پرسش :
در رابطه با مبحث ولایت فقیه موارد و سوالات زیر مطرح است، لطفا روشن بفرمایید: خداوند به دلیل مقام عصمت پیامبر و علم کامل وی که به وحی متصل است، مقام ولایت را به شخص وی می سپارد. با توجه به تفکر شیعه در باب معصومیت امامان شیعه (نداشتن خطا و اشتباه و دارا بودن علم الاهی) سپردن ولایت به آنها با توجه به علم و عصمت قابل قبول است. حال در این مسیر چگونه است که شراط سپردن ولایت از طرف خداوند در ولی فقیهی که نه عصمت دارد و از خطا بری نیست و علم کامل ندارد! آن گاه چگونه است که تمام اختیارات خداوند و پیامبر و معصومین را به شخصی می دهیم که این شرایط را ندارد، نه به وحی متصل است نه عصمت دارد. نه از طرف معصوم انتخاب شده است، نه از خطا در امان است!؟
پاسخ :
ولایت بر دو نوع است: الف. ولایت تکوینی، ب. ولایت تشریعی. بر اساس ادلۀ توحید هر دو نوع ولایت اصالتاً از آن خداوند متعال است.
الف. ولایت تکوینی: برطبق آموزههای قرآنی برای خداوند هر گونه تصرف در هر موجود و هر رقم تدبیر و به هر طورى كه خود بخواهد، میسور و روا است. این ولایت همان خلقت و هدایت تکوینی موجودات است و به اذن الاهی توسط انسان کامل (حجت الاهی) اعمال میشود و فرقی ندارد که حجت الاهی به بدن مادی زنده باشد یا نه. دقیقا به این معنا الآن امام زمان (عج) ولایت تکوینی موجودات را به عهده دارد و غایب بودن ایشان هیچ خللی به ولایت تکوینی وارد نمیکند؛ از این رو ولایت تکوینی به ولی فقیه نمیرسد.
ب) ولایت تشریعی: این معنای از ولایت برگرفته از آیاتى است كه ولایت تشریع شریعت، هدایت، ارشاد، توفیق و امثال اینها را براى خداى متعال ثابت مىكند. این ولایت به معنای حکومت و ادارۀ ظاهری امور دنیوی و اخروی انسانها است؛ یعنی ولی خدا از طرف خداوند مأمور به دست گرفتن امور دین و دنیای مردم است (چه این مأموریت با گردن نهادن مردم به ولایت ولی الله همراه باشد و موجب تحقق خارجی حکومت حق شود و چه این طور نباشد). در دوران غیبت امام معصوم (ع) این مأموریت بر عهدۀ فقیه عادل نهاده شده است و در حقیقت ولایت فقیه امتداد ولایت ائمۀ طاهرین است و اگر این طور نبود، اعمال ولایت و حکومت توسط فقیه جامع الشرایط مشروع نبود؛ چرا که هیچ حکومتی بدون نصب مستقیم یا غیر مستقیم الاهی مشروعیت ندارد و این نکته بسیار مهمی است که نباید از آن غافل بود.
بنابراین، ولایت تشریعی الاهی در زمان غیبت معصوم به فقیه عادل ـ یعنی شبیهترین و نزدیکترین شخص به امام معصوم ـ منتقل میشود، ولی فقیه باید مرتبۀ اعلای عدالت را داشته باشد و این گرچه عصمت نیست، اما در مرحلۀ پایینتر، جایگزین آن است و همچنین حاکم اسلامی باید فقیه (یعنی اسلام شناس و مجتهد) باشد که گرچه به هیچ روی به علم الاهی معصومین نمیرسد، اما در مرحلۀ نازلتر، جایگزین شرط علم الاهی است. از این رو فرمودهاند: شعبهای از ولایت تشریعی امام (ولایت سیاسی) به دلیل غیبت و عدم حضور، به نایب عام او واگذار شده است و ولایت سیاسی فقیه امتداد ولایت انبیا و اولیا است و با ولایت سیاسی آنها یکسان و برابر است.[1]
از مطالب گذشته معلوم میشود ولایت فقیه در حقیقت ولایت «فقاهت» و «عدالت» است؛ یعنی شخص فقیه ولایت ندارد، بلکه شخصیت فقیه بودن و عادل بودن او ولایت دارد و این ولایت از سوی امام معصوم به صورت نیابت عامه واگذار شده است.[2] درصورت نبود یکی از شروط بنیادی ذکر شده، ولایت منتفی است.[3]
پس همان گونه که شما هم ذکر کردید عهدالاهی به ظالمان نمیرسد. بر همین اساس، شرط اساسی حاکم اسلامی در زمان غیبت -که شرط عصمت منتفی است-، عدالت میباشد. اما اینکه در حکومت اسلامی، مأموری یا مسئولی خطایی کند یا خدای نکرده مرتکب جنایتی شود، ارتباطی با ولی فقیه ندارد، به ویژه آنکه ولی فقیه عادل، به محض اطلاع از نامناسب بودن بازداشتگاه کهریزک فرمان مسدود شدن آن را دادند. همانگونه که در حکومت پیامبر عظیمالشأن و نیز در زمان حکومت امام علی(ع) نیز بعضی از مأمورین و گماشته شدگان مرتکب خطا یا جنایت میشدند!
