پرسش :
ابیات مشهور زیر و سخنان دیگر مدعیان وحدت وجود دارای چه توجیهی است؟ یکی هست، و هیچ نیست، جز او هر دو عالم ،یک فروغ روی اوست، گفتمت پیدا، و پنهان نیز هم گویند که کنه ذات حق نتوان یافت، ما یافته ایم، که کنه ذاتش ماییم ای قوم به حج رفته؛ کجائید؟ کجائید؟ معبود، همین جاست ،بیائید، بیائید آنان که طلب کار خدائید، خود آئید، حاجت به طلب نیست ،خدائید ،خدائید آنان که ادعای به خدایی رسیدن می کنند؛ مانند کسی که گفت: گر به خودآئی به خدائی رسی. یا آن که گفت: خود به خود گوینده ایاک نعبد نستعینم. حتی قادر نبودند خود را از مردن برهانند. حضرت ابراهیم (ع) در برابر آن شخصی که ادعای خدائی می کرد فرمودند: خدای من آن کسی است که خورشید را از مغرب بر می آورد و در مشرق فرو می برد آیا تو می توانی عکس آن را انجام دهی. ما از آنها نمی خواهیم آنچه که حضرت ابراهیم (ع) از نمرود خواست را انجام دهند؛ یعنی جهت گردش وضعی زمین را تغییر دهند. آیا می توانند یک سلول را، که اگر علوم غربی نبود از وجود آن هم بی اطلاع بودیم، به گونه ای علمی تشریح کنند و بگویند چگونه عمل می کند؟ آنها خدا هستند! و محاط بر هر آنچه هست! بنابراین باید علم آنها در حد کمال باشد. چرا در این دیدگاه وقتی می خواهند خالق و مخلوق را به هم نزدیک کنند، یا خالق را در حد نازل ترین درجات مخلوق پایین می آورند و جلوه می دهند؟ مانند آن شخصی که بر سگی سجده کرد و گفت: چیزی جز خدا ندیدم. و یا خود را به اندازه خالق بالا می برند؟ مانند آن که گفت: گویند که کنه ذات حق نتوان یافت ما یافته ایم که کنه ذاتش مائیم یا آن که گفت: "لیس فی جبتی سوی الله".
پاسخ :
پاسخ را در چند قسمت توضیح می دهیم:
الف. شطحیات در کلام معتقدان به وحدت وجود:
"شطح"، در اصطلاح سخنانی است که عرفا در هنگام وجد و بی خود شدن از خود، بر زبان می آورند که چه بسا در ظاهر، مخالف عقل، شرع و یا عرف باشد.
نمونه ای، از این شطحیات، همین مواردی است که در سؤال به آن اشاره شده و البته موارد زیاد دیگری نیز هست؛ مانند این که منصور حلاج گفت: من خدا هستم، و یا در درون من غیر خدا نیست و... .[1]
ب. توجیه این سخنان که در ظاهر باطل است.
این گونه سخنان، بر اساس اصول عرفان نظری و عملی، صحیح است؛ زیرا عارف در راه رسیدن به خدا و پیمودن منازل گوناگون و رد شدن، از حجاب های ظلمانی و نورانی آهسته آهسته، به جایی می رسد که به غیر از وحدت، چیزی را نمی بیند و این باعث می شود که وجودش، الاهی شود و غیر از خدا، چیزی نبیند و به علت این که فانی در خدا شده حرف هایی می زند که حکایت از غرق شدن او در وجود حق می کند.
البته، اگر عارفی به این مقام نرسیده باشد، نمی تواند این حرف ها را بزند، بنابراین اگر کسی بخواهد بدون رسیدن به این مقام، این کلمات را بگوید، به غیر از تاریکی باطن ،چیزی برای او ندارد.[2]
ج. فرق جهلۀ صوفیه و عرفای حقیقی
جهلۀ صوفیه، مورد تأیید هیچ یک از عرفای واقعی و کسانی که توحید صمدی قرآنی را قبول دارند، نیستند. روایات زیادی در رد و مذمت این قسم از صوفیه بیان شده که حاصل معنای آنها این است که امامان معصوم (ع) آنها را رد می کردند. از جمله،
پیامبر (ص) فرمود: يا اباذر، در آخر الزّمان مردمى هستند كه در تابستان و زمستان لباس پشمى می پوشند، براى اينكه بر دگران برترى جويند، فرشتگان آسمان ها و زمين بر آنان لعنت مىفرستند و ... در حالی که عارف حقیقی، در بین مردم است و در مواردی به دنبال نجات و دستگیری مردم است.[3]
نتیجه:
از مواردی که بیان شد؛ به خوبی روشن می شود که معنای حقیقی وحدت وجود با آنچه مورد انتقاد افراد واقع می شود، تفاوت دارد؛ زیرا معنای درست آن این است که این کثرات، تجلی و ظهور حقند، نه این که خود حق باشند، بلکه مانند سایه و صاحب سایه هستند. با فهم این معنا و در ک آن، که کار ساده ای هم نیست، پاسخ این اشکال روشن می شود که اگر عارفی، برخی از این شطحیات؛ مانند مواردی که در سؤال بیان شده را بگوید، نه تنها اشکالی ندارد، بلکه حکایت از مقام آن عارف دارد، البته اگر حقیقی باشد. بنابراین، ما در این موارد، نباید به دنبال فهم معنای ظاهری این گونه سخنان باشیم، بلکه باید معنای واقعی و باطنی آنها در نظر باشد که معنای واقعی آنها هم رسیدن به مقام فنا برای عارف است.
