پرسش :
اعجاز قرآن در مسأله آفرينش انسان از نطفه و سپس تطورات جنين چگونه است؟
پاسخ :
قرآن ميفرمايد «اِنّا خَلَقْنَا الْاِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ اَمْشاجٍ نَبْتَليهِ فَجَعَلْناهُ سَميعاً بَصيراً» [ما انسان را از نطفه مختلطي آفريديم، و او را مي آزماييم پس او را شنوا و بينا قرار داديم.]
«نُطْفَه» در لغت به معني آب صاف، يا به معني آب كم است.
با پيشرفت علم و گسترش تحقيقات دانشمندان، امروز اين معني به ثبوت رسيده است كه اين قطرات ناچيز مني كه تعبير ديگرش «نطفه» است، از آبهاي متعددي كه غدد مختلف بدن ترشح مي كنند تركيب شده است، و عمدتاً ترشحات پنج غده دست به دست هم مي دهند تا مني را بسازند، و آنها عبارتند از دو غده به نام «بيضه» كه در كيسه هاي تخمي نزديك غده «پروستات» قرار داردند، و ديگري خود غده «پروستات» است، و همچنين غده هاي «كوپر» و «ليتره» كه در كنار مجاري ادرار قرار دارند.
اين آبهاي پنجگانه با نسبت دقيق و حساب شده اي به هم مي آميزند و ماده حيات آفرين «نطفه» را تشكيل مي دهند.
«دكتر بوكاي» دانشمند فرانسوي، معتقد است تعبير به «امشاج» كه در قرآن وارد شده، اشاره به همين نكته دقيق است كه هنگام نزول آيات قرآن از چشم جهانيان و دانشمندان آن عصر، پوشيده و پنهان بوده است.
قابل توجه اينكه در ذيل آيه فوق، مي فرمايد «ما او را شنوا و بينا قرار داديم» «فَجَعَلْناهُ سَميعاً بَصيراً» يعني نعمت گوش، قبل از نعمت چشم بيان شده است، ممكن است به اين دليل باشد كه به گفته دانشمندان، اولين حس نوزاد كه به كار مي افتد، همان حس شنوايي است، كه در همان روزهاي اول آماده گرفتن صداها مي شود، بلكه قبل از آن در عالم جنين نيز فعاليت محدودي دارد، ولي چشم مدتي بعد از آن (شايد دو هفته بعد) آمادگي ديدن پيدا مي كند، زيرا چشمان بسته در محيط تاريك رحم، هيچ گونه آمادگي براي مشاهده امواج نور را ندارد، و به همين دليل چشم نوزاد، مدتي بعد از تولد نيز بسته است تا تدريجاً به نور عادت كند.
گذشته از پرده هاي سه گانه اي كه از هر سو، جنين را احاطه كرده (پوست شكم مادر، ساختمان رحم، كيسه مخصوصي كه جنين درون آن قرار دارد) هر جنيني در ميان كيسه اي كه اطراف داخل آن را آب لزجي فرا گرفته شناور است، و تقريباً در يك حالت بي وزني بدون اتكاء بر چيزي، در آنجا قرار دارد، و بسياري از ضربه هايي كه از اطراف بر بدن مادر وارد مي شود براي او قابل تحمل است، چرا كه در واقع ضربه ها بر همان «كيسه آب» وارد مي شود، نه مستقيماً بر خود جنين و به تعبير ديگر، آن كيسه و محتواي آن را مي توان يك دستگاه ضد ضربه ناميد كه مانند فنرهاي نرم اتومبيل ضربه هاي سنگين موجها و دست اندازهاي جاده را خنثي مي كند، و از اين گذشه نمي گذارد اعضاي بدن جنين روي هم فشار بياورد، زيرا اين فشار براي آن جسم لطيف، مسلماً زيان آورد است.
اين نكته نيز شايان اهميت است، كه قرآن مجيد هنگامي كه سلسله مراحل تكاملي جنين را بازگو مي كند، در آيه 14 سوره مؤمنون مي فرمايد «ثُمَ خَلَقْنا النُّطفَةَ عَلَقَةً، فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةَ فَخَقَلْنَا المُضْغَةَ عِظاماً فَكَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً، ثُمَّ اَنْشَأناهُ خَلْقاً آخَرَ، فَتَبارَكَ اللهُ اَحْسَنُ الْخالِقينَ» [سپس «نطفه» را به صورت «علقه» (خون بسته) و «علقه» را به صورت «مضغه» (چيزي شبيه گوشت جويده) و «مضغه» را به صورت «استخوانهايي» درآورديم، سپس بر استخوانها «گوشت» پوشانديم، و از آن پس آن را آفرينش تازه اي داديم، پس بزرگ و پر بركت است خداييكه بهترين خلق كنندگان است!]
جالب اين است كه علم جنين شناسي، امروز ثابت كرده كه وقتي جنين مرحله علقه و مضغه را پشت سر گذاشت، تمام سلولهاي آن تبديل به سلولهاي استخواني مي شود، و بعد از آن تدريجاً عضلات و گوشت روي آن را مي پوشاند و اين دقيقاً همان چيزي است كه در آيه فوق آمده كه مي فرمايد «مضغه را تبديل به استخوان مي كنيم، سپس لباس گوشت بر استخوانها مي پوشانيم» و اين يكي از معجزات علمي قرآن مجيد است، چرا كه در آن روز چيزي به نام علم «تشريح جنين» وجود نداشت، مخصوصاً در محيط جزيره عربستان كه از ساده ترين مسائل علمي نيز خبري نبود. (سيد قطب، «في ظلال» 6/16)
eporsesh.com
قرآن ميفرمايد «اِنّا خَلَقْنَا الْاِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ اَمْشاجٍ نَبْتَليهِ فَجَعَلْناهُ سَميعاً بَصيراً» [ما انسان را از نطفه مختلطي آفريديم، و او را مي آزماييم پس او را شنوا و بينا قرار داديم.]