البته، شایسته است متذکر شویم که نسبت دادن اخبار غیرموثق یا اخباری که ظنّ غالب بر کذب آنها وجود دارد، یا تهمت لواط و امثال آن بر نظام اسلامی که با اهداف سیاسی انجام گرفته یا میگیرد، بسیار نامناسب و نادرست است و پرهیز از مطرحکردن چنین مطالبی که هیچ مدرک قابل استنادی بر آنها نیست، بر صلاح دنیا و آخرت و موافق با احتیاط است که امام علی (ع) فرمودند: «اخوک دینُک فَاحْتَطْ لِدینک؛ دین شما برادر شماست، در خصوص آن احتیاط کنید».[4]
پی نوشتها:
[1] ن. ک: امام خميني، صحيفه امام، ج 19، ص403، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، چاپ چهارم، تهران، 1386.
[2] . نيابت عامه به اين معنا است که در روايات شرايط و خصوصيات نائب ذکر شده، ولي شخص مشخصي تعيين نشده است. ن. ک: جوادي آملي، عبدالله، ولايت فقيه، ص 178 ـ 184، مرکز نشر اسراء، چاپ اول، قم، 1378 ؛ واعظي، احمد، حکومت اسلامي، ص 148 ـ 164، مرکز مديريت حوزۀ علميه قم، چاپ دوم، قم، 1381 ؛ معرفت، محمد هادي، ولايت فقيه، ص122 ـ 129، انتشارات التمهيد، چاپ دوم، قم، 1377.
[3] . امام خميني، صحيفه امام، ج 11، ص306 ؛ ج10، ص 352.
[4] . شيخ حر عاملي، وسائل الشيعة، ج 27، ص 167، موسسه آل البيت، قم، 1409ق.
منبع: http://farsi.islamquest.net
ولایت بر دو نوع است: الف. ولایت تکوینی، ب. ولایت تشریعی. بر اساس ادلۀ توحید هر دو نوع ولایت اصالتاً از آن خداوند متعال است.
الف. ولایت تکوینی: برطبق آموزههای قرآنی برای خداوند هر گونه تصرف در هر موجود و هر رقم تدبیر و به هر طورى كه خود بخواهد، میسور و روا است. این ولایت همان خلقت و هدایت تکوینی موجودات است و به اذن الاهی توسط انسان کامل (حجت الاهی) اعمال میشود و فرقی ندارد که حجت الاهی به بدن مادی زنده باشد یا نه. دقیقا به این معنا الآن امام زمان (عج) ولایت تکوینی موجودات را به عهده دارد و غایب بودن ایشان هیچ خللی به ولایت تکوینی وارد نمیکند؛ از این رو ولایت تکوینی به ولی فقیه نمیرسد.
ب) ولایت تشریعی: این معنای از ولایت برگرفته از آیاتى است كه ولایت تشریع شریعت، هدایت، ارشاد، توفیق و امثال اینها را براى خداى متعال ثابت مىكند. این ولایت به معنای حکومت و ادارۀ ظاهری امور دنیوی و اخروی انسانها است؛ یعنی ولی خدا از طرف خداوند مأمور به دست گرفتن امور دین و دنیای مردم است (چه این مأموریت با گردن نهادن مردم به ولایت ولی الله همراه باشد و موجب تحقق خارجی حکومت حق شود و چه این طور نباشد). در دوران غیبت امام معصوم (ع) این مأموریت بر عهدۀ فقیه عادل نهاده شده است و در حقیقت ولایت فقیه امتداد ولایت ائمۀ طاهرین است و اگر این طور نبود، اعمال ولایت و حکومت توسط فقیه جامع الشرایط مشروع نبود؛ چرا که هیچ حکومتی بدون نصب مستقیم یا غیر مستقیم الاهی مشروعیت ندارد و این نکته بسیار مهمی است که نباید از آن غافل بود.
