پرسش :
چگونه انقلاب اسلامی را پاس بداریم؟
پاسخ :
درتاریخ بسیاری از انقلابها دیده میشود که انقلابیون و مصلحین گامهای اولیه را با موفقیت بر میدارند و رژیم سیاسی ظالم حاکم را بر انداخته و وضع موجود را که موافق خواست آنها نیست بر هم میزنند ولی در تحقق اهداف انقلاب و بنای جامعه مطلوب ناکام میمانند نمونه اش انقلاب مشروطیت است که حرکتی وسیع و مردمی بود و خونهای زیادی در راهش نثار شد اما با گذشت کمتر از چهارده سال از فرمان مشروطیت شاهد کودتای 1299 و پایه گذاری دیکتاتوری رضا خانی و روی کار آمدن غربزدهها میباشیم.در ناکامی آن انقلاب دو عـامل درونی و بیرونی نقش داشت . چه باید کرد که آن سرنوشت برای انقلاب اسلامی نوشته نشود؟
پیش از پرداختن به اصل موضوع تذکر این مطلب نیز لازم است آفات انقلاب را میتوان به دو دسته کلی: طبیعی و انسانی تقسیم نمود.
آفات طبیعی که دست بشر یا اصلا در آنها دخالتی ندارد و یا دخالت تام ندارد مثل:افزایش بیرویه جمعیت، توزیع نامناسب جمعیت مهاجرت بیرویه بیسوادی حوادث طبیعی همچون سیل، زلزله، خشکسالی و....موضوع این بحث را تشکیل نمی دهد.بلکه مراد ما از آسیب ها در این بحث آفتهای انسانی است که دستبشر در پیدایش آنها نقش دارد.
آسیب های درونی
1. تحریف ارزشها
حضرت امام (ره) در وصیت نامه خود، فراموش کردن اهداف فرهنگ قیام ملت و مکتب الهی اسلام، به انزوا کشاندن روحانیت، غرب زدگی و شرق زدگی و سلطه بیگانگان بر مقدرات مراکز تعلیم و تربیت را از آفات فرهنگی انقلاب معرفی مینماید. بطور مثال اندیشههای بیگانه ممکن است از طریق دشمنان یا دوستانی که مجذوب آرای دیگران شدهاند، نفوذ کنند. نمونه این گرایشها در جریانات قرون اولیه اسلامی دیده میشود.مثلا مجذوب شدگان به فلسفه یونانی و آداب و رسوم ایرانی و تصوف هندی، نظریات و اندیشههای را به عنوان خدمت و نه به قصد خیانت وارد اندیشههای اسلامی کردند[1].
بنابر این در مساله ورود و نفوذ اندیشههای بیگانه باید به زمینههای داخلی آن نیز توجه کرد.یکی از علل رواج مانویگری و مزدک گرایی، عدم اجرای عدالت از جانب حکومتها بود.
2. تجدد گرایی افراطی
در مقابل تمسک به اسلام ناب، تجدد گرایی افراطی - یا التقاط - و زهدگرایی منفی قرار دارد.تجدد گرایی افراطی تلفیق اسلام با اندیشههای غیر اسلامی برای زیبا جلوه دادن آن میباشد[2].
آنچه که مراحل پدیداری انقلاب و سپس گذار را به شدت از خود متأثر ساخته است، موضوع مدرنیته است.در اینجا نمیتوان در باب نسبت مدرنیته با انقلاب یا نسبت مدرنیته با دین، مطالب مشروحی گفت[3]
3. رواج سکولاریسم
برای انقلابی که بر اساس یگانه انگاری دین و سیاست پاگرفته و جوهره آن را برآمدن سیاست از دین تشکیل می دهد ترویج اندیشه سکولاریسم سمّ مهلکی است که به پایه های آن آسیب جدی و جبران ناپذیر وارد می سازد.
اگر حکومت دینی حکومتی است که از صدر تا ذیل آن بر اساس دین تعریف می شود بهترین راه مقابله با آن ارائه تفسیری از دین است که سیاست و اداره جامعه را در دست هر کس برتابد و دخالت دین در سازو کار های حکومت و جامعه را نیز نپذیرد، دین را امری فردی و آن جهانی بداند و جامعه را از قلمرو الزامات دینی خارج سازد.
4. جدایی حوزه و دانشگاه
در واقع یکی از کلیدیترین مسایل اجتماعی و فرهنگی در جامعه اسلامی ما حفظ و تقویت وحدت این دو نهاد است که جدایی آنها آفتی بزرگ به شمار میآید.
از مهمترین مراکز فرهنگی یک جامعه که میتواند محافظ و توسعه دهنده فرهنگ آن باشد، مدارس و دانشگاههای آن کشور است. زیرا نسل آینده ساز هر جامعه معمولاً از این مسیر پرورش مییابد.لذا در تهاجم فرهنگی به کشور ما نیز تلاش گستردهای از سوی بیگانگان و وابستگان آنها برای تغییر ارزشها و از خود بیگانگی صورت گرفته است که در پاسخ به آن موضوع اسلامی کردن دانشگاهها مطرح شد[4].
5. بوروکراسی مفرط و فساد اداری و اجتماعی
حضرت علی علیه السلام میفرماید: همانا فلسفه نابودی رژیمهای پیشین این بود که حق مردم را ندادند تا آن را به رشوه خریدند، و راه باطلشان بردند و آنان پیرو آن گشتند[5].
6. دنیا طلبی و اشتغال به زینتهای دنیوی بالاخص بین نیروهای انقلابی
اگر زندگی تجملی و روحیه تکاثر طلبی در میان عناصر انقلابی فزونی گیرد و نیروهای انقلابی روحیه خود را از دست دهند، داعیه دفاع از انقلاب و ارزشها تضعیف میشود.
