پرسش :
چرایعقوب نبی که پیامبر خداست باید بین فرزندانش طوری رفتار کند که باعث حسادت بقیه فرزندان به یوسف شود .آیا نمی توان گفت حضرت یعقوب علیه السلام خودشان هم مقصر در ماجرا یوسف می باشد؟ چرا حضرت یوسف علیه السام با گذاشتن شی گرانقیمت در بار برادران خودشان به آنها تهمت دزدی میزند مگر تهمت گناه نیست؟ آیا این کار دور از شان پیامبران خدا نیست
پاسخ :
در این باره ابتدا باید به چند مقدمه توجه کنید
1- تبعیض ناروا ، تفاوت بی دلیل در رفتار است به نوعی که اگر دو نفر مرتکب عمل واحدی شوند یکی را مورد تشویق قرار دهند ولی دیگری و کار خوبش را نادیده بگیرند . به طور طبیعی هر کس ممکن است در دل خویش و به دلائلی خاص به یکی یا برخی از فرزندانش بیش از دیگران علاقه داشته باشد اما این علاقه نباید در رفتار او چنان جلوه کند که موجب بر انگیختن حسادت دیگر فرزندان شود . همانگونه که دقت در چنین امری از امام باقر(علیه السلام) مشاهده شده است ؛ آن حضرت با این که در دل به برخی فرزندان دیگرش مهر بیشتری داشت اما در عمل و رفتار پدرانه خود میان آنان تفاوت نمی گذاشت.[1]
2- تشویق یا تنبیه مناسب نسبت به هر یک از فرزندان به معنی تبعیض قائل شدن میان آنها نیست بلکه اگر بنا باشد به بهانه تبعیض قائل نشدن ، فرزندی را که برجستگی¬های اخلاقی از خود نشان می¬دهد یا کارهای ارزشمند و شایسته ، انجام می¬دهد مورد تشویق قرار نداد و یا فرزند خاطی را متناسب با خطائی که می¬کند تنبیه نکرد ، با چنین رفتاری پیامی از عدم تفاوت میان خوب کرداری و بد کرداری را به فرزندانمان داده¬ایم و در حقیقت با چنین عملی برای فرار از یک خطا به دامن خطای بزرگتری افتاده¬ایم و حق مسلم تربیت صحیح آنها را ضایع کرده ایم .
3- گاهی عامل تحریک حسادت فرزندان، عوامل بیرونی مانند تفاوت رفتار والدین نیست بلکه عوامل درونی و ساختاری شخصیت هر فرد نیز می تواند زمینه ساز چنین احساساتی شود . مثلا دو برادر که هر دو به یک میزان مورد مهر والدین هستند اما یکی از آنها به دلیل توانمندنی در روابط اجتماعی از دوستی با افراد بیشتری برخوردار است و دیگری نه . همین توانمندی گاهی به جای اینکه موجب حرکت رو به رشد فرد ضعیف شود ، با ضعف شخصیت او در هم می¬آمیزد و موجب بروز رفتارهای ناهنجار می¬گردد. چنین افرادی همواره به نوعی فرافکنی مبتلا بوده و به جای رو به رو شدن شجاعانه با ضعفهای خویش می¬کوشند تا با مقصر قلمداد کردن دیگران در ایجاد چنین رفتارهایی از مواجه شدن با نقائص شان فرار کنند. داستان نزاع قابیل با هابیل (علیه السلام) - بر اساس آنچه قرآن بیان می کند - نمونه ای از همین موارد است . [2]
بعد از این مقدمات بر می گردیم به پاسخ سؤال شما . در خصوص حضرت یعقوب (علیه السلام) حرف قرآن چیزی است و آنچه در متون دیگر و یا برنامه هایی مانند سریال یوسف (علیه السلام) نشان می¬دهند چیز دیگر . در این که علاقه یعقوب(علیه السلام) به یوسف(علیه السلام) و برادرش بیش از دیگران بود هیچ شکی نیست اما منشاء این محبت نه زیبائی یا خردسالی آنها بلکه مشاهده آثار درک عمیق ، اخلاق حسنه ، ایمان محکم و مهر و محبت فراوان آنان نسبت به سایرین بود. این انتظار که یعقوب (علیه السلام) در برابر محسنّات یوسف(علیه السلام) و برادرش نباید هیچگونه برخورد نوازشگر و تشویق آمیز داشته باشد تا مبادا موجب تحریک حسادت دیگر برادران شود، انتظاری نا به جا و به دور از اصول اولیّه تربیت است. بنا بر این ، تفاوت معقولِ رفتار یعقوب(علیه السلام) با یوسف(علیه السلام) و برادرش نسبت به سایر برادران جای ملامت نیست چرا که هرگز تبعیض ناروایی از سوی او نسبت به فرزندانش صورت نگرفته بود.
