چهارشنبه، 7 ارديبهشت 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

خطبه غراء حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در مسجد مدينه در چه شرایطی بیان شد؟


پاسخ :
عبدالله بن حسن عليهماالسلام باسناد خود از پدران بزرگوارش روايت نموده كه چون ابوبكر بر منع فدك ملك متصرفى فاطمه عليهاالسلام عزم و تصميم گرفت و دستور داد كه دست آنحضرت را از ملكى كه پدرش حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم بدخترش فاطمه زهراى اطهر (س) بخشيده است كوتاه نمايند.
اين خبر به سمع مبارك ملكه ملك و ملكوت حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها رسيد و او غرض سياسى پسر ابوقحافه ابوبكر را ميدانست لذا آن بى بى عالم براى احقان حق خود خود و براى محكوم كردن ابوبكر كه كرسى خلافت را غصب نموده و حكومتش برخلاف قانون است و شايستگى و لياقت خلافت ندارد، مخصوصا براى ابطال حكومت وقت وظيفه شرعى و قانونى خود را در اين دانست كه خود رسما در مقام احتجاج با ابوبكر برآيد لذا نخست حضرتش مقنعه و سرپوش خويش را بر سرافكند و خود را در چادر عفت و عصمت طبق دستور شريعت پيچيده و مجتعما با گروهى از بانوان اقوام و خويشاوندانش در حالى كه خدمتگذاران در خدمت آنحضرت بودند بجانب مسجد براه افتاد و چنان با وقار و سكينه راه ميرفت كه گوئى مشى او عينا راه رفتن پدرش حضرت رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم تا اينكه فاطمه سلام الله عليها وارد مسجد شد در اين موقع ابوبكر در مسجد نشسته بود و گروهى از مهاجرين و انصار بر گردش جمع شده بودند.
آنگاه براى دور ماندن حضرت فاطمه عليهماالسلام از ديدگاه نامحرمان و حضار در مسجد مخصوصا بى درنگ پرده اى در مسجد آويخته شد و حضرت فاطمه با زنان همراهش همه در پس آن پرده آويخته قرار گرفتند.
در ابتدا حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام صداى خود را به ناله اى دلخراش و سوزناك بلند كرد بر اثر اين ناله مسجد لرزيد و حاضرين همه بگريه افتادند سپس لختى سكوت نمود تا مجلس حال آرامش بخود گرفت و فريادها و همهمه ها به سكوت گرائيد حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها كه خود را با حمد و ستايش خداوند متعال و درود بر حضرت رسول الله پدر بزرگوارش آغاز نمود بار ديگر ناله ها و امواج ناله ها و ضجه ها و نعره ها به اوج خود رسيد
(بطوريكه فرياد و شيون زن و مرد قابل جلوگيرى نبود دختر گرامى خاتم الانبياء (ص) كه ديد مردم از گريه و ناله آرام نمى گيرند با ولايت مطلقه خود امر به سكوت داد نفسها در سينه حبس شد و حال آرامش در مردم قرار گرفت آنگاه دختر والاگهر پيغمبر (ص) بدين گونه به سخنرانى و كلام معجز نظام خود ادامه داد.
فقالت عليهاالسلام: الحمدلله على ما انعم و له الشكر على ما الهم الخ.
خداى متعال را در قبال آنچه بما انعام فرمود و ارزانى داشت سپاسگذار و شاكرم و ثنا و حمد و شكر او را مينمايم هر چند در برابر نعمتهاى نامتناهى و عطاياى فراوان او كه از حيطه احصاء و شمار بيرون است در توان هيچكس نيست كه از عهده حمد و شكرش بدر آيد (جز اينكه اعتراف بعجز خود از شكر و ثناى او به نمايد.)
شكر بى نهايت و سپاس و ستايش ذات كل الكمالى را كه با الهامات خود درس شكرگذارى و سپاس گوئى بما آموخت و ما را موضف بحمد و ثناى خود فرمود.
