پرسش :
آیا بیمارىهاى روحى، صرفاً جنبه روانى دارند یا از بدن ناشى مىشوند؟ درمان بیمارىهاى روانى توسط روان پزشکان بر چه مبنایى انجام مىشود؟ و تأثیر و تأثر بین روح و بدن چگونه است؟
پاسخ :
مبحث کیفیت ارتباط روح و بدن در روان شناسى، پزشکى و روان پزشکى مطرح است. همانگونه که بیان شد فى الجمله این مسأله قطعى است که وضعیت بدن بر روح اثر مىگذارد. بنا بر این، مسائل روان پزشکى و روان تنى و تئورى هاى علمى در این زمینه، در همین چهارچوب حل خواهند شد؛ یعنى، اگر روان پزشک در مقام درمان یک بیمارى روانى،به بیمار دستور مىدهد که از فلان دارو استفاده کند، بدین معنى است که روان پزشک این موضوع را پذیرفته که بدن در روح اثر مىگذارد، یعنى، استعمال دارو حالتى در سیستم عصبى بدن به وجود مىآورد که انعکاس آن در روح موجب بهبود آن مىشود، اما کسى نمىتواند ادعا کند که تمامى رابطه بین این دو، در همین چهار چوب منحصر است، زیرا عکس این قضیه هم اتفاق مىافتد، بسیارى از معالجاتى که توسط اطبّاء قدیم از قبیل ابن سینا و زکریاى رازى انجام مىگرفته بر این اساس بوده است که از طریق روح، بدن را معالجه مىکرده اند. پس رابطه بین روح و بدن از هر دو طرف قابل تبیین است و مبناى فلسفى پزشکان معالج در مورد روح، در نحوه درمان آن تأثیرى ندارد. تفسیرهایى که در مورد روح و ارتباط بین روح و بدن مطرح است در مسائل تجربى تأثیرى ندارد. مادى یا مجرد دانستن روح، قبول داشتن یا نداشتن روح در این مورد مؤثر نیست، زیرا پزشک یا روان پزشک با تجربه دریافته است که این دارو فلان اثر را بر روح مىبخشد یا ایجاد حالت خاص روانى در فردى، بدن او را نیز متأثر خواهد کرد و همان اساس دارو را تجویز مىکند. به هر حال، بعضى از این مطالب را با تجربه سادهاى مىتوان ثابت کرد. مبناى فلسفى هر چه باشد، فرقى نمىکند.
منبع: پیش نیازهای مدیریت اسلامی، آیت الله محمدتقی مصباح، قم: موسسه آموزشی امام خمینی 1367
مبحث کیفیت ارتباط روح و بدن در روان شناسى، پزشکى و روان پزشکى مطرح است. همانگونه که بیان شد فى الجمله این مسأله قطعى است که وضعیت بدن بر روح اثر مىگذارد. بنا بر این، مسائل روان پزشکى و روان تنى و تئورى هاى علمى در این زمینه، در همین چهارچوب حل خواهند شد؛ یعنى، اگر روان پزشک در مقام درمان یک بیمارى روانى،به بیمار دستور مىدهد که از فلان دارو استفاده کند، بدین معنى است که روان پزشک این موضوع را پذیرفته که بدن در روح اثر مىگذارد، یعنى، استعمال دارو حالتى در سیستم عصبى بدن به وجود مىآورد که انعکاس آن در روح موجب بهبود آن مىشود، اما کسى نمىتواند ادعا کند که تمامى رابطه بین این دو، در همین چهار چوب منحصر است، زیرا عکس این قضیه هم اتفاق مىافتد، بسیارى از معالجاتى که توسط اطبّاء قدیم از قبیل ابن سینا و زکریاى رازى انجام مىگرفته بر این اساس بوده است که از طریق روح، بدن را معالجه مىکرده اند. پس رابطه بین روح و بدن از هر دو طرف قابل تبیین است و مبناى فلسفى پزشکان معالج در مورد روح، در نحوه درمان آن تأثیرى ندارد. تفسیرهایى که در مورد روح و ارتباط بین روح و بدن مطرح است در مسائل تجربى تأثیرى ندارد. مادى یا مجرد دانستن روح، قبول داشتن یا نداشتن روح در این مورد مؤثر نیست، زیرا پزشک یا روان پزشک با تجربه دریافته است که این دارو فلان اثر را بر روح مىبخشد یا ایجاد حالت خاص روانى در فردى، بدن او را نیز متأثر خواهد کرد و همان اساس دارو را تجویز مىکند. به هر حال، بعضى از این مطالب را با تجربه سادهاى مىتوان ثابت کرد. مبناى فلسفى هر چه باشد، فرقى نمىکند.
منبع: پیش نیازهای مدیریت اسلامی، آیت الله محمدتقی مصباح، قم: موسسه آموزشی امام خمینی 1367