پرسش :
علت اصلی انحراف انقلاب مشروطه از اهداف خود و تبدیل به استبداد مجدد چه بوده است؟
پاسخ :
جنبش مشروطه که در تاریخ 1285 هـ . ش به امضای مظفرالدین شاه رسید حاصل تحولات اجتماعی عمیق بود که طی قرن 19 م در ایران و جهان به وقوع پیوست . در این قرن مردمی که قرنها زیر یوغ استبداد و ظلم زندگی می کردند از اوضاع جهان آگاهی یافتند. لذا با رهبری علما و دانشمندان و حمایت مردم ، انقلاب مشروطه که یک انقلاب ضد استبدادی و ضد ظلم بود، محقق شد؛ ولی متأسفانه علل و عواملی باعث شد که این انقلاب بعد از مدتی کوتاه از آرمانهای مورد نظر منحرف شده به شکست انجامید و حکومت استبدادی دیگری جایگزین آن شد که پیامدهای منفی فراوانی برای مردم ایران داشت .
عوامل انحراف و تبدیل مشروطه به استبداد را می توان در دو بخش بررسی کرد : الف) عوامل داخلی ب) عوامل خارجی.
هر یک از این عوامل از علتهای متعددی تشکیل می شوند که به طور اختصار به هر یک، از آنها پرداخته میشود.
الف) داخلی:
1. از جمله عوامل داخلی که از همان ابتدا بزرگترین مانع بر سر راه نیل به آرمانهای مشروطه بود به سلطنت رسیدن محمد علی شاه بود.[1] به همان میزان که شخصیت معتدل، آرام و سلیمالنفس مظفرالدین شاه به سود پیشبرد آسان مشروطه بود، یکدندگی، خشنونت، اصرار بر اعمال مطلق قدرت ، بیپروایی از به کار بستن خشونت علیه مخالفین و قلع و قمع بیمحابای آنان، به همراه تهور و بیباکی محمدعلی شاه بزرگترین سد راه به ثمر رسیدن نهال مشروطه شد. پادشاه مستبد و مقتدر جدید هیچ درنگی در نشان دادن مخالفت جدی خود با مشروطه نکرد و در نهایت با به توپ بستن مجلس و حبس و تبعید و اعدام سران مشروطهخواه در باغشاه عملاً مشروطه را برچید.[2]
2. از عوامل داخلی دیگر می توان به وضع نابسامان اقتصادی[3] ایران بعد از انقلاب مشروطه اشاره کرد؛ زیرا بعد از انقلاب مشروطه ایران خصوصاً در سالهای جنگ جهانی اول دچار بحران شدید اقتصادی گردید. بسیاری از مردم از گرسنگی، بیماری و جنگ جان باختند. اوضاع چنان آشفته شد که مردم آرزو میکردند وضعیت پیش از نهضت به جامعه بازگردد. در این ناامنی یک حکومت مستبد و قدرتمند به آسانی مورد پذیرش مردم واقع میشد. حتی بسیاری از بنیانگذاران جنبش ضد استبدادی به این نتیجه رسیده بودند که تنها یک دیکتاتور میتواند آرامش را به ایران بازگرداند.[4] بدین ترتیب بخاطر وضع نامساعد اقتصادی و فقدان امنیت، مردم ایران پس از سالهای تلاش برای از میان بردن استبداد دوباره به آن تن دادند.
