سه‌شنبه، 17 ارديبهشت 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

این‌که شیعیان می گویند حضرت فاطمه الزهرا دختر گرامی رسول خدا(ص) از ابوبکر و عمر ناراضی بوده است دروغ محض است و دلیلی بر آن وجود ندارد؟


پاسخ :
این سخن که فاطمه (س) از ابوبکر و عمر راضی بوده است بر خلاف واقعیت تاریخی می‌باشد. عدم رضایت فاطمه(س) از عمر و ابوبکر و خشمگین بودن آن حضرت تا آخر عمر نسبت به این دو نفر نه تنها در کتابهای شیعه بلکه در کتابهای اهل سنت منعکس شده است و این خود دلالت دارد بر این‌که برخورد این دو نفر با حضرت فاطمه (س) تنها فرزند و دختر گرامی رسول خدا(ص) بسیار ظالمانه بوده است. ما در اینجا برای اهمیت نارضایتی حضرت فاطمه(س) روایاتی از کتاب اهل سنت نقل می کنیم:
1. در صحیح بخاری و سایر متون حدیثی اهل سنت آمده که پیامبر (ص)فرمود: فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی فَمَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِی؛ یعنی فاطمه پاره تن من است هرکه او را به غضب آورد مرا غضبناک کرده است.[1] و نیز نقل شده که پیامبر(ص) فرمود: إنما فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی یُؤْذِینِی ما آذَاهَا.[2] یعنی همانا فاطمه پاره تن من است هر که او را اذیت کند مرا اذیت کرده است.
روایت اول غضب و خشم فاطمه(س) را بر هر کسی می خواهد باشد عین خشم پیامبر دانسته است و روایت دوم اذیت و آزار فاطمه(س) را از طرف هر کسی می خواهد باشد، عین آزار و اذیت رسول خدا قرار داده است.
2. از طرف دیگر در صحیح بخاری و سایر کتابهای اهل سنت نقل شده است که: أَنَّ فَاطِمَةَ علیها السَّلَام بِنْتَ النبی (ص) أَرْسَلَتْ إلى أبی بَکْرٍ تَسْأَلُهُ مِیرَاثَهَا من رسول اللَّهِ (ص) مِمَّا أَفَاءَ الله علیه بِالْمَدِینَةِ وَ فَدَکٍ وما بَقِیَ من خُمُسِ خَیْبَرَ ... فَأَبَى أبو بَکْرٍ أَنْ یَدْفَعَ إلى فَاطِمَةَ منها شیئا فَوَجَدَتْ فَاطِمَةُ على أبی بَکْرٍ فی ذلک فَهَجَرَتْهُ فلم تُکَلِّمْهُ حتى تُوُفِّیَتْ وَ عَاشَتْ بَعْدَ النبی (ص) سِتَّةَ أَشْهُرٍ فلما تُوُفِّیَتْ دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِیٌّ لَیْلًا ولم یُؤْذِنْ بها أَبَا بَکْرٍ وَصَلَّى علیها.[3] این حدیث می گوید که فاطمه(س) دختر رسول الله(ص) از ابوبکر خواست که میراث او را که شامل فدک و خمس خیبر می شد به او برگرداند اما ابوبکر (بنا به برخی دلایلی که در حدیث ذکر شده) هیچ چیزی از اینها را به فاطمه(س) برنگرداند پس فاطمه بر علیه ابوبکر غضبناک شد و از او دور شد و دیگر هرگز با و سخن نگفت تا اینکه از دنیا رفت و بعد از پدرش رسول خدا(ص) شش ما زنده بود هنگامی که فوت کرد علی او را در شب دفن نمود و اجازه نداد که ابوبکر بر او نماز بخواند و خودش بر او نماز خواند.
2. در کتابهای معتبر اهل سنت آمده است که: «فقال عمر لابی بکر: انطلق بنا الی فاطمة فانّا قَدْ اغضبناها! فانطلقا جمیعاً فأستأذنا علی فاطمة فلم تأذن لهم؛ عمر به ابوبکر گفت: بیا به دیدار فاطمه ـ سلام الله علیها ـ رویم و رضایت او را جلب کنیم، زیرا که ما وی را به خشم آورده ایم و آنان چندین بار به خانه آن حضرت آمدند، آن حضرت اجازه ورود به خانه را به آنها نداد...چون چنین دیدند دست به دامن علی ـ علیه السلام ـ شدند و با فشار و اصرار نظر او را جلب کردند که از فاطمه ـ سلام الله علیها ـ اجازه بگیرد، ولی فاطمه ـ سلام الله علیها ـ اجازه ندادند. امام علی ـ علیه السلام ـ فرمود: ای دختر رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ آنان نارضایتی و اجازه ندادن تو را از چشم من می بینند و لذا من به آنان قول داده ام که از تو اجازه بگیرم. سرانجام فاطمه ـ سلام الله علیها ـ گفت: من در اختیار تو هستم...