برای توضیح بیشتر می توانید به کتاب های زیر مراجعه نمایید:
1. وحدت از دیدگاه عارف و حکیم، علامه حسن زاده آملی.
2. فرهنگ اصطلاحات عرفانی، سید جعفر سجادی.
3. عرفان و عارف نمایان، ترجمه، محسن بیدار فر.
پی نوشتها:
[1] یثربی، یحیی، عرفان نظری، ص 513، چاپ اول، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1372ش.
[2] آشتیانی، سید جلال الدین، شرح مقدمه قیصری، ص 389، چاپ سوم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1372 ش.
[3] المجلسی، بحارالأنوار، ج 74، ص 92، مؤسسة الوفاء بيروت – لبنان، 1404 قمرى.
منبع: http://farsi.islamquest.net
پاسخ را در چند قسمت توضیح می دهیم:
الف. شطحیات در کلام معتقدان به وحدت وجود:
"شطح"، در اصطلاح سخنانی است که عرفا در هنگام وجد و بی خود شدن از خود، بر زبان می آورند که چه بسا در ظاهر، مخالف عقل، شرع و یا عرف باشد.
نمونه ای، از این شطحیات، همین مواردی است که در سؤال به آن اشاره شده و البته موارد زیاد دیگری نیز هست؛ مانند این که منصور حلاج گفت: من خدا هستم، و یا در درون من غیر خدا نیست و... .[1]
ب. توجیه این سخنان که در ظاهر باطل است.
این گونه سخنان، بر اساس اصول عرفان نظری و عملی، صحیح است؛ زیرا عارف در راه رسیدن به خدا و پیمودن منازل گوناگون و رد شدن، از حجاب های ظلمانی و نورانی آهسته آهسته، به جایی می رسد که به غیر از وحدت، چیزی را نمی بیند و این باعث می شود که وجودش، الاهی شود و غیر از خدا، چیزی نبیند و به علت این که فانی در خدا شده حرف هایی می زند که حکایت از غرق شدن او در وجود حق می کند.
البته، اگر عارفی به این مقام نرسیده باشد، نمی تواند این حرف ها را بزند، بنابراین اگر کسی بخواهد بدون رسیدن به این مقام، این کلمات را بگوید، به غیر از تاریکی باطن ،چیزی برای او ندارد.[2]
ج. فرق جهلۀ صوفیه و عرفای حقیقی
جهلۀ صوفیه، مورد تأیید هیچ یک از عرفای واقعی و کسانی که توحید صمدی قرآنی را قبول دارند، نیستند. روایات زیادی در رد و مذمت این قسم از صوفیه بیان شده که حاصل معنای آنها این است که امامان معصوم (ع) آنها را رد می کردند. از جمله،
پیامبر (ص) فرمود: يا اباذر، در آخر الزّمان مردمى هستند كه در تابستان و زمستان لباس پشمى می پوشند، براى اينكه بر دگران برترى جويند، فرشتگان آسمان ها و زمين بر آنان لعنت مىفرستند و ... در حالی که عارف حقیقی، در بین مردم است و در مواردی به دنبال نجات و دستگیری مردم است.[3]
نتیجه:
از مواردی که بیان شد؛ به خوبی روشن می شود که معنای حقیقی وحدت وجود با آنچه مورد انتقاد افراد واقع می شود، تفاوت دارد؛ زیرا معنای درست آن این است که این کثرات، تجلی و ظهور حقند، نه این که خود حق باشند، بلکه مانند سایه و صاحب سایه هستند. با فهم این معنا و در ک آن، که کار ساده ای هم نیست، پاسخ این اشکال روشن می شود که اگر عارفی، برخی از این شطحیات؛ مانند مواردی که در سؤال بیان شده را بگوید، نه تنها اشکالی ندارد، بلکه حکایت از مقام آن عارف دارد، البته اگر حقیقی باشد. بنابراین، ما در این موارد، نباید به دنبال فهم معنای ظاهری این گونه سخنان باشیم، بلکه باید معنای واقعی و باطنی آنها در نظر باشد که معنای واقعی آنها هم رسیدن به مقام فنا برای عارف است.
برای توضیح بیشتر می توانید به کتاب های زیر مراجعه نمایید:
1. وحدت از دیدگاه عارف و حکیم، علامه حسن زاده آملی.
2. فرهنگ اصطلاحات عرفانی، سید جعفر سجادی.
3. عرفان و عارف نمایان، ترجمه، محسن بیدار فر.
پی نوشتها:
[1] یثربی، یحیی، عرفان نظری، ص 513، چاپ اول، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1372ش.
[2] آشتیانی، سید جلال الدین، شرح مقدمه قیصری، ص 389، چاپ سوم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1372 ش.
[3] المجلسی، بحارالأنوار، ج 74، ص 92، مؤسسة الوفاء بيروت – لبنان، 1404 قمرى.
منبع: http://farsi.islamquest.net