ابن خلدون نیز در بحث فراز و فرود تمدنها به دورانهای زیر اشاره میکند: دوران ظفر، دوران قدرت، دوره تجمل و فراغت، دوره خرسندی و بالاخره دوره اسراف و تبذیر و انحطاط.در دوران آخر، عصبیت - همبستگی اجتماعی - از بین میرود و تن آسایی، تجمل و حاکمیت روابط فزونی میگیرد[6].
7. فرار مغزها
نداشتن برنامهای همه جانبه برای جلوگیری از مهاجرت تحصیل کردگان و متخصصان و مشخص نبودن مرزهای «تعهد» و «تخصص» باعث ظهور پدیده فرار مغزها به کشورهای دیگر جهان میشود.این امر از یک سو انقلاب را از توانایی های افراد محروم می کند و از سوی دیگر هر چه آمار این مهاجران بالاتر باشد سوژه و ابزاری در دست دشمنان برای جوسازی علیه انقلاب فراهم خواهد ساخت.
8. سوء مدیریت مدیران انقلاب
امام علی علیه السلام علل افول دولتها را چهار عامل میداند: تباه نمودن اصول اساسی، فریب کاری، مقدم داشتن فرومایگان و مؤخر داشتن فرزانگان[7].
عوامل فوق از ضعف یا سوء مدیریت مسئولان حکومتی ناشی میشود و به تضعیف مشروعیت(کارآمدی) دولت میانجامد.
9. نا تمام گذاشتن آرمانهای نهضت
به تعبیر استاد مطهری متأسفانه تاریخ نهضتهای اسلامی صد ساله اخیر، یک نقیصه در رهبری روحانیتشیعه را نشان میدهد و آن این که روحانیت نهضتهایی را که رهبری کرده تا مرحله پیروزی بر خصم ادامه نداده است[8].در مورد انقلاب اسلامی ایران هر چند وضعیت متفاوت است، ولی هنوز تمامی آرمانهای داخلی و خارجی انقلاب جامه عمل به خود نپوشیده است.تلاش در جهت تقویت و اجرای این آرمانها از طریق افزایش آگاهیهای عمومی و بسیج امکانات، به افزایش اقتدار و استحکام داخلی و نفوذ بین المللی انقلاب میانجامد.
10. ابهام طرحهای آینده انقلاب
انقلاب باید طرحهای روشن و خالی از ابهام و مورد قبول و تایید رهبران ارائه دهد تا جلوی ضایعات گرفته شود[9].تجربه نشان داده است که کلی گویی و روشن نبودن طرحهای آینده به تناقض در عمل منجر میشود و ضایعات اساسی به بار میآورد.
11. تفرقه واختلاف
امام علی علیه السلام راز تداوم انقلاب را دوری از تفرقه و تحکیم ارکان موّدت و محبت و ترغیب و توصیه نسبت به آن معرفی مینماید. مهمترین عامل تهدید کننده بالندگی یک ملت از دیدگاه آن حضرت عبارت است از: کاشتن بذر نفاق و کینه در سینه، پشت کردن به یکدیگر، ترک یاری هم نوعان و تبدیل الفت و محبت به پراکندگی و تفرقه[10] ، همین طور امام خمینی (ره) نیز پیوسته بر دوری از تفرقه و لزوم وحدت برای تداوم انقلاب تاکید داشتند.
اصولا وجود اختلاف سلیقه و عقیده امری طبیعی و انکارناپذیر است و همه افراد بشر با توجه به نوع آموزش، تربیتها، محیط زندگی خانوادگی و اجتماعی، روابط عاطفی و انسانی و برداشت های خود از مسائل و پدیدهها دارای دیدگاهها و نظرات خاص خود میباشند که لزوما با دیدگاههای دیگران یکسان نیست.
تجمع گروهها و دستجات فکری زمانی ایجاد میشود که در رابطه با یک سری برداشتها و نقطه نظرات اصولی توافق های کلی و عمومی وجود داشته و هدف مشترکی دنبال میشود.
عواملی که در تشدید اختلافات و تضعیف انقلابیون نقش اصلی و اساسی را داشته و در آینده هم چنانچه برطرف نشود، خواهند داشت بدین قرارند :
هر فرد یا گروهی تصور میکند که تنها و تنها بینش و طرز فکر و برداشت اوست که درست است و نجات انقلاب در تبعیت از آن بینش میباشد و لاغیر. آنچنان مطلق فکر میکند که راهی و مفری برای این نظریه که ممکن است احتمالاً او هم در اشتباه باشد، باز نمیگذارد و جالب توجه اینکه خط و بینش خود را دقیقاً مطابق با مکتب اسلام و خط ولایت فقیه میداند و متقابلاً جناح مقابل را منحرف و مخالف انقلاب و ولایت فقیه دانسته و فراهم کردن هر نوع امکانی برای تفوق آن جناح در حاکمیت را موجب انحراف و ضایع شدن انقلاب میداند.
از آنجا که خط فکری خود را به طور مطلق صواب و درست میداند برای حاکم شدن این خط از هر تلاش و کوششی فروگذار نمیکند و متقابلاً چون خط فکری جناح مقابل را منحرف و خطرناک میداند از هر تلاشی برای دور کردن آنها از قدرت باز نمیماند و در عمل ملاحظه شده که بسیاری از جناحبندی ها در مبارزه خود با جناح مخالف از جاده تقوی و صداقت و ثواب خارج شده و چون خود را حق پنداشتند و جناح مخالف را باطل میپندارند و در رسیدن خود به حاکمیت و طرد جناح مخالف اغلب از توسل به هر شیوه ممکن فروگذار نمیکند. بازار تهمت و افترا و برچسب زدن در چنین آشفته بازاری به شدت رواج مییابد.
