پرسش :
مراد از «تساهل» چيست؟ و آيا اين اصطلاح، در اسلام به همان مفهومى است كه در غرب رايج است؟
پاسخ :
معمولا «تساهل» با «تسامح» مترادف دانسته شده و به معناى به آسانى و نرمى با كسى برخورد كردن است؛ ليكن كلمه ى تسامح، فرق ظريفى با تساهل دارد و آن اين كه، تسامح از ماده ى «سَمُحَ» به معناى بخشش و گذشت است؛ بنا بر اين، تسامح به معناى نوعى كنار آمدن همراه با جود و بزرگوارى مى باشد.[1]
تساهل و تسامح در غرب
معادل تسامح در انگليسى، Tolerance، و فعل آن Tolerate است كه در فرهنگ آكسفورد، سه معنا براى آن ذكر شده است:
1. اجازه دادن به وقوع يا ادامه ى چيزى كه شخص آن را نمى پسندد و با آن موافق نيست؛
2. تحمّل شخص يا چيزى، بدون شكايت و گلايه مندى؛
3. طاقت و تحمّل مصرف يك دارو و يا معالجه ى بدون صدمه.[2]
واژه ى Toleration، از ريشه ى لاتين Tolero به معناى تحمّل كردن، اجازه دادن و ابقا كردن است كه با مصدر Tollo، به معناى حمل كردن يا بردن و اجازه دادن، هم خانواده است. گويى كسى كه تساهل مىورزد، بارى را تحمّل يا حمل مى كند؛[3] از اين رو، برخى معتقدند كه نزديك ترين معادل معناى Tolerance، حلم است؛ زيرا حلم، يعنى، تحمّل امور ناگوار و مخالف ميل و خواست در عين قدرت و قوّت.[4]
در اصطلاح، تساهل و تسامح به معناى عدم مداخله و ممانعت يا اجازه دادن از روى قصد و آگاهى، نسبت به اعمال و عقايدى است كه مورد پذيرش و پسند شخص نباشد. با توجّه به اين تعريف، عناصر زير را در اصطلاح تساهل لحاظ كرده اند:
1. وجود تنوّع و اختلاف: تساهل بايد در ميان افرادى باشد كه به نحوى با هم اختلاف دارند؛ بنا بر اين، مدارا و هم زيستى مسالمت آميزى كه در ميان افراد جوامعِ يك رنگ و هم عقيده وجود دارد، از تعريف تساهل خارج است؛
2. ناخشنودى و نارضايتى: با اين ويژگى، آن تساهلى كه از روى بى اعتنايى و بى تفاوتى باشد، خارج مى شود؛ زيرا در تساهلِ مورد تعريف، ميل اصلى به مخالفت و مقاومت است؛ امّا به دليلى، اين ميلْ سركوب و مهار مى شود؛ در حالى كه در بى تفاوتى، اصلا ميل به مخالفت وجود ندارد. از اين شرط به دست مى آيد كه تساهل و تسامح، هرگز به معناى پذيرفتن عقيده ى مخالف نيست؛
3. آگاهى و قصد: تساهل نبايد از روى جهل و بدون انگيزه صورت پذيرد؛
4. قدرت و توانايى بر مداخله:[5] مداراى عاجزانه و از روى ناچارى، تساهل و تسامح خوانده نمى شود.
تعريف مذكور در فرهنگ غرب متداول است و انديشمندان غربى، شروط چهارگانه ى فوق را به عنوان شرط لازم براى تساهل و تسامح در نظر مى گيرند؛ هر چند برخى اين شروط را كافى ندانسته و شرط هاى ديگرى را نيز افزوده اند؛[6] مثلا گفته اند:
ـ شخص تساهل كننده بايد مداخله در كار ديگران را، به لحاظ اخلاقى، نادرست و نشان بى احترامى به آنان بداند؛
ـ آنچه را شخص نادرست مى داند و نسبت به آن تساهل روا مى دارد، بايد مستدل و بر اساس اصول و ادلّه باشد، نه صرفاً از روى سليقه ى شخصى و يا تعصّب؛
ـ آنچه مورد تساهل قرار مى گيرد، شخص است؛ نه كار يا عقيده ى او.
