پرسش :
شبهه: حديث «إنّ الله أمر الانبياء بأن يستمعوا لنصائح الشيطان» نشان مي دهد که شيطان، انبيا را نصيحت مي کرده است.
پاسخ :
مقدمه: يكي از وظايف ديني موعظه و نصيحت كردن از راه صحيح آن است، تا جائي كه امام صادق ـ عليه السّلام ـ ميفرمايند، «يجب للمؤمن علي المؤمن أن يناصحه»[1] يعني «بر مؤمن واجب و لازم است كه مؤمن ديگر را نصيحت كند» پس نصيحت كردن يكي از حقوق واجب و حتمي قرار گرفته است، و اگر كسي آن را ترك كند عقاب ميشود.
امّا در رابطه باشبه: با توجه به تفحّص و جستجوي گستردهاي كه صورت گرفت حديثي به اين عبارت پيدا نشد، و شايد اين عبارت برداشتي باشد كه از مفهوم بعضي از روايات به دست ميآيد، چون كه در روايات اسلامي آمده است كه شيطان به حضرت نوح و حضرت موسي ـ عليه السّلام ـ نصيحتهايي كرده، مثلاً در رابطه با نوح پيغمبر ـ عليه السّلام ـ از امام باقر ـ عليه السّلام ـ نقل شده است كه فرمودند:[2] چون نوح نزد پروردگارش، قوم خويش را نفرين كرد ابليس ملعون نزد آن حضرت آمد عرض كرد: اي نوح! تو حق يك نعمتي بر من داري كه ميخواهم به تو پاداش دهم، نوح فرمود: به خدا بر من ناگوار است كه بر تو حق نعمتي داشته باشم، چيست آن نعمت؟ عرض كرد: بلي نفرين كردي خدا قومت را غرق كرد ديگر هيچ كس نماند كه من به گمراه كردن او رنج ببرم پس من راحتم تا مردم ديگري به وجود آيند و آنها را گمراه كنم، نوح فرمود: چه ميخواهي مرا پاداش دهي؟ عرض كرد: مرا در سه جا به يادآور كه در اين سه جا به بنده نزديكترم، هر وقت غضب كردي مرا به يادآور، هر وقت خواستي ميان دو نفر حكم كني مرا به ياد آور، هر وقت با زن بيگانه خلوت كردي و با شما هيچ كس نيست مرا به ياد آور.
و در مورد حضرت موسي ـ عليه السّلام ـ از پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ نقل شده كه فرمودند: حضرت موسي ـ عليه السّلام ـ نشسته بود كه شيطان بر او وارد شد در حالي كه عرقچين بلند رنگارنگ بر سرش بود، وقتي كه نزديك موسي رسيد عرقچين را كنار گذاشت حضرت موسي بر او توجه نمود و سلام كرد، سپس پرسيد تو چه كسي هستي؟ جواب داد من ابليس هستم، حضرت فرمود: خدا تو را به ما نزديك نكند، براي چه آمدي؟ گفت: آمدم تا بر تو سلام كنم چون كه نزد خدا مكان و منزلتي داري، موسي پرسيد: اين عرقچين چيست؟ در پاسخ گفت: تا اين كه قلبهاي سليم انسانها را به سوي خود جلب كنم، موسي گفت: آگاهم كن به گناهي كه وقتي كسي انجام دهد بر او غلبه پيدا ميكني، گفت: زماني كه خودش را برتر ببيند، و عملش را زياد بداند، و گناهش در نظرش كوچك جلوه كند، سپس شيطان به موسي گفت: تو را به سه خصلت سفارش ميكنم: (اوّل) هيچ وقت با زن نامحرم خلوت مكن و زن هم با تو خلوت نكند، زيرا هيچ مردي با زني و زني با مردي خلوت نميكند مگر اين كه خود من همراه آنان هستم نه ياران من، (دوّم) از عهد و پيمان بستن با خدا به پرهيز، چون كه هيچ كسي با خدا عهد و پيمان نميبندد مگر اين كه من بين او و وفا كردن به عهد مانع ايجاد كنم، (سوّم) زماني كه تصميم گرفتي صدقهاي دهي سريع انجام بده، زيرا همين كه شخصي اراده كرده صدقه دهد؛ خودم مانع ميشوم نه ياران من. [3]
با توجه به اين دو حديث و احاديث ديگر[4] معلوم ميشود كه شيطان به پيامبران موعظه ميكرد و آنها هم گوش ميكردند، چون كه گوش كردن حرف حق مانع ندارد، هر چند گويندهاش شيطان باشد.
لازم به ذكر است كه پيامبران داراي مقام عصمتند و از هرگونه خطا و گناه به دورند، اين گوش دادن موعظه و نصيحت درسي است به مردم تا اين كه حرف حق را بپذيرند.
[1] . كافي، ج 2، ص 208، حديث 1، دار الاضواء، بيروت.
[2] . خصال، شيخ صدوق، ص 132، حديث 140، تحقيق: علي اكبر غفاري، ناشر: جامعه مدرسين.
[3] . امالي، شيخ مفيد، ص 157، ناشر: جامعه مدرسين.
