چهارشنبه، 25 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

اگر شخصی قرآن بخواند اما تعالیم و دستورات آن را نادیده بگیرد دچار چه عذابی خواهد شد؟


پاسخ :
برای روشن شدن پاسخ باید به چند نکته توجه داشت:
1. اهمیت قرآن
قرآن، آخرین و کاملترین نسخۀ هدایت بشری است، قرآن خالصترین ناصح و صادق ترین خیرخواه و راهنما است، قرآن به حکم «هذا بصائر للناس»[1] پاسخی جامع و کامل، به خواسته های انسان سرگشته و جویای معرفت است. قرآن کتاب انسان شناسی و انسان سازی است. چنانکه خداوند می فرماید: «ما بر شما کتابی نازل کردیم که وسیلۀ تذکر و (بیداری) شما در آن است.»[2]
امیر مومنان علی (ع) نیز در توصیف قرآن می فرماید: «با قرآن می توانید راه حق را بنگرید و با آن سخن بگویید و به وسیلۀ آن بشنوید.»[3] و در بیانی دیگر می فرماید: «همانا خداوند قرآن را کتابی هدایتگر فرستاد، نیکی و بدی و خیر و شر را آشکارا در آن بیان فرمود، پس راه نیکی در پیش گیرید تا هدایت شوید و از شر و بدی بپرهیزید تا در راه راست قرار گیرید.»[4]
2. دلایل لزوم عمل به قرآن
بدون شک سرمایۀ نجات و خمیرمایۀ سعادت و کلید درهای بهشت آن چنانکه قرآن فرموده است ایمان و عمل صالح است.[5] یعنی؛ انسانی که سرتاسر وجودش را فقر و نیاز فراگرفته[6] برای بهره مندی از هدایت الهی و دستیابی به سعادت ابدی باید به دو اسلحۀ ایمان و عمل صالح مسلح شود[7]، و این البته تنها با خواندن قرآن میسر می شود؟ اما هدف از تأکید و تشویق قرائت قرآن، عمل به آن است.
بعبارت دیگر؛ با توجه به اهمیت قرآن، روشن است که هدف از خواندن قرآن، بهره گیری از دستورات شفابخش آن است.
از این رو لازم است نکاتی را در بارۀ ایمان و عمل صالح و رابطۀ آن دو ذکر نماییم:
الف. ايـمـان در لغـت بـه مـعـنـى (گـرويـدن)[8] و (تـسـليـم تـواءم بـا اطـمـيـنـان خاطر)[9] است.
ب. ايمان مربوط به دل و اعتقاد است. چنانكه عده اى از اعراب باديه نشين، خدمت پيغمبر اكرم (ص) آمده، گفتند: يا رسول الله! ايمان آورديم، آيه نازل شد: «بـاديـه نـشـيـنان (به رسول خدا) گفتند ايمان آورديم. (اى پيامبر! به آنان) بگو: شما ايمان نـيـاورده ايـد و ليـكـن بـگـويـيـد اسـلام آورديـم و ايـمـان هـنـوز در دل شما وارد نشده است.» [10]
از ايـن آيـه مـى فهميم كه ايمان در اصطلاح قرآن، واقعيت و حقيقتى مربوط به قلب انسان است نـه مـربـوط بـه بـدن انـسـان، نه مربوط به پيشانى انسان كه آثار سجده داشته باشد يا نـداشـتـه بـاشد و نه مربوط به زبان انسان كه ذكر خدا بگويد يا نگويد، بلكه به ريشه اين امور كه يك حالت قلبى، فكرى و اعتقادى است، مربوط مى شود.[11]
در قاموس قرآن، افـراد پرهيزكار كسانى هستند كه در پرتو ايمان به غيب، به اخلاق و آداب الهى خوگرفته انـد و ايـمـان (به مبدأ و معاد) به گونه اى ایشـان را دگـرگـون ساخته که در مسیر کسب تقوا و اعمال صالح و رشد و تعالی فـضـايـل انـسـانـى و قرب الهى سر از پای نمی شناسند و یک آن از اطاعت و فرمانبرداری فرمانهاى الهى و بزرگان دين غفلت نمی ورزند.
