پرسش :
انسان میراثدار زمین است. آیا دین میتواند الگوهایی برای انسان تبیین کند تا میراثدار خوبی بر روی زمین باشد تا بدین وسیله توسعهی زندگی خود را سامان دهد؟
پاسخ :
تجربه ثابت کرده که حرکت بشر به سوی معنویت و دین است. بعد از جنگ جهانی که بحث توسعه به طور جدی مطرح شد، یک طرز فکر وجود داشت و آن این بود که رشد اقتصادی را بیشتر کنیم، زمانی که رشد اقتصادی حاصل شد،در کنار و نتیجهی آن چیزهای خوب دیگر هم همراه خود میآورد و مردم با یکدیگر زندگی بهتر،امنیت بیشتر و آسودگی خاطر خواهند داشت. اما نتیجهی دو سه دهه اول توسعه و صنعتی شدن این نبود به طوری که جهان به سوی ناآرامی سوق داده شد،اخلاق سیر نزولی را طی کرد،کیفیت زندگی تنزل پیدا کرد و شورشها و خشونتها جهان گستر شد. در سیر تاریخی هم اگر دقت کنیم مشاهده خواهیم کرد که دو جنگ جهانی در کشورهای توسعه یافته رخ داد. بنابراین گروهی به رفع این مشکل پرداختند و دربارهی همین بُعد جدید به صحبت پرداختند.به طور مثال اذعان داشتند چون ما انسان هستیم پس باید شاخصهای انسانی را وارد کنیم و نه شاخص توسعه را. تعاریف اولیهی شاخصهای انسانی بسیار محدود بود. مثلاً تعداد بیمارستان،تعداد تخت بیمارستان نسبت به جمعیت،مرگ و میر نوزادان. آنچه مشاهده میشود این است که شاخصها جنبهی کمی دارند. برای اینکه اینها در جامعهی بشری تحقق پیدا کند، نهادهایی از جمله سازمان ملل تاسیس شد. در دهه 80 و 90 بازنگری دیگری که تحت تاثیر مشکلات صنعتی شدن داشت صورت گرفت.پدیدههایی مثل آلودگی محیط زیست باعث شد که بحث توسعه پایدار مطرح شود،در حال حاضر هم این بحران ادامه دارد.
تجربه ثابت کرده که حرکت بشر به سوی معنویت و دین است. بعد از جنگ جهانی که بحث توسعه به طور جدی مطرح شد، یک طرز فکر وجود داشت و آن این بود که رشد اقتصادی را بیشتر کنیم، زمانی که رشد اقتصادی حاصل شد،در کنار و نتیجهی آن چیزهای خوب دیگر هم همراه خود میآورد و مردم با یکدیگر زندگی بهتر،امنیت بیشتر و آسودگی خاطر خواهند داشت. اما نتیجهی دو سه دهه اول توسعه و صنعتی شدن این نبود به طوری که جهان به سوی ناآرامی سوق داده شد،اخلاق سیر نزولی را طی کرد،کیفیت زندگی تنزل پیدا کرد و شورشها و خشونتها جهان گستر شد. در سیر تاریخی هم اگر دقت کنیم مشاهده خواهیم کرد که دو جنگ جهانی در کشورهای توسعه یافته رخ داد. بنابراین گروهی به رفع این مشکل پرداختند و دربارهی همین بُعد جدید به صحبت پرداختند.به طور مثال اذعان داشتند چون ما انسان هستیم پس باید شاخصهای انسانی را وارد کنیم و نه شاخص توسعه را. تعاریف اولیهی شاخصهای انسانی بسیار محدود بود. مثلاً تعداد بیمارستان،تعداد تخت بیمارستان نسبت به جمعیت،مرگ و میر نوزادان. آنچه مشاهده میشود این است که شاخصها جنبهی کمی دارند. برای اینکه اینها در جامعهی بشری تحقق پیدا کند، نهادهایی از جمله سازمان ملل تاسیس شد. در دهه 80 و 90 بازنگری دیگری که تحت تاثیر مشکلات صنعتی شدن داشت صورت گرفت.پدیدههایی مثل آلودگی محیط زیست باعث شد که بحث توسعه پایدار مطرح شود،در حال حاضر هم این بحران ادامه دارد.