پرسش :
دختر هفت ساله ای دارم . در سن سه سالگی علائمی داشت ، همه ی حرکاتش کند بود و حرف گوش نکردن هایش زیاد بود و الان هم توجه به معلمش ندارد . آن چیزی را که دلش بخواهد یاد می گیرد و چون پایه ی اول است من خیلی نگران هستم . بخاطر تمرکزش دارو مصرف می کند ولی زیاد روی آن تاثیر ندارد . ریاضی او خیلی خوب است ولی دیکته اش این جوری نیست . من را راهنمایی بفرمایید .
پاسخ :
پاسخ ازخانم رادفر، فوق تخصصی روان پزشکی کودکان:
این همان اختلال یادگیری است. اختلال یادگیری ممکن است که در یک جنبه باشد و در جنبه های دیگر نباشد . ما اختلال یادگیری در ریاضی . داریم که بچه هایی که در ریاضی مشکل دارند در املا و فارسی مشکلی ندارند یا اختلال در املا و کارهای نوشتاری داریم که حتی ممکن است فارسی آن بهتر از املا باشد. قطعا دیگر در ریاضی مشکلی ندارد . این یک جبنه است . مادر گفتند که هرکاری که دلش بخواهد انجام میدهد و از دو سالگی شروع شده و از سه سالگی به بعد تشدید شده است . این یکی از مواردی هست که میگوییم بعنوان همراه با بیماری بیش فعالی ، اختلال بی اعتنایی مقابلی وجود دارد . ما وقتی بچه های مان به دنیا می آیند هیچ کاری نمی توانند انجام بدهند جز گریه و بعد در دوسالگی توانایی هایشان بیشتر میشود و خیلی کارها را می توانند انجام بدهند . این بچه از نظر خودش فکر می کند چون توانمندیهایی را بدست آورده است پس بزرگ شده است . و حالا بزرگ شدن خودش را به نزدیک ترین افراد یعنی پدر و مادر نشان می دهند . بنابراین مثل همه ی آنهایی که بزرگ شدند ، من هم خودم تصمیم می گیرم ، خودم انجام میدهم و خودم انتخاب میکنم . اگر باید بعنوان والد و مراقب در این زمینه ها اطلاعات داشته باشیم و به بچه مان کمک بکنیم . جاهایی که خطر ندارد و انجام تصمیم کودک امکان پذیر است مااجازه بدهیم بچه کارخودش را بکند . نگران هم نباشیم که اگر هرکاری را به او اجازه بدهیم فردا زیاده خواه می شود و پرتوقع میشود و حرف ما را گوش نمی دهد . در دین خودمان هم داریم که بچه ها تا هفت سالگی فرمانروا هستند . اگر ما اینکار را بکنیم بچه به خودش می گوید که پدر و مادر به حرفم گوش دادند و این باعث میشود اعتماد بنفس او بالا برود . اما اگر من آگاه نبودم که این مسیر رشد است و گفتم که چرا به حرف من گوش نمیکند ؟ و می خواهد جلوی من بایستاد و اگر من به او نگویم چکار کند فردا بیشتر جلوی من می ایستد ، این باعث میشود که بچه فکر کند که مادر هنوز بزرگی او را احساس نکرده است پس او باید بیشتر تلاش بکند و به آنها نشان بدهد که بزرگ شده است . و او روی تصمیم خودش بیشتر مُصر میشود و مادر ناآگاه هم به اصرار ، امر و نهی خودش ادامه می دهد و در نهایت تضاد ایجاد می شود برعکس کودک قبلی که آرامش بدست می آورد ولی این کودک باز می خواهد خودش را بیشتر نشان بدهد و ممکن است کارش به لجبازی کشیده بشود .
www.ch3.ir
پاسخ ازخانم رادفر، فوق تخصصی روان پزشکی کودکان:
این همان اختلال یادگیری است. اختلال یادگیری ممکن است که در یک جنبه باشد و در جنبه های دیگر نباشد . ما اختلال یادگیری در ریاضی . داریم که بچه هایی که در ریاضی مشکل دارند در املا و فارسی مشکلی ندارند یا اختلال در املا و کارهای نوشتاری داریم که حتی ممکن است فارسی آن بهتر از املا باشد. قطعا دیگر در ریاضی مشکلی ندارد . این یک جبنه است . مادر گفتند که هرکاری که دلش بخواهد انجام میدهد و از دو سالگی شروع شده و از سه سالگی به بعد تشدید شده است . این یکی از مواردی هست که میگوییم بعنوان همراه با بیماری بیش فعالی ، اختلال بی اعتنایی مقابلی وجود دارد . ما وقتی بچه های مان به دنیا می آیند هیچ کاری نمی توانند انجام بدهند جز گریه و بعد در دوسالگی توانایی هایشان بیشتر میشود و خیلی کارها را می توانند انجام بدهند . این بچه از نظر خودش فکر می کند چون توانمندیهایی را بدست آورده است پس بزرگ شده است . و حالا بزرگ شدن خودش را به نزدیک ترین افراد یعنی پدر و مادر نشان می دهند . بنابراین مثل همه ی آنهایی که بزرگ شدند ، من هم خودم تصمیم می گیرم ، خودم انجام میدهم و خودم انتخاب میکنم . اگر باید بعنوان والد و مراقب در این زمینه ها اطلاعات داشته باشیم و به بچه مان کمک بکنیم . جاهایی که خطر ندارد و انجام تصمیم کودک امکان پذیر است مااجازه بدهیم بچه کارخودش را بکند . نگران هم نباشیم که اگر هرکاری را به او اجازه بدهیم فردا زیاده خواه می شود و پرتوقع میشود و حرف ما را گوش نمی دهد . در دین خودمان هم داریم که بچه ها تا هفت سالگی فرمانروا هستند . اگر ما اینکار را بکنیم بچه به خودش می گوید که پدر و مادر به حرفم گوش دادند و این باعث میشود اعتماد بنفس او بالا برود . اما اگر من آگاه نبودم که این مسیر رشد است و گفتم که چرا به حرف من گوش نمیکند ؟ و می خواهد جلوی من بایستاد و اگر من به او نگویم چکار کند فردا بیشتر جلوی من می ایستد ، این باعث میشود که بچه فکر کند که مادر هنوز بزرگی او را احساس نکرده است پس او باید بیشتر تلاش بکند و به آنها نشان بدهد که بزرگ شده است . و او روی تصمیم خودش بیشتر مُصر میشود و مادر ناآگاه هم به اصرار ، امر و نهی خودش ادامه می دهد و در نهایت تضاد ایجاد می شود برعکس کودک قبلی که آرامش بدست می آورد ولی این کودک باز می خواهد خودش را بیشتر نشان بدهد و ممکن است کارش به لجبازی کشیده بشود .
www.ch3.ir