سه‌شنبه، 16 خرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

مردم سالارى در حكومت امام على(عليه السلام) چگونه بود؟


پاسخ :
يكى از مسايل بنيادين در هر حكومتى، نوع پيوند ميان دولت با ملت است. اين پيوند از دو جهت قابل بررسى است:
1. در اصل تشكيل حكومت و نحوه پيدايش آن; 2. در نوع برخورد و تعامل ميان حكومت و مردم.
حكومت مردم سالار، حكومتى است كه هم در اصل پيدايش خود و هم در نوع تعامل با مردم بيش ترين پيوند را با مردم داشته باشد و امور اساسى آن طبق اراده و خواسته مردم انجام پذيرد. البته ميان مردم سالارى دينى و غير دينى يك تفاوت اساسى وجود دارد و آن اين كه در حكومت مردم سالار دينى، خواست و اراده مردم در محدوده احكام و دستورات الهى ملاك عمل قرار مى گيرد و خواست و تشخيص مردم بر قانون و دستور خداوند مقدم نمى شود، اما در حكومت هاى مردم سالار غير دينى خواست و اراده مردم محدود به حدى نيست و اصلاً براى دستور و قانون الهى حسابى باز نمى شود و به طور مطلق بر اساس نظر اكثريت مردم عمل مى شود.
در فقه و فرهنگ اسلامى، بررسى منشأ حكومت و ملاك مشروعيت دولت، اساسى ترين مباحث فلسفه سياسى اسلام است.
از آن جا كه خداوند خالق و صاحب اختيار آفريدگان است، هيچ كسى جز او سزاوار حكومت بر بندگانش نيست، مگر آنان كه به اراده و هدايت خود او براى رهبرى و حكومت برگزيده شوند. پيامبران، نخستين كسانى هستند كه سمت خلافت الهى را يافته اند و به منظور اقامه قسط و پايدارى از حقوق خلق و حدود خالق، انتخاب شده اند. پس از پيامبر خاتم نيز كسانى براى ادامه اين مسؤوليت و تصدى امامت و زعامت امت برگزيده مى شوند كه پيامبر آنان را نصب و تعيين فرموده باشد. در چنين فرضى و با وجود نص بر نصب و تعيين امام، جايى براى اجتهاد، شورا، بيعت و طرق ديگر باقى نمى ماند. در چنين حالتى، بيعت مردم، تنها پذيرش و تأكيدى است بر آن چه كه از سوى پيامبر ابلاغ گشته است. بنابراين در اسلام مردم در تعيين امام و حاكم مسلمين نقش ندارند، ولى در پرپايى حكومت و فعليت يافتن حاكميت حاكم، نقش بسزايى دارند.
درباره مشروعيت حكومت و خلافت حضرت على(عليه السلام) دلايل قطعى و مسلمى از قرآن و سنّت وجود دارد كه هيچ گونه ترديدى در لزوم زعامت و ولايت امير مؤمنان پس از پيامبر(صلى الله عليه وآله) باقى نمى گذارد. دلايل و شواهد اين مدعا، به طور مفصل در كتاب هاى كلامى و تاريخى و روايى آمده است. بنابراين از نظرگاه دينى هيچ گونه ترديدى در مشروعيت حكومت امير مؤمنان على(عليه السلام) وجود ندارد.
اما از جهت مردمى بودن و پذيرش همگانى، آن حضرت درباره روز بيعتش مى فرمايند: «فَما راعَنى إِلاّ وَ النّاسُ كَعُرْفِ الضَّبُعِ إِلَىَّ، يَنثالُونَ عَلَىَّ مِن كُلِّ جانِب، حَتّى لَقَد وُطِىءَ الحَسَنانِ وَ شُقَّ عِطفاىَ، مُجتَمِعيِنَ حَوْلى كَرَ بيضَةِ الْغَنَمِ»;[1] فراوانى مردم چون يال هاى پر پشت كفتار،[2] بود. از هر طرف مرا احاطه كردند تا آن كه نزديك بود حسن و حسين لگدمال گردند.[3]
آن حضرت در جاى ديگر مى فرمايند: «وَ بَايَعَنى النّاسُ غَيرَ مُستَكْرِهينَ وَ لاَ مُجبَرينَ، بَل طائعينَ مُخَيَّرينَ»;[4] مردم بدون اكراه و اجبار، بلكه با اختيار با من بيعت كردند.
