پرسش :
آيا شهربانو دختر يزدگرد سوّم مادر امام سجاد(علیه السلام) بوده؟ و در سرزمين كربلا حضور داشته؟ و فرار او به سمت ايران به دستور امام حسين(علیه السلام) و مدفون شدنش در آرامگاهى كه هماكنون در تهران به بىبىشهربانو شهرت دارد، صحيح است؟
پاسخ :
در بعضى از نوشتههاى متأخّر- كه به خيال خود از تاريخهاى معتبر نقل قول كرده- چنين آمده است:
«در برخى از كتب معتبر تاريخى چنين آمده كه: شهربانويه- كه در كربلا حضور داشت و مادر فاطمه همسر قاسم بود- به سفارش امام حسين (ع) سوار بر اسب امام (ع) شده تا او را به سرزمين سرنوشت برساند و او به اذن خدا در ساعتى به رى رسيد و در كوهى از آن سامان و در نزديكى مقبره سيدعبدالعظيم حسنى مدفون شد«.(1)
و همانجا چنين آمده است: «در ميان مردم چنين شهرت دارد كه در قله كوه چيزى شبيه تكّهاى از روپوش زن ديده مىشود كه هيچ مردى نمىتواند به آن نزديك شود. زن آبستنى كه در شكم فرزند پسرى داشته باشد، نيز توان نزديك شدن به آن را ندارد«.(2)
و نيز چنين شايع شده است: «او هنگامى كه به رى رسيد، خواست از «هو» (خداوند) يارى بخواهد، اما اشتباها به جاى «هو» لفظ «كوه» را به زبان آورد و همانجا كوه او را دريافت و در شكم خود پنهان كرد«.(3)
شايد در نظر برخى ساختگى بودن اين افسانهها و نيز عدم حضور مادر امام سجاد (ع) در كربلا، امرى واضح بوده و نياز به بحث و تحقيق ندارد اما از آنجا كه درباره او مطالب فراوانى در ميان مردم و حتى در ميان قشر فرهيخته شايع است، به بحث درباره او مىپردازيم.
براى روشنتر شدن بحث توجه شما را به مطالب زير جلب مىكنيم.
مادر امام سجاد (ع)
با رجوع به منابع مختلف شيعه و سنى درمىيابيم كه از ميان ائمه شيعى بيشترين اختلاف درباره نام مادر امام سجاد (ع) وجود دارد تا جايىكه برخى از محققان با استفاده از منابع مختلف چهارده نام(4) و برخى ديگر تا شانزده(5) نام براى مادر آن حضرت (ع) ذكر كردهاند.(6) مجموع اين نامها چنين است:
1. شهربانو، 2. شهربانويه، 3. شاه زنان، 4. جهان شاه، 5. شه زنان، 6. شهرناز، 7. جهان بانويه، 8. خولة، 9. برّة، 10. سلافة، 11. غزالة، 12. سلامة، 13. حرار، 14. مريم، 15. فاطمة، 16. شهربان.
با آنكه در منابع تاريخى اهل سنّت بر روى نامهايى چون سلافة، سلامة، غزاله بيشتر مانور داده شده است،(7) اما در منابع شيعى و به خصوص منابع روايى آنها، نام شهربانو بيشتر مشهور شده است. بنا به نوشته برخى از محققان(8): اولين بار اين نام در كتاب «هبائر الدرجات» محمد بن حسن صفار قمى (متوفى 290 ق) ديده شده است.(9) بعدها محدّث معروف شيعى يعنى كلينى (م 329 ق) روايت همين كتاب را در كتاب كافى آورد.(10) بقيه منابع يا از اين دو منبع بهره گرفته و يا آنكه رواياتى ضعيف و بدون سند معتبر را در نوشتههاى خود آوردهاند.(11)
در اين روايت چنين آمده است:
«چون دختر يزدگرد را نزد عمر آوردند، دوشيزگان مدينه براى تماشاى او سر مىكشيدند و چون وارد مسجد شد، مسجد از پرتوش درخشان گشت. عمر به او نگريست، دختر رخسار خود را پوشيد و گفت: اف بيروج بادا هرمز (واى، روزگار هرمز سياه شد) عمر گفت: اين دختر مرا ناسزا مىگويد و بدو متوجه شد اميرالمؤمنين (ع) به عمر فرمود: تو اين حق را ندارى، به او اختيار ده كه خودش مردى از مسلمانان را انتخاب كند و در سهم غنيمتش حساب كن. عمر به او اختيار داد. دختر بيامد و دست خود را روى سر حسين (ع) گذاشت. اميرالمؤمنين على (ع) به او فرمود: نام تو چيست؟ گفت: جهان شاه. حضرت فرمود: بلكه شهربانويه باشد.