همان طور که قبلاً متذکر گردیدیم نفس اختلاف غیر قابل انکار است و امری طبیعی و در عین حال میتواند زاینده پیشرفت و ترقی باشد، مشروط بر آنکه از آثار منفی و انحرافی آن اجتناب شود و این شرط زمانی تحقق خواهد یافت که انقلابیون مسلمان از جاده تقوی الهی خارج نشده و به نظرات رهبر و ولایت فقیه متعبدانه پایبند و وفادار باشند[11]
12. غفلت از پرورش نیروی انسانی برای ادامه انقلاب
انقلاب به مثابه موجودی زنده است که برای دوام خود نیاز به تغذیه دارد.ساختن نیروهای انقلابی و مؤمن از نسلهای جدید، از مهمترین عوامل تداوم انقلاب محسوب میشود.غفلت از انتقال آموزه های انقلاب به نسل های دوم به بعد انقلاب خطر گسست فرهنگی نسلی را به همراه خواهد داشت .وصول به این مقصود چندان راحت نیست که برخی مسئولان فرهنگی در وضعیت کنونی انقلاب پنداشته اند و عمل می کنند.به نظر می رسد هشدارهای رهبری انقلاب و ارشادات ایشان چندان از سوی برخی مسئولان فرهنگی جدی گرفته نمی شود و گرنه وضعیت فرهنگی جوانان ما باید بهتر از این می بود.
13. اعتدال گریزی و بی عدالتی اقتصادی
اهمیت مسائل اقتصادی در حدی بود که قانون اساسی یک فصل را (فصل چهارم) اختصاص به مسائل اقتصادی داده است.در مقدمه قانون اساسی نیز آمده است:
«در تحکیم بنیادهای اقتصادی، اصل،رفع نیازهای انسانی در جریان رشد و تکامل است نه همچون دیگر نظامهای اقتصادی تمرکز و تکاثر ثروت و سودجویی، زیرا که در مکاتب مادی اقتصاد خود هدف است و بدین جهت در مراحل رشد، اقتصاد عامل تخریب و فساد و تباهی میشود ولی در اسلام اقتصاد وسیله است و از وسیله انتظاری جز کارآیی بهتر در راه وصول به هدف نمیتوان داشت.» با این دیدگاه برنامه اقتصاد اسلامی فراهم کردن زمینه مناسب برای بروز خلاقیتهای متفاوت انسانی است و بدین جهت تامین امکانات مساوی و متناسب و ایجاد کار برای همه افراد و رفع نیازهای ضروری جهت استمرار حرکت تکاملی او بر عهده حکومت اسلامی است[12].
امیر المؤمنین علی علیه السلام یکی از علل سقوط و زوال حکومتها را تبذیر و هزینههای زیان بار اقتصادی معرفی مینماید[13].
روش اقتصادی وی بر اساس عدالت و حقیقت بود و جز به حق عمل نمیکرد.وی هیچ گونه تبعیض و امتیازی حتی برای خود و نزدیکان قائل نبود تا جایی که چون عقیل برادر وی تقاضای سه صاع - یک کیلو - گندم از بیت المال کرد، حضرت امتناع ورزید و آهنی گداخته به دست او نزدیک کرد و فرمود:
ای برادر در این مال چیزی جز آن چه به تو دادم حقی نداری، ولی صبر کن تا مالی از خودم برسد، آنگاه هر چه خواسته باشی به تو خواهم داد.
امام علی علیه السلام در پاسخ ایراد کسانی که رعایت مساوات در عطایای بیت المال را خلاف «سیاست» میدانستند، فرمود:
اگر این دارایی از خودم بود به طور یکسان در میان شما تقسیم میکردم تا چه رسد به این که این اموال از آن خداست.آگاه باشید که بخشیدن مال در غیر موردش تبذیر و اسراف است[14].
وقتی شریح قاضی خانهای گران به مبلغ 80 دینار خرید، حضرت او را احضار کرده و فرمود:
ای شریح، به زودی کسی به سراغتخواهد آمد که نه قبالهات را نگاه میکند و نه از شهودت میپرسد.تو را از آن خانه بیرون میکند و به قبر تحویل میدهد[15].
14. فراموش کردن محرومان
شهید مطهری درکتاب پیرامون انقلاب اسلامی فرموده است: من تاکید می کنم اگر انقلاب ما در مسیر برقراری عدالت اجتماعی به پیش نرود، مطمئناً به نتیجه نخواهد رسید و این خطر هست که انقلاب دیگری با ماهیت دیگری جای آن را بگیرد....انقلاب ما، آن هنگام انقلابی واقعی خواهد بود که خانوادهای حاضرنشود ایام عید برای فرزندان خود لباس نو تهیه کند مگر آنکه قبلاً مطمئن شده باشد خانوادههای فقرا،دارای لباس نو هستند.باید در میان ما،گفته پیامبر مصداق عینی پیدا کند که فرمود:مثل مؤمنین در محبتهای متقابل،مانند پیکری است که اگر یک عضو آن بدرد آید، عضوهای دیگر آرام نمیگیرند و با التهاب و درد، عکس العمل نشان میدهند.جامعه ما آن وقت یک جامعه اسلامی خواهد شد، که درد هر فرد تنها درد خودش نباشد، بلکه درد همه مسلمانها باشد.علی(ع)نمونه چنین مسلمانی است.او میفرماید:
«ااقنع من نفسی بان یقال هذا امیر المؤمنین و لا اشارکهم فی مکاره الدهر»[16]. آیا از خویشتن به این خرسند باشم که مرا امیرمؤمنان بنامند امّا درناگواری های مردم هم نفس نباشم.
روحیه انقلابی و اخلاق اسلامی، این گونه است.و انقلاب ما، آنوقتبه ثمر خواهد رسید که خود را برای چنین ایثارهایی آماده کنیم و باشوق به آن تن دهیم.[17]
15. وابستگی فرهنگی و التقاط گرایی
آینده انقلاب در صورتی تضمین خواهد شد که استقلال سیاسی،استقلال اقتصادی،استقلال فرهنگی، استقلال فکری و استقلال مکتبی محفوظ باشد.
