پرسش :
در روايت آمده، هنگام ظهور قائم آل محمد(علیه السلام)، دنيا از ظلم و جور پر است و در جايي ديگر آمده است كه حضرت ظهور نمي كند جز آن كه زمينه آن فراهم شود،يعني مردم آمادگي لازم را داشته باشند؟
پاسخ :
منافاتي بين اين دو مسئله وجود ندارد. از طرفي حضرت هنگام ظهور نيازمند پشتيباني و همراهي ياران و مؤمناني است كه از قبل خود را ماده و زمينهء لازم را فراهم كرده اند. از طرفي دنيا آن اندازه از ظلم و فساد پرشود كه نياز به مصلحي داشته باشد كه از جهان غيب ظهور خواهد كرد و به مدد غيبي و همراهي ياران خاصّي در اين دنيا, جهان را از عدل و قسط پر خواهد كرد, زيرا اگر هر كدام از اين دو فرضيه را رّد كنيم , فلسفه ظهور حضرت زيرسؤال مي رود, چون اگر بگوييم ظلم و فساد تمام دنيا را فرا گرفته و حتي كم ترين يارو ياور در ميان نمانده و زمينه ءظهور فراهم نشده است , پس حضرت بايد با معجزه مردم را از باطل به طرف حق برگرداند و آيا خدا نمي تواند چنين كاري بكند؟ چه نيازي است كه حضرت (عج ) چنين كاري را بكنند؟ اين كه زمينهء ظهور با معجزه فراهم شود مي تواندبدون اسباب ظاهري و حتي حضور مرحوم انجام پذيرد.
در اين صورت مصيبت بزرگ اشكال و ايراد در هر زمينه اي به وجود مي آيد. اگر بگوييم زمينهء ظهور حضرت فراهم شود و تمام مردم خوب شودند و در نيكي به يك ديد سبقت گيرند, اگر چه در اين صورت حضور مرحوم جلوه ءخاصي در بين مردم دار كه هدايت هاي كلي جامعه به عهدهء او خواهد بود, ولي فلسفه غيبت علت ظهور حضرت كم رنگ مي شود و شايد بعضي بگويند در جامعه اي كه پر از عدل و داد است , نيازي به تصلي و مرشد نيست و مردم ,خود راه صلاح و نيكي را انتخاب مكنند. پس بايد بپذيريم از طرفي مردم به ستوه آمده و از ظلم ظالمان جز به اين ملجا و مادي شكايتي نمي تواند ببرند, چون فايده اي ندارد و از طرفي جمعي خود را براي ياري حضرت آماده كنند تادر هنگام ظهور در ركاب او قرار گيرند تا حضرت بتواند با استفاده از يارانش اهداف مقدس خود را اجرا كند.
لازم است باز يادآور شود آن چه در احاديث رسيده , اين است كه در روزگار ظهور, سراسر جهان , آكنده از ستم و جور است . نه از بي ديني و كفر, يعني چنان نيست كه در هيچ جا, اهل اعتقاد و دين يافت نشوند, و كسي كلمه اي ازحق و اعتقاد و ديانت و احكام بر زبان نياورد, بلكه مردم معتقد يافت مي شوند و سخن از حق و ايمان گفته مي شود ...در احاديث هست كه مسلمانان در آخر الزمان , به وسيلهء مهدي , از فتنه ها و آشوب ها خلاصي مي يابند, چنان كه درآغاز اسلام , به وسيلهء پيامبر (ص ) از شرك و گمراهي خلاصي يافتند. اين بيان احاديث بسيار ديگر دلالت مي كند كه دين و متديّنان در عصر ظهور هستند. آن چه نيست عدالت و مساوات و كمال عقلي و روابط انساني است و مهدي (ع ) اين هارا تأمين مي كند و دين را به بسياري از مناطق ديگر جهان به كمك مؤمنان مي رساند.(1)
اما روي ديگر قضيه , زمينه سازي و آمادگي جهت ظهور حضرت است . خلقي كه در انتظار ظهور مصلح به سرمي برد, بايد خود صالح باشد. مگر قرآن كريم به صراحت نمي گويد: كند, جز خلق صالح تواند بود؟ پس خلقي كه درانتظار ظهور مصلح به سر مي برد, بايد خود صالح باشد.(2)