سپس به حسين (ع) فرمود: اى اباعبدالله از اين دختر بهترين شخص روى زمين براى تو متولد مىشود و على بن الحسين (ع) از او متولد گشت. آن حضرت را ابن الخيرتين (پسر دو برگزيده) مىگفتند زيرا برگزيده خدا از عرب «هاشم» بود و از عجم «فارسى«.(12)
اين روايت از دو جهت سند و متن محل بحث واقع شده است. از جهت سند در آن افرادى مانند ابراهيم بن اسحاق احمر(13) و عمرو بن شمر وجود دارند كه متهم به غلو شده و از سوى رجاليون شيعه مورد تأييد واقع نشدهاند.(14)
اما از جهت متن اشكالات زير بيان شده است:
1. اسارت دخترى از يزدگرد، به شدّت محل ترديد است.
2. اسارت چنين دخترى در زمان عمر و به ازدواج امام حسين (ع) درآمدن در اين زمان نيز غيرقابل قبول است.
3. در هيچيك از منابع معتبر شيعى به جز اين روايت، لقبى با عنوان «ابن الخيرتين» براى امام سجاد (ع) نقل نشده است.
آيا در اينجا نمىتوان نوعى ايرانىگرى افراطى را ديد كه به خيال خود به جهت پيوند
خوردن نسل ساسانيان با نسل پيامبر (ص) در امام سجاد (ع)، خواستهاند آن حضرت (ع) را به عنوان «خير اهل الارض» معرفى كنند؟
اينگونه نقدها بر گزارشهاى حاوى نام شهربانو باعث مىشود تا اين گزارشها را از ساحت ائمه (ع) به دور و آن را ساخته دست حديثپردازان بدانيم و نام شهربانو را براى مادر آن حضرت (ع) نفى كنيم.
درباره نسب مادر امام سجاد (ع) نيز منابع متقدم تاريخى و روايى دچار اختلاف گشتهاند. برخى مانند يعقوبى (متوفى 281 ق((15)، محمد بن حسن قمى(16)، كلينى (متوفى 329 ق((17)، محمد بن حسن صفار قمى (متوفى 290 ق((18)، شيخ صدوق (متوفى 381 ق((19) و شيخ مفيد (متوفى 413 ق((20) او را دختر يزدگرد دانستهاند، هر چند در نام او اتفاق نظر ندارند.
اين نسب تقريباً در ميان منابع متأخر به عنوان يك شهرت فراگير جاى خود را باز كرده است به گونهاى كه ميدان اظهار وجود براى ديدگاههاى مخالف نگذاشته است.(21)
در مقابل اين قول، برخى از منابع متقدم و متأخر ديدگاههاى ديگرى مانند سيستانى بودن، سندى بودن، كابلى بودن او را متذكر شده و بسيارى از منابع بدون ذكر محل اسارت او، تنها با عنوان «امّ ولد» (كنيز صاحب فرزند) از او ياد كردهاند.(22) برخى نامهاى بزرگان ايرانى همچون سبحان، سنجان، نوشجان و شيرويه را به عنوان پدر او ذكر كردهاند.(23)
براى نقد و بررسى اين نسب نمىتوانيم به بحثهاى سندى اين گزارشها تكيه كنيم زيرا هيچيك از اقوال داراى سند مستحكمى نيست. علاوه بر آنكه بيشتر كتابهاى تاريخى همانند تاريخ يعقوبى، مطالب خود را بدون ذكر اسناد نقل مىكنند.