قرآن منشاء حسادت فرزندان یعقوب (علیه السلام) به یوسف را نه تبعیض ناروای یعقوب بلکه مشکل نقصان شخصیتی آنها معرفی می کند و به وضوح می گوید که آنان برای توجیه رفتار ناشایست شان به فرا فکنی پرداخته و پدر را مقصر می شمارند . (إِذْ قالُوا لَیُوسُفُ وَ أَخُوهُ أَحَبُّ إِلى أَبینا مِنَّا وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبانا لَفی ضَلالٍ مُبینٍ )[3] .
برادران یوسف به جای این که دلیل محبت بیشتر پدرشان به یوسف(علیه السلام) و برادرش را در کمال شخصیت یوسف(علیه السلام) و برادرش جستجو کنند و با تکمیل همان ابعاد در وجودشان خود را نیز لایق همان مرتبه از محبت یعقوب(علیه السلام) کنند دچار خود برتر بینی شده و با تحریک حسادت در هم آمیخته و زمینه رفتارهای ناهنجار بعدی را فراهم می کنند . دقت کنید که برادران یوسف برای توجیه منشاء حسادتشان با متهم کردن یعقوب (علیه السلام) او را در گمراهی آشکار در محبتش به یوسف(علیه السلام) و برادرش معرفی می کنند. این در حالی است که یعقوب (علیه السلام) در خطابهای مختلفش به فرزندانش همه آنها را با عنوانی برابر مورد خطاب قرار می دهد و با گفتن (یا بُنَیَّ) - ای پسران من - بدون این که تفاوتی در این جهت میان یوسف یا برادرش بنیامین با سایر فرزندانش قائل شود همه آنها را با یک عبارت و کلام مورد نصیحت قرار می دهد
پی نوشت ها:
1.فضائل الخمسة، ج 43، ص 127.
2.مضمون این حدیث در ده ها روایت از طرق اهل سنت نقل شده است (احقاق الحق)، ج 10، ص 167.
3. سوره یوسف، آیه 8.
در این باره ابتدا باید به چند مقدمه توجه کنید
1- تبعیض ناروا ، تفاوت بی دلیل در رفتار است به نوعی که اگر دو نفر مرتکب عمل واحدی شوند یکی را مورد تشویق قرار دهند ولی دیگری و کار خوبش را نادیده بگیرند . به طور طبیعی هر کس ممکن است در دل خویش و به دلائلی خاص به یکی یا برخی از فرزندانش بیش از دیگران علاقه داشته باشد اما این علاقه نباید در رفتار او چنان جلوه کند که موجب بر انگیختن حسادت دیگر فرزندان شود . همانگونه که دقت در چنین امری از امام باقر(علیه السلام) مشاهده شده است ؛ آن حضرت با این که در دل به برخی فرزندان دیگرش مهر بیشتری داشت اما در عمل و رفتار پدرانه خود میان آنان تفاوت نمی گذاشت.[1]
2- تشویق یا تنبیه مناسب نسبت به هر یک از فرزندان به معنی تبعیض قائل شدن میان آنها نیست بلکه اگر بنا باشد به بهانه تبعیض قائل نشدن ، فرزندی را که برجستگی¬های اخلاقی از خود نشان می¬دهد یا کارهای ارزشمند و شایسته ، انجام می¬دهد مورد تشویق قرار نداد و یا فرزند خاطی را متناسب با خطائی که می¬کند تنبیه نکرد ، با چنین رفتاری پیامی از عدم تفاوت میان خوب کرداری و بد کرداری را به فرزندانمان داده¬ایم و در حقیقت با چنین عملی برای فرار از یک خطا به دامن خطای بزرگتری افتاده¬ایم و حق مسلم تربیت صحیح آنها را ضایع کرده ایم .
