پرسش :
انقلاب اسلامی در گشودن راه برای احیای تمدن اسلامی چه نقشی داشته و در آینده چه نقشی میتواند داشته باشد؟
پاسخ :
پیش از بررسی نقش انقلاب اسلامی در احیاء تفکر دینی و نجات تمدن اسلامی از انحطاط ، مروری اجمالی بر تاریخ معاصر خالی از فایده نخواهد بود. اجمالاً میدانیم که در دو قرن گذشته با توسعة قدرتِ اقتصادی و صنعتی اروپا و گسترش مرزهای دولت های اروپایی با تهاجم به سمت شرق، مرزهای جهان اسلام مورد تاخت و تاز قرار گرفت به دنبال این وضعیت جهان اسلام بخشهای وسیعی از قلمرو خود را در اروپای مرکزی از دست داد و بخشهای مهمی نیز از آن در آفریقا و آسیا تحت استعمار مستقیم و یا غیرمستقیم قرار گرفتند. پیشروی و دستاندازی اروپا جنبههای مختلف سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی را در برمیگرفت آثار منحط فرهنگی غرب گاه به صورت آگاهانه و با طرحهایی از پیش اندیشیده شده به کشورهای اسلامی صادر میشدند و گاه اندیشهای نامأنوس و در تضاد با فرهنگ و آموزههای دینی به کشورهای اسلامی گسیل میگشت. این وضعیت بستری مناسب در انحطاط فرهنگ اسلامی و تضعیف و عقبماندگی مسلمانان برجای نهاد و در این میان مصلحان و احیاگران چندی با درک و بینشی آگاهانه عامل عقبماندگی و انحطاط تمدن اسلام و مسلمین را در این سلطة استعماری و رویگردانی از تمدن اصیل دینی جستجو میکردند. انقلاب اسلامی ایران به رهبری بزرگترین مصلح و احیاگر دینی معاصر با اتکاء به تمدن غنی اسلامی موفق گردید این تمدن را که بر اثر دشمنیها، غفلتها و جهالتها در ورطه و سراشیبی سقوط و تحریف قرار گرفته بود نجات بخشیده و عزت و افتخاری بزرگ برای اسلام و مسلمین به ارمغان آورد.
نقش انقلاب در احیاء تمدن اسلامی
بدون تردید یکی از علل عقبماندگی جهان اسلام را باید در دوری از اسلام اصیل و تحریف آن جستجو کرد. تأکیدهای مکرر حضرت امام (ره) بر قرائتهای نادرست از اسلام و اصرار ایشان در بکارگیری اصطلاحاتی چون اسلام آمریکایی، اسلام شاهنشاهی، اسلام مقدس نماهای متحجر و اسلام سرمایهداران و مرفهین بیدرد، در برابر اسلام اصیل مستضعفان و محرومان و اسلام ناب محمدی ـ صلّی الله علیه و آله ـ[1] حاکی از این واقعیت بود که تمدن اسلامی در دورههای معاصر و پیش از آن دچار تحریفها و سوء برداشتهای نادرستی گردیده بود که ادامة آن وضعیت دوری هر چه بیشتر از اسلام اصیل را در پی داشته و عواقب جبرانناپذیری را رقم میزد. ایشان علل عقبماندگی جوامع اسلامی را در از دست دادن روحیههای اصیل دینی همچون روحیة شهادتطلبی و ظلمستیزی جستجو میکردند.[2] بدیهی است انقلاب اسلامی با پشتوانة قوی دینی و برخورداری از روحیة شهادتطلبی، ایستادگی در برابر ظلم و نجات از سلطة استعماری ظالمان و دست نشاندگان آنان را مهمترین هدف خود قرار داد و موفق گردید تأثیرات عمیقی در بیداری مسلمانان تحت سلطة جهان برجای گذارد و بر اهمیت نقش دین در میان تودههای اجتماعی و پیشبرد اهداف آنان تأکید ورزد. نقش و جایگاه دین در روابط اجتماعی تا پیش از انقلاب اسلامی به گونهای بود که در میان متفکران و نظریهپردازان غربی یک اتفاق نظر عمومی مبنی بر تصور امحای مطلق و تدریجی دین از سراسر جهان را به وجود آورده بود.