بنابراين بايد فقط از راه محتوا به بررسى آنها پرداخت كه در اين راستا اشكالات زير خود را نشان مىدهد:
1. مهمترين اشكال اختلاف اين گزارشها در ذكر نام او است كه منابع مختلف پيش گفته اسامى گوناگونى همانند حرار، شهربانو، سلاخه، غزاله براى او نقل كردهاند. و اين نشان مىدهد كه اين مطالب، سازندگان مختلف با انگيزههاى يكسانى داشته است كه همان تعصب ايرانىگرى وارتباط دادن ميان ايرانيان و امامان (ع) از راه نسب بوده است تا به خيال خود فره ايزدى و تخمه شاهى را از ساسانيان به امامان شيعه منتقل سازند.
2. اختلاف اين گزارشها در زمان اسارت او نيز يكى ديگر از اشكالات است كه برخى آن را در زمان عمر، برخى ديگر در زمان عثمان و برخى مانند شيخ مفيد آن را در زمان خلافت حضرت على (ع) دانستهاند.(24)
3. اصولًا كتبى مانند تاريخ طبرى و الكامل ابن اثير كه به صورت سالشمار جنگهاى مسلمانان با ايرانيان را تعقيب كرده و مسير فرار يزدگرد را به شهرهاى مختلف ايران نشان دادهاند، در هيچ موردى به ذكر اسارت فرزندان او نمىپردازند با آنكه اين مسأله، بسيار مهمتر از حوادث جزئى است كه به آنها اشاره شده است. اين نكته جعلى بودن گزارش اسارت دختران يزدگرد را تقويت مىكند.
4. برخى از نويسندگان متقدم همانند مسعودى، هنگام ذكر فرزندان يزدگرد سوم، دخترانى با نامهاى ادرك، شاهين و مردآوند براى او ذكر مىكنند كه اولًا با هيچيك از نامهايى كه براى مادر امام سجاد (ع) گفته شده، هماهنگى ندارد و ثانياً خبرى از اسارت آنها در تمام نوشتههاى خود به ميان نمىآورد.(25)
5. از مهمترين اسناد تاريخى كه مىتوان درباره مادر امام سجاد (ع) به آن استناد كرد، نامههاى منصور به محمد بن عبدالله معروف به «نفس زكيه» است كه رهبرى مخالفان علوى و طالبى (اولاد ابوطالب) را در مدينه بر عهده داشت و هميشه ميان او و منصور نزاع و درگيرى بود.
در يكى از اين نامهها كه منصور قصد ردّ ادعاهاى محمد مبنى بر افتخاريه نسب خود را داده چنين مىنگارد: «ما ولد فيكم بعد وفاة رسول الله (ص) افضل من على بن الحسين و هو لام ولد«.(26) يعنى، بعد از رحلت پيامبر خدا (ص) در ميان شما شخصيتى برتر از على بن حسين (امام سجاد (ع)) ظهور نكرده، در حالىكه او فرزند ام ولد (كنيز داراى فرزند) بود.
جالب آن است كه هيچ اعتراضى- نه از سوى محمد و نه از سوى ديگران- به اين فقره شنيده نمىشود كه على بن حسين (ع) فرزند كنيز نبود بلكه فرزند شاهزادهاى ايرانى بود در حالىكه اگر اين داستان واقعيت داشت، حتماً محمد بن عبدالله براى پاسخ دادن، به آن استناد مىكرد.
مجموعه اين قرينهها ما را به اين نتيجه مىرساند كه دست جعل در ساختن مادرى ايرانى با اين اوصاف براى امام سجاد (ع) دخالت داشته و عمداً ديدگاههاى ديگر درباره مادر آن حضرت (ع)- بويژه ديدگاههايى كه او را از كنيزكان بلاد ديگر همانند سند مىداند- ناديده گرفته است. در حالىكه تا قبل از اواخر قرن سوم بيشتر ناقلان، او را از كنيزان سند يا كابل مىدانستند.(27)
عدم حضور مادر امام سجاد (ع) در كربلا
در اين باره بايد بگوييم كه تقريباً تمام منابع متقدم شيعى- كه به زندگانى مادر امام سجاد (ع) پس از اسارت پرداختهاند- چنين نگاشتهاند: او در هنگام تولد امام (ع) در همان حالت نفاس از دنيا رفت.(28)
و نيز چنين گفتهاند: يكى از كنيزان حضرت على (ع) به عنوان دايه او به بزرگ كردن او پرداخت و مردم خيال مىكردند كه او مادر امام (ع) است و بعد از آنكه آن حضرت او را شوهر داد، فهميدند كه او دايه امام (ع) بود، نه مادر او.(29)
بنابراين، قطعاً از ديدگاه منابع معتبر، حضور مادر امام (ع) در كربلا منتفى است حال با هر نام و نسبى كه مىخواهد باشد.
