سه‌شنبه، 1 فروردين 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

ما در روايات به واژه هايى هم چون توكّل، رزق مقسوم، قضا و قدر برخوردمى كنيم كه طبعاً اعتقاد به اين ها در مسائل اقتصادى ما مؤثر است و بنابر بعضى ازتفاسيرى كه از اين الفاظ مى شود، با توسعه ناسازگارى دارد. لطفاً توضيح دهيد كه معناىصحيح واژه هاى توكل، رزق مقسوم و قضا و قدر چيست و با توسعه چه رابطه اى دارد؟


پاسخ :
روشن است كه توكل، به معناى كنار گذاشتن مسئوليت و تعهد، و آن را به عهده ى خداوند گذاشتن نيست، بلكه به اين معناست كه انسان در هر زمينه اى با مسئوليت خودش عمل كند و در عين حال به خداوند توكّل نمايد. پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) به مردى كه با توكل به خداوند شتر خود رها كرده بود فرمودند: با توكل زانوى شتر را مهار كن!
اعقل وَ تَوكّل؛[1] عقال بكن و بعد توكّل كن.
در فرهنگ اسلامى توكل به معناى دست روى دست گذاشتن و بى تحرك ماندن و كار را از خدا خواستن نيست؛ بلكه انجام كار بايد با تدبير و كوشش تمام صورت گيرد؛ هم چنين انسان بايد بداند كه او تنها نقش آفرين در محصول كار و فعاليت نيست، بلكه خداوند به آفرينش احاطه دارد و بر انسان و كار او غالب است، و اعتماد و اتّكاى به اوست كه كار را پيش مى برد. اگر انسان مؤمن و متوكل، و انسان بدون ايمان و توكل را با هم مقايسه كنيم، مى بينيم انسان مؤمن، علاوه بر انجام كارهايى كه يك انسان بى ايمان و بى توكل انجام مى دهد تا به موفقيت دست پيدا كند، برخدا هم توكل مى كند؛ يعنى تمام عوامل موفقيتى را كه فرد غير مؤمن به كار مى گيرد، او نيز بايد به كار گيرد، به اضافه ى اميد و توكل بر خدا.
پس اولاً، بنابر واقعيت طبيعت و هستى، همه ى هستى در دست انسان نيست، بلكه او تنها بخش كوچكى از نقش آفرينى در اعمال خود را در اختيار دارد و بخش مهم ترى از آن در اختيار خداوند متعال است؛ و معناى توكل اين است كه بدان كه تو تنها نقش آفرين نيستى؛ حال آن كه يك انسان غير مؤمن چنين اعتقادى ندارد.
ثانياً، توكل، اميد را در انسان افزايش مى دهد. انسان بدون توكّل، احياناً اگر كارى را انجام بدهد، با يأس همراه است و طبعاً همه ى تدبير خود را به كار نمى گيرد؛ اما انسان متوكّل، كارهايش را با اميد انجام مى دهد و طبعاً نقش بهترى را در كار ايفا مى كند. اين معناى درست توكل است.
قضا و قدر بدين معناست كه شما، به عنوان يك انسان، بدانيد كه در آفرينش و كارهاى مربوط به خود مطلق، و رها شده نيستيد؛ بلكه آن كارها در چارچوبه اى از قوانين الهى، يعنى قضا و قدر و تدبير خداوند است؛ لذا بايد به او توجه نموده و از او كمك بخواهيد، و احياناً اگر ناكامى اى به وجود آمد، افسرده نشويد و فرض را بر اين بگذاريد كه پيش بينى لازم را نموده ايد و، اگر نتيجه ى مناسب حاصل نشد، به سبب عوامل خارج از اراده ى شماست. اعتقاد به قضا و قدر، نبايد مانع كار و كوشش و تلاش انسان باشد. از يكى از اصحاب پيامبر(صلى الله عليه وآله) (ظاهراً ابو ايوب انصارى)، در حالى كه قصد جنگ كرده بود، پرسيدند: ما چه زمانى بايد به جنگ برويم؟ آيا به قضا و قدر الهى توجه نكنيم؟ او گفت: زمان پيامبر با اعتقاد به وجود قضا و قدر الهى به جنگ مى پرداختيم، و معتقد بوديم كه قضا و قدر الهى، موجب كمك ما در جنگ است؛ نه مانع ما براى مقابله با دشمن.
