دوشنبه، 29 اسفند 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

آيا استفاده قرآن از كتاب هاى مقدّس (تورات وانجيل) نشانه آن نيست كه از مطالب آن ها تأثير پذيرفته است؟


پاسخ :
بعضى از مستشرقان و خاورشناسان، براى اين كه قداست قرآن را كوچك و كتاب هاى اديان مسيح و يهود را بزرگ جلوه دهند، تلاش فراوانى دارند كه قرآن را برگرفته از كتاب هاى پيشين القا كنند[1] و در نتيجه بگويند كه حضرت محمد(صلى الله عليه وآله) پيامبر خدا، نبوده و قرآن نيز، وحى الهى و كتاب آسمانى نيست، و مطالب قرآن، اقتباس شده از كتاب هاى گذشتگان است. شبهه اى كه «رابرت هيوم» درباره ى پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) و قرآن مطرح مى كند، اين چنين است:
«قبل از اين كه، حضرت محمد(صلى الله عليه وآله) اين تعاليم را به زبان آورد، مطالب گوناگون از منابع فراوان در ذهن او وارد گرديده بود. پاره اى از اعتقادات و فولكلور سنتّى عرب را مى توان در قرآن تميز داد و بعضى از اجزاى تفكّر قرآنى نيز، ريشه در تعاليم دين زرتشتى دارد؛ از قبيل: مبحث شيطان، فرشتگان، روز قضاوت -يوم الدين- و بعثت اخروى... .»[2]
در جاى ديگر مى گويد:
«پيامبر(صلى الله عليه وآله) راهب مسيحى را، در مسافرت به شام، ملاقات نموده است و اين كلام ها كه در قرآن آمده است، از آن راهب مسيحى گرفته است.»[3]
در جاهاى ديگر، با آوردن متن قرآن كه شبيه انجيل و تورات است، استدلال كردند كه اين قرآن، برگرفته از كتاب هاى پيشين است.
نقد و بررسى شبهه
اين شبهه، اصالت و استقلال قرآن و الهى بودن آن را زير سؤال برده، آن را نسخه بردارى شده از كتاب هاى پيشين، معرفى مى كند؛ از اين رو به بررسى آن خواهيم پرداخت.
الف. امّى بودن پيامبر(صلى الله عليه وآله): طبق نص صريح قرآن و تاريخ، پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) در طول عمر چهل ساله اش نه درسى خوانده و نه از كسى علمى آموخته و نه خطى نوشته بود[4]. قرآن مى فرمايد: «پيش از اين نه كتاب مى خواندى و نه با دست خود چيزى مى نوشتى تا موجب ترديد دشمنانى كه مى خواهند سخنان تو را ابطال كنند، گردد»؛[5] بنابراين، اگر كسى بر اقتباس از كتاب هاى گذشته قادر باشد، در حالت طبيعى لازم است دانش نوشتن و تجربه هاى علمى عصر خود را داشته باشد؛ اما به شهادت قرآن و تاريخ، پيامبر چنين حالتى را نداشته و اين نشان مى دهد كه قرآن كتابى استثنايى و غير بشرى است.[6]
ب. تحريف كتاب هاى گذشته: قرآن كريم، كتاب اوّليه ى و اصيلِ تورات وانجيل را طرد و رد نمى كند و آن را وحى الهى و كتاب آسمانى مى شمارد، هر چند بعدها، با دسيسه قدرت طلبان و به جهت منافع دنيوى، دستخوش تحريف گرديد: (يُحَرّفُون الكَلم عَن مَواضِعِه)[7]؛ «-گروهى از يهوديان -كلمات خداوند را از مواضع اصلى خودش، تغيير داده اند.»
استاد شهيد مطهرى(ره) مى فرمايد:
قرآن، اغلاط و اشتباهات كتاب هاى انجيل و تورات را تصحيح نموده است. اصل تورات و انجيل را تصديق مى كند، ولى قائل به اين هست -كه- در اين كتاب ها تحريف[8] صورت گرفته است و دست خيانتكار بشر در آن وارد شده است.[9]
نه تنها تحريف شدن كتاب هاى مقدّس (تورات وانجيل) را قرآن و علماى اسلامى مطرح مى كنند، بلكه خود علماى مسيحى و مستشرقان، نيز چنين باورى دارند.