(آن خداى يكتاست كه سزاوار حمد و ثناء است و بس و هيچ كس غير از خدا استحقاق ثنا و ستايش ندارد زيرا حمد و ثناء در اذاء كمال و عدم نقص است و شكر در برابر نعمت است.) و آن خداست كه بالذات و بالاصاله مستجمع جميع كمالات است و آن خدا است كه از هرگونه نقص و عيب منزه و مبرى است و آن خداست كه صاحب هر نعمت و بخشنده هر نعمت است پس
اختصاص حمد و ثناء و سپاس و شكر به برهان عقلى براى ذات بى همتاى الوهى ثابت و مسلم و محقق است و كلام حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها در اين خطبه عرشيه متكى به برهان است.)
آنگاه در تعقيب حمد و شكر خود نسبت بذات الوهى نيز در مقام اقرار به يگانگى ذات احديت جلت عظمته. دختر حضرت ختمى مرتبت چنين مى فرمايد:
(و اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له الخ) گواهى ميدهم كه خدائى و معبودى جز او نيست و اين كلمه را با اخلاص در توحيد بر زبان خود جارى مى نمايم (آرى دختروالاگهر پيغمبر خاتم كه تربيت شده مكتب قرآن و تعليم يافته درس توحيد و معرفت ذات احديت در دانشگاه لاهوتى وحى است با گواهى دادن باينكه (لا اله الا الله وحده لاشريك له، ميخواهد در خطبه اش آنهم در مسجد كه جمعيت بسيارى حضور دارند در عين اينكه براى احتجاج تشريف آورده و اولين مرتبه ايست كه با ابوبكر بمحاجه برخواسته به عموم حضار درس توحيد بياموزد و تعاليم عاليه قرآن را محور معرفه الله و توحيد پياده فرمايد تا بدانند كه ذات الوهى حقيقتى است كه ثانى بردار نيست و فرض ثانى براى او محال است چه اوست كه فى الواقع در مقام الوهيت شريك ندارد در مقام
احديت شريك ندارد در مقام صمديت شريك ندارد در مقام توحيد شريك ندارد در وجود شريك ندارد در مقام توحيد در كمالات وجود شريك ندارد و چون چنين حقيقت و واقعيتى است كه در معبوديت هم شريك ندارد فلا اله و لا معبود سوى الله خلاصه تمام اين گفتار در كلام در ربار حضرت فاطمه سلام الله عليها منطوى است و تشيح و توضيح اقسام توحيد در كتاب توحيد ربانى كه مولف آنرا در تفسير سوره مباركه توحيد از نظر قرآن و برهان و عرفان نگاشته و بحمدالله بطبع رسيده مندرج است بارى بروم سر كلام معجز نظام ملكه ملك و ملكوت حضرت فاطمه عليها الصلوه والسلام كه فرمود (و ضمن القلوب موصولها و انار فى الفكر معقولها.
المتنع من الابصار رويته و من الالسن صفته و من الاوهام كيفيته الخ. و محصول اخلاص در توحيد بالفطره در قلوب و نهاد كافه مخلوقات است چه همه مشتاق وصال كمال مطلق بوده چنانكه آثار آن در افكار و عقول پرتو افكن شده است.
(شكى نيست كه انسان بالفطره مشتاق خداست زيرا بالفطره طالب كمال است آنهم كمال مطلق و مصداق آن جز خدا كسى نيست.)
آنگاه فرمود (الممتغ من الابصار روئيته و من الالسن صفته و من الاوهام كيفيته.) خدائى را سپاسگذارم كه ديدگان ياراى ديدنش را ندارند.
(شبهه نيست كه رويت خدا بديده حسى و چشم سر ميسر نيست چه ما (جان و روح مجرد خود را با اينكه جلوه ربانى است) نمى توانيم بديده حسى رويت نمائيم پس چگونه مى توان خدائى كه مجرد صرف و صرف التجرد است رويت نمايئم اين امرى است محال و ممتنع).