ج. از نظر اسلام ایمان دارای مراتبی است که از ضعیف ترین درجات یعنی ایمان به زبان شروع می شود تا به نقطۀ اوج خود یعنی یقین به باورهای دینی می رسد.
امام جعفر صادق (ع) می فرماید:" با زیاد شدن میزان ایمان، درجات مؤمنین نزد خداوند برتری می یابد..."[12] و هر گاه انسان در اعتقادات خود به درجۀ یقین کامل رسید دیگر بین قول و عمل او تضادی نخواهد بود. قرآن مجید همواره متوجه این مشکل (تضاد بین اعتقادات و اعمال) بوده است و آنرا یک امر ناپسند دانسته و از آن بشدت نهی کرده است و می فرماید: ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا سخنی می گویید که عمل نمی کنید! نزد خدا بسیار موجب خشم است که سخنی بگویید که عمل نمی کنید![13]
على عليه السلام در باره حقیقت ایمان مى فرمايد: «ايمان شناختى است با قلب، اقرارى است با زبان و عملى است با اندام.» [14]، همچنين مى فرمايد: «ريشه ايمان، خوب تسليم شدن در برابر فرمان خداست.» [15]
د. بدون شک بين ايمان و عمل صالح رابطه‏اى متقابل وجود دارد. هر چه ايمان قوى‏تر باشد، كيفيت و كميت اعمال صالح و اجتناب از عصيان و طغيان نيز بيشتر است و هر چه به اعمال صالح و اجتناب از كبائر عنايت بيشترى شود، ايمان نيز در قلب، رسوخ بيشترى مى‏يابد تا آنجا كه انسان به سعادت نهايى‏اش مى‏رسد و در فراز قله‏ى انسانيت سرافرازانه جلوه‏گر مى‏شود؛ و برعكس گناهان و اصرار بر آنها سبب محو تدريجى ايمان از قلب مى‏گردد و صدور گناه نشانه‏ى ضعف ايمان است
رابطۀ ایمان و عمل صالح رابطۀ درخت و میوه است، میوۀ سالم محصول درخت سالم است و درخت سالم همیشه میوۀ سالم به بار می آورد. یک درخت سالم هیچگاه خالی از میوه نخواهد بود، یعنی تفکیک ایمان از عمل صالح موجب زوال تأثیر آنها می گردد. به عبارتی دیگر؛ كسى كه تنها يكى از اين دو را دارد، يعنى ادعاى ايمان دارد و عمل نمى‏كند، يا صالح است ولى ايمان ندارد، بسان مرغى است كه يك بال داشته و هرگز قادر به پريدن و اوج گيرى و صعود بر قله سعادت و كمال نخواهد بود، مگر اين كه تغيير روش دهد و ايمان خود را با عمل صالح و عمل صالح خود را با اظهار اسلام و پذيرش معارف عاليه‏ى آن توأم نمايد تا از اين راه، مقرب درگاه الهى شود و به بهشت درآيد.
در نتیجه ايمان واقعى، ملازم با عمل به دستورات شرع است، اظهار ايمان و اسلام بدون عمل به دستورات خدا و رسول (ص) و اولواالامر (ع) - اگرچه سبب اجراى احكام ظاهرى اسلام بر او است - اما مفيد هدايت و سعادت واقعى او نخواهد بود، از اين رو قرآن كريم دستيابى به حيات طيبه را منوط به ايمان و عمل صالح توأمان مى‏داند.[16]
پس اگر چه خواندن قرآن بعنوان بزرگترین ذکر، فضیلت بسیاری داشته و در جای جای قرآن و در کلام معصومین (ع) به زیاد خواندن قرآن[17] و تأمل و تفکر در آیات آن توصیه شده است، اما پر واضح است؛ کسی که تنها به خواندن قرآن اکتفا نماید و به دستورات و تعالیم نورانی آن بی اعتنا بوده و عمل نکند نه تنها او را نفعی نخواهد بخشید بلکه از انوار قرآن، هدایت و کمالی دریافت نمی کند و بواسطۀ فقدان توشۀ عمل و ضعف ایمان، دنیا و آخرت خود را نابود و تباه می سازد و در حالتی خداوند را ملاقات می کند که قرآن از او شکایت می کند.