جالب تر آن كه آن حضرت، بر خلاف غالب حكومت گران، در برابر اين اقبال عمومى، هيچ گونه رغبت و ميلى نشان ندادند; چنان كه مى فرمايند: «فَأَقبَلتُمْ إِلَىَّ اِقبالَ العُوذِ المَطافِيل عَلَى أولادِها، تقولون: البَيعةَ البيعة قَبَضتُ كَفِى فَبسطتموها، وَ نازَعْتُكُمْ يَدِى فَجاذَبتُمُوها»; شما مردم براى بيعت كردن، به سوى من روى آورديد، همانند مادران تازه زاييده كه به طرف بچه هاى خود مى شتابند، و پياپى فرياد كشيديد: بيعت! بيعت! من دستان خويش را فرو بستم، اما شما به اصرار آن را گشوديد. من از دست دراز كردن سر باز زدم، اما شما دستم را كشيديد.[5] بنابراين در پذيرش حكومت علوى از سوى مردم حد اعلاى مردم سالارى رعايت شده است، اما در زمينه نوع برخورد امام(عليه السلام)با مردم، به عنوان حاكم و زمامدار، با نگاهى اجمالى به سيره و سخنان آن حضرت، پيوند عميق آن بزرگوار با مردم روشن مى گردد; چنان كه مى فرمايند: «وَ لَقَد أَحْسَنتُ جِوارَكمْ، وَ أَحَطْتُ بِجُهدِى مِن وَرائِكُمْ»;[6] با شما به نيكويى زندگى كردم و به قدر توان از هر سو نگهبان شما بودم. ايشان در قسمتى از نامه طولانى خود به مالك اشتر كه در آن وظايف حاكم اسلامى را بيان كرده اند، مى فرمايند: «وَ أَشْعِر قَلبَكَ الرَّحمَةَ لِلرَّعِيَّةِ، وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ، وَ اللُّطْفَ بِهِمْ، وَ لا تَكُونَنَّ عَلَيهِمْ سَبُعاً ضَارِياً تَغْتَنِمُ أَكْلَهُم»;[7] مهربانى با مردم را پوشش دل خويش قرار ده! و با همه دوست و مهربان باش! مبادا چونان حيوانى شكارى باشى كه خوردن آنان را غنيمت دانى!». در نامه اى به محمد بن ابى بكر، فرماندار مصر، مى نويسد: «با مردم فروتن، نرم خو، مهربان و گشاده رو و خندان باش! در نگاه هايت و نيم نگاه و خيره شدن به مردم به تساوى رفتار كن! تا بزرگان در ستمكارى تو طمع نكنند و ناتوانان از عدالت تو مأيوس نگردند.[8] آن حضرت در جاى ديگر، خطاب به مردم مى فرمايند: «با من چنان كه با پادشاهان سركش سخن مى گويند، حرف نزنيد! و چنان كه از آدم هاى خشمگين كناره مى گيرند، دورى نجوييد! و با ظاهرسازى با من رفتار نكنيد! و گمان مبريد اگر حقى به من پيشنهاد دهيد، بر من گران آيد! و مپندار كه در پى بزرگ نشان دادن خويشم; زيرا كسى كه شنيدن حق يا عرضه شدن عدالت بر او مشكل باشد، عمل كردن به آن، براى او دشوارتر خواهد بود.[9] بى ترديد اگر بخواهيم همه سخنان و سفارش هاى آن حضرت و نيز سيره عملى آن بزرگوار را در برخورد با مردم بيان كنيم، به تأليف چندين كتاب قطور نياز خواهيم داشت; اما به طور خلاصه مى توان گفت: يكى از مردمى ترين حكومت هايى كه در طول تاريخ ظهور پيدا كرده است، حكومت الهى امير مؤمنان على(عليه السلام) بوه است; حقيقتى شگرف كه با رجوع به تاريخ و سيره قولى و عملى آن بزرگوار، به خوبى هويدا مى گردد.[10] مردم سالارى به مفهوم غربى آن، در مقابل حكومت اسلامى و دينى است. مفهوم حاكميت ملت مسلمان و متدين با قيد تدين بر سرنوشت خويش، هيچ تقابلى با حكومت دينى ندارد و در همين حوزه است كه مفهوم مردم سالارى دينى و با جمهورى اسلامى مطرح مى شود.
پی نوشتها:
[1]. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، خطبه 3، (مؤسسه فرهنگى تحقيقاتى اميرالمؤمنين).
[2]. كفتار، حيوانى است كه فراوانى پشم گردن او ضرب المثل بوده است; به گونه اى كه اگر مى خواسته اند فراوانى چيزى را برسانند، به موهاى يال كفتار تشبيه مى كرده اند.
[3]. برخى از شارحان نهج البلاغه، الحسنان را دو انگشت شصت پا معنا كرده اند. ر.ك: شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج 1، ص 200.
[4]. همان، نامه 1.
[5]. همان، خطبه 137.
[6]. همان، خطبه 159.
[7]. همان، نامه 53.
[8]. همان، نامه 27.
[9]. همان، خطبه 216.
[10]. ر.ك: درس هاى سياسى از نهج البلاغه، محمدتقى رهبر، (انتشارات اميركبير، تهران، 1364 هـ ش).
www.mazaheb.ir


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.