مراجعه به آثار ماکس وبر، دورکهایم و سایر جامعهشناسان که به جامعهشناسی دینی پرداختهاند ثابت میکند که علیرغم وجود اختلافات و نگرشهای متفاوت در میان آنها، اما همگی بر سر یک مسئله وحدت نظر داشتند و آن اینکه دین به تدریج در حال افول است. تصور اساسی آنان بر این پیش فرض استوار بود که پیشرفت عقلانیت و توسعه و ترقی به معنای متداول در غرب به بیرغبتی به دین و دوری از ارزشهای دینی منتهی خواهد شد و عجیب آنکه تمام شواهد و قرائن موجود تا پیش از انقلاب اسلامی در ایران بر این ایده دینزدایی تدریجی صحّه مینهادند و حتی بسیاری از دولتها در جوامع اسلامی نیز عملاً این سیاست را دنبال میکردند. حرکت آتاتورک در ترکیه و رضاخان و محمدرضا در داخل ایران نمونهای از این واقعیت بود و این در حالی است که بسیاری از نظریهپردازان جهان بر وجود بُعد سیاسی ـ اجتماعی قوی در دین اسلام تأکید داشتهاند.[3] ظهور انقلاب اسلامی در ایران نه تنها سدی در برابر روند حرکت دینزدایی سردمداران و دستنشاندگان جوامع اسلامی ایجاد کرد بلکه بر ادیان جهانی دیگر نیز تأثیر گذار بود. در چنین وضعیتی انقلاب اسلامی با به چالش خواندن تئوریهای موجود بر اهمیت نقش اخلاق و معنویت در زندگی اجتماعی انسان تأکید ورزید. تا پیش از انقلاب فرهنگ وارداتی حاکم بر این سرزمین وضعیت را به گونهای ساخته بود که مردم احساس میکردند چنانچه خود را با یک نظام ارزشی خاص آن فرهنگ وارداتی تطبیق ندهند در جامعه مورد تمسخر و استهزاء قرار خواهند گرفت. نوع پوشش، طرز گفتار، وضع ظاهری، حرکات و رفتارهای اجتماعی، تحت تأثیر نوعی نظام ارزشی بود که دائماً از سوی رژیم سابق تبلیغ میشد و هر کس که غیر آن رفتار میکرد عقب مانده و غیرعادی تلقی میشد. فرهنگ و آموزههای دینی تا حدی مورد بیمهری قرار گرفته بود که اگر کسی در دانشگاهها، مجامع عمومی، ادارات و محافل مختلف به ایدهها و رفتارهای اسلامی تظاهر میکرد بیفرهنگ و متحجر خطاب میگردید و لذا هر چند بسیاری از مردم پایبند به اعتقادات اسلامی و مذهبی خویش بودند امّا جرأت اظهار آن را نداشتند و از آنجا که تظاهر به جلوههای دینی در سطح جامعه چندان رونقی نداشت مردم نیز از قدرت عظیم این فرهنگ دینی فراگیر در جامعه غافل بودند.
یکی از هنرهای بزرگ بنیانگذار جمهوری اسلامی شناخت قدرت عظیم این فرهنگ فراگیر و استفاده بهینه از آن بود. فراموش نمیکنیم که در میان آن راهپیمائیهای بزرگ سالهای نخست انقلاب، مردم بر اثر ظهور و تجلی این فرهنگ دینی همچون برپایی نمازهای جماعت بر سر چهارراهها و خیابانها دچار چه شور و شعفی میشدند ، در حقیقت میدیدند به فضای جدیدی قدم نهادهاند که در آن دلیلی وجود ندارد آنچه را که هستند و به آن اعتقاد دارند در صحنههای رسمی و عمومی انکار کنند. تغییر لباسها، قیافهها و رفتارها و حتی واژههایی که مردم این سرزمین به کار میبردند به دلیل همین اتفاق عظیم و عزتی بود که این انقلاب به مسلمانان بخشید.