انقلاب ما آنوقت پیروز خواهد شد که ما مکتب و ایدئولوژی خودمان را که همان اسلام خالص و بدون شائبه است،بدنیا معرفی کنیم.یعنی اگر ما استقلال مکتبی داشته باشیم و مکتبمان را آنچنان که واقعاً هست به جهانیان عرضه کنیم، میتوانیم امید پیروزی داشته باشیم،امّا اگر قرار شود به اسم اسلام یک مکتب التقاطی درستشود و روشمان این باشد که از هر جائی چیزی اخذ کنیم،یک چیزی از مارکسیسم بگیریم،یک چیز از اگزیستانسیالیسم بگیریم و چیز دیگری از سوسیالیسم بگیریم و از اسلام هم چیزهائی داخل کنیم و از مجموع اینها معجونی درست کنیم و بگوئیم اینست اسلام،ممکن است مردم در ابتدا این امر را بپذیرند، زیرا که در کوتاه مدت شاید بشود حقیقت را پنهان کرد، ولی این امر برای همیشه مکتوم نمی ماند افرادی پیدا میشوند اهل فکر و تحقیق که حقیقت را می فهمند و بعد شروع می کنند به خرده گیری که آقا فلان حرفی که شما بنام اسلام می زنید مشخص است که مال اسلام نیست.منابع اسلامی معلومند، قرآن و سنت پیامبر و فقه اسلام و اصول معتبر اسلامی همه و همه مشخصاند، از آن طرف آن حرفهائی را که شما بنام اسلام میزنید مشخص است، با مقایسه روشن می شود که این حرفها را شما مثلاً از مارسیسم گرفتهاید و بعد یک روکش اسلامی روی آن کشیدهاید. نتیجه این می شود که همین اشخاص که با شوق به اسلام روی آورده بودند و همان افکار التقاطی را بنام اسلام پذیرفته بودند بعد از معلوم شدن حقیقت، با شدت و سرعت از اسلام گریزان می شوند.این است که به عقیده من این مکتبهای التقاطی ضررشان برای اسلام از مکتب هائی که صریحاً ضد اسلام هستند اگر بیشتر نباشد کمتر نیست.و انقلاب ما اگر می خواهد پیروزمندانه راه خودش را ادامه دهد، باید خود را از همه این پیرایهها پاک کند و در راه احیای ارزشهای اسلام راستین-اسلام قرآن و اهل بیت-حرکت کند.[18]
16. تضعیف رهبری
از راهبردهای دشمن برای براندازی انقلاب، یکی کوچک شمردن شخصیت رهبر کبیر آن یعنی مرحوم امام خمینی «قدس سره» و دیگری کم اهمیت قلمداد کردن جایگاه جانشین منتخب بعد از او یعنی حضرت آیت الله خامنهای مدظله العالی است.
دشمنان انقلاب در راستای صدمه به ولایت فقیه گاهی اقدامات رهبری را با لطائف الحیل زیر سوال می برند .و در این مسیر تا آن حد از سخافت پیش می روند که این اقدامات را تا حد اقداماتی جناحی تنزل داده مورد تحقیر قرار می دهند.و به تفسیر و تعبیر صرفاً سیاسی اقدامات رهبری دست میزنند.این در حالی است که این اقدامات تجلیاتی از چشمه ای حکمت و تدبیر است برای آنان که فرصت یا قدرت اندیشیدن داشته باشند.
17. عدول از اندیشه و روحیه انقلابی
انقلابیگری یعنی حفظ روحیه عصیان نسبت به زشتیها و اخلاق ناپسندی که باعث سقوط انسان و اجتماع در ورطه خود خواهی و ابتذال و پشت پازدن به اصول میشود.دشمنان انقلاب وانمود و تبلیغ کردند که در سال 1357 انقلاب پیروز شد و نظام ستمشاهی فرو ریخت، و چون هدف انقلاب را حذف جسم طاغوت معرفی میکنند، پس از آن دیگر موجبی برای حفظ روحیه انقلابی، تفکر انقلابی و اخلاق انقلابی باقی نمیماند، پس بلافاصله بایست در جامعه آرامش و سکون حاصل میشد.آری آنها خواستار آرامش و سکونند تا در غفلت ناشی از آن، هواپرستی را حاکم کنند. مگر دشمنان انقلاب بیکار نشسته و شیاطین دست از قسم خود برداشتهاند که ما باور کنیم شوریدن بر ضد توطئههای آنها باید به فراموشی سپرده شود؟ نه! آنها تا قیام قیامتبر سر راه یاران انقلاب نشستهاند و از هیچ حرکتی برای صد عن سبیل الله کوتاهی نخواهند ورزید! پس روحیه عصیان برای مقابله با اراجیف و خیانتهایشان باید همواره در ما زنده بماند، در عین آن که معتقدان به آرمانهای انقلاب همه میدانند که با یاد خدا آن آرامش و اطمینان قلبی که لازمه هر حسن تدبیر و سازندگی است البته حاصل میشود.[19]
18. ابتذال فرهنگی
از دیگر عوامل آسیب زا برای انقلاب اسلامی میتوان به استفاده از هنر، سینما و تئاتر اشاره نمود که از طریق تولید انواع فیلمها و سریالهای تلویزیونی و انتقال آن به کشور به طرق مختلف و نیز تاثیر گذاری بر روی سینماگران داخلی، تاثیرات سوئی را بر روی جوانان در رفتارهای اجتماعی گذاشته است.
