمايش امام على (ع) در 1400 سال پيش است كه درباره مشاغل سياسى و اجتماعى زنان فرمود: «المراة ريحانه و ليست بقهرمانه» «زن گلى خوشبو است و قهرمانى زورمند نيست».(22)
پىنوشت
(1) نگاهى گذرا به شبهات حقوقى پيرامون مسائل زنان، مركز پژوهشهاى اسلامى صدا و سيما، 1380، ص 052
(2) مصاحبه با شبكه دوم سيما، 23/ 4/ 76
(3) روزنامه ايران، 7/ 5/ 75
(4) پروفسور حميد مولانا، روزنامه كيهان، 25/ 9/ 78
(5) جنگ عليه زنان، صص 53 74 زن و رهايى نيروهاى توليد، صص 215 214 بار سنگين زنان شاغل، فيدر شرلى، اسلون، ترجمه مينا اعظامى، 1377، صص 3 ج 7
(6) سيدهادى حسينى، كتاب زن، على احمد راسخ، انتشارات اميركبير، 1831
(7) دكتر على قائمى، حيات زن در انديشه اسلامى، انتشارات اميرى، چاپ اول، 1373، صص 375 ج 593
(8) همان، ص 132
(9) مرتضى مطهرى، نظام حقوق زن در اسلام، انتشارات صدرا، 4731
(10) مرتضى مطهرى، نظام حقوق زن در اسلام، بخش هفتم، صص 190 167، انتشارات حكمت
(11) مكارم شيرازى، تفسير نمونه، جلد 2، ص 164 ذيل آيه 228 سوره بقره، چاپ اول، 1374، چاپخانه مروى، دار الكتب الاسلاميه
(12) تفسير نمونه، جلد 2، ص 157 و 156 ذيل آيه 228 سوره بقره
(13) بقره (2)، آيه 822
(14) فضلبن حسن طبرسى، تفسير مجمع البيان، جلد 3، ص 73، مؤسسه الاعلمى بيروت، 1415 قمرى نگاه كنيد: تفسير نمونه، جلد 3، ص 362، ذيل آيه 32، سوره نساء
(15) نساء (4)، آية 23
(16) مقاله: محمدى گيلانى، شايستگى زنان براى عهدهدارى قضاوت، فصلنامه فقه اهل بيت، تابستان 1376، شماره 10، ص 411
(17) غافر (40)، آية 04
(18) نحل (16)، آية 79
(19) سراج، مركز پژوهشهاى صدا و سيما، 1380، ص 812
(20) مجله صبح، ش 75، ص 86
(21) مجله صبح، ش 75، ص 86
(22) نهج البلاغه، نامة 31، ص 921
حجاب وفعاليتهاى اجتماعى زنان:
تجربة انقلاب اسلامى اثبات كرد كه به هيچ وجه، حجاب محدوديت نيست و نه تنها هيچ منافاتى با پيشرفت زنان در عرصههاى مختلف ندارد بلكه عاملى مثبت در مصونيت و حفظ كرامت و شخصيت زنان است. حضور زنان بعد از پيروزى انقلاب اسلامى در همه صحنههاى اجتماعى، اقتصادى، حماسى، سياسى، علمى، هنرى، حقوقى، قانون گذارى و بسيارى صحنههاى ديگر با پوشش دينى، نشان داد كه حجاب، كمترين ركودى در فعاليتهاى اجتماعى زن پديد نمىآورد بلكه خودنمايى و بىحجابى است كه زن را به حواس پرتى و ركود مىكشاند و فرصت گران بهاى او را براى تزيين و خودآرايى هدر مىدهد و پس از خروج از منزل نيز او را به نمايش تن و حفظ آرايش وا مىدارد و به نماياندن جاذبههاى زنانگى خود، فعاليتهاى مردان را با ركود رو به رو مىسازد به علاوه آثار بسيار مخربى بر فرهنگ، نهاد خانواده و آينده جامعه انسانى به دنبال دارد. بنابراين اين حجاب نيست كه باعث ركود مىشود بلكه برعكس بى حجابى است كه سبب ركود فعاليتهاى هر دو قشر زن و مرد خواهد شد.(1)
علاوه بر اينكه حجاب يكى از احكام و ضرورتهاى دين مبين اسلام است.