«نُطْفَه» در لغت به معني آب صاف، يا به معني آب كم است.
با پيشرفت علم و گسترش تحقيقات دانشمندان، امروز اين معني به ثبوت رسيده است كه اين قطرات ناچيز مني كه تعبير ديگرش «نطفه» است، از آبهاي متعددي كه غدد مختلف بدن ترشح مي كنند تركيب شده است، و عمدتاً ترشحات پنج غده دست به دست هم مي دهند تا مني را بسازند، و آنها عبارتند از دو غده به نام «بيضه» كه در كيسه هاي تخمي نزديك غده «پروستات» قرار داردند، و ديگري خود غده «پروستات» است، و همچنين غده هاي «كوپر» و «ليتره» كه در كنار مجاري ادرار قرار دارند.
اين آبهاي پنجگانه با نسبت دقيق و حساب شده اي به هم مي آميزند و ماده حيات آفرين «نطفه» را تشكيل مي دهند.
«دكتر بوكاي» دانشمند فرانسوي، معتقد است تعبير به «امشاج» كه در قرآن وارد شده، اشاره به همين نكته دقيق است كه هنگام نزول آيات قرآن از چشم جهانيان و دانشمندان آن عصر، پوشيده و پنهان بوده است.
قابل توجه اينكه در ذيل آيه فوق، مي فرمايد «ما او را شنوا و بينا قرار داديم» «فَجَعَلْناهُ سَميعاً بَصيراً» يعني نعمت گوش، قبل از نعمت چشم بيان شده است، ممكن است به اين دليل باشد كه به گفته دانشمندان، اولين حس نوزاد كه به كار مي افتد، همان حس شنوايي است، كه در همان روزهاي اول آماده گرفتن صداها مي شود، بلكه قبل از آن در عالم جنين نيز فعاليت محدودي دارد، ولي چشم مدتي بعد از آن (شايد دو هفته بعد) آمادگي ديدن پيدا مي كند، زيرا چشمان بسته در محيط تاريك رحم، هيچ گونه آمادگي براي مشاهده امواج نور را ندارد، و به همين دليل چشم نوزاد، مدتي بعد از تولد نيز بسته است تا تدريجاً به نور عادت كند.
گذشته از پرده هاي سه گانه اي كه از هر سو، جنين را احاطه كرده (پوست شكم مادر، ساختمان رحم، كيسه مخصوصي كه جنين درون آن قرار دارد) هر جنيني در ميان كيسه اي كه اطراف داخل آن را آب لزجي فرا گرفته شناور است، و تقريباً در يك حالت بي وزني بدون اتكاء بر چيزي، در آنجا قرار دارد، و بسياري از ضربه هايي كه از اطراف بر بدن مادر وارد مي شود براي او قابل تحمل است، چرا كه در واقع ضربه ها بر همان «كيسه آب» وارد مي شود، نه مستقيماً بر خود جنين و به تعبير ديگر، آن كيسه و محتواي آن را مي توان يك دستگاه ضد ضربه ناميد كه مانند فنرهاي نرم اتومبيل ضربه هاي سنگين موجها و دست اندازهاي جاده را خنثي مي كند، و از اين گذشه نمي گذارد اعضاي بدن جنين روي هم فشار بياورد، زيرا اين فشار براي آن جسم لطيف، مسلماً زيان آورد است.
اين نكته نيز شايان اهميت است، كه قرآن مجيد هنگامي كه سلسله مراحل تكاملي جنين را بازگو مي كند، در آيه 14 سوره مؤمنون مي فرمايد «ثُمَ خَلَقْنا النُّطفَةَ عَلَقَةً، فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةَ فَخَقَلْنَا المُضْغَةَ عِظاماً فَكَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً، ثُمَّ اَنْشَأناهُ خَلْقاً آخَرَ، فَتَبارَكَ اللهُ اَحْسَنُ الْخالِقينَ» [سپس «نطفه» را به صورت «علقه» (خون بسته) و «علقه» را به صورت «مضغه» (چيزي شبيه گوشت جويده) و «مضغه» را به صورت «استخوانهايي» درآورديم، سپس بر استخوانها «گوشت» پوشانديم، و از آن پس آن را آفرينش تازه اي داديم، پس بزرگ و پر بركت است خداييكه بهترين خلق كنندگان است!]
جالب اين است كه علم جنين شناسي، امروز ثابت كرده كه وقتي جنين مرحله علقه و مضغه را پشت سر گذاشت، تمام سلولهاي آن تبديل به سلولهاي استخواني مي شود، و بعد از آن تدريجاً عضلات و گوشت روي آن را مي پوشاند و اين دقيقاً همان چيزي است كه در آيه فوق آمده كه مي فرمايد «مضغه را تبديل به استخوان مي كنيم، سپس لباس گوشت بر استخوانها مي پوشانيم» و اين يكي از معجزات علمي قرآن مجيد است، چرا كه در آن روز چيزي به نام علم «تشريح جنين» وجود نداشت، مخصوصاً در محيط جزيره عربستان كه از ساده ترين مسائل علمي نيز خبري نبود. (سيد قطب، «في ظلال» 6/16)
eporsesh.com