پرسش :
اعجاز قرآن از نظر بيان معاد چگونه است؟
پاسخ :
اعتقاد به معاد بسان عقيده به خداي جهان در پرتو تكامل علوم و گسترش دانش و بينش بشر، در رديف مسائل روشن و استوار قرار گرفته و هر چه انسان از نظر دانش پيش ميرود، مشكلاتي كه به دست و پاي فكر بشر درگذشته وجود داشت و گروهي را دچار اشكال و ترديد ساخته بود، باز ميگردد.
امروز در پرتو مسئله بقاي ماده و وجود روح مجرد از ماده به بسياري از سؤالهايي كه اطراف مسئله معاد وجود داشت، پاسخ علمي گفته شده است و آنچه را كه برخي بر سر راه معاد جسماني مانع ميپنداشتند به كلي برطرف گرديده است.
عرب در دوران جاهليت به علت زنگ و غباري كه بر فطرت او نشسته بود، اعتقاد به معاد را جز دروغ و يا جنون، چيزي تصور نميكرد. قرآن مجيد اين مطالب را از آنان چنين نقل ميكند:
«وَ قالَ الذِينَ كَفَروا هَل نَدُلُكُم عَلي رَجُلٍ يُنَبِئُكُم إذا مُزَقتُم كُلَ مُمَزَقٍ إنَكُم لَفِي خَلقٍ جَديدٍ*أفتري عَلي اللهِ كَذِباً أم بِهِ جِنَة». سبأ/8-7
[افراد كافر ميگويند: آيا شما را به مردي راهنمايي كنيم كه ميگويد هنگامي كه ريز ريز شديد آفرينش نوي خواهيد داشت؟ آيا اين شخص به خدا دروغ بسته يا جنوني دارد؟]
پاسخ قرآن در اين باره:
قرآن كه براي هدايت عموم آمده است امكان بازگشت به زندگي جديد را از راههاي گوناگون ثابت نموده است. بيان تفصيلي همه اين طرق، درخور رساله مستقلي ميباشد، اينك به طور اجمال به آنها اشاره ميكنيم:
1- قدرت بيپايان خدا
منكران امكان بازگشت به زندگي نوين، در حقيقت منكر قدرت خدا ميباشند و خداي خود را آنچنان كه هست نشناختهاند.
نخست بايد توجه نمود كه برپاكننده رستاخيز همان خدايي است كه اراده قدرت او در هر ممكن نافذ است و با يك اراده و خواست به هر چيزي كه عقلا محال و ممتنع نباشد، جامه وجود ميپوشاند و قدرت و توانايي او حد و مرزي ندارد هيچ چيزي نميتواند مانع از نفوذ اراده او گردد و سلطنت و قدرت هر موجودي در دست او است.
خداوند در مقام معرفي دامنه قدرت خود چنين ميفرمايد:
«إنما أمرُهُ اذا أرادَ شَيئاً أن يقول لَهُ كُن فَيَكونُ*فَسُبحانَ الذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُل شَيء وَ إلَيهِ تُرجَعونَ» يس/82و83
[شأن و كار خداي بزرگ اين است كه هر موقع (تحقق) چيزي را بخواهد به آن بگويد باش آن نيز تحقق ميپذيرد، منزه است خدايي كه سلطنت هر چيزي در دست اوست و به سوي او باز ميگردد.]
منكران معاد بايد توجه داشته باشند خدايي كه آفريننده زمين و آسمان و منظومهها و كهكشانها است بار ديگر ميتواند مردگان را زنده كند و لباس حيات بر آنها بپوشاند».
2- توجه به زندگي نخستين
راه دوم از نظر قرآن براي هدايت منكران معاد توجه دادن آنان به زندگي نخستين و آغاز آفرينش است و از اين طريق ميتوان هر نوع ترديد را در موضوع بازگشت به زندگي نوين بر طرف نمود. زيرا خدايي كه توانست از هيچ، چيزي بيافريند و به خاك مرده حيات ببخشد بار ديگر ميتواند اجزا و ذرات بدن مرده را گرد آورده، به آنها زندگي مجددي نيز عطا فرمايد. قرآن در آيات زيادي روي اين موضوع تكيه نموده ميفرمايد: «قُل يُحييهَا الَذي أَنشَأَها أَوَلَ مَرهٍ وَ هُوَ بِكُلِ خَلقٍ عَليمُ» يس/79 [خدايي كه آنان را در آغاز خلقت آفريده است بار ديگر آنها را زنده ميكند و او به اسرار آفرينش هر موجودي عالم و دانا است].
