پرسش :
چگونه خداوند کسی را نسبت به خودش غافل می کند و چه می شود که شخص خود را فراموش می کند؟
پاسخ :
برای روشن شدن این نکته که چگونه خداوند کسی را نسبت به خودش غافل می کند و چه می شود که شخص خود را فراموش می کند, توجه به آیه سوره مبارکه انفال راهگشاست. در سوره «انفال» می فرماید: «یا أَیُها الَّذِین امَنوا استَجیبوا لله ولِلرسول إِذا دَعاکم لِما یُحییکُم واعلَموا أن لله یحول بین المرء وقلبه» انفال/24. [دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید, آنگاه که شما را به چیزی می خواند که شما را زنده می کند و بدانید خداوند, میان انسان و قلب او حایل می شود.] گرچه اصل کلی آن است که همه دستورهای الهی عامل حیات معنوی انسان هاست, لیکن چون آیه مذکور در سیاق جهاد و دفاع از اسلام آمده, به نظر می رسد که جهاد و دفاع گرچه شهادت را به همراه دارد، ولی عامل حیات عموم است. ولی باید توجه داشت که نه مورد مخصص است و نه سیاق آیه که جهاد و دفاع از اسلام است, مخصص عموم یا مقید اطلاق خواهد بود.
در واقع اصل کلی آن است که تمام دستورها و دعوت های خاتم انبیا(ص) عامل حیات است. در تأیید این اصل نقل شده که: «مردی مشغول خواندن نماز بود, رسول الله(ص) او را صدا کرد, آن شخص نماز خود را ادامه داد با تمام شدن نماز, خدمت رسول الله رسید. حضرت به او فرمود: وقتی که تو را دعوت کردم چرا جواب ندادی؟ گفت: مشغول نماز بودم. حضرت رسول(ص) فرمود: مگر نمی دانی که خدا فرموده: «استجیبوا لله وللرسول إذا دعاکم لما یُحییکُم» اگر دعوت مرا اجابت می کردی به حیات می رسیدی و به حقیقتی دسترسی پیدا می کردی که شما را زنده می کند. آن شخص گفت: ندانستم, اکنون که دانستم در هر محل که مرا بخوانی اجابت می کنم. اگر چه در نماز باشد» (تفسیر ابوالفتح رازی، 2/522). هم این روایت تاریخی شاهد عموم و اطلاق آیه است و هم آن اصل کلی که از خود آیه استفاده می شود.
تمام دعوت های الهی به وسیله رسول الله(ص) عامل حیات انسان است. چنان که در سوره «یس» می فرماید: «لینذر من کان حیا» یس/70 قرآن کریم کسی را انذار می کند و از عذاب معاد می ترساند که زنده بوده و فطرتش را خاموش نکرده باشد. از شواهد گوناگون می توان استفاده کرد که همه دستورهای الهی حیات بخش است؛ ولی آیه یاد شده در سیاق آیات جهاد است و مضمون آن این است که اگر شما را علیه کفار به مبارزه فرا خواندیم, به جهاد با آنان برخیزید؛ زیرا این مبارزه و مقائله با کفار, شما را زنده می کند.
همان طور که اجرای حکم قصاص, گرچه مرگ جانی و قاتل را به همراه دارد, لیکن جامعه را زنده می کند و حیات فردی و حیات سالم اجتماعی در پرتو تحقق قانون الهی قصاص محقق می شود: «ولَکُم فی القِصاص حَیوةٌ یا أوُلی الأَلباب» بقره/179. جهاد و دفاع در راه خدا نیز حیات جامعه را تأمین می کند شهادت در راه خدا, هم موجب حیات معقول شهید می شود و هم زمینه ساز حیات سالم جامعه می گردد. پس از آن که در سیاق احکام جهاد و دفاع از حریم دین, مسئله حیات بخشی به وسیله آن را مطرح کرد و اعلام داشت اجابت دعوت به سوی جهاد عالم حیات سالم و معقول امت است, فرمود: «واعلموا أن الله یحول بین المرء وقَلبِه وأنه إلیه تُحشَرون» انفال/24. بین انسان و قلب او, خدا فاصله می شود و در قیامت همگان به سوی او گردآوری می شوند.
