پرسش :
آيا در هنگام ضربت خوردنِ امام على(عليه السلام) نماز ايشان قطع شد؟
پاسخ :
درباره اين كه آيا حضرت على(عليه السلام) در نماز صبح ضربت خورده اند يا پيش از شروع به نماز، روايات متفاوت است. در برخى گزارش ها از ماجراى شهادت امام على(عليه السلام) آمده است: بعد از آن كه امام على(عليه السلام)به ابن ملجم كه به ظاهر خود را به خواب زده بود، رسيد، او را بيدار كرد... سپس به محراب خويش رفت و به نماز ايستاد. ايشان ركوع و سجود خويش را طولانى مى كرد و اين عادت آن حضرت در نمازهاى نافله و فريضه بود. وقتى ابن ملجم ديد امام(عليه السلام)در نماز است، شتابان بلند شد و به سوى آن حضرت رفت و در مقابل ستون كه امام كنار آن نماز مى خواند، ايستاد و منتظر ماند تا ركعت اول نماز ايشان تمام شود و آن حضرت به ركوع رود، وقتى كه امام(عليه السلام)سجده اول را به جاى آورد و سر شريفش را برداشت، ابن ملجم ملعون ضربه شديدى به سر مطهر ايشان وارد آورد. درست در همان جاى كه عمرو بن عبدود پيش تر ضربه زده بود. در آن حال امام خويشتن دارى كرد و ابراز درد ننمود و به روى شريف خويش به زمين افتاد و كسى هم پيش امام نبود. امام در آن حال گفت: «بِسمِ الله وَ بِالله وَ عَلى مِلَّةِ رَسُولِ اللهِ»; آن گاه فرياد زدند: «قَتَلنى إِبنُ مُلجِمَ، قَتَلَنِىَ اللَّعينُ ابنُ اليَهودِيةِ، فُزتُ وَ رَبِّ الكَعبَةِ، أيُّهَا النّاسُ لا يَفُوتَنَّكُمُ الرَّجُلُ»; از اين روايت فهميده مى شود كه امام(عليه السلام) در هنگام وارد آمدن ضربه مشغول خواندن نماز نافله بوده اند، و گرنه ديگران متوجه نزديك شدن آن ملعون مى شده اند. همچنين در اين روايت تصريح شده كه كسى پيش امام نبوده است.
در دنباله گزارش آمده است پس از آن كه امام حسن و امام حسين(عليهما السلام) از اين ماجرا آگاه شدند و به مسجد آمدند، مشاهده نمودند كه ابو جعدة بن هبيره و گروهى از مردم سعى مى كنند كه امام را در محراب بلند كنند، ولى امام توانايى ايستادن ندارد.[1]
حاضر نبودن امام حسن و امام حسين(عليهما السلام) در آن لحظه نيز مؤيد آن است كه نماز آن حضرت نافله بوده است; چرا كه بعيد است آن بزرگواران در نماز جماعت صبح پدر حاضر نبوده باشند. بنابراين با پذيرش ضربت خوردن امام(عليه السلام)در حال نماز، مى توان اطمينان حاصل نمود كه آن نماز، نماز نافله بوده است. و قطع كردن نماز نافله در حال عادى و در حال اضطرار هيچ اشكالى ندارد. طبق ظاهر گزارشى كه نقل شد، امام(عليه السلام) بعد از آن ضربه به رو بر زمين افتاده و عبارت «بِسمِ اللهِ وَ بِاللهِ وَ عَلى مِلَّةِ رَسُول الله» را گفته اند و آن گاه فرياد زده اند كه ابن ملجم مرا كشت.
البته جاى هيچ ترديد نيست كه حتى اگر در نماز واجب هم به ايشان حمله شده بود، بر اثر آن ضربت سهمگين، ادامه نماز ايشان امكان پذير نبوده است و حتى اگر ادامه نماز هم ممكن بوده است، ايشان مى توانسته اند براى امر مهم ترى مثل نگريختن ابن ملجم، نماز خويش را قطع فرمايند.
