دوشنبه، 23 ارديبهشت 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

چرا لقب امیرالمؤمنین را فقط مى توان به امام على(علیه السلام) نسبت داد؟چه کسی این لقب را به آن حضرت داده است ؟


پاسخ :
امیرالمؤمنین وصفى است که در آن معانى و مضامین بلندى نهفته است و کسى که رداى امیرالمؤمنین بودن را بر تن مى کند و در این منصب مى نشیند، امیر و حاکم مسلمانان مى شود و پیروى و اطاعت از او بر آنان واجب مى شود. علامه مجلسى در این باره مى فرماید:(بر خلق اطاعت از کل اوامر و نواهى امیرالمؤمنین واجب است، چون الف و لام (ال) در المؤمنین دلالت بر عموم دارد)([1]) پس با اندکى تدبّر در مى یابیم که نمى توان این لقب را به هر کسى نسبت داد و اگر جاهلان و ناآگاهان، این لفظ را در وصف افراد نالایق به کار مى برند به یقین نامى بى مسمّى و بى محتوا خواهد بود. پس به غیر از معصوم که هیچ خطا و اشتباهى در او راه ندارد، کسى را یاراى رسیدن به چنین مقام و منزلتى نیست چرا که خداوند مردم را به پیروى مطلق از شخصى که دچار اشتباه مى شود، امر نمى کند.([2])
در مورد اختصاص لقب امیرالمؤمنین به حضرت على(علیه السلام) باید دانست که در کتب روایى([3]) از جمله کتاب الیقین([4]) که کتابى مستقل در زمینه مورد بحث است، روایاتى نقل شده که بر اختصاص این لقب به امام على(علیه السلام) دلالت دارند و این که این لقب از طرف خداوند براى آن حضرت - على(علیه السلام) ـ انتخاب شد. از جمله از پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) نقل شده که در معراج بعد از این که خداوند حضرت على(علیه السلام) را جانشین و خلیفه بعد از من معرفى کرد فرمود: (و هو امیرالمؤمنین حقّاً لم ینلها احد قبله و لیست لاحد بعده) یعنى امیرالمؤمنین حقیقى اوست و قبل و بعد از او کسى به این نام، نامیده نشده و نخواهد شد.([5]) همچنین در روایت دیگرى از امام جعفر صادق(علیه السلام)سؤال شده که آیا در زمان امامت حضرت مهدى - عجّل اللّه تعالى فرجه ـ مى توان او را امیرالمؤمنین خطاب کرد؟ ایشان فرمودند: این نامى است که خداوند حضرت على(علیه السلام) را به آن نامیده است.([6])
البته در مقابل این روایات، اندک روایاتى است که در آنها این لقب به ائمه دیگر هم نسبت داده شده از جمله در روایتى آمده که: شخصى به امام صادق(علیه السلام) عرض کرد سلام بر تو اى امیرالمؤمنین و حضرت(علیه السلام)جوابِ سلامش را دادند، ابى الصباح که در آن جا حضور داشت گفت: من ندیده ام که کسى به این لقب سلام داده شود مگر حضرت على(علیه السلام)، امام(علیه السلام) فرمودند: کسى حقیقت ایمان را نیافته مگر اینکه بداند آن چه براى اولین از ائمه ثابت است براى آخرین هم ثابت است.([7])
همچنین در بعضى از متون تاریخى آمده که امام حسن(علیه السلام) لقب امیرالمؤمنین را براى خود به کار برده اند و در طى نامه اى که براى معاویة ـ لعنة اللّه علیه ـ فرستاده اند چنین نوشته اند:(من عبداللّه الحسن امیرالمؤمنین الى معاویة)([8])
«یعنى نامه اى از طرف بنده خدا حسن امیرالمؤمنین به معاویه.»
اما روایات متعارض به دلیل کم بودن([9]) و ضعف سند قابل معارضه با روایات بیان شده در اختصاص این لقب به حضرت على(علیه السلام) نیستند و در مورد امام حسن(علیه السلام) احتمال دارد که در اصل ابن امیرالمؤمنین بوده و لفظ ابن افتاده باشد چنان که ابن ابى الحدید عبارت را این گونه ضبط کرده است.([10])
مرحوم علامه مجلسى به نحو مطلوبى بین دو دسته روایات جمع نموده و فرموده:
اولا: اگر چه به کار بردن اسم امیرالمؤمنین براى ائمه دیگر(علیهم السلام) به خاطر مصالحى ممنوع است ولى معناى آن در آنان وجود دارد.
ثانیاً: حتى مى توان گفت که این لقب در مورد آنان هم صادق و جائز است ولى براى جلوگیرى از سوء استفاده دشمنان از به کار بردن این نام براى خود جلوگیرى نموده اند.([11])
خلاصه این که لقب امیرالمؤمنین لایق و زیبنده هر کسى نیست و کسى مى تواند امیرالمؤمنین باشد که از هر خطا و اشتباهى مصون و معصوم باشد و از بین معصومین(علیهم السلام) روایات زیادى داریم که آن را به حضرت على(علیه السلام)اختصاص داده اند اگر چه عده کمى از روایات و بعضى از عبارات تاریخى این لقب را به بعضى از ائمه دیگر هم نسبت داده اند، ولى قابل توجیه است.
پاورقی ها:
[1]- محمد باقر مجلسى، بحارالانوار (بیروت، داراحیاء التراث العربى) ج 37، ص 339.
[2]- حسن بن یوسف حلّى، کشف المراد، قم، مکتبة المصطفوى، ص 287.
[3]- ر.ک: بحارالانوار، همان، ج 37، باب 54، باب السّلیم على علىّ(علیه السلام) بامرأة المؤمنین.
[4]- کتابى است از ابن طاووس، در مورد لقب امیرالمؤمنین که اکثر روایات از طریق اهل تسنّن نقل شده.
[5]- على بن طاووس، الیقین (قم، دارالکتب جزایرى، ربیع الثانى 1412، باب 22) ص 129.
ـ ابوجعفر محمد بن الحسن الطوسى، أمالى (دار الثقافة، چاپ اول، 1414 ق، مجلس 12) ص 354.
ـ بحارالانوار، همان، ج 40، باب 91، ص 13.
ـ حافظ ابوالمئید أخطب الخوارزم، مناقب خوارزمى (مکتبة نینوا الحدیثة) ص 215.
[6]- محمد بن یعقوب کلینى، کافى (تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ 5، 1363 ش) ج 1، ص 411.
[7]- بحارالانوار، همان، ج 37، ص 337.
[8]- ابوالفرج اصفهانى، مقاتل الطالبیین (ایران، شریف رضى، چاپ اول) ص 64.
ـ احمد بن یحیى البلاذرى، انساب الأشراف، تعلیقه محمد باقر محمودى (قم، مجمع احیاء الثقافة الأسلامیه، چاپ دوم، 1411 ق، ترجمه امام حسن) ص 33.
ـ احمد بن اعثم، الفتوح (بیروت، دارالندوة الجدیدة، چاپ اول) ج 4، ص 151.
[9]- بحارالانوار، همان، ج 37، ص 337.
[10]- ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه (دار احیاء التراث العربى، چاپ دوم، 1387 ق) ج 16، ص 33.
[11]- بحارالانوار، همان، ج 37، ص 337.


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.