مرقد بىبى شهربانو
از مطالب قبل و اثبات عدم حيات مادر امام (ع) بعد از تولد امام (ع) خود به خود اين موضوع روشن مىشود. همچنين از سوى محققان معاصر با دلايل قطعى ثابت شده است كه بقعه بىبى شهربانو- كه در كوهستان شرق رى معروف به كوه بىبى شهربانو پديدار است- هيچ ربطى با مادر امام (ع) ندارد و بنايى است كه در قرون بعدى ساخته شده است. چنانكه تاريخ ساخت صندوق منبت كارى آن سال 888 ق را نشان مىدهد و درب منبت كارى آن كار عهد صفوى است و الحاقاتى از هنر دوره قاجاريه دارد.(30)
عدم ذكر چنين بقعهاى در آثار شيخ صدوق- كه خود ساليان دراز در رى مىزيسته و به آن آشنايى كامل داشته- مؤيد ديگرى بر عدم وجود اين بقعه در قرن چهارم و در زمان شيخ صدوق (متوفى 381 ق) است.
ديگر نويسندگانى هم كه به ذكر احوال عبدالعظيم حسنى و شخصيتهاى بزرگ مدفون در رى پرداختهاند، نامى از چنين بقعهاى نبردهاند.
اين احتمال وجود دارد كه در قرون بعدى زنى پارسا با نام شهربانو در اين مكان دفن شده و با گذشت ساليان، مردمان آن سامان او را با مادر امام سجاد (ع)- كه در آن زمان مشهور به شهر بانو بوده- اشتباه گرفتهاند و يا برخى اين اشتباه را در زبان مردم انداخته و با انگيزههايى به تقويت آن پرداختهاند.(31)
پى نوشت ها:
(1) ملاآقا دربندى، اكسير العبادات فى اسرار الشهادات، ج 3، ص 110.
(2) همان.
(3) شهيدى، سيدجعفر، زندگانى على بن الحسين) ع (.
(4) زندگانى على بن الحسين) ع (، ص 10 و 11.
(5) مقاله» حول السيدة شهربانو «نوشته شيخ محمد هادى يوسفى، مندرج در مجله رسالة الحسين) ع (، سال اوّل، شماره دوّم، ربيعالاول 1412.
(6) بحارالانوار، ج 46، ص 8- 13.
(7) ر. ك: افتخارزاده، محمودرضا، شعوبيه ناسيوناليسم ايران، ص 305 كه از منابعى چون انساب الاشراف بلاذرى، طبقات ابنسعد، المعارف ابنقتيبه دينورى و الكامل مبرّد اسامى فوق را نقل مىكند.
(8) شهيدى، زندگانى على بن الحسين) ع (، ص 12.
(9) نگا: بحارالانوار، ج 46، ص 9، ح 20.
(10) اصول كافى، ج 2، ص 369.
(11) براى آگاهى از سير تاريخى شهربانو در منابع ر. ك: شعوبيه ناسيوناليسم ايرانى، ص 289- 337.
(12) با استفاده از ترجمه حاج سيد جواد مصطفوى) اصول كافى، ج 2، ص 369).
(13) آيت الله خويى، معجم رجال الحديث، ج 1، ص 202 و ج 13، ص 106.
(14) همان.
(15) تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 303.
(16) تاريخ قم، ص 195.
(17) اصول كافى، ج 2، ص 369.
(18) بحارالانوار، ج 46، ص 9.
(19) عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 128.
(20) الارشاد، ص 492.
(21) زندگانى على ابن الحسين) ع (، ص 12.
(22) شعوبيه، ص 305.
(23) حول السيدة شهربانو، ص 28.
(24) شعوبيه، ص 423.
(25) همان، ص 304.
(26) الكامل فى التاريخ، ج 2، ص 570.
(27) حول السيدة شهر بانو، ص 28.
(28) عيون اخبار الرضا) ع (، ج 2، ص 128.
(29) بحار الانوار، ج 46. ص 8.
(30) شعوبيه، ص 326.