مقايسه وضعيت زنان كشورمان با زنان ساير كشورهاى غربى
اگر با نگاهى واقع بينانه اين مسئله را مورد بررسى قرار دهيم، روشن مىشود كه زنان جامعه ما كه بعد از انقلاب براساس آشنايى با معارف و آموزههاى اصيل اسلامى با حفظ شخصيت و كرامت خويش در عرصههاى مختلف جامعه وارد و پيشرفتهاى درخشانى داشته اند نسبت به زنان جوامع غربى كه سابقه ورود و فعاليتهاى اجتماعى چندين قرن دارند و به عنوان نيروى كار ارزان و مطيع و ابزارى براى جهان سرمايه دارى و مطامع آن درآمده اند بسى جلوتر و موفق تراند به خصوص با لحاظ اين نكته مهم كه به دليل حفظ حجاب اسلامى و رعايت حدود الهى، از بسيارى آفات و مشكلات و معضلاتى كه هم اكنون جوامع غربى با آن روبهرو بوده و به عنوان بحرانى عظيم، تمدن غرب را با چالش و فروپاشى مواجه ساخته است، به دور مىباشند. اين واقعيتى است كه بسيارى از صاحب نظران و انديشمندان غرب به آن معترف اند چنان كه روژه گارودى انديشمند فرانسوى اذعان مى دارد: «تمدن غرب در جهت نابودى انسان حركت مىكند».(2)
همچنين به نظر پروفسور لاماند: «راهى كه غرب در پيش گرفته است، به نابودى اصول اجتماعى و مدنيت منجر مىشود».(3)
تا جايى كه براساس آمار «در اتحاديه اروپا عدة بى كاران افزايش يافته و به رقم 8 تا 12 درصد رسيده است. عده بيكاران در اروپاى غربى در چهار دهة قبل كمتر از ده ميليون بود و اين رقم در 1980 به 25 ميليون نفر و اكنون 35 ميليون شده است. ژاپن، ايتاليا، انگلستان و آمريكا به حالت بحرانى رسيده است و با انتقال نظام سرمايه دارى به روسيه و اروپاى شرقى و مركزى، اين كشورها نيز به بيمارى تمدن جديد مبتلا شده اند».(4)
مسلم است در چنين جوامعى كه از اول هدف از كشاندن زنان به اجتماع، استشهار آن و تبديل آن به موجودى «شىء گونه» كه فقط براى اميال و اهداف تمدن سرمايه دارى غرب به وجود آمده است آن هم با شعار دروغين «آزادى» و دفاع از «حقوق بشر» بوده است، زن چه وضعيتى مىتواند داشته باشد. «براساس برخى آمارهاى پايان دهه 80 ميلادى، زنان و مردان هم سن و سال از لحاظ درآمدى بسيار تفاوت داشتند. براى مثال درآمد زنان 45 54 سال تنها به 59 درصد متوسط درآمدمردان در همان سنين بالغ مىشد. اين در صورتى است كه در برخى موارد، زنان بيشتر از مردان كار مىكنند. در برخى از كشورها، زنان روزانه تا چهار ساعت، بيشتر از مردان كار مىكنند مظلوميت زنان وقتى بيشتر نمايان مىشود كه مرد و زن هر دو شاغل باشند زيرا مردان بر حسب عادت ديرينه، با ورود به خانه، كار و وظيفه خود را پايان يافته تلقى مىكنند، اما زنان ناگزيرند يا قبل از رفتن به سر كار يا پس از بازگشتن، كار خانه را انجام دهند»(5) اين در حالى است كه با نفى كرامت و شخصيت انسانى زنان در غرب، انواع خشونتها نيز عليه آنان شدت يافته است.(6)
بررسى مشكلات زنان