قلب انسان همان حقیقتی است که واقعیت وی را تأمین می کند, پس وقتی گفته می شود بین انسان و قلب او, یعنی بین انسان و خود او؛ چون انسان صمد نیست, بلکه اجوف و درون تهی است و صمدیت مخصوص خدای سبحان است و با امکان ذاتی سازگار نیست. لیکن قدرت و علم همان موجود صمد, بین انسان و پایگاه فکری وی, بین انسان و پایگاه تصمیم گیری او, بین انسان و بینش او, بین انسان و گرایش او, بین انسان و عقل نظری او, بین انسان و عقل عملی او و خلاصه بین انسان و خود انسان, فاصله می شود.
چون قدرت خدا, بین انسان و ذات او و بین انسان و صفات او و بین انسان و افعال او حایل می شود, اگر خدا بخواهد جلوی توجه انسان به خودش را بگیرد, توفیق شناخت نفس خویش را از خود او سلب می کند. البته چون حقیقت انسان دارای مراتب گوناگونی است – بعضی از مراتب او طبیعی, برخی نباتی, بعضی حیوانی و مرتبه والای او انسانی است – در صورت گرایش به تبه کاری, توفیق توجه به مرحله عالیه از او سلب می شود, به طوری که اگر کسی به یاد خدای سبحان متذکر نباشد و دستورهای الهی را فراموش کند. به کیفر دردناکی مبتلا می شود و آن این که حقیقت خود را از یاد می برد. «نسوا الله فَأَنْسیهُم أَنْفُسَهم» یعنی در این هنگام خدای سبحان آن حقیقت فطری و اصیل را از یاد خود انسان می برد و انسان خودش را گم می کند.
eporsesh.com
برای روشن شدن این نکته که چگونه خداوند کسی را نسبت به خودش غافل می کند و چه می شود که شخص خود را فراموش می کند, توجه به آیه سوره مبارکه انفال راهگشاست. در سوره «انفال» می فرماید: «یا أَیُها الَّذِین امَنوا استَجیبوا لله ولِلرسول إِذا دَعاکم لِما یُحییکُم واعلَموا أن لله یحول بین المرء وقلبه» انفال/24. [دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید, آنگاه که شما را به چیزی می خواند که شما را زنده می کند و بدانید خداوند, میان انسان و قلب او حایل می شود.] گرچه اصل کلی آن است که همه دستورهای الهی عامل حیات معنوی انسان هاست, لیکن چون آیه مذکور در سیاق جهاد و دفاع از اسلام آمده, به نظر می رسد که جهاد و دفاع گرچه شهادت را به همراه دارد، ولی عامل حیات عموم است. ولی باید توجه داشت که نه مورد مخصص است و نه سیاق آیه که جهاد و دفاع از اسلام است, مخصص عموم یا مقید اطلاق خواهد بود.
در واقع اصل کلی آن است که تمام دستورها و دعوت های خاتم انبیا(ص) عامل حیات است. در تأیید این اصل نقل شده که: «مردی مشغول خواندن نماز بود, رسول الله(ص) او را صدا کرد, آن شخص نماز خود را ادامه داد با تمام شدن نماز, خدمت رسول الله رسید. حضرت به او فرمود: وقتی که تو را دعوت کردم چرا جواب ندادی؟ گفت: مشغول نماز بودم. حضرت رسول(ص) فرمود: مگر نمی دانی که خدا فرموده: «استجیبوا لله وللرسول إذا دعاکم لما یُحییکُم» اگر دعوت مرا اجابت می کردی به حیات می رسیدی و به حقیقتی دسترسی پیدا می کردی که شما را زنده می کند. آن شخص گفت: ندانستم, اکنون که دانستم در هر محل که مرا بخوانی اجابت می کنم. اگر چه در نماز باشد» (تفسیر ابوالفتح رازی، 2/522). هم این روایت تاریخی شاهد عموم و اطلاق آیه است و هم آن اصل کلی که از خود آیه استفاده می شود.