البته در اين باره نقل هاى ديگرى نيز هست; چنان كه عده اى نقل كرده اند در شب 19 ماه رمضان سال 40 هجرى، ابن ملجم و هم دستانش شبيب بن بجره، وردان بن مجالد و اشعث بن قيس، در آن قسمتى كه حضرت على(عليه السلام) براى نماز وارد مسجد مى شد، نشستند. حجر بن عدى نيز در آن شب در مسجد خوابيده بود، ناگهان شنيد كه اشعث به ابن ملجم مى گويد: «آنچه را مقصودت بود (يعنى حضرت على(عليه السلام)) را ديدم». حجر بن عدى فهميد كه توطئه اى در كار است; از اين روى سريع از مسجد خارج شد و در بيرون مسجد به اميرالمؤمنين(عليه السلام)خبر داد، ولى آن حضرت با گفته او مخالفت نمود و وارد مسجد شد. در اين هنگام ابن ملجم خود را به آن حضرت رساند و ضربت شمشيرش را بر آن حضرت فرود آورد.[2]
قرب الاسناد نيز نقل مى كند كه حضرت على(عليه السلام) هنگامى كه مردم را براى نماز صبح بيدار مى كرد، عبدالرحمان بن ملجم با ضربه شمشير بر سر مبارك آن حضرت زد. حضرت على(عليه السلام)خودش را روى زانوهاى او انداخت و او را گرفت، تا اين كه مردم آمدند و...[3] بر اساس اين نقل ها حضرت على(عليه السلام) در نماز ضربت نخورده است تا آن كه بحث شود نماز آن حضرت قطع شده است يا نه.
پی نوشتها:
[1]. بحارالانوار، علامه مجلسى، ج 42، ص 283 ـ 281، (باب 127).
[2]. الارشاد، شيخ مفيد، ج 1، ص 20، (چاپ دارالمفيد، قم); اعلام الورى، طبرسى، ص 200، (دارالكتب الاسلاميه، تهران)، الفصل الثالث; المناقب، ابن شهرآشوب، ج 3، ص 312، (انتشارات علامه); روضة الواعظين، محمد بن حسن فتال نيشابورى، ص 133، (انتشارات رضى، قم).
[3]. قرب الاسناد، عبدالله بن جعفر حميرى قمى، ص 67، (انتشارات كتابخانه نينوا); بحارالانوار، علامه مجلسى، ج 42، ص 205 ـ 206، ح 9، (مؤسسة الوفا، بيروت).
www.mazaheb.ir
درباره اين كه آيا حضرت على(عليه السلام) در نماز صبح ضربت خورده اند يا پيش از شروع به نماز، روايات متفاوت است. در برخى گزارش ها از ماجراى شهادت امام على(عليه السلام) آمده است: بعد از آن كه امام على(عليه السلام)به ابن ملجم كه به ظاهر خود را به خواب زده بود، رسيد، او را بيدار كرد... سپس به محراب خويش رفت و به نماز ايستاد. ايشان ركوع و سجود خويش را طولانى مى كرد و اين عادت آن حضرت در نمازهاى نافله و فريضه بود. وقتى ابن ملجم ديد امام(عليه السلام)در نماز است، شتابان بلند شد و به سوى آن حضرت رفت و در مقابل ستون كه امام كنار آن نماز مى خواند، ايستاد و منتظر ماند تا ركعت اول نماز ايشان تمام شود و آن حضرت به ركوع رود، وقتى كه امام(عليه السلام)سجده اول را به جاى آورد و سر شريفش را برداشت، ابن ملجم ملعون ضربه شديدى به سر مطهر ايشان وارد آورد. درست در همان جاى كه عمرو بن عبدود پيش تر ضربه زده بود. در آن حال امام خويشتن دارى كرد و ابراز درد ننمود و به روى شريف خويش به زمين افتاد و كسى هم پيش امام نبود. امام در آن حال گفت: «بِسمِ الله وَ بِالله وَ عَلى مِلَّةِ رَسُولِ اللهِ»; آن گاه فرياد زدند: «قَتَلنى إِبنُ مُلجِمَ، قَتَلَنِىَ اللَّعينُ ابنُ اليَهودِيةِ، فُزتُ وَ رَبِّ الكَعبَةِ، أيُّهَا النّاسُ لا يَفُوتَنَّكُمُ الرَّجُلُ»; از اين روايت فهميده مى شود كه امام(عليه السلام) در هنگام وارد آمدن ضربه مشغول خواندن نماز نافله بوده اند، و گرنه ديگران متوجه نزديك شدن آن ملعون مى شده اند. همچنين در اين روايت تصريح شده كه كسى پيش امام نبوده است.