(حضرت موسى عليه السلام از زبان قوم خود گفت رب ارنى انظر اليك جواب آمد ( لن ترانى) سوره اعراف آيه 143 و اما اينكه مقام ولايت كليه مطلقه علويه عليه آلاف الثناء و التحيه فرمود (انا لم اعبد ربا لم اره) مقصود على عليه السلام رويت قلبى و فوادى است نه رويت بصرى چنانكه خود حضرتش ميفرمايد (لم تره العيون بمشاهده الاعيان و لكن راته القلوب بحقايق الايمان).
(احتجاج طبرسى.)
و نيز فرموده حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها من خدائى را بيگانگى مى شناسم و سپاسگذارم و شاكرم خدايى كه زبانها از توصيف او قاصر و عاجزن و اوهام و عقول جميع خلايق از درك كيفيت او فرومانده و حيرانند (و هيچكس نمى تواند معرفت و شناسائى بكنه ذات و صفات او حاصل نمايد.)
(چه اين مقامى است كه طاير عقل كل از وصول بذروه اعلاى آن اظهار عجز نموده و به نغمه (ما عرفناك حق معرفتك) معترف و مترنم آمده است.
فرمود حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها: ابتدع الاشياء لا من شى ء الخ خدائيكه اشياء و موجودات را (لا من شى ء) آفريد (يعنى بدون ماده و مده كه در لسان اصطلاح آنرا ايجاد ابداعى گويند.
در نظر ارباب معرفت افعال الهى از حيث تقسيم كلى بر سه قسم است. بدين نحو اول مبدعات دوم منشات سوم مكونات. اما مبدعات عبارتند از آنها كه مسبوق بماده و مده نمى باشند. و اما منشآت عبارتند از آنها كه مسبوقند بماده دون المده اما مكونات عبارتند از آنها كه مسبوق بماده و مده هر دو مى باشند مفاد كلام
معجز نظام حضرت فاطمه عليهاالسلام كه تمام بر مبانى حكميه و عرفانيه و قواعد فلسفيه و برهانيه استوار است اين است كه خداوند متعال نظام خلقت و آفرينش را از كتم عدم بعرصه ايجاد و بعبارت ساده از نيستى به هستى در آورد و بهمان علم عنائى بدون سابقه قبلى (لا من شى ء) بدون ماده ايجاد ابداعى فرمود و قدرت مطلقه و اراده سنيه و مشيت الهيه موجب ايجاد و تكوين اشياء و قاطبه موجودات در نظام صنع الهى گرديد بى آنكه بايجاد جهان و آفرينش آن حاجت و نيازى داشته باشد و يا در صورتگرى و نقشبندى آنها فائده اى منظور آن غنى مطلق باشد بلكه غرض حق تعالى و مبدء اعلى از آفرينش اين بود كه خواست حكمتش را تحقق بخشد و فياضيت خود را آشكار سازد.
خداى متعال خواست خلق خود را بمعرفت و به اطاعت و عبوديت خويش رهنمون گرداند. (قرآن در حكمت و سر خلقت بعبوديت خلق تصريح فرموده لقوله تعالى و ما خلقت الجن والانس الا ليعبدون) آيه 56 سوره الذاريات و در حديث شريف قدسى
آمده (كنت كنزا مخفيا فاحببت ان اعرف فخلقت الخلق لكى اعرف)
ثم جعل الثواب على طاعته و وضع العقاب على معصيته ذياده لعباده عن نقمته و حيا شته منه الى جنته.
سپس خداوند حكيم و عادل در قبال اطاعت از او ثواب و اجر قرار داد و بر معصيت و نافرمانى از او براى آنها عقاب و كيفر مقرر فرمود تا بدين وسيله بندگان را از خشم و عذاب خود رهانيده و بسوى جنت و بهشت كه مظهر رحمت او مى باشد سوق دهد.
