پرسش :
بر فرض پذیرش تأثیر و تأثر بین «گرایش ها و تمایلات»، «رفتار و کنش» و «معرفت و شناخت» کدام یک از اینها مقدم و کدام یک مؤخر است؟
پاسخ :
اگر شناخت را اعم از علم حضورى و حصولى بدانیم و علم حصولى را هم شامل ادراک حسى، خیالى و عقلى بدانیم، از طرف دیگر رفتار را نیز اعم از ظاهرى و قلبى به حساب آوریم، در این صورت مىتوان گفت که شناخت، منطقاً بر رفتار مقدم است. اگر رفتار را صرفاً حرکات فیزیکى انسان بدانیم که بدون اراده انجام مى شود با شناخت ارتباطى ندارد، اما رفتارى که در اینجا مطرح است، فیزیکى نیست، بلکه مقصود رفتار ارادى و اختیارى است و رفتار اختیارى متوقف بر شناخت و اراده است. اگر هیچ شناختى، اعم از حصولى، حضورى، حسى، خیالى یا عقلى وجود نداشته باشد اصلا کار اختیارى صورت نمىگیرد. به دنبال شناخت، یک سلسله از تمایلات درونى انسان برانگیخته مىشود، بعضى از انگیزشها لزوماً ناشى از شناخت نیست، اما مجموعه وسیعى از آنها ناشى از شناخت است و بعد از شناخت است که کار اختیارى انجام مىگیرد و همان کار اختیارى است که موضوع ارزش یا ضد ارزش است.
رفتارهاى فیزیکى مبناى ارزش قرار نمىگیرند. صِرف اینکه حرکتى غیر اختیارى از انسان صادر شود یا رشدى صورت گیرد، موضوع ارزش قرار نمىگیرد. منشأ ارزش، کار اختیارى است که ریشه آن «شناخت» است. پس مىتوان گفت که شناخت بر همه اینها مقدم است، ولى اینها هم ممکن است مقدمهاى براى شناخت به حساب آیند؛ به تعبیر دیگر «مبدأ»، شناختهاى حصولى، حسى و خیالى است، «منتها» هم شناخت حضورى است و تمامى اینها واسطهاى براى رسیدن به آن مرحله اند.
منبع: پیش نیازهای مدیریت اسلامی، آیت الله محمدتقی مصباح، قم: موسسه آموزشی امام خمینی 1367
اگر شناخت را اعم از علم حضورى و حصولى بدانیم و علم حصولى را هم شامل ادراک حسى، خیالى و عقلى بدانیم، از طرف دیگر رفتار را نیز اعم از ظاهرى و قلبى به حساب آوریم، در این صورت مىتوان گفت که شناخت، منطقاً بر رفتار مقدم است. اگر رفتار را صرفاً حرکات فیزیکى انسان بدانیم که بدون اراده انجام مى شود با شناخت ارتباطى ندارد، اما رفتارى که در اینجا مطرح است، فیزیکى نیست، بلکه مقصود رفتار ارادى و اختیارى است و رفتار اختیارى متوقف بر شناخت و اراده است. اگر هیچ شناختى، اعم از حصولى، حضورى، حسى، خیالى یا عقلى وجود نداشته باشد اصلا کار اختیارى صورت نمىگیرد. به دنبال شناخت، یک سلسله از تمایلات درونى انسان برانگیخته مىشود، بعضى از انگیزشها لزوماً ناشى از شناخت نیست، اما مجموعه وسیعى از آنها ناشى از شناخت است و بعد از شناخت است که کار اختیارى انجام مىگیرد و همان کار اختیارى است که موضوع ارزش یا ضد ارزش است.
رفتارهاى فیزیکى مبناى ارزش قرار نمىگیرند. صِرف اینکه حرکتى غیر اختیارى از انسان صادر شود یا رشدى صورت گیرد، موضوع ارزش قرار نمىگیرد. منشأ ارزش، کار اختیارى است که ریشه آن «شناخت» است. پس مىتوان گفت که شناخت بر همه اینها مقدم است، ولى اینها هم ممکن است مقدمهاى براى شناخت به حساب آیند؛ به تعبیر دیگر «مبدأ»، شناختهاى حصولى، حسى و خیالى است، «منتها» هم شناخت حضورى است و تمامى اینها واسطهاى براى رسیدن به آن مرحله اند.
منبع: پیش نیازهای مدیریت اسلامی، آیت الله محمدتقی مصباح، قم: موسسه آموزشی امام خمینی 1367