بنابراین، ولایت تشریعی الاهی در زمان غیبت معصوم به فقیه عادل ـ یعنی شبیهترین و نزدیکترین شخص به امام معصوم ـ منتقل میشود، ولی فقیه باید مرتبۀ اعلای عدالت را داشته باشد و این گرچه عصمت نیست، اما در مرحلۀ پایینتر، جایگزین آن است و همچنین حاکم اسلامی باید فقیه (یعنی اسلام شناس و مجتهد) باشد که گرچه به هیچ روی به علم الاهی معصومین نمیرسد، اما در مرحلۀ نازلتر، جایگزین شرط علم الاهی است. از این رو فرمودهاند: شعبهای از ولایت تشریعی امام (ولایت سیاسی) به دلیل غیبت و عدم حضور، به نایب عام او واگذار شده است و ولایت سیاسی فقیه امتداد ولایت انبیا و اولیا است و با ولایت سیاسی آنها یکسان و برابر است.[1]
از مطالب گذشته معلوم میشود ولایت فقیه در حقیقت ولایت «فقاهت» و «عدالت» است؛ یعنی شخص فقیه ولایت ندارد، بلکه شخصیت فقیه بودن و عادل بودن او ولایت دارد و این ولایت از سوی امام معصوم به صورت نیابت عامه واگذار شده است.[2] درصورت نبود یکی از شروط بنیادی ذکر شده، ولایت منتفی است.[3]
پس همان گونه که شما هم ذکر کردید عهدالاهی به ظالمان نمیرسد. بر همین اساس، شرط اساسی حاکم اسلامی در زمان غیبت -که شرط عصمت منتفی است-، عدالت میباشد. اما اینکه در حکومت اسلامی، مأموری یا مسئولی خطایی کند یا خدای نکرده مرتکب جنایتی شود، ارتباطی با ولی فقیه ندارد، به ویژه آنکه ولی فقیه عادل، به محض اطلاع از نامناسب بودن بازداشتگاه کهریزک فرمان مسدود شدن آن را دادند. همانگونه که در حکومت پیامبر عظیمالشأن و نیز در زمان حکومت امام علی(ع) نیز بعضی از مأمورین و گماشته شدگان مرتکب خطا یا جنایت میشدند!
البته، شایسته است متذکر شویم که نسبت دادن اخبار غیرموثق یا اخباری که ظنّ غالب بر کذب آنها وجود دارد، یا تهمت لواط و امثال آن بر نظام اسلامی که با اهداف سیاسی انجام گرفته یا میگیرد، بسیار نامناسب و نادرست است و پرهیز از مطرحکردن چنین مطالبی که هیچ مدرک قابل استنادی بر آنها نیست، بر صلاح دنیا و آخرت و موافق با احتیاط است که امام علی (ع) فرمودند: «اخوک دینُک فَاحْتَطْ لِدینک؛ دین شما برادر شماست، در خصوص آن احتیاط کنید».[4]
پی نوشتها:
[1] ن. ک: امام خميني، صحيفه امام، ج 19، ص403، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، چاپ چهارم، تهران، 1386.
[2] . نيابت عامه به اين معنا است که در روايات شرايط و خصوصيات نائب ذکر شده، ولي شخص مشخصي تعيين نشده است. ن. ک: جوادي آملي، عبدالله، ولايت فقيه، ص 178 ـ 184، مرکز نشر اسراء، چاپ اول، قم، 1378 ؛ واعظي، احمد، حکومت اسلامي، ص 148 ـ 164، مرکز مديريت حوزۀ علميه قم، چاپ دوم، قم، 1381 ؛ معرفت، محمد هادي، ولايت فقيه، ص122 ـ 129، انتشارات التمهيد، چاپ دوم، قم، 1377.
[3] . امام خميني، صحيفه امام، ج 11، ص306 ؛ ج10، ص 352.
[4] . شيخ حر عاملي، وسائل الشيعة، ج 27، ص 167، موسسه آل البيت، قم، 1409ق.
منبع: http://farsi.islamquest.net