دوشنبه، 15 اسفند 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

چگونه شيطان بر انسان مسلّط مي‎شود؟


پاسخ :
قبل از پرداختن به پاسخ اين پرسش، لازم است كه معناي شيطان و ابليس روشن گردد. واژه‎ي شيطان از ماده‎ي «شطن، شطونا» است؛ و او را از اين جهت شيطان گويند كه از درگاه خداوند، رانده شد و دور گرديد. و برخي گفته‎اند از ماده‎ي «شاط، شيطاً» مي‎باشد كه به معناي هلاك شدن است؛ بنابراين وزن آن فعلان است و وجه تسميه‌ي آن روشن است.[1]
علما در تفسير لفظ «شياطين الجن و الانس»[2] از آيه‎ي مباركه‎ اختلاف دارند و دو نظر را مطرح كرده‎اند. نظر اول اين است كه شياطين همگي فرزند ابليسند؛ جز آن كه فرزندان خود را دو قسمت كرد: قسمتي را مأمور وسوسه‎ي نوع بشر ساخت و قسم ديگر را مأمور وسوسه‎ي جن. پس قسم اول، شياطين انس و دسته‎ي دوم، شياطين جن مي‎باشند.
قول دوم آن است كه هر مُتمرّد نافرماني، از نوع جن و انس را شيطان نامند؛ فخر رازي در تفسير خود از قول ابن عباس مي‎گويد:
پيغمبر(ص) به ابوذر فرمود: هَلْ تَعُوذُنَّ بِاللهِ مِنْ شَرِّ شَيْطانِ الاِنْسِ وَ الْجِنِّ؟ آيا از شر شيطان انس و جن به خدا پناه مي‎بريد؟
ابوذر گفت: براي بني آدم نيز شيطان وجود دارد؟ فرمود: بلي شياطين انس شريرتر از شياطين جن هستند.
و اما ابليس در واقع همان شيطان را گويند. اين همان موجود منحصر به فردي است كه در مقابل امر الهي سرپيچي نمود و به حضرت آدم سجده نكرد. اين موجود، بنابر قول صحيح از نسل جن بوده و شرور و بدي‎ها را به او نسبت مي‎دهند.[3]
در قرآن كريم و احاديث، او براي گمراهي و اغواي بشر به خدا سوگند ياد كرده است.
فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الُْمخْلَصِينَ؛ به عزت تو سوگند كه به جز بندگان با اخلاص تو، همه را گمراه خواهم كرد.[4]
خداوند فرمود: (تو از مهلت يافتگاني). شيطان گفت: (پس به سبب آن كه مرا به بيراهه افكندي من نيز براي گمراهي آنان حتماً بر سر راه راست توخواهم نشست، آن‎گاه از جلو و عقب و راست و چپشان بر آنها مي‎تازم و بيش‎ترشان را شكرگزار نخواهي يافت).[5]
و نيز در قرآن، از شيطان به عنوان موجودي كه انسان‌ها را به فقر و غرور و صفات زشت وعده مي‎دهد، ياد شده است.
الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ؛ شيطان شما را به فقر وعده مي‎دهد.[6]
و ما يَعِدُهُمْ الشَّيْطانُ اِلاّ غُرُوراً؛ و شيطان به آنان وعده نمي‎دهد مگر به غرور و تكبر.[7]
بنابراين، شيطان نام تمام موجودات گمراه كننده است و اين اسم، شامل ابليس نيز مي‎شود و به نفس انساني هم اطلاق شده است؛ چنان كه حضرت علي(ع) فرمودند:
شيطان كل انسان نفسه؛ شيطان هر انساني نفس اوست.[8]
ملاصدرا(ره) در اين باره مي‌گويد:
نفس رذيله‎ي هر انساني، شيطان او است و به عبارت ديگر در مقام متابعت هوي و جحود و استكبار، اول كسي كه راه ضلالت و گمراهي را پيش گرفت و طغيان كرد، خداوند او را شيطان ناميد كه شأن او گمراه كردن است.[9]
و اما اين كه چگونه شيطان با توجه به اين كه يكي از مخلوقات الهي است مي‎تواند بر انسان غلبه نموده و بر قواي عقلاني او تسلط يابد، پرسشي است منطقي كه پاسخي مستدل مي‎طلبد.
دانشمندان علوم ديني و مفسران قرآن مجيد، در ذيل آيات مربوط به شيطان و ابليس، پرسش فوق را ذكر و پاسخ‎هايي را مطرح كرده‎اند؛ اما آنچه كه براي ما در اين نوشتار مورد توجه است، نظر علاّمه طباطبايي(ره) است، به همين جهت از پاسخ ديگران صرف نظر مي‎نماييم.
