پرسش :
چه آسيبهای فرهنگی و اجتماعی انقلاب اسلامی را تهديد میكند؟
پاسخ :
مهمترين آسيبهاى فرهنگى اجتماعى انقلاب اسلامى عبارت است از:
1. نفوذ انديشههاى بيگانه؛ انديشههاى بيگانه ممكن است از طريق دشمنان يا دوستانى كه مجذوب آراى ديگران شده اند، نفوذ كنند. نمونه اين گرايشها در جريانات قرون اوليه اسلامى ديده مىشود. براى مثال مجذوب شدگان به فلسفه يونانى و آداب و رسوم ايرانى و تصوف هندى، نظريات وانديشههايى را به عنوان خدمت و نه به قصد خيانت وارد انديشههاى اسلامى كردند.(1)
بنابراين در مسئله ورود و نفوذ انديشههاى بيگانه، بايد به زمينههاى داخلى آن نيز توجه كرد. يكى از علل رواج مانوى گرى و مزدك گرايى، عدم اجراى عدالت از جانب حكومتها بود.
2. تغيير جهت دادن انديشهها؛ نهضت خدايى بايد براى خدا آغاز شود و براى او ادامه يابد و هيچ خاطره و انديشه اى غيرخدايى در آن راه نيابد تا عنايت و نصرت الهى شامل حالش گردد.(2) امام راحل (ره) در وصيت نامه خود، فراموش كردن اهداف فرهنگ قيام ملت و مكتب الهى اسلام، به انزوا كشاندن روحانيت، غرب زدگى و شرق زدگى و سلطه بيگانگان بر مقدرات مراكز تعليم و تربيت را از آفات فرهنگى انقلاب معرفى كرده است.
3. تجددگرايى افراطى؛ در مقابل تمسّك به اسلام ناب، تجددگرايى افراطى ياالتقاط و زهدگرايى منفى قرار دارد. تجددگرايى افراطى، تلفيق اسلام با انديشههاى غيراسلامى براى زيبا جلوه دادن آن است.(3)
4. جدايى حوزه و دانشگاه؛ يكى از كليدى ترين مسائل اجتماعى و فرهنگى در جامعه اسلامى ما، حفظ و تقويت وحدت اين دو نهاد است كه جدايى آنها آفتى بزرگ به شمار مىآيد.
5. بوروكراسى مفرط و فساد ادارى و اجتماعى؛ امام على (ع) مىفرمايد: «همانا فلسفه نابودى رژيمهاى پيشين اين بود كه حق مردم را ندادند تا آن را به رشوت خريدند و راه باطلشان بردند و آنان پيرو آن گشتند».(4)
6. دنياطلبى و اشتغال به زينتهاى دنيوى؛ اگر زندگى تجملى و روحيه تكاثرطلبى در ميان عناصر انقلابى فزونى گيرد و نيروهاى انقلابى روحيه خود را از دست دهند، داعيه دفاع از انقلاب و ارزشها تضعيف مىشود. امام صادق (ع) ضرر دو گرگ درنده را كه به گله چوپانى حمله مىكنند به مراتب كمتر از زيان حبّ مال و جاه طلبى مىداند كه متوجه دين مسلمانان مىشود.(5)
ابن خلدون نيز در بحث فراز و فرود تمدنها به دورانهاى زير اشاره مىكند: دوران ظفر، قدرت، تجمل و فراغت، خرسندى و بالأخره دوران اسراف و تبذير و انحطاط. در دوران آخر، عصبيت (همبستگى اجتماعى) از بين مىرود و تنآسايى، تجمل و حاكميت روابط فزونى مىگيرد.
7. حاكم شدن روحيه ريا و تملق به جاى اخلاص و ايثار و دگرگونى مجدد ارزشهاى جامعه و فرآيند تبديل ثروت به ارزش و نابرابرى اجتماعى
8. اشاعه فحشا و فساد و ارتشا
9. تأثيرپذيرى از جنگ روانى و تهاجم فرهنگى و تبليغاتى دشمن و رجعت تدريجى به ارزشهاى فرهنگى رژيم پيشين
10. بحران هويت اجتماعى بالأخص بين نوجوانان و جوانان نسل دوم و سوم انقلاب و گرايش به الگوهاى غربى
11. فرار مغزها؛ نداشتن برنامه اى همه جانبه براى جلوگيرى از مهاجرت تحصيلكردگان و متخصصان و مشخص نبودن مرزهاى «تعهد» و «تخصص» باعث ظهور پديده فرار مغزها به كشورهاى ديگر جهان مىشود.