چشمانداز آینده
دنیای معاصر پس از تجربه دو دوره قرون وسطی و عصر جدید، هم اکنون در سالهای آغازین هزاره سوم قرار دارد. ظهور انقلاب اسلامی ایران با برهم زدن بسیاری از معادلات سیاسی، اجتماعی و فرهنگیِ نظریهپردازان اجتماعی، پرچمدار حرکتی گردید که تحولات گسترده آینده را رهبری نماید. گسترة این تحولات به حدی است که بسیاری از نظریهپردازان تحت تأثیر این انقلاب با تجدیدنظر در معادلات قبلی خود قرن آینده را قرن توسعه دین و معنویت نام نهادهاند. به گفته «آندره مالرو» قرن آینده یا نخواهد بود و یا مذهبی خواهد بود.[4] و این نکته مهمی است که بر نقش این انقلاب در ایجاد تحولات و تغییر دیدگاههای فوق تأکید ورزیده و آینده روشنی را برای شکوفایی هر چه بیشتر تمدن اسلامی ترسیم خواهد نمود. انشاءالله.
پاورقی ها:
[1] . ر. ک: اسلام ناب در کلام و پیام امام خمینی (ره) ، تبیان پنجم، مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام، 1374، ص 38 به بعد.
[2] . صحیفة نور، ج 8، صص 94 ـ 95.
[3] . آنتونی گیدنز، جامعهشناسی، منوچهر صبوری، نشر نی، 1381، ص 516.
[4] . نعمت الله باوند، درآمدی بر نظریة انقلاب اسلامی، انتشارات مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشة معاصر، 1378، ص 85.
پیش از بررسی نقش انقلاب اسلامی در احیاء تفکر دینی و نجات تمدن اسلامی از انحطاط ، مروری اجمالی بر تاریخ معاصر خالی از فایده نخواهد بود. اجمالاً میدانیم که در دو قرن گذشته با توسعة قدرتِ اقتصادی و صنعتی اروپا و گسترش مرزهای دولت های اروپایی با تهاجم به سمت شرق، مرزهای جهان اسلام مورد تاخت و تاز قرار گرفت به دنبال این وضعیت جهان اسلام بخشهای وسیعی از قلمرو خود را در اروپای مرکزی از دست داد و بخشهای مهمی نیز از آن در آفریقا و آسیا تحت استعمار مستقیم و یا غیرمستقیم قرار گرفتند. پیشروی و دستاندازی اروپا جنبههای مختلف سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی را در برمیگرفت آثار منحط فرهنگی غرب گاه به صورت آگاهانه و با طرحهایی از پیش اندیشیده شده به کشورهای اسلامی صادر میشدند و گاه اندیشهای نامأنوس و در تضاد با فرهنگ و آموزههای دینی به کشورهای اسلامی گسیل میگشت. این وضعیت بستری مناسب در انحطاط فرهنگ اسلامی و تضعیف و عقبماندگی مسلمانان برجای نهاد و در این میان مصلحان و احیاگران چندی با درک و بینشی آگاهانه عامل عقبماندگی و انحطاط تمدن اسلام و مسلمین را در این سلطة استعماری و رویگردانی از تمدن اصیل دینی جستجو میکردند. انقلاب اسلامی ایران به رهبری بزرگترین مصلح و احیاگر دینی معاصر با اتکاء به تمدن غنی اسلامی موفق گردید این تمدن را که بر اثر دشمنیها، غفلتها و جهالتها در ورطه و سراشیبی سقوط و تحریف قرار گرفته بود نجات بخشیده و عزت و افتخاری بزرگ برای اسلام و مسلمین به ارمغان آورد.