مطبوعات و کتب نیز برای ترویج فرهنگ غربی مورد استفاده قرار گرفتهاند.چاپ و نشر اشعار، مقالات و رمانهای مختلف جهت ترویج پوچگرایی و نیز زیر سؤال بردن مبانی تئوریک نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران و سیاستهای فرهنگی آن و...در سطح گستردهای مورد استفاده مخالفان نظام جمهوری اسلامی و حامیان غربی آنها قرار گرفته استو نقش بسزایی در تهاجم فرهنگی غرب برای تضعیف باورهای اسلامی و انقلابی داشته است.[20]
آسیبب های بیرون
1.فشارهای بین المللی
کشورهای غربی، به ویژه آمریکا برای اعمال فشار به جمهوری اسلامی ایران، همواره ازطریق اعمال تحریمها، محکومیت ایران در مجامع بین المللی با تاکید بر مسائل حقوق بشر و تروریسم و...سعی در انزوای جمهوری اسلامی و مخدوش کردن الگوی حکومت اسلامی داشتهاند.این فشارها تا زمانی که این انقلاب از ارزشهای خود عدول نکرده است ادامه خواهد یافت اما آن چه تذکر آن لازم است این است که دادن هر گونه سوژه ای به آنان از سوی هر کس که باشد چنانکه در راستای انجام بایسته های انقلاب نباشد گناه نابخشودنی است.
در برابر این تهاجم چگونه باید عمل کرد؟ معظم رهبری در این خصوص میفرمایند:
«دشمن به شکل منظم و سازمان یافتهای تهاجم فرهنگی خود را علیه جمهوری اسلامی ایران به انجام میرساند و اگر پاسخ متقابل ما منظم و سازمان یافته نباشد خطر تهاجم دشمن بیشتر خواهد بود.لذا این مساله باید بطور جدی مورد توجه و رسیدگی قرار گیرد.و در این زمینه لازم است نهادهای ذیربط با همفکری و کمک به یکدیگر ابزار و شیوههای مختلف را برای خنثی کردن تهاجم فرهنگی دشمن بکار گیرند»[21]
3.تحریف ریشههای انقلاب
سرچشمه پیروزی انقلاب را در جوشش خونهایی باید دید که در 15 خرداد 1342 ریشههای آن را آبیاری کردند.شکل گرفتن آن قیام سرخ، علل آن و انحرافاتی که از همان ایام دشمنان ملتسعی کردند در آن ایجاد کنند، اهمیت اعتقادی و تاریخی دارد.به هیچ وجه نباید آن سر چشمه مهجور و آن علل برای نسل امروز و آینده ناشناخته بماند یا در کنار عناصر بیارزش و مشکوک، کمرنگ جلوهگر شوند.از حیلههایی که به کار گرفته شده و هنوز نخشکیده است، مطرح کردن عوامل و حوادث کم اهمیت و بعضا خیالی یا بزرگ نمایی عناصر بیارزش و جریانهای ساختگی در حاشیه قیام خونین 15 خرداد به منظور خفیف کردن عظمت و شکوه آن قیام تاریخی و حماسه بینظیر دوران معاصر است.آنها که چنان حیلههایی را به کار بستهاند یا میبندند مطالعات دقیق و تحقیقات عمیقی درباره ریشههایانقلاب کردهاند و عالما عامداً دستبه کوچک نمایی ریشههای انقلاب میزنند تا مانع بروز هر گونه شور حماسی جدید و ادامه هیجان حق طلبانه و پیگیری اقدام حسینی در آینده شوند.[22]
4.تهاجم فرهنگی
پس از پایان جنگ تحمیلی و آغاز برنامه های توسعه و بازسازی کشور، موضوع تهاجم فرهنگی مورد توجه مقام معظم رهبری قرار گرفت و با تاکیدات فراوان، مقابله با این پدیده بسیار حائز اهمیت را خواستار شدند و در یکی از بیاناتشان با اشاره به سابقه تهاجم فرهنگی در ایران قبل از انقلاب اسلامی از اواسط دوره قاجاریه و به ویژه دوره رضاخان میفرمایند:
«انقلاب اسلامی که آمد، مثل مشتی به سینه مهاجم خورده، او را عقب انداخت و تهاجم را متوقف کرد.شما در آن دوران اول انقلاب، ناگهان دیدید که مردم ما در ظرف مدت کوتاهی، تغییرات اساسی در خلقیات خودشان احساس کردند.در مردم، گذشت، قناعت، همکاری و گرایش به دین زیاد شد و آز و طمع و اسراف کم شد، اینها فرهنگ است، فرهنگ اسلامی اینهاست...البته عمیق نبود، آن وقتی عمق پیدا میکند که چند سالی روی آن کار بشود، این فرصت پیش نیامد، ...در اواسط دوران جنگ، بوسیله ابزارهای تبلیغی، به وسیله گفتارهای غلط و کج اندیشانه، مجددا شروع شد و آن ته نشینها و رسوبهای ذهنی و روحی خود ما مردم هم مؤثر بود» ! اما باز حرارت جنگ مانع بود تا اینکه جنگ تمام شد.
از بعد از جنگ، این جبهه جدید به شکل جدی مشغول کار شد.دشمن با یک محاسبه فهمید که جمهوری اسلامی را نمیشود با تهاجم نظامی از بین برد! ...با محاصره اقتصادی هم نمیشود، فهمیدند باید عقبه ما را بمباران کنند.فرهنگ، اخلاق، ایمان، ایثار، اعتقاد به دین، اعتقاد به رهبری، اعتقاد به قرآن و جهاد و شهادت او را باید از بین برد و شروع کرد..»[23]
5.ترویج ملی گرایی در برابر اسلام خواهی
دشمن انقلاب، مشوّق و محرّک طرحها و برنامههایی شده که ایران منهای اسلام را بزرگ نماید و به ویژه نسل جوان را به افتخارات پوچ شاهنشاهی ظالمانه علاقه مند و از عظمتی که اعتقاد به اسلام برای او به وجود آورد، بیگانه سازد .