3- صحنه رستاخيز در زمينهاي مرده
در هر سال، بشر يك بار صحنه زنده شدن زمينها را با ديدگان خود مشاهده ميكند زيرا همه ساله زمينهاي مرده كه فاقد جنبش و حركت و فروغ حيات نباتي است پس از نزول باران در فصل بهار تجديد حيات نموده زندگي سال گذشته را از سر ميگيرد و سطح زمين با مخمل گياه و علف سرسبز ميشود و برخي از نقاط آن با گلهاي رنگارنگ رنگين ميگردد و زمين مرده و بي تحرك و جنبش، پس از نزول باران رحمت الهي كه آب حيات است زنده ميشود و به جنبش در ميآيد. قرآن مجيد در آيات مختلفي بر امكان معاد و تجديد حيات از اين طريق استدلال نموده ريشه شك و ترديد و يا نفي و انكار را با نشان دادن نمونه روشني از تجديد حيات، سوزانده است چنانكه ميفرمايد: «وَ تَرَي الأَرضَ هامِدَهً فَإِذا أَنزَلنا عَليهَا الماءَ اهتَزَت وَ رَبَت وَ أَنبَتَت مِن كُلِ زَوجٍ بَهيج* ذلِكَ بِأَنَ الله هُوَ الحَقُ وَ أَنَهُ يُحيي المَوتي وَ أَنَهُ عَلي كُلِ شَيءٍ قَدير». حج/6و7
4- نمونههايي از احياي مردگان
روشنترين گواه بر ممكن بودن چيزي وجود خارجي آن است. قرآن مجيد طي سورههاي مختلف از كساني نام ميبرد كه پس از مرگ بار ديگر زنده شدهاند و از افرادي گفتگو ميكند كه حيات و زندگي را مجددا از سر گرفتهاند. در اين باره كافي است آيهاي را كه درباره تعجب «عزير» از احياي مردگان نازل شده است به دقت بخوانيم و در آن تأمل كنيم: «أَوكاالَذي مَرَ عَلي قِريَهِ وَ هِيَ خاوِيَهٌ عَلي عُرُوشِها قالَ أَني يُحيِي هذِهِ اللهُ بَعدَ مَوتِها فَأَماتَهُ الله مائَهَ عامٍ ثُمَ بَعَثَهُ قالَ كَم لَبِثتُ قالَ لِبِثتُ يَوماً أَو بَعضَ يَومٍ قالَ بَل لَبِثتَ مائَهَ عامٍ ...». بقره/259 [يا بسان آن كسي كه از كنار دهكده ويرانهاي عبور كرد كه سقفهاي آن فرو ريخته ساكنان آنجا هلاك و نابود شده بودند. با خود گفت چگونه خداوند اين افراد را كه در كام مرگ فرو رفتهاند زنده خواهد كرد خداوند ـ براي قدرت نمايي ـ جان او را در همانجا گرفت و پس ازصد سال او را زنده كرد و به وي خطاب كرد چند مدت در اينجا بودي گفت يا روز يا نيمروز خطاب آمد بلكه صد سال در اين نقطه توقف داشتي... ] ذيل آيه حاكي است كه خداوند نه تنها او را زنده كرد بلكه الاغ او را كه در گوشه بيابان افتاده بود و جز استخواني از او باقي نمانده بود زنده كرد. در پايان آيه چنين نتيجه ميگيرد: «اعلم ان الله علي كل شيء قدير»: [ميدانم خداوند بر همه چيز قادر است].
5- سرگذشت اصحاب كهف.
