پرسش :
لطفا درباره بچههاي طلاق راهنماييهايي بفرماييد. رابطه فرزندم با من خوب نيست. وقتي هشت ساله بود، از پدرش جدا شدم. تا پيش از 15 سالگي، او را هر هفته ميديدم اما پس از آن به دليل مشکلات زندگي جديدم کمتر فرصت ديدنش را داشتهام.
پاسخ :
اصطلاح بچههاي طلاق، اصطلاح نامناسبي است و در واقع نوعي قضاوت و ارزشگذاري نادرست درباره کودکان است که والدين آنان از هم جدا شدهاند و بيشتر اين کودکان نيز مشکلي از نظر رواني و عاطفي ندارند. کودکاني هم که مشکل پيدا ميکنند، در واقع ناشي از سوء رفتار پدر يا مادر يا هر دوي آنان است که در واقع منحصر به والديني نيست که از يکديگر طلاق ميگيرند. بسيارند والديني که به دلايلي نتوانستهاند ادامه زندگي زناشويي دهند اما چه پيش و چه پس از طلاق والدين خوبي براي فرزندان بودهاند. به هر حال، توصيههاي کلي براي سلامت رواني کودکاني که والدين آنان طلاق ميگيرند اين است که: هميشه با يکديگر با احترام رفتار کنند و نکوشند طرف مقابل را مورد سرزنش، تحقير يا استهزاء قرار دهند، به فرزندان اطمينان دهند که علت جدايي آنان از بچهها ناشي نميشود (کودکان بهويژه در سنين پايين بهطور طبيعي خود را مسوول رويدادهاي بد در خانواده ميپندارند. براي نمونه، ميانديشند چون به اندازه کافي خوب نبودهاند پدر و مادرشان از هم جدا شدهاند)،
پدر يا مادر نکوشند که فرزندان را در اختلافات ميان خود وادار به جانبداري کنند و امکان تماس نزديک و مداوم براي هر دو والد با فرزند ممکن باشد. مادر يا پدر به عذرهاي متعدد از ديدار فرزند شانه خالي نکنند زيرا تماس کم والد با فرزند سبب ميشود او بينديشد والد به او علاقهاي ندارد. درباره شما بايد پاسخ داد که احتمالا ترکيبي از عوامل فوق موجب بروز مشکل شده است. تماس با پدر کودک و ياري گرفتن از او يا از يک روانپزشک ميتواند در رفع مشکل مفيد باشد.
www.salamat.com
اصطلاح بچههاي طلاق، اصطلاح نامناسبي است و در واقع نوعي قضاوت و ارزشگذاري نادرست درباره کودکان است که والدين آنان از هم جدا شدهاند و بيشتر اين کودکان نيز مشکلي از نظر رواني و عاطفي ندارند. کودکاني هم که مشکل پيدا ميکنند، در واقع ناشي از سوء رفتار پدر يا مادر يا هر دوي آنان است که در واقع منحصر به والديني نيست که از يکديگر طلاق ميگيرند. بسيارند والديني که به دلايلي نتوانستهاند ادامه زندگي زناشويي دهند اما چه پيش و چه پس از طلاق والدين خوبي براي فرزندان بودهاند. به هر حال، توصيههاي کلي براي سلامت رواني کودکاني که والدين آنان طلاق ميگيرند اين است که: هميشه با يکديگر با احترام رفتار کنند و نکوشند طرف مقابل را مورد سرزنش، تحقير يا استهزاء قرار دهند، به فرزندان اطمينان دهند که علت جدايي آنان از بچهها ناشي نميشود (کودکان بهويژه در سنين پايين بهطور طبيعي خود را مسوول رويدادهاي بد در خانواده ميپندارند. براي نمونه، ميانديشند چون به اندازه کافي خوب نبودهاند پدر و مادرشان از هم جدا شدهاند)،
پدر يا مادر نکوشند که فرزندان را در اختلافات ميان خود وادار به جانبداري کنند و امکان تماس نزديک و مداوم براي هر دو والد با فرزند ممکن باشد. مادر يا پدر به عذرهاي متعدد از ديدار فرزند شانه خالي نکنند زيرا تماس کم والد با فرزند سبب ميشود او بينديشد والد به او علاقهاي ندارد. درباره شما بايد پاسخ داد که احتمالا ترکيبي از عوامل فوق موجب بروز مشکل شده است. تماس با پدر کودک و ياري گرفتن از او يا از يک روانپزشک ميتواند در رفع مشکل مفيد باشد.
www.salamat.com