3. عامل مهم دیگر بر سر راه مشروطه که مانع از موفقیت و پیروزی نهائی آن شد، منازعات فکری، سیاسی و عقیدتی بود . به طور کلی سه جریان فکری[5] در انقلاب شرکت داشته و آن را بوجود آوردند، و از این سه جریان نقش یک جریان، که مذهبی بود حائز اهمیت دو چندان میباشد و دو جریان دیگر که غیر مذهبی بودند، با هم دچار اختلاف و نزاع شدند. مشروطه انقلابی نبود که بر خواست و اندیشهی یک طبقه یا نیروی اجتماعی خاص استوار باشد، بلکه گروهها و نیروهای اجتماعی متعددی آن را بوجود آوردند. عنوان مشروطه نیز ابتدا اندیشه و خواستههایی مبهم بود که هر کس آن را به رأی خود تفسیر میکرد. بعد از پیروزی مسلماً همه این خواستههای متفاوت نمیتوانست، به اجرا درآید و لذا درگیریها و اختلافات برای به کرسی نشاندن رأی خود و حذف رقیبان آغاز شد.[6] در چنین وضعیتی بدلیل فقدان فرهنگ گفتگو و همچنین حاکمیت طولانی استبداد در ایران، این اختلافات به جای آنکه با بحث و گفتگو خاتمه پذیرد به درگیریهای فیزیکی، رواج تهمت و افترا و سرانجام ترور و خشونت ختم گردید، جناحهای مختلف در عصر مشروطه هر کدام هدف و مقصد خاصی دنبال میکردند و نقطه اشتراک آنها تنها در نفی وضع موجود بود. اختلافات وسیع، ائتلاف آنها را شکننده کرد و باعث فرو پاشی آن گردید، هنوز چندی از مشروطه نگذشته بود که امیدهای اولیه بر باد رفت. آن خوشبینیهای پیشین از میان رفت و در نهایت ناامنی همه جا را گرفت، از این نکته نباید غافل شد که ترکیب سیاسی و اجتماعی جریانهایی که پس از فتح تهران در پایتخت به قدرت رسیدند از لحاظ تفکر و اندیشه با مشروطهخواهان اولیه تفاوتهایی داشتند به ویژه که عمده این افراد ابتدا از طرفداران پر و پا قرص استبداد بودند. در این رابطه که مشروطه را علما برپا کردند و دیگران از آن به نفع خود سود جستند امام(ره) میفرمایند: «مشروطه را علما بپا کردند و دیگران آمدند، مشروطه را همان استبداد غلیظتر با اسم مشروطه، یک اسم بی مسمایی بود و گفته میشد که ما مجلس داریم و مشروطه داریم و مشروطهخواه هستیم لیکن استبداد به تمام معنای خودش حکومت میکرد».[7]
ب) عوامل خارجی:
1. وابستگی و دلخوشی بعضی از رهبران مشروطه به دول خارجی بخصوص انگلستان: خوشبینی تعدادی از رهبران مشروطه به انگلیس آنان را در تهران و سایر شهرها به سفارت و کنسولگریها کشاند، این امر زمینه دخالت کشورهای بیگانه خصوصاً انگلستان را در جریان مشروطه فراهم آورد. از اینرو هرگاه مشروطهطلبی به منافع استعماری این کشورها لطمهای وارد میکرد انحرافات محسوس و غیرمحسوسی را در مشروطهخواهی ملت ایران ایجاد مینمودند مشکلات و موانعی که در نتیجه عملکرد این قدرتها در ایران در مقابل مشروطه قرار گرفت، آنقدر جدی و سرنوشت ساز بود که حتی میتوان ادعا نمود، نقش عامل خارجی در ناکامی مشروطه به مراتب بیشتر و سرنوشتسازتر از عامل داخلی بود.[8]
2. از دیگر عوامل خارجی انحراف مشروطه مخالفت سرسختانه روسیه با مشروطه میباشد: دولت روسیه در جریان استبداد صغیر و به توپ بستن مجلس دخالت داشت، لیاخوف فرمانده روسی قزاقها جز به امر دولت متبوعش نمیتوانست چنین کار مهمی را انجام دهد. حضور نیروی نظامی روسها در شمال و اشغال چند شهر بزرگ و جنایتهای بیشماری که توسط آنها انجام گرفت، از عوامل اصلی شکست مشروطه تلقی میشود. البته تأثیر حضور انگلیسها در جنوب کمتر از آن نبود.
3. حضور غرب زدگان در صفوف مشروطه خواهان که از سوی دولتهای روس و انگلیس حمایت جدی داشتند و در بین مردم نیز اختلاف افکنی می کردند.