سرگذشت خفتگان شهر افسوس در ميان كتابهاي آسماني براي اولين بار در قرآن وارد شده است و علت آن اين است كه در اين حادثه در ميان سالهاي 249-251 ميلادي در زمان دقيانوس كه مردم فرنگ به او «كيوس» ميگويند، رخ داده است. طبعا چنين حادثهاي نميتواند در تورات و انجيل وارد شود. قرآن از پناهندگي گروهي از جوانان حقيقت جو، به غار گزارش ميدهد در حالي كه ميگفتند خداوندا رحمتت را براي ما نازل بفرما و ما را به راه راست هدايت بنما. قرآن ميگويد ما پردهاي بر گوش آنان افكنديم و آنان را در خواب گران و سنگيني فرو برديم سپس آنها را بيدار ساختيم تا روشن گردد كه كدام يك از آن دو گروه در تعيين مقدار خواب راستگو هستند.كهف/10و20 بعدا چنين ميفرمايد: «كَذلِكَ أَعثَرنا عَلَيهِم لِيَعلَمُوا أَنَ وَعَدَ اللهِ حَق وَ أَنَ الساعَهَ لا رَيبَ فِيها» كهف/21 [ديگران را از سرگذشت اعجاب انگيز آنان با خبر ساختيم تا بدانند وعده الهي بر حق و پا برجاست و در رستاخيز شك و ترديدي نيست]. قرآن ياد آوري ميكند كه مدقار خواب آنان سيصد و نه سال بوده است. به طور مسلم چنين خواب طولاني در گوشه غار بدون اينكه آب و غذايي به آنان برسد شبيه مرگ بوده واز حدود خواب طبيعي بيرون ميباشد. خوابي وبده است كه فعاليتهاي طبيعي تقريبا متوقف بوده و تنها يك شعله بسيار كم فروغي در كانون وجود آنان روشن بود به طور مسلم يك چنين خواب، دست كم از مرگ ندارد و حفط و نگاهداري يك چنين گروه در گوشه غار از گزند حوادث سپس بيدار كردن آنها شبيه زنده كردن مردگان است. اينها اصول و طرقي است كه قرآن براي اثبات امكان معاد و تجديد حيات در روز رستاخيز يادآور شده و از اين طريق باب شك و ترديد را به روي شكاكان و مغرضان بسته است. بحث مبسوط و گسترده در مورد هر يك از راهها از هدف بحث ما بيرون ميباشد.
eporsesh.com
اعتقاد به معاد بسان عقيده به خداي جهان در پرتو تكامل علوم و گسترش دانش و بينش بشر، در رديف مسائل روشن و استوار قرار گرفته و هر چه انسان از نظر دانش پيش ميرود، مشكلاتي كه به دست و پاي فكر بشر درگذشته وجود داشت و گروهي را دچار اشكال و ترديد ساخته بود، باز ميگردد.
امروز در پرتو مسئله بقاي ماده و وجود روح مجرد از ماده به بسياري از سؤالهايي كه اطراف مسئله معاد وجود داشت، پاسخ علمي گفته شده است و آنچه را كه برخي بر سر راه معاد جسماني مانع ميپنداشتند به كلي برطرف گرديده است.
عرب در دوران جاهليت به علت زنگ و غباري كه بر فطرت او نشسته بود، اعتقاد به معاد را جز دروغ و يا جنون، چيزي تصور نميكرد. قرآن مجيد اين مطالب را از آنان چنين نقل ميكند:
«وَ قالَ الذِينَ كَفَروا هَل نَدُلُكُم عَلي رَجُلٍ يُنَبِئُكُم إذا مُزَقتُم كُلَ مُمَزَقٍ إنَكُم لَفِي خَلقٍ جَديدٍ*أفتري عَلي اللهِ كَذِباً أم بِهِ جِنَة». سبأ/8-7
[افراد كافر ميگويند: آيا شما را به مردي راهنمايي كنيم كه ميگويد هنگامي كه ريز ريز شديد آفرينش نوي خواهيد داشت؟ آيا اين شخص به خدا دروغ بسته يا جنوني دارد؟]
پاسخ قرآن در اين باره:
قرآن كه براي هدايت عموم آمده است امكان بازگشت به زندگي جديد را از راههاي گوناگون ثابت نموده است. بيان تفصيلي همه اين طرق، درخور رساله مستقلي ميباشد، اينك به طور اجمال به آنها اشاره ميكنيم:
1- قدرت بيپايان خدا
منكران امكان بازگشت به زندگي نوين، در حقيقت منكر قدرت خدا ميباشند و خداي خود را آنچنان كه هست نشناختهاند.