آنچه كه در قرآن براي گمراهي انسان به واسطه‌ي شيطان، ذكر شده است، تحريك و وسوسه‎ي انسان است؛ يعني نقش اصلي شيطان وسوسه نمودن انسان براي انجام اعمال شر است؛ و ما مي‎دانيم كه صرف وسوسه، موجب انجام يك عمل نخواهد شد. آنچه كه عامل اصلي تحقق عمل مي‎شود، اراده‎ي انسان است. تا انسان اراده نكند، هرگز عملي از او صادر نخواهد شد.
شياطين جن و انس، قلوب انسان‌ها را مورد وسوسه قرار مي‎دهند؛ اما باطن همه‎ي انسان‌ها يكسان نيست. صاحب تفسير الميزان در پاسخ اين پرسش مي‎فرمايند:
قلب مريض و قسي، وسوسه‎هاي شيطاني را خيلي زود مي‎پذيرد، نه هر قلبي.[10]
اين مسئله پرواضح است كه قلب انسان‌ها در تأثيرپذيري از عوامل خارجي، مساوي نيست؛ اما سؤال ديگر اين است كه اين وسوسه‎هاي شيطاني هر چند مستند به شيطان است، ولي چون در ملك خدا قرار دارد، بدون اذن و اجازه‎ي الهي اثر نمي‎كند؛ چنان كه هيچ مؤثري بدون اذن خداوند اثر نمي‎كند.
لا مُؤَثِّرَ فِي الوُجُودِ اِلا الله؛ هيچ تأثيرگذاري در نظام هستي جز خداوند نيست.
اين شبهه چگونه قابل توجيه است؟
علاّمه مي‎فرمايند:
اين سخن درست است، اما وجود اين القائات شيطاني، خود مصلحتي دارد و آن مصلحت اين است كه مردم عموماً به وسيله‌ي آن، آزمايش مي‎شوند و امتحان و آزمايش الهي، خود از نواميس عمومي نظام هستي است كه در عالم انساني جريان دارد؛ چون رسيدن افراد سعادتمند به كمال و سعادت و رسيدن اشقيا به شقاوت و بدبختي، نيازمند اين ناموس است. بايد اين دو دسته امتحان شوند. و آيه‎ي 53 سوره‎ي حج مي‎فرمايد: لِيَجْعَلَ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ فِتْنَةً لِلَّذِينَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ؛ تا آنچه را كه شيطان القا مي‎كند براي كساني كه در دل‎هايشان مرضي هست و براي سنگ‎دلان مايه‎ي ابتلا و آزمايش قرار دهد». به همين نكته اشاره دارد.[11]
پس چگونگي و كيفيت غلبه و تسلط شياطين بر عزم و اراده‎ي انسان، فقط در حد وسوسه و تحريك بوده و چون ماده‎ي اوليه‎ي خلقت انسان، تركيبي از عقل و شهوت است، به لحاظ هدف و غرض خلقتي كه براي او در نظر گرفته شد، وجود اين گونه از وسوسه‎ها از باب مصلحتي است كه خير آن كثير و شرّش قليل است.
اگر سؤال شود كه خداوند مي‎توانست بدون اين مصلحت، انسان را به كمال رساند؟ پاسخ اين است كه خداوند فرشتگان را در عالم مجردات چنين آفريد، اما خواست كه علاوه بر آن موجود و آن عالم، موجودي مادي و عالم غير مجرد و مادي بيافريند؛ بنابراين انسان مادي و عالم ماده را خلق نمود و اقتضاي آن عالم و آن موجود جز اين كه هست، نمي‎شد.
پی نوشتها:
[1]. دكتر سجادي، فرهنگ معارف اسلامي، ص 1081، و لغت نامه‎ي دهخدا، ج 9، ص 12966.
[2]. سوره‎ي انعام، آيه‎ي 112.
[3]. لغت نامه دهخدا، ج 9، ص 12966.
[4]. سوره‎ي ص، آيه‎ي 81.
[5]. سوره‎ي اعراف، آيه‎ي 17 ـ 15.
[6]. سوره‎ي بقره، آيه‎ي 268.
[7]. سوره‎ي نساء، آيه‎ي 120.
[8]. شرح ابن ابي الحديد، ج 20، كلمه 343.
[9]. رسائل ملاصدرا، ص 309.
[10]. الميزان، ج 14، ص 394، ذيل آيه‌ي 53، «في قلوبهم مرض و القاسيه قلوبهم».
[11]. همان، ص 394.
منبع: جوانان و پرسش‌هاي اخلاقی، مصطفي خليلي، ناشر: مركز مطالعات و پژوهش‌‌هاي فرهنگي حوزه‌ علميه) بهار 1381(


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.