جمعه، 19 اسفند 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

منظور از عفت شکم، عفت دامن و عفت زبان که در روایات بسیار تأکید شده است، چیست؟


پاسخ :
عفت شكم
منظور از عفت شكم و اعتدال در خوراك اين است كه انسان كم بخورد، به طورى كه نه سنگينى غذا او را ناراحت كند و نه درد گرسنگى او را رنج دهد؛ چون هر دوى اين ها عذاب است؛ پس تا انسان خوب گرسنه نشود غذا نخورد و وقتى كه هنوز اشتها دارد از سر سفره برخيزد.
نه چندان بخور كز دهانت در آيد *** نه چندان كه از ضعف جانت برآيد
يكى از بزرگان نقل مى كرد كه يكى از علما غذاى خود را وزن مى كرد و مى خورد؛ چون خوردن براى سالم زيستن است، نه زيستن براى خوردن. اميرالمؤمنين(عليه السلام)مى فرمايد:
(كم مِن اكلة منعت اكلات)؛[1] يعنى چه بسيار كه يك لقمه ى زيادى و يا ناپرهيزى، از خوردن ها جلوگيرى بكند.
اما اين كه در بعضى از روايات از گرسنگى تعريف شده است، منظور اين نيست كه به سبب گرسنگى، بدن انسان، ضعيف و نحيف و فاقد قدرت و نيرو شود تا منجر به بيمارى گردد. بلكه مراد اين است كه در اسلام، شكم پرستى و تن پرورى مذموم و زشت است، ولى تقويت جسم و حفظ سلامتى بسيار ممدوح، بلكه لازم و واجب است؛ لذا در روايات و دعاها هم دستورهاى غذايى براى تقويت قُوا، مثل چشم و گوش و معده و... داده شده است.(اللهم متعّنا بابصارنا و اسماعنا و قوّنا ما احييتنا، واجعل النور فى بصرى و البصيرة فى دينى). خلاصه اين كه:
(كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا)؛[2] بخوريد و بياشاميد، ولى اسراف نكنيد.
عفت دامن
اعتدال در شهوت جنسى، انسان با حفظ پاكدامنى به آن چه عقل و شرع حكم نموده عمل كند و از راه ازدواج صحيح و تشكيل خانواده، بهترين بهره بردارى را از اين نيروى خدادادى بنمايد تا هم لذت ببرد، هم نسل او باقى بماند و هم از خطرات و خمودى و ضعف بدن جلوگيرى نمايد؛ لذا اسلام زنا، لواط و استمناء را حرام و به ازدواج تأكيد فراوان نموده است. قال الله تعالى:
(وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى مِنْكُمْ وَ الصّالِحِينَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ إِمائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ)؛[3] افراد عزب و بندگان و كنيزان صالح خود را به ازدواج در آوريد، اگر فقير باشند خداوند آنها را از فضل خود بى نياز مى كند؛ خداوند روزى دهنده و آگاه است.
هم چنين، ازدواج سبب زيادى روزى و رزق مى شود؛ چنان كه سعدى مى گويد:
يكى طفل دندان برآورده بود *** پدر سر به فكرت فرو برده بود
و از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) است كه:
(تناكحوا تناسلوا تكثروا فانّى اُباهى بكم الامم يوم القيمة و لو بالسقط)[4]؛ ازدواج كنيد و نسل خود را زياد سازيد، پس به درستى كه من به شما بر امت هاى ديگر افتخار مى كنم، حتى به بچه ى سقط شده.
و امام صادق(عليه السلام) نيز مى فرمايد:
(ركعتان يصلّيهما المتزوج افضل من سبعين ركعةً يصلّيها العَزب)[5]؛ ثواب دو ركعت نماز انسان متأهل و همسردار (چه مرد و چه زن) بيش تر از هفتاد ركعت نماز انسان مجرّد است.
در اين زمينه و در مذمت شهوت رانى و خمودى و رهبانيت روايات زيادى نقل شده است.[6]
ايران اسلامى و جهان كنونى
در دنياى كنونى، مخصوصاً در اروپا و آمريكا، به اسم آزادى، شهوت رانى و عوامل شهوت انگيز و فساد و بى بند و بارى به اوج خود رسيده، شرافت انسان را لكه دار نموده و او را در رديف حيوانات و يا بدتر قرار داده است. طبق آمار جرايد در آمريكا هر ساله يك و نيم ميليون سقط جنين غير قانونى انجام مى گيرد؛ هم چنين در بعضى از كشورهاى اسلامى، ظواهر اسلام از بين رفته و تظاهر به فحشا و منكرات علنى شده است؛ وجود زن هاى نيمه برهنه، جوانان به فساد و فيلم هاى مبتذل آلوده شده و باشگاه ها و كلوپ هاى شبانه و... جامعه را در منجلاب فساد فرو برده و كرامت اسلامى، بلكه انسانى را نابود ساخته است. تنها در كشور اسلامى ايران، بحمد الله و به بركت انقلاب به رهبرى بزرگ مرجع شيعيان جهان امام خمينى (ره) مظاهر فساد، جاى خود را به ظواهر اسلامى داده و به حكم قانون اسلام، بى حجابى، هوس بازى، بى عفتى و مى خوارى ممنوع است و نيز راه براى امر به معروف و نهى از منكر باز شده و حدود الهى تا حدّى در محاكم قضايى اجرا مى گردد؛ اگر چه بعضى افراد كه به فرهنگ غلط بى حجابى و بى بند و بارى زمان پهلوى خو گرفته اند، حاضر به پذيرش اسلام و احكام شريف آن نيستند و قوانين جمهورى اسلامى را خلاف آزادى مى پندارند.
عفت زبان
منظور از اعتدال گفتار اين است كه آدمى قوّه ى نطق و گويش خود را در راهى كه مورد رضاى خداست به كار گيرد؛ مثلاً به ذكر خدا، قرائت قرآن، امر به معروف و نهى از منكر، نصيحت و اندرز به ديگران و... مشغول گردد؛ هم چنين از كارهايى كه موجب خشم و غضب خدا، و مورد نهى دين اسلامى است دورى جويند؛ مثل دروغ گفتن، بهتان، غيبت، سخن چينى، بدزبانى و...
پی نوشتها:
[1]. نهج البلاغه، محمد عبده، ج 2، ص 178، كلمات قصار 171.
[2]. سوره ى اعراف، آيه ى 30.
[3]. سوره ى نور، آيه ى 32.
[4]. سفينه البحار، ج 3، ص 509.
[5]. سفينه البحار، ج 1، ص 561.
[6]. براى اطلاع بيش تر ر.ك: سفينة البحار، ج 1، ص 561، ج 3، ص 509؛ و وسائل الشيعه، ج 14، ص 3.
منبع: سيد محمد على جزايرى (آل غفور)،دروس اخلاق اسلامى، مركز مطالعات و پژوهش هاى فرهنگى حوزه علميه


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.