نقش انقلاب در احیاء تمدن اسلامی
بدون تردید یکی از علل عقبماندگی جهان اسلام را باید در دوری از اسلام اصیل و تحریف آن جستجو کرد. تأکیدهای مکرر حضرت امام (ره) بر قرائتهای نادرست از اسلام و اصرار ایشان در بکارگیری اصطلاحاتی چون اسلام آمریکایی، اسلام شاهنشاهی، اسلام مقدس نماهای متحجر و اسلام سرمایهداران و مرفهین بیدرد، در برابر اسلام اصیل مستضعفان و محرومان و اسلام ناب محمدی ـ صلّی الله علیه و آله ـ[1] حاکی از این واقعیت بود که تمدن اسلامی در دورههای معاصر و پیش از آن دچار تحریفها و سوء برداشتهای نادرستی گردیده بود که ادامة آن وضعیت دوری هر چه بیشتر از اسلام اصیل را در پی داشته و عواقب جبرانناپذیری را رقم میزد. ایشان علل عقبماندگی جوامع اسلامی را در از دست دادن روحیههای اصیل دینی همچون روحیة شهادتطلبی و ظلمستیزی جستجو میکردند.[2] بدیهی است انقلاب اسلامی با پشتوانة قوی دینی و برخورداری از روحیة شهادتطلبی، ایستادگی در برابر ظلم و نجات از سلطة استعماری ظالمان و دست نشاندگان آنان را مهمترین هدف خود قرار داد و موفق گردید تأثیرات عمیقی در بیداری مسلمانان تحت سلطة جهان برجای گذارد و بر اهمیت نقش دین در میان تودههای اجتماعی و پیشبرد اهداف آنان تأکید ورزد. نقش و جایگاه دین در روابط اجتماعی تا پیش از انقلاب اسلامی به گونهای بود که در میان متفکران و نظریهپردازان غربی یک اتفاق نظر عمومی مبنی بر تصور امحای مطلق و تدریجی دین از سراسر جهان را به وجود آورده بود.
مراجعه به آثار ماکس وبر، دورکهایم و سایر جامعهشناسان که به جامعهشناسی دینی پرداختهاند ثابت میکند که علیرغم وجود اختلافات و نگرشهای متفاوت در میان آنها، اما همگی بر سر یک مسئله وحدت نظر داشتند و آن اینکه دین به تدریج در حال افول است. تصور اساسی آنان بر این پیش فرض استوار بود که پیشرفت عقلانیت و توسعه و ترقی به معنای متداول در غرب به بیرغبتی به دین و دوری از ارزشهای دینی منتهی خواهد شد و عجیب آنکه تمام شواهد و قرائن موجود تا پیش از انقلاب اسلامی در ایران بر این ایده دینزدایی تدریجی صحّه مینهادند و حتی بسیاری از دولتها در جوامع اسلامی نیز عملاً این سیاست را دنبال میکردند. حرکت آتاتورک در ترکیه و رضاخان و محمدرضا در داخل ایران نمونهای از این واقعیت بود و این در حالی است که بسیاری از نظریهپردازان جهان بر وجود بُعد سیاسی ـ اجتماعی قوی در دین اسلام تأکید داشتهاند.[3] ظهور انقلاب اسلامی در ایران نه تنها سدی در برابر روند حرکت دینزدایی سردمداران و دستنشاندگان جوامع اسلامی ایجاد کرد بلکه بر ادیان جهانی دیگر نیز تأثیر گذار بود. در چنین وضعیتی انقلاب اسلامی با به چالش خواندن تئوریهای موجود بر اهمیت نقش اخلاق و معنویت در زندگی اجتماعی انسان تأکید ورزید. تا پیش از انقلاب فرهنگ وارداتی حاکم بر این سرزمین وضعیت را به گونهای ساخته بود