نتيجه : اگر چه هيچ گونه ملازمه اي بين پرشدن دنيا از ظلم وجود و نيز فراهم شدن زمينهء ظهور در بين مردم وآمادگي ايشان از همه جهت وجود ندارد كه در جمع بين دو روايت , دچار حيرت شويم آن را تأويل و تفسير كنيم ازطرف جهان پر از ظلم و جور مي شود تا دل هاي شكستهء مظلومان بيشتر به ياد منجي خود افتد. در طرف ديگر عده اي خود را آمادهء فداكاري و پشتيباني حضرت مي كنند. هيچ كس نبايد منتظر ظهور معجزه باشد, تكليف هيچ شخص درزمان غيبت ساقط نمي شود. تكليف تمام انسان ها در زمان غيبت انجام واجبات و ترك محرمات و نيز آشنايي به احكام اسلامي و ترويج آن است . انتظار نيز از عبادات مورد سفارش بسيار است . انتظار وقتي معني و مفهوم پيدامكند كه عده اي منتظر باشند آن كس كه منتظر ورود شخصي از دنيايي ديگر است , حتماً خود را آراسته و مزين به نيكي ها كرده است . آن طور كه در روابط اجتماعي اگر به انتظار ورود دوستي مي نشينيم , لباس هاي نيكو پوشيده وخود را آماده مي كنيم , از جهتي ديگر دنيا به طبع خود طرف داران خاصي دارد كه با چنگ و دندان آن را براي خودنگاه داشته اند و به هر قيمتي براي حفظ آن دفاع خواهند كرد در اين بين به مردم مظلوم مستضعف ظلم هاي بسياري مي شود كه براي خلافي آنان بايد امدادي آسماني به كمك مردم زميني چاره جو شود.
پی نوشتها:
1- محمدرضا حكيمي , خورشيد مغرب , ص 418 با تلخيص .
2- همان , ص 431 با تلخيص .
eporsesh.com
منافاتي بين اين دو مسئله وجود ندارد. از طرفي حضرت هنگام ظهور نيازمند پشتيباني و همراهي ياران و مؤمناني است كه از قبل خود را ماده و زمينهء لازم را فراهم كرده اند. از طرفي دنيا آن اندازه از ظلم و فساد پرشود كه نياز به مصلحي داشته باشد كه از جهان غيب ظهور خواهد كرد و به مدد غيبي و همراهي ياران خاصّي در اين دنيا, جهان را از عدل و قسط پر خواهد كرد, زيرا اگر هر كدام از اين دو فرضيه را رّد كنيم , فلسفه ظهور حضرت زيرسؤال مي رود, چون اگر بگوييم ظلم و فساد تمام دنيا را فرا گرفته و حتي كم ترين يارو ياور در ميان نمانده و زمينه ءظهور فراهم نشده است , پس حضرت بايد با معجزه مردم را از باطل به طرف حق برگرداند و آيا خدا نمي تواند چنين كاري بكند؟ چه نيازي است كه حضرت (عج ) چنين كاري را بكنند؟ اين كه زمينهء ظهور با معجزه فراهم شود مي تواندبدون اسباب ظاهري و حتي حضور مرحوم انجام پذيرد.
در اين صورت مصيبت بزرگ اشكال و ايراد در هر زمينه اي به وجود مي آيد. اگر بگوييم زمينهء ظهور حضرت فراهم شود و تمام مردم خوب شودند و در نيكي به يك ديد سبقت گيرند, اگر چه در اين صورت حضور مرحوم جلوه ءخاصي در بين مردم دار كه هدايت هاي كلي جامعه به عهدهء او خواهد بود, ولي فلسفه غيبت علت ظهور حضرت كم رنگ مي شود و شايد بعضي بگويند در جامعه اي كه پر از عدل و داد است , نيازي به تصلي و مرشد نيست و مردم ,خود راه صلاح و نيكي را انتخاب مكنند. پس بايد بپذيريم از طرفي مردم به ستوه آمده و از ظلم ظالمان جز به اين ملجا و مادي شكايتي نمي تواند ببرند, چون فايده اي ندارد و از طرفي جمعي خود را براي ياري حضرت آماده كنند تادر هنگام ظهور در ركاب او قرار گيرند تا حضرت بتواند با استفاده از يارانش اهداف مقدس خود را اجرا كند.