تساهل و تسامح در اسلام
در اسلام، تساهل و تسامح وجود ندارد؛ يعنى، آيه و روايتى نداريم كه در آن، مسلمانان مأمور به تساهل و تسامح باشند؛ ليكن بر اساس آنچه از مجموع معناى لغوى و اصطلاحى تساهل و تعريف رايج آن در غرب به دست مى آيد، بهترين معادل آن حلم و بردبارى است كه در اسلام مطرح است و احياناً به عنوان ارزش اخلاقى شناخته مى شود.[7]
مسئله ى اصلى اين است كه آيا اين حلم و بردبارى، همه جا رواست و هيچ حد و مرزى ندارد؟
پاسخ تفصيلى اين سؤال در جاى خود خواهد آمد؛ اما پاسخ اجمالى اين است كه تساهلِ مطلق ممكن نيست و بايد حدود و شرايطى داشته باشد. اسلام، خداوند متعال را تعيين كننده ى اين حدود مى داند؛ در حالى كه در تفكّر غربى، تعيين اين حدّ و مرزها از طريق فردى يا اجتماعى، قراردادها يا هنجارهاى اجتماعى يا طبيعى، حقوق بشر و به طور كلى، انسان و طبيعت انجام مى گيرد.
اختلاف ديگر اسلام با انديشمندان غربى، بر سر ملاك و معيار تساهل و مداراست. ملاك تساهل در غرب، پلوراليسم (= كثرت گرايى) اخلاقى و دينى، و يا نسبيّت فرهنگى و اخلاقى است كه اسلام اين ملاك ها را قبول ندارد.
پی نوشتها:
[1]. فيروزآبادى، القاموس المحيط، ج 3، ص 583؛ بطرس البستانى، محيط المحيط، ص 425 و 437 و على اكبر دهخدا، لغت نامه.
[2] . oxford Advanced Learner`s Dictionary , (1998-99)؛ P.1258
[3] . philosophy, relegion, and the question of intolerancsed, mehdi amin razavi and david ambuel؛ P.vii
[4]. محمدسعيد حنايى كاشانى، «تسامح و تساهل»، نامه ى فرهنگ، ش 28، ص 61.
[5] . susan Mendus, "Toleration" , in the Encyclopedix of Ethics, ed. Lawrence C.Becker, Vol. II, P.1251
[6] - Robert paul churchill, "The case fo Toleration as an Individual Virtue" , From Philosophy, Religion, and the Question of Intolerance, PP.191-5.
[7]. هر چند ممكن است اصطلاح تساهل و تسامح، آن بار معنايى ويژه اى را كه اصطلاح «حلم» در فضاى اسلامى دارد، نداشته باشد، و ليكن از آن جا كه ديديم در فرهنگ غرب نيز تساهل به مفهوم نوعى تحمّل همراه با عدم پذيرش و قبول است، مى توانيم بگوييم كه در مجموع، اين دو در اصطلاح نزديك به هم هستند.
منبع: تساهل و تسامح، محمد تقى اسلامى، نشر مركز مطالعات و پژوهش هاى فرهنگى حوزه علميه (1381).
معمولا «تساهل» با «تسامح» مترادف دانسته شده و به معناى به آسانى و نرمى با كسى برخورد كردن است؛ ليكن كلمه ى تسامح، فرق ظريفى با تساهل دارد و آن اين كه، تسامح از ماده ى «سَمُحَ» به معناى بخشش و گذشت است؛ بنا بر اين، تسامح به معناى نوعى كنار آمدن همراه با جود و بزرگوارى مى باشد.[1]
تساهل و تسامح در غرب
معادل تسامح در انگليسى، Tolerance، و فعل آن Tolerate است كه در فرهنگ آكسفورد، سه معنا براى آن ذكر شده است:
1. اجازه دادن به وقوع يا ادامه ى چيزى كه شخص آن را نمى پسندد و با آن موافق نيست؛
2. تحمّل شخص يا چيزى، بدون شكايت و گلايه مندى؛
3. طاقت و تحمّل مصرف يك دارو و يا معالجه ى بدون صدمه.[2]
واژه ى Toleration، از ريشه ى لاتين Tolero به معناى تحمّل كردن، اجازه دادن و ابقا كردن است كه با مصدر Tollo، به معناى حمل كردن يا بردن و اجازه دادن، هم خانواده است. گويى كسى كه تساهل مىورزد، بارى را تحمّل يا حمل مى كند؛[3] از اين رو، برخى معتقدند كه نزديك ترين معادل معناى Tolerance، حلم است؛ زيرا حلم، يعنى، تحمّل امور ناگوار و مخالف ميل و خواست در عين قدرت و قوّت.[4]
در اصطلاح، تساهل و تسامح به معناى عدم مداخله و ممانعت يا اجازه دادن از روى قصد و آگاهى، نسبت به اعمال و عقايدى است كه مورد پذيرش و پسند شخص نباشد. با توجّه به اين تعريف، عناصر زير را در اصطلاح تساهل لحاظ كرده اند:
1. وجود تنوّع و اختلاف: تساهل بايد در ميان افرادى باشد كه به نحوى با هم اختلاف دارند؛ بنا بر اين، مدارا و هم زيستى مسالمت آميزى كه در ميان افراد جوامعِ يك رنگ و هم عقيده وجود دارد، از تعريف تساهل خارج است؛
2. ناخشنودى و نارضايتى: با اين ويژگى، آن تساهلى كه از روى بى اعتنايى و بى تفاوتى باشد، خارج مى شود؛ زيرا در تساهلِ مورد تعريف، ميل اصلى به مخالفت و مقاومت است؛ امّا به دليلى، اين ميلْ سركوب و مهار مى شود؛ در حالى كه در بى تفاوتى، اصلا ميل به مخالفت وجود ندارد. از اين شرط به دست مى آيد كه تساهل و تسامح، هرگز به معناى پذيرفتن عقيده ى مخالف نيست؛
3. آگاهى و قصد: تساهل نبايد از روى جهل و بدون انگيزه صورت پذيرد؛
4. قدرت و توانايى بر مداخله:[5] مداراى عاجزانه و از روى ناچارى، تساهل و تسامح خوانده نمى شود.