آنگاه در خطبه عرشيه و عرفانيه خود كه متضمن اسرار و حكم بسيار است چنين در فشانى فرمود به عظمت شخصيت پدرش حضرت ختمى مرتبت محمد و اسرار بعثت آنحضرت اشارت مى فرمايد و اشهد ان ابى محمدا عبده و رسوله اختاره و انتجبه قبل ان ارسله و سماه قبل ان اجتباه و اصطفاه قبل ان ابتعثه اذا اخلايق بالغيب مكنونته و بستر الاهاويل مصونته. و بنهايته العدم مقرونته علما من الله تعالى بمائيل الامور و احاطته بحوادث الدهور و معرفته بمواقع المقدور.
گواهى و شهادت مى دهم كه پدر بزرگوارم حضرت محمد بنده و عبد مقرب خدا و رسول الله و سفير اعظم اوست و گواهى ميدهم كه او مختار و برگزيده ى خداست از ميان خلق اولين و آخرين و اين انتخاب و اختيار و برگزيدگى از صقع ربوبى قبل از ارسال و فرستادن او بعنوان پيامبرى بسوى خلق براى هدايت آنان بوده است.
(عرفا گفته اند القابل من فيضه الاقدس معلوم مى شود گزينش و مختاريت خدا او را در حضرت اسمائيه بوده كه او را برگزيده و انتخاب نمود. از ميان كل ماسوى و اين گزينش در آن هنگام بوده كه جميع خلايق و كافه ى اشياء در حجاب غيب مستور و در پس پرده ى اوهام مكنون و پوشيده و هنوز قدم در عرصه ايجاد نگذاشته بودند لقوله ص (كنت نبيا و آدم بين الماء و الطين.)
اين انتخاب از علم ازلى احاطى الهى به مال و عواقب امور و احاطه علميه استيعابيه حضوريه الهيه بحوادث دهور و معرفت او بمواقع مقدور نشات گرفت. زيرا خداى متعال علم بازل و ابد داشت پس او مى دانست چه كسى شايستگى برگزيدگى او را از ميان خلايق دارد و همان را منتخب و مختار و برگزيده ى خود قرار داد (العطيات على مقدار القابليات)
آنگاه حضرت فاطمه عليهاالسلام به سر بعثت پدرش حضرت رسول خاتم (ص) و دوران و زمان قبل از بعثت آن بزرگوار مطالبى در خطبه اش ايراد مى فرمايد كه بدين قرار است:
قالت سلام الله عليها:
ابتعثه الله تعالى اتماما لامره و عزيمته على امضاء حكمه و انفاذا لمقادير حتمه فراى الامم فرقا فى اديانها عكفا على نيرانها عابده لاوثانها منكره لله مع عرفانها فانار الله بمحمد صلى الله عليه و آله ظلمها و كشف عن القلوب بهمها و جلى عن الابصار غممها و قام فى الناس بالهدايته و انقذهم من الغوايته و بصرهم من العمايته و هداهم الى الدين القويم و دعاهم الى الطريق المستقيم.
ذات اقدس الوهى حضرت رسول اكرم و نبى خاتم محمد صلى الله عليه و آله و سلم را برانگيخت تا با بعثت آن حضرت امر خود را كامل و به اتمام رساند و حكم خود را اجرا كند و اراده حكيمانه خود را نسبت به آنچه مقدر ساخته به انجام رساند.
(در هنگام بعثت رسول خاتم مشاهده مى شد كه جميع امم در عالم فرقه فرقه و تمام ملل و نحل همه متفرق و متشتت گشته هر گروه
و دسته اى آئينى و دينى را پذيرا گرديده اند. گروهى آتش پرستى و گروهى به بت پرستى گرائيده اند دسته اى عاكف و معتكف و ملازم آتشكده ها و گروهى پرستنده و عابد اصنام و بتها گوناگون بودند و منكر خدائى بودند (كه بحكم فطرت او را مى شناختند)
(پس در چنين زمان و دورانى كه ظلمت جهل و نادانى سراسر جهان و گيتى را فراگرفته بود خداوند متعال بنور حضرت محمد و اضياء آفتاب جهان تاب مقام خاتميت بلطف خود در پرتو پدرم خاتم انبياء و سرور اصفيا پيغمبر برگزيده ى خود شبستان تاريك انديشه ى بشر را روشن و بنور توحيد و يكتاپرستى منور ساخت و دلها را از تيره گى كفر و شرك و عناد و نفاق رهانيد و ابرهاى سياه و تيره و تار را از جلو ابصار و ديدگان آنان بر طرف ساخت.)