(31) براى اطلاع بيشتر از عدم امكان انتساب اين بقعه به شهربانو مادر امام سجاد) ع (ر. ك: باستان) نوشته كريميان (و دانشنامه ايران و اسلام، ذيل كلمه شهربانو.
در بعضى از نوشتههاى متأخّر- كه به خيال خود از تاريخهاى معتبر نقل قول كرده- چنين آمده است:
«در برخى از كتب معتبر تاريخى چنين آمده كه: شهربانويه- كه در كربلا حضور داشت و مادر فاطمه همسر قاسم بود- به سفارش امام حسين (ع) سوار بر اسب امام (ع) شده تا او را به سرزمين سرنوشت برساند و او به اذن خدا در ساعتى به رى رسيد و در كوهى از آن سامان و در نزديكى مقبره سيدعبدالعظيم حسنى مدفون شد«.(1)
و همانجا چنين آمده است: «در ميان مردم چنين شهرت دارد كه در قله كوه چيزى شبيه تكّهاى از روپوش زن ديده مىشود كه هيچ مردى نمىتواند به آن نزديك شود. زن آبستنى كه در شكم فرزند پسرى داشته باشد، نيز توان نزديك شدن به آن را ندارد«.(2)
و نيز چنين شايع شده است: «او هنگامى كه به رى رسيد، خواست از «هو» (خداوند) يارى بخواهد، اما اشتباها به جاى «هو» لفظ «كوه» را به زبان آورد و همانجا كوه او را دريافت و در شكم خود پنهان كرد«.(3)
شايد در نظر برخى ساختگى بودن اين افسانهها و نيز عدم حضور مادر امام سجاد (ع) در كربلا، امرى واضح بوده و نياز به بحث و تحقيق ندارد اما از آنجا كه درباره او مطالب فراوانى در ميان مردم و حتى در ميان قشر فرهيخته شايع است، به بحث درباره او مىپردازيم.
براى روشنتر شدن بحث توجه شما را به مطالب زير جلب مىكنيم.
مادر امام سجاد (ع)
با رجوع به منابع مختلف شيعه و سنى درمىيابيم كه از ميان ائمه شيعى بيشترين اختلاف درباره نام مادر امام سجاد (ع) وجود دارد تا جايىكه برخى از محققان با استفاده از منابع مختلف چهارده نام(4) و برخى ديگر تا شانزده(5) نام براى مادر آن حضرت (ع) ذكر كردهاند.(6) مجموع اين نامها چنين است:
1. شهربانو، 2. شهربانويه، 3. شاه زنان، 4. جهان شاه، 5. شه زنان، 6. شهرناز، 7. جهان بانويه، 8. خولة، 9. برّة، 10. سلافة، 11. غزالة، 12. سلامة، 13. حرار، 14. مريم، 15. فاطمة، 16. شهربان.
با آنكه در منابع تاريخى اهل سنّت بر روى نامهايى چون سلافة، سلامة، غزاله بيشتر مانور داده شده است،(7) اما در منابع شيعى و به خصوص منابع روايى آنها، نام شهربانو بيشتر مشهور شده است. بنا به نوشته برخى از محققان(8): اولين بار اين نام در كتاب «هبائر الدرجات» محمد بن حسن صفار قمى (متوفى 290 ق) ديده شده است.(9) بعدها محدّث معروف شيعى يعنى كلينى (م 329 ق) روايت همين كتاب را در كتاب كافى آورد.(10) بقيه منابع يا از اين دو منبع بهره گرفته و يا آنكه رواياتى ضعيف و بدون سند معتبر را در نوشتههاى خود آوردهاند.(11)
در اين روايت چنين آمده است:
«چون دختر يزدگرد را نزد عمر آوردند، دوشيزگان مدينه براى تماشاى او سر مىكشيدند و چون وارد مسجد شد، مسجد از پرتوش درخشان گشت. عمر به او نگريست، دختر رخسار خود را پوشيد و گفت: اف بيروج بادا هرمز (واى، روزگار هرمز سياه شد) عمر گفت: اين دختر مرا ناسزا مىگويد و بدو متوجه شد اميرالمؤمنين (ع) به عمر فرمود: تو اين حق را ندارى، به او اختيار ده كه خودش مردى از مسلمانان را انتخاب كند و در سهم غنيمتش حساب كن. عمر به او اختيار داد. دختر بيامد و دست خود را روى سر حسين (ع) گذاشت. اميرالمؤمنين على (ع) به او فرمود: نام تو چيست؟ گفت: جهان شاه. حضرت فرمود: بلكه شهربانويه باشد.