با بررسی عوامل متعدد شکست انقلاب مشروطه و تبدیل آن به استبداد میتوان به این نتیجه رسید که یک عامل نمیتواند به تنهایی در این قضیه دخیل باشد، این انحراف در پی دست به دست دادن عوامل داخلی و خارجی بوجود آمد و در نهایت مشروطه را تبدیل به استبدادی بدتر از استبداد قبل از مشروطه کرد؛ اما باید اذعان کرد برخی از عوامل نقش بیشتری در این جریان داشته و زمینهساز علل دیگری هم شد و در این رابطه نقش و عامل اختلاف و درگیری بین مشروطهطلبان که از گروههای مختلفی تشکیل شده بودند، حائز اهمیت است؛ چرا که رهبران مشروطه با این اختلاف یکپارچگی و وحدت خودشان را از دست دادند و تفرقه باعث شکست هر چه سریعتر آنها شد. البته این اختلاف و دعوا همچنین باعث شد که انقلاب از اهداف، خود فاصله بگیرد و به آرمانهای اصلی نرسد. لذا از این اختلاف و چنددستگی، مخالفین مشروطه حداکثر استفاده را بردند و با وجود عوامل دیگر از قبیل نبود امنیت در داخل مشکلات اقتصادی و ... استبداد دوباره روی کار آمد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. ایران بین دو انقلاب، نویسنده:براوند آبراهامیان، ترجمه ابراهیم فتاحی.
2. ایران در دوره سلطنت قاجار نویسنده:علی اصغر شمیم.
3. تاریخ مشروطه، نویسنده:مهدی ملک زاده.
پاورقی ها:
[1]. زیباکلام، صادق، سنت و مدرنیته، انتشارات روزنه، ص 454.
[2]. همان،ص 455.
[3]. همان،ص 457.
[4]. جمعی از نویسندگان، انقلاب اسلامی و چرایی و چگونگی رخداد آن، نشر معارف، ص 50.
[5]. زیباکلام، صادق، سنت و مدرنیته، انتشارات روزنه، ص 459.
[6]. جمعی ازنویسندگان، انقلاب اسلامی چرایی و چگونگی رخ داد آن، نشر معارف، ص 49.
[7]. جعفریان، رسول، بررسی و تحقق در جنبش مشروطه، انتشارات طوس، ص 323.
[8]. زیباکلام، صادق، سنت و مدرنیته، انتشارات روزنه، ص 499.
جنبش مشروطه که در تاریخ 1285 هـ . ش به امضای مظفرالدین شاه رسید حاصل تحولات اجتماعی عمیق بود که طی قرن 19 م در ایران و جهان به وقوع پیوست . در این قرن مردمی که قرنها زیر یوغ استبداد و ظلم زندگی می کردند از اوضاع جهان آگاهی یافتند. لذا با رهبری علما و دانشمندان و حمایت مردم ، انقلاب مشروطه که یک انقلاب ضد استبدادی و ضد ظلم بود، محقق شد؛ ولی متأسفانه علل و عواملی باعث شد که این انقلاب بعد از مدتی کوتاه از آرمانهای مورد نظر منحرف شده به شکست انجامید و حکومت استبدادی دیگری جایگزین آن شد که پیامدهای منفی فراوانی برای مردم ایران داشت .
عوامل انحراف و تبدیل مشروطه به استبداد را می توان در دو بخش بررسی کرد : الف) عوامل داخلی ب) عوامل خارجی.
هر یک از این عوامل از علتهای متعددی تشکیل می شوند که به طور اختصار به هر یک، از آنها پرداخته میشود.