[4] . براي آگاهي بيشتر ر.ك: بحارالانوار، ج 60، ص 252، چ دوّم، سال 1403، موسسه الوفاء بيروت.
www.andisheqom.com
مقدمه: يكي از وظايف ديني موعظه و نصيحت كردن از راه صحيح آن است، تا جائي كه امام صادق ـ عليه السّلام ـ ميفرمايند، «يجب للمؤمن علي المؤمن أن يناصحه»[1] يعني «بر مؤمن واجب و لازم است كه مؤمن ديگر را نصيحت كند» پس نصيحت كردن يكي از حقوق واجب و حتمي قرار گرفته است، و اگر كسي آن را ترك كند عقاب ميشود.
امّا در رابطه باشبه: با توجه به تفحّص و جستجوي گستردهاي كه صورت گرفت حديثي به اين عبارت پيدا نشد، و شايد اين عبارت برداشتي باشد كه از مفهوم بعضي از روايات به دست ميآيد، چون كه در روايات اسلامي آمده است كه شيطان به حضرت نوح و حضرت موسي ـ عليه السّلام ـ نصيحتهايي كرده، مثلاً در رابطه با نوح پيغمبر ـ عليه السّلام ـ از امام باقر ـ عليه السّلام ـ نقل شده است كه فرمودند:[2] چون نوح نزد پروردگارش، قوم خويش را نفرين كرد ابليس ملعون نزد آن حضرت آمد عرض كرد: اي نوح! تو حق يك نعمتي بر من داري كه ميخواهم به تو پاداش دهم، نوح فرمود: به خدا بر من ناگوار است كه بر تو حق نعمتي داشته باشم، چيست آن نعمت؟ عرض كرد: بلي نفرين كردي خدا قومت را غرق كرد ديگر هيچ كس نماند كه من به گمراه كردن او رنج ببرم پس من راحتم تا مردم ديگري به وجود آيند و آنها را گمراه كنم، نوح فرمود: چه ميخواهي مرا پاداش دهي؟ عرض كرد: مرا در سه جا به يادآور كه در اين سه جا به بنده نزديكترم، هر وقت غضب كردي مرا به يادآور، هر وقت خواستي ميان دو نفر حكم كني مرا به ياد آور، هر وقت با زن بيگانه خلوت كردي و با شما هيچ كس نيست مرا به ياد آور.
و در مورد حضرت موسي ـ عليه السّلام ـ از پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ نقل شده كه فرمودند: حضرت موسي ـ عليه السّلام ـ نشسته بود كه شيطان بر او وارد شد در حالي كه عرقچين بلند رنگارنگ بر سرش بود، وقتي كه نزديك موسي رسيد عرقچين را كنار گذاشت حضرت موسي بر او توجه نمود و سلام كرد، سپس پرسيد تو چه كسي هستي؟ جواب داد من ابليس هستم، حضرت فرمود: خدا تو را به ما نزديك نكند، براي چه آمدي؟ گفت: آمدم تا بر تو سلام كنم چون كه نزد خدا مكان و منزلتي داري، موسي پرسيد: اين عرقچين چيست؟ در پاسخ گفت: تا اين كه قلبهاي سليم انسانها را به سوي خود جلب كنم، موسي گفت: آگاهم كن به گناهي كه وقتي كسي انجام دهد بر او غلبه پيدا ميكني، گفت: زماني كه خودش را برتر ببيند، و عملش را زياد بداند، و گناهش در نظرش كوچك جلوه كند، سپس شيطان به موسي گفت: تو را به سه خصلت سفارش ميكنم: (اوّل) هيچ وقت با زن نامحرم خلوت مكن و زن هم با تو خلوت نكند، زيرا هيچ مردي با زني و زني با مردي خلوت نميكند مگر اين كه خود من همراه آنان هستم نه ياران من، (دوّم) از عهد و پيمان بستن با خدا به پرهيز، چون كه هيچ كسي با خدا عهد و پيمان نميبندد مگر اين كه من بين او و وفا كردن به عهد مانع ايجاد كنم، (سوّم) زماني كه تصميم گرفتي صدقهاي دهي سريع انجام بده، زيرا همين كه شخصي اراده كرده صدقه دهد؛ خودم مانع ميشوم نه ياران من. [3]
با توجه به اين دو حديث و احاديث ديگر[4] معلوم ميشود كه شيطان به پيامبران موعظه ميكرد و آنها هم گوش ميكردند، چون كه گوش كردن حرف حق مانع ندارد، هر چند گويندهاش شيطان باشد.
لازم به ذكر است كه پيامبران داراي مقام عصمتند و از هرگونه خطا و گناه به دورند، اين گوش دادن موعظه و نصيحت درسي است به مردم تا اين كه حرف حق را بپذيرند.
[1] . كافي، ج 2، ص 208، حديث 1، دار الاضواء، بيروت.
[2] . خصال، شيخ صدوق، ص 132، حديث 140، تحقيق: علي اكبر غفاري، ناشر: جامعه مدرسين.
[3] . امالي، شيخ مفيد، ص 157، ناشر: جامعه مدرسين.
[4] . براي آگاهي بيشتر ر.ك: بحارالانوار، ج 60، ص 252، چ دوّم، سال 1403، موسسه الوفاء بيروت.
www.andisheqom.com