تعريف مذكور در فرهنگ غرب متداول است و انديشمندان غربى، شروط چهارگانه ى فوق را به عنوان شرط لازم براى تساهل و تسامح در نظر مى گيرند؛ هر چند برخى اين شروط را كافى ندانسته و شرط هاى ديگرى را نيز افزوده اند؛[6] مثلا گفته اند:
ـ شخص تساهل كننده بايد مداخله در كار ديگران را، به لحاظ اخلاقى، نادرست و نشان بى احترامى به آنان بداند؛
ـ آنچه را شخص نادرست مى داند و نسبت به آن تساهل روا مى دارد، بايد مستدل و بر اساس اصول و ادلّه باشد، نه صرفاً از روى سليقه ى شخصى و يا تعصّب؛
ـ آنچه مورد تساهل قرار مى گيرد، شخص است؛ نه كار يا عقيده ى او.
تساهل و تسامح در اسلام
در اسلام، تساهل و تسامح وجود ندارد؛ يعنى، آيه و روايتى نداريم كه در آن، مسلمانان مأمور به تساهل و تسامح باشند؛ ليكن بر اساس آنچه از مجموع معناى لغوى و اصطلاحى تساهل و تعريف رايج آن در غرب به دست مى آيد، بهترين معادل آن حلم و بردبارى است كه در اسلام مطرح است و احياناً به عنوان ارزش اخلاقى شناخته مى شود.[7]
مسئله ى اصلى اين است كه آيا اين حلم و بردبارى، همه جا رواست و هيچ حد و مرزى ندارد؟
پاسخ تفصيلى اين سؤال در جاى خود خواهد آمد؛ اما پاسخ اجمالى اين است كه تساهلِ مطلق ممكن نيست و بايد حدود و شرايطى داشته باشد. اسلام، خداوند متعال را تعيين كننده ى اين حدود مى داند؛ در حالى كه در تفكّر غربى، تعيين اين حدّ و مرزها از طريق فردى يا اجتماعى، قراردادها يا هنجارهاى اجتماعى يا طبيعى، حقوق بشر و به طور كلى، انسان و طبيعت انجام مى گيرد.
اختلاف ديگر اسلام با انديشمندان غربى، بر سر ملاك و معيار تساهل و مداراست. ملاك تساهل در غرب، پلوراليسم (= كثرت گرايى) اخلاقى و دينى، و يا نسبيّت فرهنگى و اخلاقى است كه اسلام اين ملاك ها را قبول ندارد.
پی نوشتها:
[1]. فيروزآبادى، القاموس المحيط، ج 3، ص 583؛ بطرس البستانى، محيط المحيط، ص 425 و 437 و على اكبر دهخدا، لغت نامه.
[2] . oxford Advanced Learner`s Dictionary , (1998-99)؛ P.1258
[3] . philosophy, relegion, and the question of intolerancsed, mehdi amin razavi and david ambuel؛ P.vii
[4]. محمدسعيد حنايى كاشانى، «تسامح و تساهل»، نامه ى فرهنگ، ش 28، ص 61.
[5] . susan Mendus, "Toleration" , in the Encyclopedix of Ethics, ed. Lawrence C.Becker, Vol. II, P.1251
[6] - Robert paul churchill, "The case fo Toleration as an Individual Virtue" , From Philosophy, Religion, and the Question of Intolerance, PP.191-5.
[7]. هر چند ممكن است اصطلاح تساهل و تسامح، آن بار معنايى ويژه اى را كه اصطلاح «حلم» در فضاى اسلامى دارد، نداشته باشد، و ليكن از آن جا كه ديديم در فرهنگ غرب نيز تساهل به مفهوم نوعى تحمّل همراه با عدم پذيرش و قبول است، مى توانيم بگوييم كه در مجموع، اين دو در اصطلاح نزديك به هم هستند.
منبع: تساهل و تسامح، محمد تقى اسلامى، نشر مركز مطالعات و پژوهش هاى فرهنگى حوزه علميه (1381).