الف) داخلی:
1. از جمله عوامل داخلی که از همان ابتدا بزرگترین مانع بر سر راه نیل به آرمانهای مشروطه بود به سلطنت رسیدن محمد علی شاه بود.[1] به همان میزان که شخصیت معتدل، آرام و سلیمالنفس مظفرالدین شاه به سود پیشبرد آسان مشروطه بود، یکدندگی، خشنونت، اصرار بر اعمال مطلق قدرت ، بیپروایی از به کار بستن خشونت علیه مخالفین و قلع و قمع بیمحابای آنان، به همراه تهور و بیباکی محمدعلی شاه بزرگترین سد راه به ثمر رسیدن نهال مشروطه شد. پادشاه مستبد و مقتدر جدید هیچ درنگی در نشان دادن مخالفت جدی خود با مشروطه نکرد و در نهایت با به توپ بستن مجلس و حبس و تبعید و اعدام سران مشروطهخواه در باغشاه عملاً مشروطه را برچید.[2]
2. از عوامل داخلی دیگر می توان به وضع نابسامان اقتصادی[3] ایران بعد از انقلاب مشروطه اشاره کرد؛ زیرا بعد از انقلاب مشروطه ایران خصوصاً در سالهای جنگ جهانی اول دچار بحران شدید اقتصادی گردید. بسیاری از مردم از گرسنگی، بیماری و جنگ جان باختند. اوضاع چنان آشفته شد که مردم آرزو میکردند وضعیت پیش از نهضت به جامعه بازگردد. در این ناامنی یک حکومت مستبد و قدرتمند به آسانی مورد پذیرش مردم واقع میشد. حتی بسیاری از بنیانگذاران جنبش ضد استبدادی به این نتیجه رسیده بودند که تنها یک دیکتاتور میتواند آرامش را به ایران بازگرداند.[4] بدین ترتیب بخاطر وضع نامساعد اقتصادی و فقدان امنیت، مردم ایران پس از سالهای تلاش برای از میان بردن استبداد دوباره به آن تن دادند.
3. عامل مهم دیگر بر سر راه مشروطه که مانع از موفقیت و پیروزی نهائی آن شد، منازعات فکری، سیاسی و عقیدتی بود . به طور کلی سه جریان فکری[5] در انقلاب شرکت داشته و آن را بوجود آوردند، و از این سه جریان نقش یک جریان، که مذهبی بود حائز اهمیت دو چندان میباشد و دو جریان دیگر که غیر مذهبی بودند، با هم دچار اختلاف و نزاع شدند. مشروطه انقلابی نبود که بر خواست و اندیشهی یک طبقه یا نیروی اجتماعی خاص استوار باشد، بلکه گروهها و نیروهای اجتماعی متعددی آن را بوجود آوردند. عنوان مشروطه نیز ابتدا اندیشه و خواستههایی مبهم بود که هر کس آن را به رأی خود تفسیر میکرد. بعد از پیروزی مسلماً همه این خواستههای متفاوت نمیتوانست، به اجرا درآید و لذا درگیریها و اختلافات برای به کرسی نشاندن رأی خود و حذف رقیبان آغاز شد.[6] در چنین وضعیتی بدلیل فقدان فرهنگ گفتگو و همچنین حاکمیت طولانی استبداد در ایران، این اختلافات به جای آنکه با بحث و گفتگو خاتمه پذیرد به درگیریهای فیزیکی، رواج تهمت و افترا و سرانجام ترور و خشونت ختم گردید، جناحهای مختلف در عصر مشروطه هر کدام هدف و مقصد خاصی دنبال میکردند و نقطه اشتراک آنها تنها در نفی وضع موجود بود. اختلافات وسیع، ائتلاف آنها را شکننده کرد و باعث فرو پاشی آن گردید، هنوز چندی از مشروطه نگذشته بود که امیدهای اولیه بر باد رفت. آن خوشبینیهای پیشین از میان رفت و در نهایت ناامنی همه جا را گرفت، از این نکته نباید غافل شد که ترکیب سیاسی و اجتماعی جریانهایی که پس از فتح تهران در پایتخت به قدرت رسیدند از لحاظ تفکر و اندیشه با مشروطهخواهان اولیه تفاوتهایی داشتند به ویژه که عمده این افراد ابتدا از طرفداران پر و پا قرص استبداد بودند. در این رابطه که مشروطه را علما برپا کردند و دیگران از آن به نفع خود سود جستند امام(ره) میفرمایند: «مشروطه را علما بپا کردند و دیگران آمدند، مشروطه را همان استبداد غلیظتر با اسم مشروطه، یک اسم بی مسمایی بود و گفته میشد که ما مجلس داریم و مشروطه داریم و مشروطهخواه هستیم لیکن استبداد به تمام معنای خودش حکومت میکرد».[7]