(قيام فرمود حضرت ختمى مرتبت محمد صلى الله عليه و آله بفرمان ذات اقدس احديث جلت عظمته در ميان مردم به جهت هدايت آنان و نجات دادن ايشان از ضلالت و گمراهى و بينا كردن آنها از نابينائى و كور دلى و جامعه ى بشريت را بدين قويم و محكم كه دين مبين اسلام است رهنمون شده و بصراط مستقيم حق در تمام شئون اعتقادى و اخلاقى و افعالى كه صراط الله و راه راست مى باشد دعوت نمود). كما اشاراليه نص الكتاب الالهى (لقد من الله على المومنين اذ بعث فيهم رسولا من انفسهم يتلو عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمته و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين) آيه 164 سوره آل عمران ذات احديت هنگامى حضرت ختمى مرتبت را بميان جهان بشريت مبعوث گردانيد كه بشريت در نهايت ضلالت و گمراهى آشكار بود.
مردم از حيث جهالت در آخرين نقطه ى نزول در سير قهقرائى و انحطاط اخلاقى بوده و انسانيت هويت معنوى خود را از دست داده و روح انسانيت بكلى از جهان آدميت سلب گرديده و سبعيت جاى گزين آن شده بود.
در آن زمان در سراسر جهان كه در قلمرو بشر بود كفر و نفاق و شرك و هواپرستى جاى گزين خداپرستى و يكتاپرستى بود مردم در آن زمان داراى مذاهب باطله و مسلكهاى متشتته و معتقدات غلط بودند آتش فتنه و فساد و آشوب و ظلم و جور و تعدى سراسر گيتى را فراگرفته بود.
بالجمله آن زمان يعنى قبل از بعثت حضرت ختمى مرتبت زمان فترت رسل و تفرق سبل و انحراف ملل و اختلاف دول و نيران ضلال مشتعل و مردم به امور باطله مشتغل بودند در آن زمان و دوران كه شغل عرب عبادت اوثان و كار عجم تعظيم نيران و سعى ترك تخريب بلاد و تعذيب عباد بود و در آن عصر و زمان كه عمل هند عبادت بقر و سجود شجر و حجر و يهود بر جحود و نصارى حيارى و ساير فرق در بوادى ضلال و جمهور امم در اوديه خيال بودند و خلاصه در عصر و زمانى كه مردم جهان محتاج ترين زمانها بودند بوجود نبى و رهبرى كه آنان را بصراط مستقيم هدايت كند و آنها را از گمراهى نجات بخشد (فهل يليق بحكمه الملك الحق المبين ان لا يرسل رحمته للعالمين و لا يبعث من يجدد امر الدين و هل ظهر احد يصلح لهذا لشان و يوسس هذا البنيان الا محمد بن عبدالله خاتم النبين و سيد المرسلين و اشرف الاولين و الاخرين الذى كان نبيا و آدم بين الماء و الطين صلوات الله و سلامه عليه و على آله و عترته الطيبين الطاهرين المعصومين:)
پس شايسته و سزاوار بود كه ذات احديت براى نجات بشريت از ظلمت جهالت و به منظور هدايت كافه خلق و جهان انسانيت يگانه معلم و مربى نهائى عقل كل هادى سبل و استاد نهائى و عالى رتبه علم توحيد و معارف ربانيه و آموزگار نهائى حكمت علميه و علميه ايمانيه و مكمل مكارم اخلاق انسانيه و بنيان گذار قسط و عدالت و دعوت كننده به حق و حقيقت پيغمبر رحمت حضرت ختمى مرتبت محمد مصطفى عليه و آله آلاف التحيه و الثنا را به عنوان سراج منير و چراغ نور افكن جهان بسوى خلق بفرستد تا با اشراق نور نبوت و ضياء خاتميت و تابش نور دانش و حكمت عالم را منور و روشن سازد چنانكه خطاب به حبيبش خاتم انبياء و سرور اصفيا در قرآن حكيم چنين فرموده است (يا ايها النبى انا ارسلناك شاهدا و مبشرا و نذيرا و داعيا الى الله و سراجا منيرا) آيه 46 سوره ى احزاب.