که مردم احساس میکردند چنانچه خود را با یک نظام ارزشی خاص آن فرهنگ وارداتی تطبیق ندهند در جامعه مورد تمسخر و استهزاء قرار خواهند گرفت. نوع پوشش، طرز گفتار، وضع ظاهری، حرکات و رفتارهای اجتماعی، تحت تأثیر نوعی نظام ارزشی بود که دائماً از سوی رژیم سابق تبلیغ میشد و هر کس که غیر آن رفتار میکرد عقب مانده و غیرعادی تلقی میشد. فرهنگ و آموزههای دینی تا حدی مورد بیمهری قرار گرفته بود که اگر کسی در دانشگاهها، مجامع عمومی، ادارات و محافل مختلف به ایدهها و رفتارهای اسلامی تظاهر میکرد بیفرهنگ و متحجر خطاب میگردید و لذا هر چند بسیاری از مردم پایبند به اعتقادات اسلامی و مذهبی خویش بودند امّا جرأت اظهار آن را نداشتند و از آنجا که تظاهر به جلوههای دینی در سطح جامعه چندان رونقی نداشت مردم نیز از قدرت عظیم این فرهنگ دینی فراگیر در جامعه غافل بودند.
یکی از هنرهای بزرگ بنیانگذار جمهوری اسلامی شناخت قدرت عظیم این فرهنگ فراگیر و استفاده بهینه از آن بود. فراموش نمیکنیم که در میان آن راهپیمائیهای بزرگ سالهای نخست انقلاب، مردم بر اثر ظهور و تجلی این فرهنگ دینی همچون برپایی نمازهای جماعت بر سر چهارراهها و خیابانها دچار چه شور و شعفی میشدند ، در حقیقت میدیدند به فضای جدیدی قدم نهادهاند که در آن دلیلی وجود ندارد آنچه را که هستند و به آن اعتقاد دارند در صحنههای رسمی و عمومی انکار کنند. تغییر لباسها، قیافهها و رفتارها و حتی واژههایی که مردم این سرزمین به کار میبردند به دلیل همین اتفاق عظیم و عزتی بود که این انقلاب به مسلمانان بخشید.
چشمانداز آینده
دنیای معاصر پس از تجربه دو دوره قرون وسطی و عصر جدید، هم اکنون در سالهای آغازین هزاره سوم قرار دارد. ظهور انقلاب اسلامی ایران با برهم زدن بسیاری از معادلات سیاسی، اجتماعی و فرهنگیِ نظریهپردازان اجتماعی، پرچمدار حرکتی گردید که تحولات گسترده آینده را رهبری نماید. گسترة این تحولات به حدی است که بسیاری از نظریهپردازان تحت تأثیر این انقلاب با تجدیدنظر در معادلات قبلی خود قرن آینده را قرن توسعه دین و معنویت نام نهادهاند. به گفته «آندره مالرو» قرن آینده یا نخواهد بود و یا مذهبی خواهد بود.[4] و این نکته مهمی است که بر نقش این انقلاب در ایجاد تحولات و تغییر دیدگاههای فوق تأکید ورزیده و آینده روشنی را برای شکوفایی هر چه بیشتر تمدن اسلامی ترسیم خواهد نمود. انشاءالله.
پاورقی ها:
[1] . ر. ک: اسلام ناب در کلام و پیام امام خمینی (ره) ، تبیان پنجم، مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام، 1374، ص 38 به بعد.
[2] . صحیفة نور، ج 8، صص 94 ـ 95.
[3] . آنتونی گیدنز، جامعهشناسی، منوچهر صبوری، نشر نی، 1381، ص 516.
[4] . نعمت الله باوند، درآمدی بر نظریة انقلاب اسلامی، انتشارات مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشة معاصر، 1378، ص 85.