سپس به حسين (ع) فرمود: اى اباعبدالله از اين دختر بهترين شخص روى زمين براى تو متولد مىشود و على بن الحسين (ع) از او متولد گشت. آن حضرت را ابن الخيرتين (پسر دو برگزيده) مىگفتند زيرا برگزيده خدا از عرب «هاشم» بود و از عجم «فارسى«.(12)
اين روايت از دو جهت سند و متن محل بحث واقع شده است. از جهت سند در آن افرادى مانند ابراهيم بن اسحاق احمر(13) و عمرو بن شمر وجود دارند كه متهم به غلو شده و از سوى رجاليون شيعه مورد تأييد واقع نشدهاند.(14)
اما از جهت متن اشكالات زير بيان شده است:
1. اسارت دخترى از يزدگرد، به شدّت محل ترديد است.
2. اسارت چنين دخترى در زمان عمر و به ازدواج امام حسين (ع) درآمدن در اين زمان نيز غيرقابل قبول است.
3. در هيچيك از منابع معتبر شيعى به جز اين روايت، لقبى با عنوان «ابن الخيرتين» براى امام سجاد (ع) نقل نشده است.
آيا در اينجا نمىتوان نوعى ايرانىگرى افراطى را ديد كه به خيال خود به جهت پيوند
خوردن نسل ساسانيان با نسل پيامبر (ص) در امام سجاد (ع)، خواستهاند آن حضرت (ع) را به عنوان «خير اهل الارض» معرفى كنند؟
اينگونه نقدها بر گزارشهاى حاوى نام شهربانو باعث مىشود تا اين گزارشها را از ساحت ائمه (ع) به دور و آن را ساخته دست حديثپردازان بدانيم و نام شهربانو را براى مادر آن حضرت (ع) نفى كنيم.
درباره نسب مادر امام سجاد (ع) نيز منابع متقدم تاريخى و روايى دچار اختلاف گشتهاند. برخى مانند يعقوبى (متوفى 281 ق((15)، محمد بن حسن قمى(16)، كلينى (متوفى 329 ق((17)، محمد بن حسن صفار قمى (متوفى 290 ق((18)، شيخ صدوق (متوفى 381 ق((19) و شيخ مفيد (متوفى 413 ق((20) او را دختر يزدگرد دانستهاند، هر چند در نام او اتفاق نظر ندارند.
اين نسب تقريباً در ميان منابع متأخر به عنوان يك شهرت فراگير جاى خود را باز كرده است به گونهاى كه ميدان اظهار وجود براى ديدگاههاى مخالف نگذاشته است.(21)
در مقابل اين قول، برخى از منابع متقدم و متأخر ديدگاههاى ديگرى مانند سيستانى بودن، سندى بودن، كابلى بودن او را متذكر شده و بسيارى از منابع بدون ذكر محل اسارت او، تنها با عنوان «امّ ولد» (كنيز صاحب فرزند) از او ياد كردهاند.(22) برخى نامهاى بزرگان ايرانى همچون سبحان، سنجان، نوشجان و شيرويه را به عنوان پدر او ذكر كردهاند.(23)
براى نقد و بررسى اين نسب نمىتوانيم به بحثهاى سندى اين گزارشها تكيه كنيم زيرا هيچيك از اقوال داراى سند مستحكمى نيست. علاوه بر آنكه بيشتر كتابهاى تاريخى همانند تاريخ يعقوبى، مطالب خود را بدون ذكر اسناد نقل مىكنند.
بنابراين بايد فقط از راه محتوا به بررسى آنها پرداخت كه در اين راستا اشكالات زير خود را نشان مىدهد:
1. مهمترين اشكال اختلاف اين گزارشها در ذكر نام او است كه منابع مختلف پيش گفته اسامى گوناگونى همانند حرار، شهربانو، سلاخه، غزاله براى او نقل كردهاند. و اين نشان مىدهد كه اين مطالب، سازندگان مختلف با انگيزههاى يكسانى داشته است كه همان تعصب ايرانىگرى وارتباط دادن ميان ايرانيان و امامان (ع) از راه نسب بوده است تا به خيال خود فره ايزدى و تخمه شاهى را از ساسانيان به امامان شيعه منتقل سازند.