3- گاهی عامل تحریک حسادت فرزندان، عوامل بیرونی مانند تفاوت رفتار والدین نیست بلکه عوامل درونی و ساختاری شخصیت هر فرد نیز می تواند زمینه ساز چنین احساساتی شود . مثلا دو برادر که هر دو به یک میزان مورد مهر والدین هستند اما یکی از آنها به دلیل توانمندنی در روابط اجتماعی از دوستی با افراد بیشتری برخوردار است و دیگری نه . همین توانمندی گاهی به جای اینکه موجب حرکت رو به رشد فرد ضعیف شود ، با ضعف شخصیت او در هم می¬آمیزد و موجب بروز رفتارهای ناهنجار می¬گردد. چنین افرادی همواره به نوعی فرافکنی مبتلا بوده و به جای رو به رو شدن شجاعانه با ضعفهای خویش می¬کوشند تا با مقصر قلمداد کردن دیگران در ایجاد چنین رفتارهایی از مواجه شدن با نقائص شان فرار کنند. داستان نزاع قابیل با هابیل (علیه السلام) - بر اساس آنچه قرآن بیان می کند - نمونه ای از همین موارد است . [2]
بعد از این مقدمات بر می گردیم به پاسخ سؤال شما . در خصوص حضرت یعقوب (علیه السلام) حرف قرآن چیزی است و آنچه در متون دیگر و یا برنامه هایی مانند سریال یوسف (علیه السلام) نشان می¬دهند چیز دیگر . در این که علاقه یعقوب(علیه السلام) به یوسف(علیه السلام) و برادرش بیش از دیگران بود هیچ شکی نیست اما منشاء این محبت نه زیبائی یا خردسالی آنها بلکه مشاهده آثار درک عمیق ، اخلاق حسنه ، ایمان محکم و مهر و محبت فراوان آنان نسبت به سایرین بود. این انتظار که یعقوب (علیه السلام) در برابر محسنّات یوسف(علیه السلام) و برادرش نباید هیچگونه برخورد نوازشگر و تشویق آمیز داشته باشد تا مبادا موجب تحریک حسادت دیگر برادران شود، انتظاری نا به جا و به دور از اصول اولیّه تربیت است. بنا بر این ، تفاوت معقولِ رفتار یعقوب(علیه السلام) با یوسف(علیه السلام) و برادرش نسبت به سایر برادران جای ملامت نیست چرا که هرگز تبعیض ناروایی از سوی او نسبت به فرزندانش صورت نگرفته بود.
قرآن منشاء حسادت فرزندان یعقوب (علیه السلام) به یوسف را نه تبعیض ناروای یعقوب بلکه مشکل نقصان شخصیتی آنها معرفی می کند و به وضوح می گوید که آنان برای توجیه رفتار ناشایست شان به فرا فکنی پرداخته و پدر را مقصر می شمارند . (إِذْ قالُوا لَیُوسُفُ وَ أَخُوهُ أَحَبُّ إِلى أَبینا مِنَّا وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبانا لَفی ضَلالٍ مُبینٍ )[3] .
برادران یوسف به جای این که دلیل محبت بیشتر پدرشان به یوسف(علیه السلام) و برادرش را در کمال شخصیت یوسف(علیه السلام) و برادرش جستجو کنند و با تکمیل همان ابعاد در وجودشان خود را نیز لایق همان مرتبه از محبت یعقوب(علیه السلام) کنند دچار خود برتر بینی شده و با تحریک حسادت در هم آمیخته و زمینه رفتارهای ناهنجار بعدی را فراهم می کنند . دقت کنید که برادران یوسف برای توجیه منشاء حسادتشان با متهم کردن یعقوب (علیه السلام) او را در گمراهی آشکار در محبتش به یوسف(علیه السلام) و برادرش معرفی می کنند. این در حالی است که یعقوب (علیه السلام) در خطابهای مختلفش به فرزندانش همه آنها را با عنوانی برابر مورد خطاب قرار می دهد و با گفتن (یا بُنَیَّ) - ای پسران من - بدون این که تفاوتی در این جهت میان یوسف یا برادرش بنیامین با سایر فرزندانش قائل شود همه آنها را با یک عبارت و کلام مورد نصیحت قرار می دهد
پی نوشت ها:
1.فضائل الخمسة، ج 43، ص 127.
2.مضمون این حدیث در ده ها روایت از طرق اهل سنت نقل شده است (احقاق الحق)، ج 10، ص 167.
3. سوره یوسف، آیه 8.