بيان چنين مشكلاتى در جوامع غربى، به معناى منزّه بودن جوامع اسلامى و كشور ما از اين كاستى ها نيست بلكه ما معترفيم متأسفانه اين موضوعات نيز در گوشه و كنار جامعه ما يافت مىشود و البته به هيچ
وجه اينها ناشى از اسلام اصيل نيست زيرا زن در اسلام از نهايت تكريم و احترام برخوردار و داراى حقوق و امتيازات مختلف اجتماعى، اقتصادى و است. حتى نظير آن نيز در هيچ كدام از جوامع به اصطلاح مترقى يافت نمىشود. اين معضلات ناشى از سه عامل مهم است:
1. رسوخ و ادامه سنتها و آداب و رسوم مربوط به زمان قبل از اسلام
2. عدم نهادينه شدن ارزشها و فرهنگ و آموزههاى متعالى اسلام در اين جوامع
3. دستاوردها و نتايج فرهنگ وارداتى غرب كه به دنبال خود معضلات و ارزشهاى خود را به داخل جوامع اسلامى نيز منتقل كرده است.
در هر صورت همچنان كه مشاهده شد، به هيچ وجه حجاب نه مانعى براى پيشرفت زنان در جوامع اسلامى است همچنان كه در انقلاب اسلامى ثابت شد و نه برداشتن آن امتياز و پيشرفت براى زنان جوامع غربى.
آرى اسلام اگر بر ضرورت حجاب زنان تأكيد دارد به دليل مصالحى است كه براى خود زن و اجتماع به دنبال دارد، از قبيل:
1. حفظ حرمت، شخصيت و كرامت ذاتى او،
2. حفظ ارزش و منزلت زن،
3. براى معشوقيت دائمى زن،
4. حفظ امنيت زن،
5. نجات از رقابت،
6. حفظ بهداشت جامعه،
7. تحكيم خانواده،
8. كاستن انحرافات،
9. ابعاد سياسى و اقتصادى و.(7)
زنان ومسوليتهاى سياسى
در اسلام هيچ گونه تبعيضى بين مرد و زن وجود ندارد بلكه در جنبههاى مختلفى از تساوى برخوردارند: در آفرينش در جنبههاى روانى و معنوى، در شئون همسرى، در همدوشى با مردان در زمينههاى مختلفى از سير و سلوك گرفته تا استقلال اقتصادى و.(8)
اما هرگز نبايد بين «تساوى» يا «تشابه» اشتباه كرد در اينكه زن و مرد داراى تساوى در حقوق و انسانيت اند، جاى بحث نيست ولى اين سخن به معناى تشابه در حقوق نيست: اصل اين است كه مرد و زن به كمال مقدر خود برسند ولى هر كدام در نظام خاص زيستى، عاطفى و روانى خود.(9)
مهم ترين مطلب در اينجا كه اسلام به آن توجه خاص شده مسئلة تفاوت هاى روحى و جسمى زنان و مردان و تفاوت وظايف آنان است. حقيقت غير قابل انكار اين است كه مرد و زن از نظر جسمى و شرايط فيزيولوژيك، با يكديگر متفاوتاند و هر يك براى انجام دادن وظايف ويژهاى آفريده شدهاند. اينكه برخى اصرار دارند اين دو جنس را مساوى در همه چيز قلمداد كنند، اصرارى به دور از واقعيت است و مطالعات مختلف علمى آن را انكار مىكند،(10) آيا با وجود اين تفاوت آشكار مىتوان گفت: زن و مرد بايد در تمام شئون همراه يكديگر گام برداشته و در تمام كارها مثل هم باشند؟ حتى در جوامعى كه شعار آنها مساوات و برابرى بين زن و مرد در تمام جهات است، در عمل غير آن ديده مىشود. براى مثال مديريت سياسى و نظامى بيشتر آنها، در دست مردان است. واقعيت اين است كه جنس زن براى انجام دادن وظايف متفاوتى با مرد آفريده شده و به همين دليل احساسات متفاوتى دارد. قانون آفرينش، گرمى كانون خانواده و پرورش نسلها را بر عهده او گذاشته و به همين دليل سهم بيشترى از عواطف و احساسات به او داده است. در حالى كه وظايف خشن و سنگين اجتماعى، بر عهده جنس مرد گذاشته شده و سهم بيشترى از دورانديشى به او اختصاص يافته است. بنابراين اگر بخواهيم عدالت را اجرا كنيم، بايد پارهاى از وظايف اجتماعى كه نياز بيشترى به انديشه و مقاومت و تحمّل شدايد دارد بر عهدة مردان گذاشته شود و وظايفى كه عواطف و احساسات بيشترى را مىطلبد، بر عهدة زنان.(11)
قرآن كريم با تصريح به واقعيت حقوقى زنان، عدالت در وضع قوانين را نيز گوشزد كرده است، با اشاره به اين حقيقت كه لازمه اين عدالت عدم برابرى بين زنان و مردان در برخى حقوق است،(12) آنجا كه مىفرمايد: « وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذى عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لِلرِّجالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَ اللّهُ عَزيزٌ حَكيمٌ» «و براى زنان همانند وظايفى كه بر دوش آنها است، حقوق شايستهاى قرار داده شده و مردان بر آنان برترى دارند و خداوند توانا و حكيم است».(13)
در تفسير مجمع البيان آمده است:(14) ام سلمه يكى از همسران پيامبر روزى به پيامبر اكرم (ص) عرض كرد: چرا مردان به جهاد مىروند و زنان جهاد نمىكنند؟ چرا براى ما نصف ميراث آنها مقرر شده است؟ اى كاش ما هم مرد بوديم و همانند آنها به جهاد مىرفتيم و موقعيت اجتماعى آنها را داشتيم همانند اين پرسشها را ديگر زنان نيز از پيامبر (ص)
مطرح كرده بودند كه اين آيه نازل شد: «برترىهايى كه خداوند نسبت به برخى از شما بر بعضى ديگر قرار داده، آرزو نكنيد [اين تفاوت هاى طبيعى و حقوقى براى حفظ نظام اجتماع شما و طبق اصل عدالت است ولى با اين حال] مردان و زنان هر كدام بهرهاى از كوششها، تلاشها و موقعيت خود دارند [و نبايد حقوق هيچ يك پايمال گردد] و از فضل [و رحمت و بركت] خدا درخواست كنيد و خداوند به هر چيز دانا است».(15)
همان طور كه در شأن نزول اين آيه آمده است، تفاوت سهم ارث مردان و زنان و ديگر تفاوت ها براى جمعى به صورت يك سؤال در آمده بود. آنها گويا توجه نداشتند كه اين تفاوت به جهت آن است كه هزينه زندگى عموما بر دوش مردان است و ديگر تفاوتها نيز به جهت تفاوت از نظر آفرينش و جنسيت و صفات جسمى و روحى است كه همة آنها، بر طبق عدالت و قانون الهى است و اگر غير آن مصلحت بود، براى شما قرار داده مىشد بنابراين آرزوى تغيير آنها، يك نوع مخالفت با مشيّت پروردگار است كه عين حق و عدالت است.
اما در عين حال اين آيه گوش زد مىكند كه نبايد اين تفاوت جنسيت، سبب شود يكى از اين دو جنس، حقوق ديگرى را پايمال كند از اين رو مىفرمايد: «مردان و زنان هر كدام بهرهاى از كوششها و تلاشها و موقعيت خود دارند».
