پرسش :
با توجه به اين كه منع و محدوديت بيشتر موجب تحريك افراد مىشود چرا در اسلام اين قدر بر فاصلهى زن و مرد تأكيد شده است، آيا بهتر نيست مثل جوامع غربى محدوديتها برداشته شود تا اين امور عادى شوند و ديگر تحريك كننده نباشند؟
پاسخ :
در پاسخ به اين سؤال، دو مطلب بايد مورد توجه قرار گيرد: اولا آيا هر منعى موجب تحريك بيشتر مىشود؟ و ثانيا، آيا واقعا در جوامع غربى، با برداشتن منع، تحريك كم شده است؟
در مورد مطلب اول بايد گفت: »نيازهاى ما دو نوعند: اول، نيازهاى محدود و سطحى، مثل خوردن و خوابيدن، كه پس از اشباع ظرفيت اين نيازها، رغبت انسان از بين مىرود و حتى گاهى به تنفر تبديل مىشود. و دوم، نيازهاى عميق و دريا صفت، مثل پولپرستى، جاهطلبى و روحيهى كسب علم، كه ظرف درخواست آنها در انسان پر نمىشود. مثلا مصرف خوراك هر جامعه در سال مقدار مشخصى است كه بيش از آن مقدار قابل استفاده نيست و براى مثال به دريا ريخته خواهد شد. اما اگر بپرسيم چه قدر پول لازم است تا حس پولپرستى افراد يك جامعه اشباع شود. جواب اين است كه اين نياز و عطش پايانى نخواهد داشت. شهوت هم از لحاظ جسمى محدود است و مثلا شهوت يك مرد با يك دو زن اشباع مىشود؛ اما از نظر روحى، انسان در اين حس اشباع نمىشود و هر چه تمتع بيشتر شود، تنوع طلبى او نيز بيشتر مىشود و در واقع به صورت يك عطش روحى، كه تلفيقى از قوهى شهويه و حس تملك بيشتر است، در مىآيد. نتيجهى اين حالت، عطشى است مانند صاحبان حرم سراهاى قديم و افراد شهوتران در اين عصر.
مراد هر كه بر آرى، مطيع امر تو گشت
خلاف نفس كه فرمان دهد، چو يافت مراد
اشتباه اين افراد در آن است كه پنداشتهاند تنها راه آرام كردن غرايز، ارضا و اشباع بىحد و حصر آنهاست. ولى همان طور كه محروميتها سبب طغيان و شعلهور شدن شهوات مىشوند، پيروى مطلق نيز همان تأثير را دارد. انسان به چيزى حرص مىورزد كه تمناى آن را در وى زنده كند و آن گاه منعش كنند. به عقيدهى ما براى آرامش غريزهى جنسى، دو چيز لازم است: يكى ارضاى آن در حد حاجت طبيعى؛ و ديگرى جلوگيرى از تهييج و تحريك اين غريزه.« )مرتضى مطهرى، مسألهى حجاب، صص 115 - 122. .
اما در خصوص جوامع غربى هم بايد اذعان داشت كه بر خلاف تصور رايج، چنين نيست كه آنها ديگر غريزهى شهوت بصرىشان اشباع و ديدن زنان بىحجاب برايشان عادى شده باشد. بهترين شاهد بر اين مطلب، حضور دائمى زن در تبليغات است. اگر دقت كنيد در اغلب تبليغات وسايل غربى، از زيبايىهاى زنان استفاده مىشود و مهم اين ا ست كه اين تبليغات فقط در كشورهاى داراى زنان محجبه نيست - خصوصا كه در كشور ما تا حدودى جلوى آنها گرفته مىشود - بلكه در جوامع خودشان فراوان هم هست. يعنى همان مردى كه هر روز در خيابان صدها زن بىحجاب را مىبيند، باز هم از آن نوع تبليغات تأثير مىپذيرد. و گرنه دليلى نداشت كه غربيان هم چنان از اين گونه تبليغات براى بهتر فروش رفتن كالاهايشان استفاده كنند.
در پاسخ به اين سؤال، دو مطلب بايد مورد توجه قرار گيرد: اولا آيا هر منعى موجب تحريك بيشتر مىشود؟ و ثانيا، آيا واقعا در جوامع غربى، با برداشتن منع، تحريك كم شده است؟
در مورد مطلب اول بايد گفت: »نيازهاى ما دو نوعند: اول، نيازهاى محدود و سطحى، مثل خوردن و خوابيدن، كه پس از اشباع ظرفيت اين نيازها، رغبت انسان از بين مىرود و حتى گاهى به تنفر تبديل مىشود. و دوم، نيازهاى عميق و دريا صفت، مثل پولپرستى، جاهطلبى و روحيهى كسب علم، كه ظرف درخواست آنها در انسان پر نمىشود. مثلا مصرف خوراك هر جامعه در سال مقدار مشخصى است كه بيش از آن مقدار قابل استفاده نيست و براى مثال به دريا ريخته خواهد شد. اما اگر بپرسيم چه قدر پول لازم است تا حس پولپرستى افراد يك جامعه اشباع شود. جواب اين است كه اين نياز و عطش پايانى نخواهد داشت. شهوت هم از لحاظ جسمى محدود است و مثلا شهوت يك مرد با يك دو زن اشباع مىشود؛ اما از نظر روحى، انسان در اين حس اشباع نمىشود و هر چه تمتع بيشتر شود، تنوع طلبى او نيز بيشتر مىشود و در واقع به صورت يك عطش روحى، كه تلفيقى از قوهى شهويه و حس تملك بيشتر است، در مىآيد. نتيجهى اين حالت، عطشى است مانند صاحبان حرم سراهاى قديم و افراد شهوتران در اين عصر.
مراد هر كه بر آرى، مطيع امر تو گشت
خلاف نفس كه فرمان دهد، چو يافت مراد
اشتباه اين افراد در آن است كه پنداشتهاند تنها راه آرام كردن غرايز، ارضا و اشباع بىحد و حصر آنهاست. ولى همان طور كه محروميتها سبب طغيان و شعلهور شدن شهوات مىشوند، پيروى مطلق نيز همان تأثير را دارد. انسان به چيزى حرص مىورزد كه تمناى آن را در وى زنده كند و آن گاه منعش كنند. به عقيدهى ما براى آرامش غريزهى جنسى، دو چيز لازم است: يكى ارضاى آن در حد حاجت طبيعى؛ و ديگرى جلوگيرى از تهييج و تحريك اين غريزه.« )مرتضى مطهرى، مسألهى حجاب، صص 115 - 122. .
اما در خصوص جوامع غربى هم بايد اذعان داشت كه بر خلاف تصور رايج، چنين نيست كه آنها ديگر غريزهى شهوت بصرىشان اشباع و ديدن زنان بىحجاب برايشان عادى شده باشد. بهترين شاهد بر اين مطلب، حضور دائمى زن در تبليغات است. اگر دقت كنيد در اغلب تبليغات وسايل غربى، از زيبايىهاى زنان استفاده مىشود و مهم اين ا ست كه اين تبليغات فقط در كشورهاى داراى زنان محجبه نيست - خصوصا كه در كشور ما تا حدودى جلوى آنها گرفته مىشود - بلكه در جوامع خودشان فراوان هم هست. يعنى همان مردى كه هر روز در خيابان صدها زن بىحجاب را مىبيند، باز هم از آن نوع تبليغات تأثير مىپذيرد. و گرنه دليلى نداشت كه غربيان هم چنان از اين گونه تبليغات براى بهتر فروش رفتن كالاهايشان استفاده كنند.