2. اختلاف اين گزارشها در زمان اسارت او نيز يكى ديگر از اشكالات است كه برخى آن را در زمان عمر، برخى ديگر در زمان عثمان و برخى مانند شيخ مفيد آن را در زمان خلافت حضرت على (ع) دانستهاند.(24)
3. اصولًا كتبى مانند تاريخ طبرى و الكامل ابن اثير كه به صورت سالشمار جنگهاى مسلمانان با ايرانيان را تعقيب كرده و مسير فرار يزدگرد را به شهرهاى مختلف ايران نشان دادهاند، در هيچ موردى به ذكر اسارت فرزندان او نمىپردازند با آنكه اين مسأله، بسيار مهمتر از حوادث جزئى است كه به آنها اشاره شده است. اين نكته جعلى بودن گزارش اسارت دختران يزدگرد را تقويت مىكند.
4. برخى از نويسندگان متقدم همانند مسعودى، هنگام ذكر فرزندان يزدگرد سوم، دخترانى با نامهاى ادرك، شاهين و مردآوند براى او ذكر مىكنند كه اولًا با هيچيك از نامهايى كه براى مادر امام سجاد (ع) گفته شده، هماهنگى ندارد و ثانياً خبرى از اسارت آنها در تمام نوشتههاى خود به ميان نمىآورد.(25)
5. از مهمترين اسناد تاريخى كه مىتوان درباره مادر امام سجاد (ع) به آن استناد كرد، نامههاى منصور به محمد بن عبدالله معروف به «نفس زكيه» است كه رهبرى مخالفان علوى و طالبى (اولاد ابوطالب) را در مدينه بر عهده داشت و هميشه ميان او و منصور نزاع و درگيرى بود.
در يكى از اين نامهها كه منصور قصد ردّ ادعاهاى محمد مبنى بر افتخاريه نسب خود را داده چنين مىنگارد: «ما ولد فيكم بعد وفاة رسول الله (ص) افضل من على بن الحسين و هو لام ولد«.(26) يعنى، بعد از رحلت پيامبر خدا (ص) در ميان شما شخصيتى برتر از على بن حسين (امام سجاد (ع)) ظهور نكرده، در حالىكه او فرزند ام ولد (كنيز داراى فرزند) بود.
جالب آن است كه هيچ اعتراضى- نه از سوى محمد و نه از سوى ديگران- به اين فقره شنيده نمىشود كه على بن حسين (ع) فرزند كنيز نبود بلكه فرزند شاهزادهاى ايرانى بود در حالىكه اگر اين داستان واقعيت داشت، حتماً محمد بن عبدالله براى پاسخ دادن، به آن استناد مىكرد.
مجموعه اين قرينهها ما را به اين نتيجه مىرساند كه دست جعل در ساختن مادرى ايرانى با اين اوصاف براى امام سجاد (ع) دخالت داشته و عمداً ديدگاههاى ديگر درباره مادر آن حضرت (ع)- بويژه ديدگاههايى كه او را از كنيزكان بلاد ديگر همانند سند مىداند- ناديده گرفته است. در حالىكه تا قبل از اواخر قرن سوم بيشتر ناقلان، او را از كنيزان سند يا كابل مىدانستند.(27)
عدم حضور مادر امام سجاد (ع) در كربلا
در اين باره بايد بگوييم كه تقريباً تمام منابع متقدم شيعى- كه به زندگانى مادر امام سجاد (ع) پس از اسارت پرداختهاند- چنين نگاشتهاند: او در هنگام تولد امام (ع) در همان حالت نفاس از دنيا رفت.(28)
و نيز چنين گفتهاند: يكى از كنيزان حضرت على (ع) به عنوان دايه او به بزرگ كردن او پرداخت و مردم خيال مىكردند كه او مادر امام (ع) است و بعد از آنكه آن حضرت او را شوهر داد، فهميدند كه او دايه امام (ع) بود، نه مادر او.(29)
بنابراين، قطعاً از ديدگاه منابع معتبر، حضور مادر امام (ع) در كربلا منتفى است حال با هر نام و نسبى كه مىخواهد باشد.