در دنباله گزارش آمده است پس از آن كه امام حسن و امام حسين(عليهما السلام) از اين ماجرا آگاه شدند و به مسجد آمدند، مشاهده نمودند كه ابو جعدة بن هبيره و گروهى از مردم سعى مى كنند كه امام را در محراب بلند كنند، ولى امام توانايى ايستادن ندارد.[1]
حاضر نبودن امام حسن و امام حسين(عليهما السلام) در آن لحظه نيز مؤيد آن است كه نماز آن حضرت نافله بوده است; چرا كه بعيد است آن بزرگواران در نماز جماعت صبح پدر حاضر نبوده باشند. بنابراين با پذيرش ضربت خوردن امام(عليه السلام)در حال نماز، مى توان اطمينان حاصل نمود كه آن نماز، نماز نافله بوده است. و قطع كردن نماز نافله در حال عادى و در حال اضطرار هيچ اشكالى ندارد. طبق ظاهر گزارشى كه نقل شد، امام(عليه السلام) بعد از آن ضربه به رو بر زمين افتاده و عبارت «بِسمِ اللهِ وَ بِاللهِ وَ عَلى مِلَّةِ رَسُول الله» را گفته اند و آن گاه فرياد زده اند كه ابن ملجم مرا كشت.
البته جاى هيچ ترديد نيست كه حتى اگر در نماز واجب هم به ايشان حمله شده بود، بر اثر آن ضربت سهمگين، ادامه نماز ايشان امكان پذير نبوده است و حتى اگر ادامه نماز هم ممكن بوده است، ايشان مى توانسته اند براى امر مهم ترى مثل نگريختن ابن ملجم، نماز خويش را قطع فرمايند.
البته در اين باره نقل هاى ديگرى نيز هست; چنان كه عده اى نقل كرده اند در شب 19 ماه رمضان سال 40 هجرى، ابن ملجم و هم دستانش شبيب بن بجره، وردان بن مجالد و اشعث بن قيس، در آن قسمتى كه حضرت على(عليه السلام) براى نماز وارد مسجد مى شد، نشستند. حجر بن عدى نيز در آن شب در مسجد خوابيده بود، ناگهان شنيد كه اشعث به ابن ملجم مى گويد: «آنچه را مقصودت بود (يعنى حضرت على(عليه السلام)) را ديدم». حجر بن عدى فهميد كه توطئه اى در كار است; از اين روى سريع از مسجد خارج شد و در بيرون مسجد به اميرالمؤمنين(عليه السلام)خبر داد، ولى آن حضرت با گفته او مخالفت نمود و وارد مسجد شد. در اين هنگام ابن ملجم خود را به آن حضرت رساند و ضربت شمشيرش را بر آن حضرت فرود آورد.[2]
قرب الاسناد نيز نقل مى كند كه حضرت على(عليه السلام) هنگامى كه مردم را براى نماز صبح بيدار مى كرد، عبدالرحمان بن ملجم با ضربه شمشير بر سر مبارك آن حضرت زد. حضرت على(عليه السلام)خودش را روى زانوهاى او انداخت و او را گرفت، تا اين كه مردم آمدند و...[3] بر اساس اين نقل ها حضرت على(عليه السلام) در نماز ضربت نخورده است تا آن كه بحث شود نماز آن حضرت قطع شده است يا نه.
پی نوشتها:
[1]. بحارالانوار، علامه مجلسى، ج 42، ص 283 ـ 281، (باب 127).
[2]. الارشاد، شيخ مفيد، ج 1، ص 20، (چاپ دارالمفيد، قم); اعلام الورى، طبرسى، ص 200، (دارالكتب الاسلاميه، تهران)، الفصل الثالث; المناقب، ابن شهرآشوب، ج 3، ص 312، (انتشارات علامه); روضة الواعظين، محمد بن حسن فتال نيشابورى، ص 133، (انتشارات رضى، قم).
[3]. قرب الاسناد، عبدالله بن جعفر حميرى قمى، ص 67، (انتشارات كتابخانه نينوا); بحارالانوار، علامه مجلسى، ج 42، ص 205 ـ 206، ح 9، (مؤسسة الوفا، بيروت).
www.mazaheb.ir