نخست بايد توجه نمود كه برپاكننده رستاخيز همان خدايي است كه اراده قدرت او در هر ممكن نافذ است و با يك اراده و خواست به هر چيزي كه عقلا محال و ممتنع نباشد، جامه وجود ميپوشاند و قدرت و توانايي او حد و مرزي ندارد هيچ چيزي نميتواند مانع از نفوذ اراده او گردد و سلطنت و قدرت هر موجودي در دست او است.
خداوند در مقام معرفي دامنه قدرت خود چنين ميفرمايد:
«إنما أمرُهُ اذا أرادَ شَيئاً أن يقول لَهُ كُن فَيَكونُ*فَسُبحانَ الذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُل شَيء وَ إلَيهِ تُرجَعونَ» يس/82و83
[شأن و كار خداي بزرگ اين است كه هر موقع (تحقق) چيزي را بخواهد به آن بگويد باش آن نيز تحقق ميپذيرد، منزه است خدايي كه سلطنت هر چيزي در دست اوست و به سوي او باز ميگردد.]
منكران معاد بايد توجه داشته باشند خدايي كه آفريننده زمين و آسمان و منظومهها و كهكشانها است بار ديگر ميتواند مردگان را زنده كند و لباس حيات بر آنها بپوشاند».
2- توجه به زندگي نخستين
راه دوم از نظر قرآن براي هدايت منكران معاد توجه دادن آنان به زندگي نخستين و آغاز آفرينش است و از اين طريق ميتوان هر نوع ترديد را در موضوع بازگشت به زندگي نوين بر طرف نمود. زيرا خدايي كه توانست از هيچ، چيزي بيافريند و به خاك مرده حيات ببخشد بار ديگر ميتواند اجزا و ذرات بدن مرده را گرد آورده، به آنها زندگي مجددي نيز عطا فرمايد. قرآن در آيات زيادي روي اين موضوع تكيه نموده ميفرمايد: «قُل يُحييهَا الَذي أَنشَأَها أَوَلَ مَرهٍ وَ هُوَ بِكُلِ خَلقٍ عَليمُ» يس/79 [خدايي كه آنان را در آغاز خلقت آفريده است بار ديگر آنها را زنده ميكند و او به اسرار آفرينش هر موجودي عالم و دانا است].
3- صحنه رستاخيز در زمينهاي مرده
در هر سال، بشر يك بار صحنه زنده شدن زمينها را با ديدگان خود مشاهده ميكند زيرا همه ساله زمينهاي مرده كه فاقد جنبش و حركت و فروغ حيات نباتي است پس از نزول باران در فصل بهار تجديد حيات نموده زندگي سال گذشته را از سر ميگيرد و سطح زمين با مخمل گياه و علف سرسبز ميشود و برخي از نقاط آن با گلهاي رنگارنگ رنگين ميگردد و زمين مرده و بي تحرك و جنبش، پس از نزول باران رحمت الهي كه آب حيات است زنده ميشود و به جنبش در ميآيد. قرآن مجيد در آيات مختلفي بر امكان معاد و تجديد حيات از اين طريق استدلال نموده ريشه شك و ترديد و يا نفي و انكار را با نشان دادن نمونه روشني از تجديد حيات، سوزانده است چنانكه ميفرمايد: «وَ تَرَي الأَرضَ هامِدَهً فَإِذا أَنزَلنا عَليهَا الماءَ اهتَزَت وَ رَبَت وَ أَنبَتَت مِن كُلِ زَوجٍ بَهيج* ذلِكَ بِأَنَ الله هُوَ الحَقُ وَ أَنَهُ يُحيي المَوتي وَ أَنَهُ عَلي كُلِ شَيءٍ قَدير». حج/6و7
4- نمونههايي از احياي مردگان