ایرانی مسلمان، در صدر اسلام، تشنه حق و عدل بود و از ظلم و جور و فساد و نکبت و ذلتشاهنشاهی انتهای سلسله ساسانی به فغان آمده و به دامان اسلام پناه برده بود.چند نسل فرصت لازم بود تا ایرانی خود را از آثار آن دوران پاک کند و به ارزشهای معنوی اسلام مؤدب و متخلق سازد.این چند نسل و دوران دویستساله تدبّر ایرانیان مسلمان را دشمنانانقلاب به دوران اعتراض توأم با سکوت ایرانیان تعبیر کردهاند تا نگذارند اهمیت آن تدبّر که موجب شد بعدها ایرانیان سهم مهمی را در تمدن درخشان و فراگیر اسلامی در قرنهای سوم تا پنجم، چه به لحاظ علمی و چه به لحاظ سیاسی، به خود اختصاص دهند معلوم شود: آنها میخواهند آنچه مایه افتخار ایرانیان استبه ابزار تحقیر او تبدیل کنند و ایرانیان حق طلب را معترض معرفی کنند تا به استناد آن بتوانند امروز هم به زعم خودشان ایرانیان را به اعتراض وادارند و با تشویق بی اعتقادی و بی بند و باری زیر لوای آزادی، به تخریب دستاوردهای خودشان بکشانند.
وجه بازر هویت ایرانی حتی قبل از اسلام خدا جویی او بوده و همین وجه موجب گرایش سریع او به اسلام شده است.این که ایرانی خداجو و دین گرا باشد، خوش آیند دشمنان ما نیست چرا که همین مسیر به طور منطقی ایرانی را به اسلام و محبت اهل بیت و شیعه علی بودن...و بالاخره پیروزی انقلاب اسلامی میکشاند.[24]
6.رخنه فرصت طلبان، نا اهلان ونامحرمان در انقلاب
فرصت طلب کسی است که نسبتبه آرمانهای انقلاب بی اعتقاد یا بی تفاوت و در تلاش برای تامین منافع شخصی خویش است.استاد مطهری در این رابطه میگوید:
هر نهضت مادام که مراحل دشوار اولیه را طی میکند سنگینیاش بر دوش افراد مؤمن، مخلص و فداکار است.امّا همین که به بار نشست و یا لا اقل نشانههای بار دادن آشکار گشت و شکوفههای درخت هویدا شد، افراد فرصت طلب نفوذ میکنند...تا آن جا که انقلابیون مؤمنو فداکاران اولیه را از میدان به در میکنند...انقلاب فرزند خور نیست، غفلت از نفوذ و رخنه فرصت طلبان است که فاجعه به بار میآورد...مبارزه با رخنه و نفوذ فرصت طلبان علی رغم تظاهرات فریبندهشان یکی از شرایط اصلی - حفظ - یک نهضت در مسیر اصلی است[25]
پاورقی ها:
[1]. رک مطهری مرتضی بررسی اجمالی نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر ص 87-78
[2]. همان ص 93-90
[3] . رک برای توضیح پیرامون این موضوع : کتاب « جرعه جاری» ، گرد آورنده علی ذو علم ،مقاله « مدرنیته و وجه دینی انقلاب» ،اثر حاتم قادری ص 531
[4]. نگاه کنید به سید مصطفى تقوى مقدم، تحلیلى بر اسلامى کردن دانشگاهها، (تهران: دار الحدیث، 1375) .
[5]. نهج البلاغه نامه 79
[6]. رک مقدمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروین گنابادى، صص 320- 317.البته نباید فراموش کرد که این حرکت دورانى از دیدگاه ابن خلدون، شکل جبرى دارد و 120 سال به طول مىانجامد.ذکر نظر ابن خلدون به منظور روشن شدن تاکید نویسندگان بر نقش سوء تجمل و دنیا طلبى است.
[7]. غرر الحکم و درر الکلم، ش 7835، ص 342
[8]. مطهرى، بررسى احتمالى نهضتهاى اسلامى در صد ساله اخیر، ص 92
[9] . همان، صص 97- 96.
[10]. نهج البلاغه، خطبه 192.
[11]. رک انقلاب اسلامی در مقایسه با انقلاب های فرانسه و روسیه،دکتر منوچهر محمدی، ص ص 317
[12]. مجموعه قوانین، 1358، ص 34.
[13]. غرر الحکم و درر الکلم، ص 354.
[14]. نهج البلاغه، خطبه 21.
[15]. همان، نامه 3
[16].(نهج البلاغه-نامه 45)
[17]. ر ک پیرامون انقلاب اسلامی ص 60
[18]. رک همان ص 65
[19]. رک میر سلیم همان
[20]. رک اسماعیل شفیعى سروستانى، تهاجم فرهنگى و نقش تاریخى و روشنفکران، (تهران: کیهان، 1372) .
[21]. فرهنگ و تهاجم فرهنگى، برگرفته از سخنان مقام معظم رهبری، ص 383
[22]. میرسلیم ، مصطفی، مقاله «براندازی انقلاب اسلامی ایران» کتاب جرعه جاری، ص 231.
[23]. سخنان مقام معظم رهبری در دیدار با جمعی از صاحبنظران و کارکنان دستگاه های فرهنگی 21/5/71
در مورد علل و عوامل تهاجم فرهنگی از دید گاه رهبر معظم انقلاب رک «تهاجم فرهنگی ریشه ها راههای نفوذ و شیوه مقابله با آ ن » جرعه جاری ، تدوین علی ذوعلم ص 429 به بعد
[24]. میر سلیم پیشین
[25]. همان، صص 94- 93.