ب) عوامل خارجی:
1. وابستگی و دلخوشی بعضی از رهبران مشروطه به دول خارجی بخصوص انگلستان: خوشبینی تعدادی از رهبران مشروطه به انگلیس آنان را در تهران و سایر شهرها به سفارت و کنسولگریها کشاند، این امر زمینه دخالت کشورهای بیگانه خصوصاً انگلستان را در جریان مشروطه فراهم آورد. از اینرو هرگاه مشروطهطلبی به منافع استعماری این کشورها لطمهای وارد میکرد انحرافات محسوس و غیرمحسوسی را در مشروطهخواهی ملت ایران ایجاد مینمودند مشکلات و موانعی که در نتیجه عملکرد این قدرتها در ایران در مقابل مشروطه قرار گرفت، آنقدر جدی و سرنوشت ساز بود که حتی میتوان ادعا نمود، نقش عامل خارجی در ناکامی مشروطه به مراتب بیشتر و سرنوشتسازتر از عامل داخلی بود.[8]
2. از دیگر عوامل خارجی انحراف مشروطه مخالفت سرسختانه روسیه با مشروطه میباشد: دولت روسیه در جریان استبداد صغیر و به توپ بستن مجلس دخالت داشت، لیاخوف فرمانده روسی قزاقها جز به امر دولت متبوعش نمیتوانست چنین کار مهمی را انجام دهد. حضور نیروی نظامی روسها در شمال و اشغال چند شهر بزرگ و جنایتهای بیشماری که توسط آنها انجام گرفت، از عوامل اصلی شکست مشروطه تلقی میشود. البته تأثیر حضور انگلیسها در جنوب کمتر از آن نبود.
3. حضور غرب زدگان در صفوف مشروطه خواهان که از سوی دولتهای روس و انگلیس حمایت جدی داشتند و در بین مردم نیز اختلاف افکنی می کردند.
با بررسی عوامل متعدد شکست انقلاب مشروطه و تبدیل آن به استبداد میتوان به این نتیجه رسید که یک عامل نمیتواند به تنهایی در این قضیه دخیل باشد، این انحراف در پی دست به دست دادن عوامل داخلی و خارجی بوجود آمد و در نهایت مشروطه را تبدیل به استبدادی بدتر از استبداد قبل از مشروطه کرد؛ اما باید اذعان کرد برخی از عوامل نقش بیشتری در این جریان داشته و زمینهساز علل دیگری هم شد و در این رابطه نقش و عامل اختلاف و درگیری بین مشروطهطلبان که از گروههای مختلفی تشکیل شده بودند، حائز اهمیت است؛ چرا که رهبران مشروطه با این اختلاف یکپارچگی و وحدت خودشان را از دست دادند و تفرقه باعث شکست هر چه سریعتر آنها شد. البته این اختلاف و دعوا همچنین باعث شد که انقلاب از اهداف، خود فاصله بگیرد و به آرمانهای اصلی نرسد. لذا از این اختلاف و چنددستگی، مخالفین مشروطه حداکثر استفاده را بردند و با وجود عوامل دیگر از قبیل نبود امنیت در داخل مشکلات اقتصادی و ... استبداد دوباره روی کار آمد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. ایران بین دو انقلاب، نویسنده:براوند آبراهامیان، ترجمه ابراهیم فتاحی.
2. ایران در دوره سلطنت قاجار نویسنده:علی اصغر شمیم.
3. تاریخ مشروطه، نویسنده:مهدی ملک زاده.
پاورقی ها:
[1]. زیباکلام، صادق، سنت و مدرنیته، انتشارات روزنه، ص 454.
[2]. همان،ص 455.
[3]. همان،ص 457.
[4]. جمعی از نویسندگان، انقلاب اسلامی و چرایی و چگونگی رخداد آن، نشر معارف، ص 50.
[5]. زیباکلام، صادق، سنت و مدرنیته، انتشارات روزنه، ص 459.
[6]. جمعی ازنویسندگان، انقلاب اسلامی چرایی و چگونگی رخ داد آن، نشر معارف، ص 49.
[7]. جعفریان، رسول، بررسی و تحقق در جنبش مشروطه، انتشارات طوس، ص 323.
[8]. زیباکلام، صادق، سنت و مدرنیته، انتشارات روزنه، ص 499.