«رابرت هيوم» مى گويد:
متفكرين با انجام مطالعات به اين نتيجه ى رسيده اند كه آرمان هاى دينى و اخلاقى كه در بخشى از قسمت هاى قديمى تر كتاب، يافت مى شوند، در زمان هاى بعد به وجود آمده و سپس توسط مؤلّفين به عنوان نقل قول هاى قديمى، وارد كتاب مقدس شده است[10].
در جاى ديگر مى گويد:
امّا دنياى مسيحّيت، بر سر اين نكته كه چه چيزى دقيقاً كتاب مقدّس را تشكيل مى دهد، توافق ندارند. طبق نظر پروتستان ها، اين كتاب مقدّس شامل سى و نه كتاب عهد عتيق -تورات- كه متون قانون ديانت يهود بوده و عمدتاً به زبان عبرى در طول قرون متمادى نوشته شده است، به همراه بيست و هفت كتاب، عهد جديد -انجيل-، به زبان يونانى، كه در قرن اوّليه كليساى مسيح، به رشته تحرير در آمد...تركيب و جمع آورى تمام اين نوشته ها، در يك مجلّد پيش از حدود سال 200 ميلادى در دست اجرابود. نسخه هايى از مجموعه كتاب مقدّس در سال 325.م و به دستور «كنستانتين» ـ امپراطور وقت ـ تهيه گرديد.[11]
با اين كه خودشان به تحريف و تبديل كتاب هايشان اعتراف دارند، چگونه ممكن است قرآن ـ كه در حد اعلاى كمال است ـ از چيز ناقص و دست نوشته ى بشر كه پر از تناقض و اشتباه است، اقتباس شده باشد؟!
«ولتر» ـ فيلسوف فرانسوى ـ در اين باره مى گويد:
من يقين دارم اگر قرآن و انجيل را به يك فرد غير متديّن ارائه دهند، او حتماً قرآن را برخواهد گزيد، چون كتاب محمد(صلى الله عليه وآله)با مبناى عقلى، منطبق است.[12]
اگر پرسشى مطرح شود كه بعضى از مطالب قرآن با بعضى از مطالب تورات يا انجيل و يا كتاب اوستا همخوانى دارد، آيا اين نشانه اقتباس نيست؟ در پاسخ بايد گفت: اين مطابقت، دليل بر اقتباس نيست؛ زيرا شرايعى كه داراى كتاب آسمانى هستند، دين الهى محسوب مى شوند و لذا با آيين پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) در اصول، مانند خداشناسى، معاد، عبوديت و...، فرقى نداشت، مگر در كيفيت اَعمال و قوانين اجتماعى.
در نتيجه اگر در كتاب انجيل آمده است: «پس از اين جهان، جهان ديگرى است» و در قرآن نيز، به جهان آخرت تصريح كرده باشد، اين دليل بر اقتباس نيست؛ زيرا مسئله ى آخرت و قيامت از اصول ثابت و واقعى تمام اديان مى باشد و خداوند براى همه اديان، اين مسئله را مطرح كرده است و شايد مردم انذار و تحذير شوند. تمام كتاب هاى آسمانى در طول هم، قرار دارند و نه در عرض هم؛ يعنى خداوند ـ تبارك وتعالى ـ براى هدايت بشر، در همه زمان ها، پيامبرانى را ارسال فرموده تا دين پيشين را تكميل كنند و در اين راستا دين اسلام را بر همه اديان عالم، تسلّط و برترى داده است: (هُوالَذى اَرسَل رَسُوله بِالهُدى وَ دِين الحَقّ لِيُظهِرُه عَلى الدِين كُلّه وَ لَو كَره المُشرِكوُن)[13]؛ «او است خدايى كه، رسولش با دين حقّ، به هدايت خلق فرستاد، تا به همه اديان عالم تسلّط وبرترى دهد، هر چند مشركان و كافران، ناراضى و مخالف باشند.» (وانَّ الدِين عِندَا...الاسلام)[14]؛ «همانا دين در نزد خدا، اسلام است.»