نكته مهم ديگرى كه بايد به آن توجه داشت، اهميت و اهتمام اسلام به حفظ حرمت زن و پاسداشت كرامت وى و تأكيد بر حفظ عفت و پاكدامنى او است. شايد يكى از فلسفههاى قوانينى كه اين گونه محدوديت ها را براى بانوان قرار داده، در صدد توجه دادن آنان به جايگاه بلند و مرتبه والاى آنان در آيين الهى است و توجه دادن به كرامتى است كه خداوند به آنان بخشيده و فراهم آوردن ضمانتها و تعهدات كافى براى حفظ پاكى و پاكدامنى آنان مىباشد.(16)
تصدى قضاوت و ساير مشاغل و مسئوليتهاى كلان سياسى از سوى زنان:
اسلام زن را مانند مرد برخوردار از روح كامل انسانى و اراده و اختيار دانسته، او را در مسير تكامل مىبيند. از اين رو هر دو را در يك صف قرار داده و با خطاب هاى « يا ايها الناس» و « يا ايها الذين آمنوا» مخاطب ساخته برنامههاى تربيتى، اخلاقى و علمى را براى آنها لازم كرده است. و با آياتى مثل « مَنْ عَمِلَ صالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ»(17) وعدة برخوردار شدن از سعادت كامل را به هر دو جنس داده و با آياتى مانند: « مَنْ عَمِلَ صالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ»(18) مىگويد: هر كدام از زن و مرد مىتوانند به دنبال انجام دادن برنامههاى اسلام و وظايف الهى، به تكامل معنوى و مادى برسند و به حياتى طيب و پاكيزه كه سراسر سعادت نور است گام نهند.
بحث دربارة هر كدام از مشاغلى كه زنان از ديدگاه اسلام و قانون اساسى نمىتوانند عهده دار آن شوند، به صورت مستقل در اينجا ممكن نيست اما به عنوان نمونه در رابطه با قضاوت زن مىتوان گفت: هر چند گرايش هاى افراطى به تساوى حقوقى زن و مرد از يك سو و ظلم تاريخى وارد بر زنان از سوى ديگر، ممكن است سخن گفتن از تفاوتهاى زن و مرد را با مشكل و قضاوت پيشينى منفى روبه رو سازد اما حقيقت آن است كه واقعيات عينى، تابع احساسات و قضاوت انسان قرار ندارد و تفاوت زن و مرد، هم از نظر جسمى و بدنى و هم از نظر روحى و عاطفى، آن قدر روشن است كه انكار آن، همچون انكار بديهيات است. البته سوء استفادة مردان از اين تفاوت طبيعى و ذاتى، هرگز نمىتواند دليلى بر نفى و انكار اين تفاوتها باشد بلكه برعكس فقط با شناخت اين تفاوت است كه مىتوان به تنظيم روابط حقوقى عادلانه متناسب با اين واقعيات، براى زن و مرد اقدام كرد. تفاوت زن و مرد چه به صورت درست و چه به صورت نادرست از ديرباز مورد توجه دانشمندان و فيلسوفانى همچون افلاطون و ارسطو بوده است و امروز نيز به گونهاى ديگر مورد توجه دانشمندان علوم فيزيولوژى، روانشناسى و جامعهشناسى قرار دارد. از ديدگاه اسلام اين تفاوت، به هيچ وجه به اينكه مرد يا زن جنس برتر است و ديگرى جنس
پايينتر، پستتر و ناقصتر مربوط نيست. قانون خلقت اين تفاوتها را براى اين به وجود آورده است كه پيوند خانوادگى زن و مرد را محكمتر كند و شالوده وحدت آنها را بهتر بريزد.
تصدى امر قضا به عنوان يك واجب كفايى، بيش از آنكه حق باشد، تكليف است. لذا در برخى روايات با تعبير «ليس على المرئه» يعنى، بر عهدة زنان اين تكليف تحميل نگشته و تعبير «ليس للمرئه» نشده است.