ثم قبضه الله اليه قبض رافته و اختيار و رغبته و ايثار فمحمد صلى الله عليه و اله فى راحته عن تعب هذه الدار قد حف بالملائكته الابرار و رضوان الرب الغفار و مجاوره الملك الجبارصلى الله على ابى نبيه و امينه على الوحى و صفيه و خيرته من الخلق و رضيه و السلام عليه و رحمته الله و بركاته.
آنگاه حضرت احديت جلت عظمته روح مقدس حضرت ختمى مرتبت را برافت و مهربانى و رغبت بقرب خود قبض و اختيار نمود و آخرت را براى او برگزيد و او را از تعب و رنج اين جهان دل آسوده و راحت ساخت و فرشتگان مقرب خود را بر او گماشت تا با رضا و خوشنودى پروردگار در مجاورت ملك جبار و رب غفار وصول و قرب يافت.
صلوات و درود و تحيت و رحمت بى نهايت از صقع احديت بر روح پرفتوح پدرم حضرت محمد كه او پيامبر خدا و امين وحى او و برگزيده و منتخب از ميان جميع خلق او بود.
ثم التفتت الى اهل المجلس و قالت انتم عباد الله نصب امره و نهيه و حملته دينه و وحيه و امناء الله على انفسكم و بلغائه الى الامم و زعمتم حق له فيكم و عهد قدمه اليكم و بقيته استخلفها عليكم كتاب الله الناطق و القرآن الصادق و النور الساطع و الضياء اللامع بينته بصائره منكشفته سرائره متجليته ظواهره مغتبط به اشياعه قائد الى الرضوان اتباعه مود الى النجاه استماعه به تنال حجج الله المنوره و عزائمه المفسره و محارمه المخدره و بيناته الجاليته و براهينه الكافيته و فضائله المندوبته و رخصه الموهوبته و شرائعه المكتوبته.
حضرت فاطمه (ع) سپس التفات و توجهى بحضار مجلس فرموده و اين چنين به سخنان خود ادامه داد اى مردم شما اى بندگان خدا شما محل اوامر و نواحى پروردگار و حامل دين و وحى او هستيد و شما امينان خدا بر نفس و جان خود و شما پيام آوران او بسوى امتها هستيد.
حقى از سوى خدا بر عهده داريد و پيمانى را كه با او بسته ايد پذيرفته ايد و آنچه را كه پيغمبر خدا پس از خود در ميان شما باقى گذارده كتاب الله الناطق و قرآن صادق مى باشد كتابى كه نور آن ساطع و شعاع او فروزان و لامع و درخشان مى باشد اين قرآن دلائلش واضح و روشن و سرائرش منكشف و هويدا و ظواهرش متجلى و نور افكن و ابتاع و پيروانش پرافتخار و مورد رشك و غبطه مردم جهان واقع شده اند.
قرآن كتابى است كه تابعين خود را به بهشت رضوان رهنمون است استماع قرآن و عمل بآن كه منطق وحى است موجب رستگارى و سعادت در نشائه دنيا و آخرت است در پرتو قرآن دليلهاى روشن الهى را مى توان شهود نمود و آيات او را توان ديد و تفسير احكام را از حلال و حرام و اسرار آنرا ادراك نمود و بقوانين الهيه و براهين كافيه و فضيلتهاى مندوبه و رخصت هاى موهوبه در نظام تشريع الهى مى توان دست يافت.
www.eporsesh.com


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.