مرقد بىبى شهربانو
از مطالب قبل و اثبات عدم حيات مادر امام (ع) بعد از تولد امام (ع) خود به خود اين موضوع روشن مىشود. همچنين از سوى محققان معاصر با دلايل قطعى ثابت شده است كه بقعه بىبى شهربانو- كه در كوهستان شرق رى معروف به كوه بىبى شهربانو پديدار است- هيچ ربطى با مادر امام (ع) ندارد و بنايى است كه در قرون بعدى ساخته شده است. چنانكه تاريخ ساخت صندوق منبت كارى آن سال 888 ق را نشان مىدهد و درب منبت كارى آن كار عهد صفوى است و الحاقاتى از هنر دوره قاجاريه دارد.(30)
عدم ذكر چنين بقعهاى در آثار شيخ صدوق- كه خود ساليان دراز در رى مىزيسته و به آن آشنايى كامل داشته- مؤيد ديگرى بر عدم وجود اين بقعه در قرن چهارم و در زمان شيخ صدوق (متوفى 381 ق) است.
ديگر نويسندگانى هم كه به ذكر احوال عبدالعظيم حسنى و شخصيتهاى بزرگ مدفون در رى پرداختهاند، نامى از چنين بقعهاى نبردهاند.
اين احتمال وجود دارد كه در قرون بعدى زنى پارسا با نام شهربانو در اين مكان دفن شده و با گذشت ساليان، مردمان آن سامان او را با مادر امام سجاد (ع)- كه در آن زمان مشهور به شهر بانو بوده- اشتباه گرفتهاند و يا برخى اين اشتباه را در زبان مردم انداخته و با انگيزههايى به تقويت آن پرداختهاند.(31)
پى نوشت ها:
(1) ملاآقا دربندى، اكسير العبادات فى اسرار الشهادات، ج 3، ص 110.
(2) همان.
(3) شهيدى، سيدجعفر، زندگانى على بن الحسين) ع (.
(4) زندگانى على بن الحسين) ع (، ص 10 و 11.
(5) مقاله» حول السيدة شهربانو «نوشته شيخ محمد هادى يوسفى، مندرج در مجله رسالة الحسين) ع (، سال اوّل، شماره دوّم، ربيعالاول 1412.
(6) بحارالانوار، ج 46، ص 8- 13.
(7) ر. ك: افتخارزاده، محمودرضا، شعوبيه ناسيوناليسم ايران، ص 305 كه از منابعى چون انساب الاشراف بلاذرى، طبقات ابنسعد، المعارف ابنقتيبه دينورى و الكامل مبرّد اسامى فوق را نقل مىكند.
(8) شهيدى، زندگانى على بن الحسين) ع (، ص 12.
(9) نگا: بحارالانوار، ج 46، ص 9، ح 20.
(10) اصول كافى، ج 2، ص 369.
(11) براى آگاهى از سير تاريخى شهربانو در منابع ر. ك: شعوبيه ناسيوناليسم ايرانى، ص 289- 337.
(12) با استفاده از ترجمه حاج سيد جواد مصطفوى) اصول كافى، ج 2، ص 369).
(13) آيت الله خويى، معجم رجال الحديث، ج 1، ص 202 و ج 13، ص 106.
(14) همان.
(15) تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 303.
(16) تاريخ قم، ص 195.
(17) اصول كافى، ج 2، ص 369.
(18) بحارالانوار، ج 46، ص 9.
(19) عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 128.
(20) الارشاد، ص 492.
(21) زندگانى على ابن الحسين) ع (، ص 12.
(22) شعوبيه، ص 305.
(23) حول السيدة شهربانو، ص 28.
(24) شعوبيه، ص 423.
(25) همان، ص 304.
(26) الكامل فى التاريخ، ج 2، ص 570.
(27) حول السيدة شهر بانو، ص 28.
(28) عيون اخبار الرضا) ع (، ج 2، ص 128.
(29) بحار الانوار، ج 46. ص 8.
(30) شعوبيه، ص 326.
(31) براى اطلاع بيشتر از عدم امكان انتساب اين بقعه به شهربانو مادر امام سجاد) ع (ر. ك: باستان) نوشته كريميان (و دانشنامه ايران و اسلام، ذيل كلمه شهربانو.