درتاریخ بسیاری از انقلابها دیده میشود که انقلابیون و مصلحین گامهای اولیه را با موفقیت بر میدارند و رژیم سیاسی ظالم حاکم را بر انداخته و وضع موجود را که موافق خواست آنها نیست بر هم میزنند ولی در تحقق اهداف انقلاب و بنای جامعه مطلوب ناکام میمانند نمونه اش انقلاب مشروطیت است که حرکتی وسیع و مردمی بود و خونهای زیادی در راهش نثار شد اما با گذشت کمتر از چهارده سال از فرمان مشروطیت شاهد کودتای 1299 و پایه گذاری دیکتاتوری رضا خانی و روی کار آمدن غربزدهها میباشیم.در ناکامی آن انقلاب دو عـامل درونی و بیرونی نقش داشت . چه باید کرد که آن سرنوشت برای انقلاب اسلامی نوشته نشود؟
پیش از پرداختن به اصل موضوع تذکر این مطلب نیز لازم است آفات انقلاب را میتوان به دو دسته کلی: طبیعی و انسانی تقسیم نمود.
آفات طبیعی که دست بشر یا اصلا در آنها دخالتی ندارد و یا دخالت تام ندارد مثل:افزایش بیرویه جمعیت، توزیع نامناسب جمعیت مهاجرت بیرویه بیسوادی حوادث طبیعی همچون سیل، زلزله، خشکسالی و....موضوع این بحث را تشکیل نمی دهد.بلکه مراد ما از آسیب ها در این بحث آفتهای انسانی است که دستبشر در پیدایش آنها نقش دارد.
آسیب های درونی
1. تحریف ارزشها
حضرت امام (ره) در وصیت نامه خود، فراموش کردن اهداف فرهنگ قیام ملت و مکتب الهی اسلام، به انزوا کشاندن روحانیت، غرب زدگی و شرق زدگی و سلطه بیگانگان بر مقدرات مراکز تعلیم و تربیت را از آفات فرهنگی انقلاب معرفی مینماید. بطور مثال اندیشههای بیگانه ممکن است از طریق دشمنان یا دوستانی که مجذوب آرای دیگران شدهاند، نفوذ کنند. نمونه این گرایشها در جریانات قرون اولیه اسلامی دیده میشود.مثلا مجذوب شدگان به فلسفه یونانی و آداب و رسوم ایرانی و تصوف هندی، نظریات و اندیشههای را به عنوان خدمت و نه به قصد خیانت وارد اندیشههای اسلامی کردند[1].
بنابر این در مساله ورود و نفوذ اندیشههای بیگانه باید به زمینههای داخلی آن نیز توجه کرد.یکی از علل رواج مانویگری و مزدک گرایی، عدم اجرای عدالت از جانب حکومتها بود.
2. تجدد گرایی افراطی
در مقابل تمسک به اسلام ناب، تجدد گرایی افراطی - یا التقاط - و زهدگرایی منفی قرار دارد.تجدد گرایی افراطی تلفیق اسلام با اندیشههای غیر اسلامی برای زیبا جلوه دادن آن میباشد[2].
آنچه که مراحل پدیداری انقلاب و سپس گذار را به شدت از خود متأثر ساخته است، موضوع مدرنیته است.در اینجا نمیتوان در باب نسبت مدرنیته با انقلاب یا نسبت مدرنیته با دین، مطالب مشروحی گفت[3]
3. رواج سکولاریسم
برای انقلابی که بر اساس یگانه انگاری دین و سیاست پاگرفته و جوهره آن را برآمدن سیاست از دین تشکیل می دهد ترویج اندیشه سکولاریسم سمّ مهلکی است که به پایه های آن آسیب جدی و جبران ناپذیر وارد می سازد.
اگر حکومت دینی حکومتی است که از صدر تا ذیل آن بر اساس دین تعریف می شود بهترین راه مقابله با آن ارائه تفسیری از دین است که سیاست و اداره جامعه را در دست هر کس برتابد و دخالت دین در سازو کار های حکومت و جامعه را نیز نپذیرد، دین را امری فردی و آن جهانی بداند و جامعه را از قلمرو الزامات دینی خارج سازد.
4. جدایی حوزه و دانشگاه
در واقع یکی از کلیدیترین مسایل اجتماعی و فرهنگی در جامعه اسلامی ما حفظ و تقویت وحدت این دو نهاد است که جدایی آنها آفتی بزرگ به شمار میآید.
از مهمترین مراکز فرهنگی یک جامعه که میتواند محافظ و توسعه دهنده فرهنگ آن باشد، مدارس و دانشگاههای آن کشور است. زیرا نسل آینده ساز هر جامعه معمولاً از این مسیر پرورش مییابد.لذا در تهاجم فرهنگی به کشور ما نیز تلاش گستردهای از سوی بیگانگان و وابستگان آنها برای تغییر ارزشها و از خود بیگانگی صورت گرفته است که در پاسخ به آن موضوع اسلامی کردن دانشگاهها مطرح شد[4].
5. بوروکراسی مفرط و فساد اداری و اجتماعی
حضرت علی علیه السلام میفرماید: همانا فلسفه نابودی رژیمهای پیشین این بود که حق مردم را ندادند تا آن را به رشوه خریدند، و راه باطلشان بردند و آنان پیرو آن گشتند[5].
6. دنیا طلبی و اشتغال به زینتهای دنیوی بالاخص بین نیروهای انقلابی
اگر زندگی تجملی و روحیه تکاثر طلبی در میان عناصر انقلابی فزونی گیرد و نیروهای انقلابی روحیه خود را از دست دهند، داعیه دفاع از انقلاب و ارزشها تضعیف میشود.
ابن خلدون نیز در بحث فراز و فرود تمدنها به دورانهای زیر اشاره میکند: دوران ظفر، دوران قدرت، دوره تجمل و فراغت، دوره خرسندی و بالاخره دوره اسراف و تبذیر و انحطاط.در دوران آخر، عصبیت - همبستگی اجتماعی - از بین میرود و تن آسایی، تجمل و حاکمیت روابط فزونی میگیرد[6].