پینوشتها:
(1) رک: مرتضى مطهرى، بررسى اجمالى نهضتهاى اسلامى در صد ساله اخير، صص 87 87
(2) همان، صص 89- 99
(3) همان، صص 09- 39
(4) ما بعد فانما هلک من كان قبلكم انهم منعوا الناس الحق فاشتروه و اخذوهم بالباطل فاقتدوه نهج البلاغه، نامه 97
(5) اصول كافى، ج 2، كتاب الايمان و الكفر، باب حب الدنيا و الحرص عليها، ح 2
مهمترين آسيبهاى فرهنگى اجتماعى انقلاب اسلامى عبارت است از:
1. نفوذ انديشههاى بيگانه؛ انديشههاى بيگانه ممكن است از طريق دشمنان يا دوستانى كه مجذوب آراى ديگران شده اند، نفوذ كنند. نمونه اين گرايشها در جريانات قرون اوليه اسلامى ديده مىشود. براى مثال مجذوب شدگان به فلسفه يونانى و آداب و رسوم ايرانى و تصوف هندى، نظريات وانديشههايى را به عنوان خدمت و نه به قصد خيانت وارد انديشههاى اسلامى كردند.(1)
بنابراين در مسئله ورود و نفوذ انديشههاى بيگانه، بايد به زمينههاى داخلى آن نيز توجه كرد. يكى از علل رواج مانوى گرى و مزدك گرايى، عدم اجراى عدالت از جانب حكومتها بود.
2. تغيير جهت دادن انديشهها؛ نهضت خدايى بايد براى خدا آغاز شود و براى او ادامه يابد و هيچ خاطره و انديشه اى غيرخدايى در آن راه نيابد تا عنايت و نصرت الهى شامل حالش گردد.(2) امام راحل (ره) در وصيت نامه خود، فراموش كردن اهداف فرهنگ قيام ملت و مكتب الهى اسلام، به انزوا كشاندن روحانيت، غرب زدگى و شرق زدگى و سلطه بيگانگان بر مقدرات مراكز تعليم و تربيت را از آفات فرهنگى انقلاب معرفى كرده است.
3. تجددگرايى افراطى؛ در مقابل تمسّك به اسلام ناب، تجددگرايى افراطى ياالتقاط و زهدگرايى منفى قرار دارد. تجددگرايى افراطى، تلفيق اسلام با انديشههاى غيراسلامى براى زيبا جلوه دادن آن است.(3)
4. جدايى حوزه و دانشگاه؛ يكى از كليدى ترين مسائل اجتماعى و فرهنگى در جامعه اسلامى ما، حفظ و تقويت وحدت اين دو نهاد است كه جدايى آنها آفتى بزرگ به شمار مىآيد.
5. بوروكراسى مفرط و فساد ادارى و اجتماعى؛ امام على (ع) مىفرمايد: «همانا فلسفه نابودى رژيمهاى پيشين اين بود كه حق مردم را ندادند تا آن را به رشوت خريدند و راه باطلشان بردند و آنان پيرو آن گشتند».(4)
6. دنياطلبى و اشتغال به زينتهاى دنيوى؛ اگر زندگى تجملى و روحيه تكاثرطلبى در ميان عناصر انقلابى فزونى گيرد و نيروهاى انقلابى روحيه خود را از دست دهند، داعيه دفاع از انقلاب و ارزشها تضعيف مىشود. امام صادق (ع) ضرر دو گرگ درنده را كه به گله چوپانى حمله مىكنند به مراتب كمتر از زيان حبّ مال و جاه طلبى مىداند كه متوجه دين مسلمانان مىشود.(5)
ابن خلدون نيز در بحث فراز و فرود تمدنها به دورانهاى زير اشاره مىكند: دوران ظفر، قدرت، تجمل و فراغت، خرسندى و بالأخره دوران اسراف و تبذير و انحطاط. در دوران آخر، عصبيت (همبستگى اجتماعى) از بين مىرود و تنآسايى، تجمل و حاكميت روابط فزونى مىگيرد.
7. حاكم شدن روحيه ريا و تملق به جاى اخلاص و ايثار و دگرگونى مجدد ارزشهاى جامعه و فرآيند تبديل ثروت به ارزش و نابرابرى اجتماعى
8. اشاعه فحشا و فساد و ارتشا
9. تأثيرپذيرى از جنگ روانى و تهاجم فرهنگى و تبليغاتى دشمن و رجعت تدريجى به ارزشهاى فرهنگى رژيم پيشين
10. بحران هويت اجتماعى بالأخص بين نوجوانان و جوانان نسل دوم و سوم انقلاب و گرايش به الگوهاى غربى
11. فرار مغزها؛ نداشتن برنامه اى همه جانبه براى جلوگيرى از مهاجرت تحصيلكردگان و متخصصان و مشخص نبودن مرزهاى «تعهد» و «تخصص» باعث ظهور پديده فرار مغزها به كشورهاى ديگر جهان مىشود.
پینوشتها:
(1) رک: مرتضى مطهرى، بررسى اجمالى نهضتهاى اسلامى در صد ساله اخير، صص 87 87
(2) همان، صص 89- 99
(3) همان، صص 09- 39
(4) ما بعد فانما هلک من كان قبلكم انهم منعوا الناس الحق فاشتروه و اخذوهم بالباطل فاقتدوه نهج البلاغه، نامه 97
(5) اصول كافى، ج 2، كتاب الايمان و الكفر، باب حب الدنيا و الحرص عليها، ح 2