روشنترين گواه بر ممكن بودن چيزي وجود خارجي آن است. قرآن مجيد طي سورههاي مختلف از كساني نام ميبرد كه پس از مرگ بار ديگر زنده شدهاند و از افرادي گفتگو ميكند كه حيات و زندگي را مجددا از سر گرفتهاند. در اين باره كافي است آيهاي را كه درباره تعجب «عزير» از احياي مردگان نازل شده است به دقت بخوانيم و در آن تأمل كنيم: «أَوكاالَذي مَرَ عَلي قِريَهِ وَ هِيَ خاوِيَهٌ عَلي عُرُوشِها قالَ أَني يُحيِي هذِهِ اللهُ بَعدَ مَوتِها فَأَماتَهُ الله مائَهَ عامٍ ثُمَ بَعَثَهُ قالَ كَم لَبِثتُ قالَ لِبِثتُ يَوماً أَو بَعضَ يَومٍ قالَ بَل لَبِثتَ مائَهَ عامٍ ...». بقره/259 [يا بسان آن كسي كه از كنار دهكده ويرانهاي عبور كرد كه سقفهاي آن فرو ريخته ساكنان آنجا هلاك و نابود شده بودند. با خود گفت چگونه خداوند اين افراد را كه در كام مرگ فرو رفتهاند زنده خواهد كرد خداوند ـ براي قدرت نمايي ـ جان او را در همانجا گرفت و پس ازصد سال او را زنده كرد و به وي خطاب كرد چند مدت در اينجا بودي گفت يا روز يا نيمروز خطاب آمد بلكه صد سال در اين نقطه توقف داشتي... ] ذيل آيه حاكي است كه خداوند نه تنها او را زنده كرد بلكه الاغ او را كه در گوشه بيابان افتاده بود و جز استخواني از او باقي نمانده بود زنده كرد. در پايان آيه چنين نتيجه ميگيرد: «اعلم ان الله علي كل شيء قدير»: [ميدانم خداوند بر همه چيز قادر است].
5- سرگذشت اصحاب كهف.
سرگذشت خفتگان شهر افسوس در ميان كتابهاي آسماني براي اولين بار در قرآن وارد شده است و علت آن اين است كه در اين حادثه در ميان سالهاي 249-251 ميلادي در زمان دقيانوس كه مردم فرنگ به او «كيوس» ميگويند، رخ داده است. طبعا چنين حادثهاي نميتواند در تورات و انجيل وارد شود. قرآن از پناهندگي گروهي از جوانان حقيقت جو، به غار گزارش ميدهد در حالي كه ميگفتند خداوندا رحمتت را براي ما نازل بفرما و ما را به راه راست هدايت بنما. قرآن ميگويد ما پردهاي بر گوش آنان افكنديم و آنان را در خواب گران و سنگيني فرو برديم سپس آنها را بيدار ساختيم تا روشن گردد كه كدام يك از آن دو گروه در تعيين مقدار خواب راستگو هستند.كهف/10و20 بعدا چنين ميفرمايد: «كَذلِكَ أَعثَرنا عَلَيهِم لِيَعلَمُوا أَنَ وَعَدَ اللهِ حَق وَ أَنَ الساعَهَ لا رَيبَ فِيها» كهف/21 [ديگران را از سرگذشت اعجاب انگيز آنان با خبر ساختيم تا بدانند وعده الهي بر حق و پا برجاست و در رستاخيز شك و ترديدي نيست]. قرآن ياد آوري ميكند كه مدقار خواب آنان سيصد و نه سال بوده است. به طور مسلم چنين خواب طولاني در گوشه غار بدون اينكه آب و غذايي به آنان برسد شبيه مرگ بوده واز حدود خواب طبيعي بيرون ميباشد. خوابي وبده است كه فعاليتهاي طبيعي تقريبا متوقف بوده و تنها يك شعله بسيار كم فروغي در كانون وجود آنان روشن بود به طور مسلم يك چنين خواب، دست كم از مرگ ندارد و حفط و نگاهداري يك چنين گروه در گوشه غار از گزند حوادث سپس بيدار كردن آنها شبيه زنده كردن مردگان است. اينها اصول و طرقي است كه قرآن براي اثبات امكان معاد و تجديد حيات در روز رستاخيز يادآور شده و از اين طريق باب شك و ترديد را به روي شكاكان و مغرضان بسته است. بحث مبسوط و گسترده در مورد هر يك از راهها از هدف بحث ما بيرون ميباشد.
eporsesh.com