بر اين اساس زن، وظيفهاى براى تصدى امر قضا ندارد. اما سخن اين است كه آيا منصب قضا خاص مردان است؟ مشهور چنين معتقدند، هر چند كسانى هم هستند كه مرد بودن را براى قاضى و قضاوت شرط نمىدانند. جداى از بحثهاى تخصصى و فقهى، توجه به اين نكته سودمند است كه هر چند هم قضا و هم برخى از امور اجرايى از قبيل وزارت، هر دو از شاخهها و زيرمجموعههاى امامت و رهبرى هستند ولى اين تفاوت اساسى بين آنها وجود دارد كه امور اجرايى، به طور مستقيم يا غيرمستقيم تحت اشراف رهبرى بوده و دخالت و اعمال ولايت توسط رهبر در اين حوزه برابر اصل است. اما مقام و منصب قضاوت، چنين نيست زيرا هر چند قاضى منصوب امام و رهبر است ولى به لحاظ وظيفة قضايى، مستقل است و به همين جهت اشراف بر او و دخالت در كار او، خلاف اصل است. با توجه به اين تفاوت و با توجه به آنكه در قضاوت، از هيجانات احساسى، عاطفى و بهرهمندى او از حزم و دورانديشى او را در صدور رأى درست كمك مىكند، اختصاص اين وظيفه به مردان و معافيت زنان از اين تكليف، كاملًا توجيهپذير است. قواعد اجتماعى و قوانين حقوقى بر حسب وضعيت غالب تدوين مىشوند از اين رو وجود تعداد زنانى فاضل و صاحب حزم و حاكم بر احساسات و عواطف خود، نمىتواند ناقض قانون فوق باشد. در عين حال براساس دادههاى علم روان شناسى و نيز آنچه كه همه ما در زندگى اجتماعى مشاهده مىكنيم، زنان نوعاً احساساتى تر هستند و اين امر نه تنها نقطه ضعف براى آنان نيست بلكه يك حسن و ضرورت زندگى براى آنان است تا از اين طريق، در ايفاى نقش بى بديل كم نظير پرورش و تربيت عاطفى فرزندان موفق باشند و چون احساساتى تر هستند، بعد عقلانيت آنها تحت تأثير هيجانات، عواطف و احساسات قرار مىگيرد.
مسئلة قاضى نبودن زن، يكى از احكام بسيار حكيمانة اسلام، در حمايت از زن است زيرا قضاوت تنها نيازمند علم نيست بلكه تناسب روان شناختى نيز نياز دارد. برخورد با انواع بزهكاران و صدور احكام خشن در برابر آنان، هرگز با روحيات لطيف زن سازگارى ندارد. تجربه چند ساله اخير نشان داده است كه چند مورد استفاده از زنان در برنامههاى قضايى، موجب ابتلاى برخى از آنان به بيمارىهاى شديد عصبى و روانى شده است و برخى از آنها پس از چند روزى، درخواست كنارهگيرى از اين كار كردهاند. بنابراين كشاندن زن در اين صحنهها، امتيازى براى وى نيست بلكه انهدام و نابودى شخصيت او است.