شیخین وارد خانه فاطمه ـ سلام الله علیها ـ شده و بر او سلام کردند ولی فاطمه ـ سلام الله علیها ـ جواب سلام آنان را نداد و صورتش را از آنان به سوی دیوار برگرداند.[4] و اصرار و سماجت به جایی نرسید. ابوبکر خیلی ناراحتی می‌کرد و می گفت: ای کاش من به جای پیامبر می مردم ... فاطمه ـ سلام الله علیها ـ گفت: اگر حدیثی را از پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ بخوانم، مرا تأیید می کنید؟ گفتند بلی؟ فرمود:
«الم تسمعا رسول اللّه ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ یقول: فاطمة بضعة منی من آذاها فقد آذانی، رضا فاطمة من رضای و سخط فاطمة من سخطی، فمن احب فاطمة ابنتی فقد احبنی، و من ارضی فاطمة فقد ارضانی؟ قالا: نعم. قالت: فإنّی قد اُشْهِدُ اللّهِ وَ مَلائِکتَهُ اَنَّکما أسْخَطْتُمانی وَ مَا اَرْضَیتُما فی وَ لَئِنْ لَقَیْتُ النّبی ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ لاشکوَنَّکما إِلَیه؛[5] آیا از پدرم نشنیده اید که رضایت فاطمه ـ سلام الله علیها ـ رضایت من و خشم او خشم من است و هر کس او را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر کس او را راضی کند مرا راضی نموده و چنانچه کسی وی را به خشم آورد مرا به خشم آورده است؟ گفتند: بلی، آنگاه دست به سوی آسمان برداشت و گفت: «من، خدا و ملائکه اش را به این اعتراف شما شاهد می گیرم، که شما مرا به خشم آورده اید و راضیم نکردید و هنگامی که در پیشگاه خدا پدرم را دیدار کنم، از شما به او شکایت خواهم کرد».
ابوبکر پس از شنیدن این سخنان به گریه افتاد و با تمام ناراحتی خانه فاطمه ـ سلام الله علیها ـ را به همراه عمر ترک کرد و خطاب به مردم گفت: من از خلافت کنار می روم و حاجتی به بیعت شما ندارم... و فاطمه ـ سلام الله علیها ـ نیز اظهار داشت: من در تعقیب هر نماز تو را نفرین خواهم کرد...[6]
3. طبق روایت وارده در منابع اهل سنت ابوبکر در اواخر عمر خود پیوسته از حمله و هجوم به خانه فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ و آزار و اذیت آن حضرت (که به دستور او و تهاجم عمر و دار و دسته اش انجام شد) اظهار ندامت و پشیمانی می کرد. در این باره روایات زیادی وارد شده است که ذیلا به نمونه هایی از آن اشاره می کنیم:
الف. عمر از پدرش عبدالرحمن بن عوف نقل می کند که گفت: «زمانی که ابوبکر مریض شد به ملاقات او رفتم، ابوبکر گفت: بر هیچ چیز دنیا تأسف نمی خورم مگر بر سه کار که انجام دادم و ای کاش انجام نمی دادم... ای کاش به خانه فاطمه بی احترامی نکرده بودم اگر چه بر علیه من اعلان جنگ می نمودند...».[7]
ب. یعقوبی مورخ مشهور اهل سنت نقل می کند: وقتی که ابوبکر در بستر مرگ افتاده بود همواره تأسف می خورد که، ای کاش قلادّه خلافت را به گردن نینداخته بودم. ای کاش خانه فاطمه را تفتیش نکرده و مورد هجوم آن عده قرار نداده بودم.[8]
4. دانشمندان اهل سنت در تاریخ های خود می نویسند: فاطمه ـ سلام الله علیها ـ آن چنان از دو خلیفه اول و دوم ناراضی و ناراحت بود، که با آنان قهر کرد و از ستم آن دو رو به سوی قبر پدر کرد و فرمود:
الف. «یا ابتاه! یا رسول اللّه! ما ذا لقینا بعدک من ابن الخطّاب و ابن ابی قحافه؟!؛ ای پدر و ای رسول خدا! ما بعد از تو چه روزگار سیاهی از پسر خطاب و پسر ابو قحافه داشته ایم؟!».[9]
ب. طبری می نویسد:
«فَهجَرَته فاطمة ـ سلام الله علیها ـ فلم تکلّمه فی ذلک حتّی ماتت، فدفنها علی ـ علیه السلام ـ لیلاً؛ بعد از جریان تهاجم به خانه فاطمه ـ سلام الله علیها ـ و اذیت آن حضرت توسط خلیفه اول و دوم، حضرت از آن ها روی گردان شد و تا آخر عُمر با آنان سخن نگفت تا این که از دنیا رفت و علی ـ علیه السلام ـ شبانه او را دفن نمود».[10]
ج. حضرت فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ آنچنان از عمر و ابوبکر ناراضی بود بطوری که وصیّت نمود که آن ها حقّ شرکت در تشییع جنازه فاطمه ـ سلام الله علیها ـ را ندارند. چنان که به علی ـ علیه السلام ـ وصیت می کند:
«انی اوصیک ان لا یلی غسلی و کفنی سواک و اذا انا متّ فادفنی لیلاً و لا توذنن بی احداً، و لا توذنن بی ابابکر و عمر و بحق محمد رسول اللّه ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ ان لا تصلی علیّ ابوبکر و لا عمر؛ همانا من تو را وصیت می کنم که غسل و کفن کردن مرا کسی غیر از تو انجام ندهد و وقتی وفات کردم مرا شب دفن کن و هیچ کس را خبر نکن و ابابکر و عمر را نیز مطلع نساز، و تو را سوگند می دهم به حق رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ که ابوبکر و عمر بر جنازه من نماز نخوانند».[11]
د. ابن ابی الحدید (امام معتزلی) پس از تحقیق و بررسی در مورد واکنش حضرت فاطمه ـ سلام الله علیها ـ به ستمهای وارده از سوی حکومت وقت می نویسد: «وَ الصّحیحُ عِندی اَنَّها ماتَتْ واجِدَةً عَلَی ابی بکر و عمر و اَنَّها اَوْصَت الاّ یُصَلّیا عَلَیها؛[12]به نظر من حق این است که فاطمه ـ سلام الله علیها ـ با دل پر درد از ابوبکر و عمر از دنیا رفت و وصیت کرد: آن دو بر جنازه اش نماز نخوانند.
این ها نمونه هایی از روایات و مطالبی هستند که حکایت از نارضایتی فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ نسبت به خلیفه اول و دوّم را دارد.
و از طرف دیگر این روایات کاملا روشنگر این مطلب است که فاطمه (س) توسط ابوبکر و عمر مورد اذیت و آزار قرار گرفته و به علت همین ناراحتی در برابر ابوبکر مبارزه منفی انجام داده و به حدی بر او غضبناک بوده که از او فاصله می گیرد و تا آخر عمر با او سخن نمی گوید و حتی در راستای همین ناراحتی و غضب، علی (ع) نمی گذارد که آنان بر جنازه آن حضرت نماز بخوانند و نیز او را در شب دفن می کند تا ابوبکر خلیفه مسلمین و عمر در تشییع جنازه او شرکت نکنند.
پاورقی ها:
[1]. محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج3، ص 1361 و 1374، بیروت، دار ابن کثیر الیمامه سوم، 1407ق - 1987م
[2]. نیشابوری، مسلم بن حجاج ابوالحسین قشیری، صحیح مسلم، ج4 ، ص 903 ، دار احیاء التراث العربی(محقق: محمد فؤاد عبدالباقی)
[3]. صحیح بخاری، ج4 ، ص 1549 و صحیح مسلم، ج3 ، ص 1380.
[4]. این نوع احادیث درباره فاطمه زهرا س از زبان پیامبر اسلام ص با عبارتهای مختلف در منابع اهل سنت وارد شده است.
[5]. أبی محمد عبدالله بن مسلم ابن قتیبة الدّینوری، الامامة و السیاسة، قم، ایران، منشورات الرضی، الطبعة الاخیره، 1388ق، ص13ـ14.
[6]. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، بیروت، ج2، ص619، فی حوادث سنة 13 هجری قمری.
[7]. حسین ابن علی مسعودی، مروج الذهب، لقاهره، ج2، ص194، باب نسب و سیره ابوبکر؛ تاریخ یعقوبی، بیروت، ج2، ص137، باب أیام أبی بکر.
[8]. الامامة و السیاسة، ج 1، ص 12 و 13؛ تاریخ طبری، ج 3، ص 210.
[9]. تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، لابی جعفر محمد بن جریر الطبری، ج2، دارالکتب العلمیّه، بیروت، الطبعة الثانیة، 1408ق، کتاب 5 جلدی، ص236.
[10]. صحیح مسلم، ج 72 2؛ صحیح بخاری، ج 5، ص 5؛ الامامة و السیاسة، ج 1، ص 14.
[11]. شرح نهج البلاغه، ج 6، ص 50. ج 16، ص 281.
[12]. این حدیث را جمعی از علماء و محقّقین اهل سنّت در کتاب های خودشان آورده اند از جمله: الحاکم النیسابوری، المستدرک الصحیحین، ج 2، ص 153؛ الحافظ الذهبی، میزان الاعتدال، ج 1، ص 535؛ ابن الاثیر، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 522؛ المحبّ الطّبری، الذخائر، ص 39؛ ابن حجر العسقلانی، الاصابة، ج 4، ص 378؛ ابن المغازلی الشافعی، مناقب علی بن ابی طالب ـ علیه السلام ـ ، ص 351. و در روایت دیگر می فرماید: «فمن اغضبها فمن اغضبنی»، ابن ابی الحدید، ج 16، ص 272.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.