تمام دعوت های الهی به وسیله رسول الله(ص) عامل حیات انسان است. چنان که در سوره «یس» می فرماید: «لینذر من کان حیا» یس/70 قرآن کریم کسی را انذار می کند و از عذاب معاد می ترساند که زنده بوده و فطرتش را خاموش نکرده باشد. از شواهد گوناگون می توان استفاده کرد که همه دستورهای الهی حیات بخش است؛ ولی آیه یاد شده در سیاق آیات جهاد است و مضمون آن این است که اگر شما را علیه کفار به مبارزه فرا خواندیم, به جهاد با آنان برخیزید؛ زیرا این مبارزه و مقائله با کفار, شما را زنده می کند.
همان طور که اجرای حکم قصاص, گرچه مرگ جانی و قاتل را به همراه دارد, لیکن جامعه را زنده می کند و حیات فردی و حیات سالم اجتماعی در پرتو تحقق قانون الهی قصاص محقق می شود: «ولَکُم فی القِصاص حَیوةٌ یا أوُلی الأَلباب» بقره/179. جهاد و دفاع در راه خدا نیز حیات جامعه را تأمین می کند شهادت در راه خدا, هم موجب حیات معقول شهید می شود و هم زمینه ساز حیات سالم جامعه می گردد. پس از آن که در سیاق احکام جهاد و دفاع از حریم دین, مسئله حیات بخشی به وسیله آن را مطرح کرد و اعلام داشت اجابت دعوت به سوی جهاد عالم حیات سالم و معقول امت است, فرمود: «واعلموا أن الله یحول بین المرء وقَلبِه وأنه إلیه تُحشَرون» انفال/24. بین انسان و قلب او, خدا فاصله می شود و در قیامت همگان به سوی او گردآوری می شوند.
قلب انسان همان حقیقتی است که واقعیت وی را تأمین می کند, پس وقتی گفته می شود بین انسان و قلب او, یعنی بین انسان و خود او؛ چون انسان صمد نیست, بلکه اجوف و درون تهی است و صمدیت مخصوص خدای سبحان است و با امکان ذاتی سازگار نیست. لیکن قدرت و علم همان موجود صمد, بین انسان و پایگاه فکری وی, بین انسان و پایگاه تصمیم گیری او, بین انسان و بینش او, بین انسان و گرایش او, بین انسان و عقل نظری او, بین انسان و عقل عملی او و خلاصه بین انسان و خود انسان, فاصله می شود.
چون قدرت خدا, بین انسان و ذات او و بین انسان و صفات او و بین انسان و افعال او حایل می شود, اگر خدا بخواهد جلوی توجه انسان به خودش را بگیرد, توفیق شناخت نفس خویش را از خود او سلب می کند. البته چون حقیقت انسان دارای مراتب گوناگونی است – بعضی از مراتب او طبیعی, برخی نباتی, بعضی حیوانی و مرتبه والای او انسانی است – در صورت گرایش به تبه کاری, توفیق توجه به مرحله عالیه از او سلب می شود, به طوری که اگر کسی به یاد خدای سبحان متذکر نباشد و دستورهای الهی را فراموش کند. به کیفر دردناکی مبتلا می شود و آن این که حقیقت خود را از یاد می برد. «نسوا الله فَأَنْسیهُم أَنْفُسَهم» یعنی در این هنگام خدای سبحان آن حقیقت فطری و اصیل را از یاد خود انسان می برد و انسان خودش را گم می کند.
eporsesh.com