دوشنبه، 22 اسفند 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

در جامعه اى مثل ايران كه مليت ها و اقوام متعدد، با آداب و رسوم مختلف زندگى مى كنند، آيا تصور فرهنگ واحد ملى ممكن است؟


پاسخ :
هر قدر اديان، مليت ها و اقوام، داراى مشتركات اصيل بيش ترى باشند، امكان هم زيستى بهترى دارند؛ به عنوان مثال:
1. اديان آسمانى ( اسلام، يهود، مسيحيت، زرتشت، و صابئين و...) از اين نوع اند. ملاك واقعى هماهنگى فرهنگ هاى اهل كتاب، اشتراك در يك سرى واقعيت هاى اصيل است؛ مثل اعتقاد به مبدأ هستى (خدا)، حكمت و مشيت الهى (براى رستگارى و تكامل انسان ها به وسيله ى عقل و وجدان و پيامبران عظام)، ابديت، معاد، كامل ترين و با عظمت ترين صفات براى خداوند، و...
على رغم اين كه كشور ايران از اقوام مختلفى، مثل كرد، لر، ترك، گيلك، عرب، تركمن، بلوچ، و... تشكيل مى شود؛ اما مشتركات اصيل دينى در بين آنان بسيار است. اكثر جمعيت ايران مسلمان هستند؛ در بسيارى از اصول و اعتقادات دينى اخلاقى مثل توحيد، كتاب آسمانى، پيامبر، و معاد، بهشت و جهنم، ثواب و عقاب، و... مشترك اند؛ در اكثر اعمال و مناسك دينى، وحدت رويه دارند؛ در اعياد و وفيات متعددى مشترك اند، به گونه اى كه وجوه تمايز آنها نسبت به وجوه اشتراك بسيار ناچيز است.
تمام مسلمانان، در تعصبات دينى، اشتراك كامل دارند؛ اتفاقاتى مثل جريان سلمان رشدى، به خوبى اين را نشان مى دهد. ملت هاى مسلمان، در هرجا كه باشند، احساس همدلى با مسلمانان ديگر مى كنند؛ اگرچه ممكن است نظام هاى حكومتى، آن تعصب را نداشته باشند؛ اما با اين كه امور وحدت ساز فراوانى در بين مسلمانان وجود دارد، وضعيت جهان و موضوع جهانى شدن در همه ى ابعاد، از جمله فرهنگ، و ارتباطاتِ بسيار سريع و هدف دين زدايى از جهان، اقتضا مى كند كه مسلمانان نيز سريع به خود آيند و تلاش كنند تا فرهنگ صحيح و جامعِ اسلامى را ارائه دهند و از تأكيد بر وجوه تمايز بپرهيزند.
ممكن است گفته شود كه اين اشتراكات دينى، مرز جغرافيايى نمى شناسد، اختصاص به ايران ندارد و فرهنگ واحد ايرانى نمى شود. پاسخ اين است كه بله، فرهنگ دينى در مرزها محدود نمى شود؛ لكن وضعيت نظام هاى سياسى و حكومتى جهان، امرى انكارناپذير است و سابقه ى ديرينه دارد و در عمق وجود افراد و جوامع، جاى گرفته است؛ از سوى ديگر، فرهنگ اسلامى و ايرانى، از دير زمان، با هم عجين شده و يك فرهنگ ساخته اند.
2. هم چنين ممكن است بعضى فرهنگ ها در جهاتى از سبك زندگى خود، با يكديگر اشتراك داشته باشند، اگر چه آن امور رنگ دينى نداشته باشند؛ مانند اشتراك در جشن هاى پيروزى بر دشمن، در ايجاد هنرها و پيش رفت ها؛
مردم هر كشورى، هويت واحد كشور خود را به پرچم، زبان، نظام حكومتى، حرمت گذارى به مرزها، قوانين و مقررات يكسان كشورى، وحدت ملى و امثال اين ها مى دانند كه امورى وحدت بخش و بسيار ارزشمندند؛ به عبارت ديگر، مشتركات ملى مثبت، در كشورى مانند ايران، (با تنوع قومى زيادى كه دارد) بسيار زياد و با ارزش اند و تا جايى كه قابل دفاع منطقى اند، بايد آنها را حفظ نمود؛ به عنوان مثال، مردم ايران در هر قومى كه هستند، در سوغات خريدن و هديه دادن، شهرت دارند؛ به حفظ حريم خانواده بسيار اهميت مى دهند؛ معمارى و هنر ايرانى، موجب افتخار همه ى ايرانيان، و در همه ى جهان شناخته شده است؛ به مراسمى مانند عيد نوروز و بعضى جشن هاى ديگر بسيار اهميت مى دهند؛ هر قومى زبان خاص خودش را دارد، لكن زمانى كه با يكديگر مواجه شوند با زبان مشترك فارسى سخن مى گويند؛ غذاى ايرانى بسيار معروف است؛ پوشش ايرانى اگرچه جلوه هاى متفاوتى دارد، اما هميشه بسيار كامل بوده و تمام بدن را مى پوشانده است. اين مشتركات ملى زيادند؛ زمانى خود را به وضوح نشان مى دهند كه در فضاى يك جامعه ى اروپايى، سخن از فرهنگ ملى ايرانى به ميان آيد.
به طور كلى، انسان نياز به زندگى اجتماعى دارد و منطقى است كه از امور وحدت بخش اجتماعى استفاده كند و جامعه ى مورد نظر خود را بسازد؛ لكن اين امور وحدت بخش، در سطوح مختلف با هم متفاوت اند. انسان در ابتدا، احساس هويت فردى مى كند، سپس با بعضى از امور وحدت بخش، در جمع خانواده قرار گرفته، احساس هويت خانوادگى خواهد داشت و نيز خانواده ها با امور وحدت بخش ديگرى با احساس هويت هاى قبيله اى، شهرى، كشورى، دينى و جهانى، روبه رو مى شوند. اين مسير ـ از فرد به اجتماع ـ مادامى مطلوب و قابل دفاع است كه از يك سو، معقول و منطبق بر فطرت پاك و نيازهاى فطرى انسان باشد و از سوى ديگر، با هويت سطح قبلى افراد سازگار باشد.
اسلام، بيش از هر چيز، به امور وحدت بخش دينى تأكيد مى كند؛ هم چنين هويت هاى فردى، خانوادگى، قبيله اى و ملى را مادامى كه خلاف احكام الهى نباشند، حرمت مى نهد و از آنها در پيش بردِ اهداف مشترك استفاده مى كند؛ مسلمانان در موارد متعددى اين را تجربه كرده اند.
خلاصه اين كه اولا، فرهنگ واحد ملى، متصور و صحيح است؛ ثانياً، فرهنگ واحد دينى، فوِ فرهنگ ملى است و فرهنگ ملى را در خود جاى مى دهد و از آن به خوبى در جهت پيش بردِ اهداف مشترك استفاده مى كند.
منبع: جوانان و تهاجم فرهنگى، محمد كاويانى، مركز مطالعات و پژوهش هاى فرهنگى حوزه علميه (1382).


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.