بنابراين، تفسير درست از قضا و قدر الهى اين نيست كه انسان وظيفه و تكليف خود را انجام ندهد و كار را به عهده ى حوادث بگذارد.
حال با توجه به معانى درست قضا و قدر و توكل، آيا مى توان گفت كه با توسعه ناسازگارى دارند؟
همان طور كه اشاره شد، انسان بايد نقش و تدبير خود را در كار وكوشش اقتصادى و زندگى اجتماعى ايفا كند و در اين عرصه، در رفتار يك انسان مؤمن در مقايسه با غير مؤمن وغير معتقد به قضا و قدر، هيچ نقصانى وجود ندارد؛ بلكه يك انسان مؤمن برخلاف انسان بى ايمان، با اميد و اتكا به خداوند، با داشتن پشتوانه اى قوى به كار و كوشش مى پردازد. اين مسئله از قرآن و تاريخ اسلام نيز استفاده مى شود. خداوند در قرآن مى فرمايد:
(اِن تَكُونُوا تَألمُونَ فَاِنّهم يألمون كما تَألمُون و تَرجُون من اللّه ما لا يرجونَ)؛[2] (اين آيه بعد از احد نازل شد) اگر شما از جنگ احد، در درد و رنج و جراحتيد، دشمن شما هم مثل شما درد و رنج مى كشند؛ امّا شما اميدى از خدا داريد، كه آنها ندارند.
پس يك جامعه ى ايمانى و اسلامى، جامعه اى است كه براى رسيدن به اهدافش، تمام تدابير و كار و كوشش هاى يك جامعه ى غير مؤمن در آن وجود دارد؛ علاوه بر اين، با اميد و توكّل و اتكاى به خدا با شوق و رغبت و اميد افزون ترى به كار مى پردازد؛ طبعاً اقتصاد چنين جامعه اى، توسعه يافته تر از جامعه اى است كه ايمان و توكل به خداوند ندارد.
اما در مورد رزق مقسوم كه قرآن مى فرمايد: (نَحنُ قسمنا بينَهم مَعِيشَتَهُم فى الحَياةِ الدُّنيا)،[3] يا در روايات آمده كه رزق و روزى شما تقسيم شده است؛ آيا رزق مقسوم، مانع تحرك انسان مى شود؟ پاسخ اين است كه اين آيات و روايات، در صدد بيان يك مسئله ى اعتقادى و اخلاقى هستند، نه يك مسئله ى اجتماعى و اقتصادى؛ يعنى انسان بايد درانجام كار و كوشش، آن حد بهينه و معمول را مراعات كند، نه آن كه خود را به آب و آتش بزند و خسته كند؛ در واقع اعتقاد به تقسيم روزى، مانع از حرص و طمع و زحمت اضافى مى شود.
در بعضى از روايات، تفسيرى براى اين تقسيم رزق بيان شده است. از امام موسى بن جعفر(عليه السلام) روايت است كه فرمود:
(الرّزقُ رِزقانِ رَزقٌ تطلُبُهُ وَ رِزقٌ يَطلُبُكَ)؛[4] روزى دو گونه است: روزى اى كه به دنبال انسان و در طلب انسان است؛ و روزى اى كه انسان بايد در طلب آن باشد.
آن روزى اى كه در طلب انسان است، ناگزير مى آيد و آن بخش قطعى روزى است؛ مثلاً قبل از اين كه طفل به دنيا بيايد شير مادر برايش آماده شده است. او طلب نكرده، بلكه شير مادر در طلب او بود؛ هم چنين در همه ى دنيا و در تجربه ى زندگى انسان ها بسيار رخ داده است كه مردم در حالى كه در طلب چيزى نبوده اند، به آن دست يافته اند. اين يك بخش از روزى است و بخش ديگر، آن است كه انسان بايد در طلبش باشد؛ بنابراين، اين روايت بيان مى كند، با اين كه روزى انسان تقسيم شده است، ولى دست يافتن به بخشى از آن منوط به كار و تلاش است. بعد در ادامه ى روايت مى فرمايد: اين را از راه حلال دنبال كن؛ اگر از راه حرام هم دنبال كنى، به همان نتيجه مى رسى، ولى عقاب هم وجود دارد.
پی نوشتها:
[1]. عوالى اللآلى، ج 1، ص 75.
[2]. سوره ى نساء، آيه ى 104.
[3]. سوره ى زخرف، آيه ى 32.
[4]. وسائل الشيعه، ج 17، ص 50.
منبع: دین و اقتصاد، گفتگو با حجت الاسلام دكتر غلامرضا مصباحى، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه (1382).


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.