ج. نوشتن قرآن با يك ملاقات محال است: كسانى كه قرآن را اقتباس شده معرفى مى كنند، ملاقات پيامبر(صلى الله عليه وآله) با راهب نصرانى را به عنوان دليل مطرح كرده اند، در حالى كه اولا، اين ملاقات، تصادفى بوده نه از روى برنامه ى پيش بينى شده، يا براى تعليم و تعلّم؛
ثانياً، اين ملاقات در سنين كودكى صورت گرفته است؛ چگونه ممكن است يك كودك، تمام اين مطالب قرآن را در ضمن يك ملاقات ساده از راهب نصرانى، فرا گرفته باشد؟! تاريخ به ما نشان مى دهد كه پيامبر بيش از دو بار به شام مسافرت نكرده است.[15] با اين كه شاهدان عينى، همچون ابوطالب، حاضر بوده اند؛
ثالثاً، اگر راهب نصرانى تمام مطالب قرآنى را به او تعليم داده است؛ پس او سزاوار نبوّت و پيامبرى بوده است. در ضمن اگر اين فرضيه درست باشد، مسيحيان و يهوديان زمان رسول خدا(صلى الله عليه وآله)، اين اشكال را به پيامبر روا مى داشتند، در حالى كه در تاريخ، چنين مطلبى را مشاهده نمى كنيم.
د. اعجاز قرآن: گذشته از تاريخ دليل هاى قرآنى، اگر مطالب قرآن، انجيل و تورات را كنار هم بگذاريم و بين آن ها مقايسه اى ضمنى انجام دهيم؛ مدّعاى ما را اثبات مى كند. اعجاز فراوان كه در قرآن وجود دارد و خبرهاى غيبى و آينده نگرى قرآن، و اعجاز طبّى و علمى و نيز اعجاز قرآن از نظر بلاغت و فصاحت و بيان و نظم و نثر و نقل تاريخى و داستان ها...به طور كل، برترى قرآن را بر كتاب هاى پيشين گواهى مى دهد و مستقل بودن آن را از كتاب هاى ديگر، نشان مى دهد و نيز تفاوت هاى فراوان تعاليم اسلام با انجيل و تورات ـ به ويژه در بخش شرايع ـ شاهد ديگرى بر عدم اقتباس قرآن از انجيل و تورات است؛ افزون بر اين، اگر قرآن اقتباس شده و نوشته بشرى است، چرا در اين قرون متمادى بعد از اسلام كسى نتوانسته است همانند سوره اى از آن را بياورد؟! در نتيجه كتاب مقدس قرآن وحى الهى و در طول 23 سال بر پيامبر اسلام نازل شده است.
پی نوشتها:
[1]. مانند: استاد يوسف دره الحداد. وى چند جلد كتاب نوشت و با دليل هاى سست و بى پايه ادعا كرده كه قرآن برگرفته از كتاب هاى گذشتگان است. القرآن دعوة النصرانيه، ج 2.
[2]. اديان زنده جهان، ص 310
[3]. محمد زرقانى، مناهل العرفان، ص 306.
[4]. رسول جعفريان، تاريخ سياسى اسلام، ج 1، ص 208. ر.ك: تمدن اسلام و عرب، ص 55.
[5]. عنكبوت، 48؛ ر.ك: اعراف، 157، 158؛ بقره، 78؛ جمعه، 2.
[6]. تفسير نمونه، ج 6، ص 402.
[7]. مائده، 13.
[8]. تحريف در لغت به معناى زياد كردن، كم كردن، تغير دادن، و تعويض كلمات آمده است .
[9]. استاد مرتضى مطهرى، مقدّمه اى بر جهان بينى اسلامى، ص 208.
[10]. اديان زنده جهان، ص 245.
[11]. همان، ص 7 - 336.
[12]. قرآن و ديگران، ص 16.
[13]. توبه، 33.
[14]. ال عمران، 19.
[15]. مناهل العرفان، ص 306.
منبع: بررسى شبهات قرآن و فرهنگ زمانه، حسن رضا رضايى، نشر انتشارات مركز مديريت حوزه علميه (1382).


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.