و در مثل، همانند بیماری است، که نسخۀ طبیب را در کنار بستر خویش گذارده و تنها هر از چند گاهی به آن می نگرد، این شخص نه تنها درمان نخواهد شد، بلکه با دستان خویش اسباب هلاکت خود را فراهم نموده است.
زیرا ورود به بهشت تابع عنوان یا ادعای مسلمانی نیست، بلکه ورود به بهشت بر ملاک "ایمان" و "عمل صالح"[18] استوار است. بنابراین، هر کس این دو توشه را از دنیا برگرفت، در سرای آخرت راهی را به سوی بهشت بر روی خود گشوده و الا راهی جهنم می گردد، مگر آن که جزو مستضعفان باشد و رحمت واسعۀ الاهی او را فراگیرد و یا شفاعتی از شفیعی شامل حالش گشته و از عذابش برهاند.
پی نوشتها:
[1] جاثیه، 20.
[2] انبیاء، 10 .
[3] «کتاب الله تبصرون به و تنطقون به و تسمعون به»، نهج البلاغه، خطبه 133.
[4] نهج البلاغه، خ 158.
[5] بقره، 82.
[6] «یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله. . .»، فاطر، 15.
[7] والعصر ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و ...، عصر، 2-3 .
[8] فرهنگ عميد، اميركبير.
[9] قاموس قرآن ، ج 1، ص 124 .
[10] (قـالَتِ الاَْعـْرابُ امـَنـّا قـُلْ لَمْ تـُؤْمـِنـُوا وَلكـِنْ قـُولُوا اَسـْلَمـْنـا وَلَمـّا يـَدْخـُلِ الاْ يـمـانُ فـى قُلُوبِكُمْ)، حجرات ، 14.
[11] گفتارهاى معنوى ، مرتضى مطهرى ، ص 200، صدرا، با اندك تغيير.
[12]بحارالأنوار، ج 66 ، ص 171 : "عَنْ أَبِي عَمْرٍو الزُّبَيْرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ بِالزِّيَادَةِ فِي الْإِيمَانِ تَفَاضَلَ الْمُؤْمِنُونَ بِالدَّرَجَاتِ عِنْدَ اللَّهِ قُلْتُ وَ إِنَّ لِلْإِيمَانِ دَرَجَاتٍ وَ مَنَازِلَ يَتَفَاضَلُ بِهَا الْمُؤْمِنُونَ عِنْدَ اللَّهِ فَقَالَ نَعَمْ قُلْتُ صِفْ لِي ذَلِكَ رَحِمَكَ اللَّهُ حَتَّى أَفْهَمَهُ قَالَ مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ أَوْلِيَاءَهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ فَقَالَ تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ الْآيَةَ وَ قَالَ وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلى‏ بَعْضٍ وَ قَالَ انْظُرْ كَيْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ وَ لَلْآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجاتٍ وَ قَالَ هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ فَهَذَا ذِكْرُ دَرَجَاتِ الْإِيمَانِ وَ مَنَازِلِهِ عِنْدَ اللَّهِ".
عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَا نَقُولُ درجة [الدَّرَجَةُ] وَاحِدَةٌ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ دَرَجَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِنَّمَا تَفَاضَلَ الْقَوْمُ بِالْأَعْمَالِ"
[13]-صف، 2 و 3 – ترجمه مکارم شیرازی.
[14] (اءَلاْيمانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَإِقْرارٌ بِاللِّسانِ وعَمَلٌ بِاْلاَْرْكانِ، نهج البلاغه ، فيض ، حكمت 218، ص 1186.
[15] (اَصْلُ الاْ يمانِ، حُسْنُ التَّسْليمِ لاَِمْرِاللّهِ)، شرح غررالحكم ، آمدى ، ج 2، ص 416، دانشگاه تهران .
[16] نحل، 97 - بقره، 103 - نساء، 122 و 57.
[17] فاقروا ما تیسر من القرآن، مزمل، 20.
[18] بروج، 85.
http://farsi.islamquest.net


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.