پرسش :
مراد از تأديب الهي چيست؟
پاسخ :
انسان براي هدف عالي و غرض متعالي و جهت وصول به مقام خليفةالله خلق شده است؛ بنابراين ترديدي نيست كه آداب و رفتار انساني بايد در راستاي همين مطلوب ترسيم شده باشد؛ پس ميان هدف خلقت و ادب انساني انسجام و اتحاد است و اعمال و رفتار فردي و اجتماعي نميتواند گوياي حقيقتي باشد كه برخلاف اقتضاي آفرينش او تمام گردد و قطعاً چنين رفتاري به معناي ادب نخواهد بود.
عمل مؤدّبانه بايد در مسير هدف حيات انسان باشد و هيچ هدفي براي حيات و زندگي انسان لحاظ نشده است مگر توحيد خداوند سبحان در مقام اعتقاد و عمل؛ پس هر عمل مؤدبانه، بايد در مسير توحيد خداي سبحان باشد. بيان علاّمه طباطبايي(ره) در اين زمينه چنين است:
ادب الهي كه خداوند سبحان، انبيا و اولياي خويش را به آن مؤدب نموده، همان هيئت زيباي اعمال ديني است كه از غرض و غايت دين حكايت ميكند و آن غرض همان عبوديت و بندگي است؛ البته اين عبوديت در اديان حق از حيث مراتب كمال فرق ميكند و چون هدف اسلام، سر و سامان دادن به جميع جهات زندگي انسان است، از اين جهت سر تا پاي زندگي را داراي ادب نموده است و براي هر عملي از اعمال زندگي، هيئت زيبايي را ترسيم نموده كه از غايت حيات حكايت ميكند؛ ابتدا اعتقاد او را در اين زمينه تقويت نموده، سپس مجاري زندگي او را در مسير عبوديت قرار داده است. پس ادب الهي و يا ادب نبوت همانا عمل را بر هيئت توحيد انجام دادن است.[1]
پس مراد از تأديب الهي، تشويق انسانها در توجه به خواستههاي باطني و اميال دروني و امور فطري و هماهنگي رفتار با اعتقادات دروني و در يك كلمه تعديل شخصيت انساني است، كه اگر شخصيت او تعديل گردد اعمالش همراه و همگام با اعتقادش در صراط مستقيم حق قرار گرفته و با متصف شدن به آداب الهي و ديني، در مسير اعتلاي انساني گام برميدارد. و ممكن نيست كه كسي بدون رعايت آداب ديني و مؤدب شدن به آداب الهي، به اهداف انساني كه همان كمال و سعادت دو سرا و مقام قرب الي الله ميباشد دست يابد. و هر آن كس كه داعيهي چنين مقامي را داشته باشد، ولي در عمل خلاف آداب ديني رفتار نمايد، در ادّعاي خود كاذب است و حتي در برخي روايات آمده است كه چنين فردي منافق است. پس ادب ديني و الهي، همان حركات و سكنات انساني است كه در راستاي هدف خلقت او باشد؛ يعني رفتاري كه با منطق و عقل نوع انساني هماهنگي و سازگاري داشته باشد و چنين اعمالي موجب قرب و نزديكي به خداوند ميگردد؛ بنابراين شرط قرب الهي، انجام فرايض ديني است و عمل به تعاليم اسلامي، بارزترين مصداق تأديب الهي و ادب ديني است. پس كسي كه مقيّد به واجبات و ترك محرمات نباشد مؤدب نيست و آن كس كه مؤدب نباشد هرگز مقرب نخواهد بود.
پی نوشت:
1. الميزان، ج 6، ص 257.
منبع: جوانان و پرسشهاي اخلاقي، مصطفي خليلي، ناشر: مركز مطالعات و پژوهشهاي فرهنگي حوزه علميه(بهار 1381)
انسان براي هدف عالي و غرض متعالي و جهت وصول به مقام خليفةالله خلق شده است؛ بنابراين ترديدي نيست كه آداب و رفتار انساني بايد در راستاي همين مطلوب ترسيم شده باشد؛ پس ميان هدف خلقت و ادب انساني انسجام و اتحاد است و اعمال و رفتار فردي و اجتماعي نميتواند گوياي حقيقتي باشد كه برخلاف اقتضاي آفرينش او تمام گردد و قطعاً چنين رفتاري به معناي ادب نخواهد بود.
عمل مؤدّبانه بايد در مسير هدف حيات انسان باشد و هيچ هدفي براي حيات و زندگي انسان لحاظ نشده است مگر توحيد خداوند سبحان در مقام اعتقاد و عمل؛ پس هر عمل مؤدبانه، بايد در مسير توحيد خداي سبحان باشد. بيان علاّمه طباطبايي(ره) در اين زمينه چنين است:
ادب الهي كه خداوند سبحان، انبيا و اولياي خويش را به آن مؤدب نموده، همان هيئت زيباي اعمال ديني است كه از غرض و غايت دين حكايت ميكند و آن غرض همان عبوديت و بندگي است؛ البته اين عبوديت در اديان حق از حيث مراتب كمال فرق ميكند و چون هدف اسلام، سر و سامان دادن به جميع جهات زندگي انسان است، از اين جهت سر تا پاي زندگي را داراي ادب نموده است و براي هر عملي از اعمال زندگي، هيئت زيبايي را ترسيم نموده كه از غايت حيات حكايت ميكند؛ ابتدا اعتقاد او را در اين زمينه تقويت نموده، سپس مجاري زندگي او را در مسير عبوديت قرار داده است. پس ادب الهي و يا ادب نبوت همانا عمل را بر هيئت توحيد انجام دادن است.[1]
پس مراد از تأديب الهي، تشويق انسانها در توجه به خواستههاي باطني و اميال دروني و امور فطري و هماهنگي رفتار با اعتقادات دروني و در يك كلمه تعديل شخصيت انساني است، كه اگر شخصيت او تعديل گردد اعمالش همراه و همگام با اعتقادش در صراط مستقيم حق قرار گرفته و با متصف شدن به آداب الهي و ديني، در مسير اعتلاي انساني گام برميدارد. و ممكن نيست كه كسي بدون رعايت آداب ديني و مؤدب شدن به آداب الهي، به اهداف انساني كه همان كمال و سعادت دو سرا و مقام قرب الي الله ميباشد دست يابد. و هر آن كس كه داعيهي چنين مقامي را داشته باشد، ولي در عمل خلاف آداب ديني رفتار نمايد، در ادّعاي خود كاذب است و حتي در برخي روايات آمده است كه چنين فردي منافق است. پس ادب ديني و الهي، همان حركات و سكنات انساني است كه در راستاي هدف خلقت او باشد؛ يعني رفتاري كه با منطق و عقل نوع انساني هماهنگي و سازگاري داشته باشد و چنين اعمالي موجب قرب و نزديكي به خداوند ميگردد؛ بنابراين شرط قرب الهي، انجام فرايض ديني است و عمل به تعاليم اسلامي، بارزترين مصداق تأديب الهي و ادب ديني است. پس كسي كه مقيّد به واجبات و ترك محرمات نباشد مؤدب نيست و آن كس كه مؤدب نباشد هرگز مقرب نخواهد بود.
پی نوشت:
1. الميزان، ج 6، ص 257.
منبع: جوانان و پرسشهاي اخلاقي، مصطفي خليلي، ناشر: مركز مطالعات و پژوهشهاي فرهنگي حوزه علميه(بهار 1381)