لازم است باز يادآور شود آن چه در احاديث رسيده , اين است كه در روزگار ظهور, سراسر جهان , آكنده از ستم و جور است . نه از بي ديني و كفر, يعني چنان نيست كه در هيچ جا, اهل اعتقاد و دين يافت نشوند, و كسي كلمه اي ازحق و اعتقاد و ديانت و احكام بر زبان نياورد, بلكه مردم معتقد يافت مي شوند و سخن از حق و ايمان گفته مي شود ...در احاديث هست كه مسلمانان در آخر الزمان , به وسيلهء مهدي , از فتنه ها و آشوب ها خلاصي مي يابند, چنان كه درآغاز اسلام , به وسيلهء پيامبر (ص ) از شرك و گمراهي خلاصي يافتند. اين بيان احاديث بسيار ديگر دلالت مي كند كه دين و متديّنان در عصر ظهور هستند. آن چه نيست عدالت و مساوات و كمال عقلي و روابط انساني است و مهدي (ع ) اين هارا تأمين مي كند و دين را به بسياري از مناطق ديگر جهان به كمك مؤمنان مي رساند.(1)
اما روي ديگر قضيه , زمينه سازي و آمادگي جهت ظهور حضرت است . خلقي كه در انتظار ظهور مصلح به سرمي برد, بايد خود صالح باشد. مگر قرآن كريم به صراحت نمي گويد: كند, جز خلق صالح تواند بود؟ پس خلقي كه درانتظار ظهور مصلح به سر مي برد, بايد خود صالح باشد.(2)
نتيجه : اگر چه هيچ گونه ملازمه اي بين پرشدن دنيا از ظلم وجود و نيز فراهم شدن زمينهء ظهور در بين مردم وآمادگي ايشان از همه جهت وجود ندارد كه در جمع بين دو روايت , دچار حيرت شويم آن را تأويل و تفسير كنيم ازطرف جهان پر از ظلم و جور مي شود تا دل هاي شكستهء مظلومان بيشتر به ياد منجي خود افتد. در طرف ديگر عده اي خود را آمادهء فداكاري و پشتيباني حضرت مي كنند. هيچ كس نبايد منتظر ظهور معجزه باشد, تكليف هيچ شخص درزمان غيبت ساقط نمي شود. تكليف تمام انسان ها در زمان غيبت انجام واجبات و ترك محرمات و نيز آشنايي به احكام اسلامي و ترويج آن است . انتظار نيز از عبادات مورد سفارش بسيار است . انتظار وقتي معني و مفهوم پيدامكند كه عده اي منتظر باشند آن كس كه منتظر ورود شخصي از دنيايي ديگر است , حتماً خود را آراسته و مزين به نيكي ها كرده است . آن طور كه در روابط اجتماعي اگر به انتظار ورود دوستي مي نشينيم , لباس هاي نيكو پوشيده وخود را آماده مي كنيم , از جهتي ديگر دنيا به طبع خود طرف داران خاصي دارد كه با چنگ و دندان آن را براي خودنگاه داشته اند و به هر قيمتي براي حفظ آن دفاع خواهند كرد در اين بين به مردم مظلوم مستضعف ظلم هاي بسياري مي شود كه براي خلافي آنان بايد امدادي آسماني به كمك مردم زميني چاره جو شود.
پی نوشتها:
1- محمدرضا حكيمي , خورشيد مغرب , ص 418 با تلخيص .
2- همان , ص 431 با تلخيص .
eporsesh.com