محدودة فعاليت هاى اجتماعى و سياسى زنان
به غير از مشاغل خاصى نظير مرجعيت، قضاوت، امامت ظاهرى و رهبرى و رياست جمهورى كه به دليل ويژگىهاى خاص اين مشاغل از يك سو و خصوصيات روحى و عاطفى زنان از سوى ديگر در ساير فعاليتهاى اجتماعى و سياسى، هيچ گونه محدوديتى براى زنان، از صدر اسلام تاكنون وجود نداشته است. براساس آموزههاى اسلامى، زنان نيز مانند مردان حق دارند تا انتخاب گر باشند و مخالفت يا موافقت خويش را با نظام حاكم بيان كنند.(19)
البته دو شرط اصلى وجود دارد: 1. رعايت عفت، حجاب و شئون اسلامى، 2. حفظ حقوق شوهر و فرزندان و نهاد خانواده. اگر اين نكات در مشاركت سياسى، اجتماعى زنان رعايت نشود، همان آثار منفى را در پى خواهد داشت كه در كشورهاى غربى شاهد آن هستيم. آنها نيز هم اكنون در حال بيدارى و بازگشت از اين مسير انحرافى مىباشند: چنان كه براساس آمار، دو سوم زنان انگليسى، خانه دار بودن را به اندازه شغل بيرون از منزل مهم و مفيد مىدانند و معتقدند: مسئوليت آنان در داخل خانه است و كسب درآمد و روزى، وظيفه مردان. همچنين در آمريكا بسيارى از زنانى كه فرزند كوچك دارند، مشاغل خود را رها كرده و به مادران تمام وقت تبديل شدهاند.(20)
خانم «ويجديس فينبو گادوتيو» نخستين زنى كه رئيس جمهور ايسلند شد پس از پايان دوره رياست جمهورى خود، اعلام كرد: حاضر
نيست در دوره بعدى در انتخابات شركت كند چون به نظر او «كار در خانه به مراتب آسانتر و لذت بخشتراست و در قبال مردم مسئوليت داشتن كمر شكن است، مردم نمىدانند كه داشتن يك مقام عمومى، چه قدر دردسر و خودخورى دارد. نه تنها بايد از منافع كشور دفاع كند بلكه بايد مراقب تاريخ هم باشد تا بعد او را مورد انتقاد قرار ندهند و مسئول خرابىهاى آينده ندانند».(21)
اين درست همان فرمايش امام على (ع) در 1400 سال پيش است كه درباره مشاغل سياسى و اجتماعى زنان فرمود: «المراة ريحانه و ليست بقهرمانه» «زن گلى خوشبو است و قهرمانى زورمند نيست».(22)
پىنوشت
(1) نگاهى گذرا به شبهات حقوقى پيرامون مسائل زنان، مركز پژوهشهاى اسلامى صدا و سيما، 1380، ص 052
(2) مصاحبه با شبكه دوم سيما، 23/ 4/ 76
(3) روزنامه ايران، 7/ 5/ 75
(4) پروفسور حميد مولانا، روزنامه كيهان، 25/ 9/ 78
(5) جنگ عليه زنان، صص 53 74 زن و رهايى نيروهاى توليد، صص 215 214 بار سنگين زنان شاغل، فيدر شرلى، اسلون، ترجمه مينا اعظامى، 1377، صص 3 ج 7
(6) سيدهادى حسينى، كتاب زن، على احمد راسخ، انتشارات اميركبير، 1831
(7) دكتر على قائمى، حيات زن در انديشه اسلامى، انتشارات اميرى، چاپ اول، 1373، صص 375 ج 593
(8) همان، ص 132
(9) مرتضى مطهرى، نظام حقوق زن در اسلام، انتشارات صدرا، 4731
(10) مرتضى مطهرى، نظام حقوق زن در اسلام، بخش هفتم، صص 190 167، انتشارات حكمت
(11) مكارم شيرازى، تفسير نمونه، جلد 2، ص 164 ذيل آيه 228 سوره بقره، چاپ اول، 1374، چاپخانه مروى، دار الكتب الاسلاميه
(12) تفسير نمونه، جلد 2، ص 157 و 156 ذيل آيه 228 سوره بقره
(13) بقره (2)، آيه 822
(14) فضلبن حسن طبرسى، تفسير مجمع البيان، جلد 3، ص 73، مؤسسه الاعلمى بيروت، 1415 قمرى نگاه كنيد: تفسير نمونه، جلد 3، ص 362، ذيل آيه 32، سوره نساء
(15) نساء (4)، آية 23
(16) مقاله: محمدى گيلانى، شايستگى زنان براى عهدهدارى قضاوت، فصلنامه فقه اهل بيت، تابستان 1376، شماره 10، ص 411
(17) غافر (40)، آية 04
(18) نحل (16)، آية 79
(19) سراج، مركز پژوهشهاى صدا و سيما، 1380، ص 812
(20) مجله صبح، ش 75، ص 86
(21) مجله صبح، ش 75، ص 86
(22) نهج البلاغه، نامة 31، ص 921