7. فرار مغزها
نداشتن برنامهای همه جانبه برای جلوگیری از مهاجرت تحصیل کردگان و متخصصان و مشخص نبودن مرزهای «تعهد» و «تخصص» باعث ظهور پدیده فرار مغزها به کشورهای دیگر جهان میشود.این امر از یک سو انقلاب را از توانایی های افراد محروم می کند و از سوی دیگر هر چه آمار این مهاجران بالاتر باشد سوژه و ابزاری در دست دشمنان برای جوسازی علیه انقلاب فراهم خواهد ساخت.
8. سوء مدیریت مدیران انقلاب
امام علی علیه السلام علل افول دولتها را چهار عامل میداند: تباه نمودن اصول اساسی، فریب کاری، مقدم داشتن فرومایگان و مؤخر داشتن فرزانگان[7].
عوامل فوق از ضعف یا سوء مدیریت مسئولان حکومتی ناشی میشود و به تضعیف مشروعیت(کارآمدی) دولت میانجامد.
9. نا تمام گذاشتن آرمانهای نهضت
به تعبیر استاد مطهری متأسفانه تاریخ نهضتهای اسلامی صد ساله اخیر، یک نقیصه در رهبری روحانیتشیعه را نشان میدهد و آن این که روحانیت نهضتهایی را که رهبری کرده تا مرحله پیروزی بر خصم ادامه نداده است[8].در مورد انقلاب اسلامی ایران هر چند وضعیت متفاوت است، ولی هنوز تمامی آرمانهای داخلی و خارجی انقلاب جامه عمل به خود نپوشیده است.تلاش در جهت تقویت و اجرای این آرمانها از طریق افزایش آگاهیهای عمومی و بسیج امکانات، به افزایش اقتدار و استحکام داخلی و نفوذ بین المللی انقلاب میانجامد.
10. ابهام طرحهای آینده انقلاب
انقلاب باید طرحهای روشن و خالی از ابهام و مورد قبول و تایید رهبران ارائه دهد تا جلوی ضایعات گرفته شود[9].تجربه نشان داده است که کلی گویی و روشن نبودن طرحهای آینده به تناقض در عمل منجر میشود و ضایعات اساسی به بار میآورد.
11. تفرقه واختلاف
امام علی علیه السلام راز تداوم انقلاب را دوری از تفرقه و تحکیم ارکان موّدت و محبت و ترغیب و توصیه نسبت به آن معرفی مینماید. مهمترین عامل تهدید کننده بالندگی یک ملت از دیدگاه آن حضرت عبارت است از: کاشتن بذر نفاق و کینه در سینه، پشت کردن به یکدیگر، ترک یاری هم نوعان و تبدیل الفت و محبت به پراکندگی و تفرقه[10] ، همین طور امام خمینی (ره) نیز پیوسته بر دوری از تفرقه و لزوم وحدت برای تداوم انقلاب تاکید داشتند.
اصولا وجود اختلاف سلیقه و عقیده امری طبیعی و انکارناپذیر است و همه افراد بشر با توجه به نوع آموزش، تربیتها، محیط زندگی خانوادگی و اجتماعی، روابط عاطفی و انسانی و برداشت های خود از مسائل و پدیدهها دارای دیدگاهها و نظرات خاص خود میباشند که لزوما با دیدگاههای دیگران یکسان نیست.
تجمع گروهها و دستجات فکری زمانی ایجاد میشود که در رابطه با یک سری برداشتها و نقطه نظرات اصولی توافق های کلی و عمومی وجود داشته و هدف مشترکی دنبال میشود.
عواملی که در تشدید اختلافات و تضعیف انقلابیون نقش اصلی و اساسی را داشته و در آینده هم چنانچه برطرف نشود، خواهند داشت بدین قرارند :
هر فرد یا گروهی تصور میکند که تنها و تنها بینش و طرز فکر و برداشت اوست که درست است و نجات انقلاب در تبعیت از آن بینش میباشد و لاغیر. آنچنان مطلق فکر میکند که راهی و مفری برای این نظریه که ممکن است احتمالاً او هم در اشتباه باشد، باز نمیگذارد و جالب توجه اینکه خط و بینش خود را دقیقاً مطابق با مکتب اسلام و خط ولایت فقیه میداند و متقابلاً جناح مقابل را منحرف و مخالف انقلاب و ولایت فقیه دانسته و فراهم کردن هر نوع امکانی برای تفوق آن جناح در حاکمیت را موجب انحراف و ضایع شدن انقلاب میداند.
از آنجا که خط فکری خود را به طور مطلق صواب و درست میداند برای حاکم شدن این خط از هر تلاش و کوششی فروگذار نمیکند و متقابلاً چون خط فکری جناح مقابل را منحرف و خطرناک میداند از هر تلاشی برای دور کردن آنها از قدرت باز نمیماند و در عمل ملاحظه شده که بسیاری از جناحبندی ها در مبارزه خود با جناح مخالف از جاده تقوی و صداقت و ثواب خارج شده و چون خود را حق پنداشتند و جناح مخالف را باطل میپندارند و در رسیدن خود به حاکمیت و طرد جناح مخالف اغلب از توسل به هر شیوه ممکن فروگذار نمیکند. بازار تهمت و افترا و برچسب زدن در چنین آشفته بازاری به شدت رواج مییابد.
همان طور که قبلاً متذکر گردیدیم نفس اختلاف غیر قابل انکار است و امری طبیعی و در عین حال میتواند زاینده پیشرفت و ترقی باشد، مشروط بر آنکه از آثار منفی و انحرافی آن اجتناب شود و این شرط زمانی تحقق خواهد یافت که انقلابیون مسلمان از جاده تقوی الهی خارج نشده و به نظرات رهبر و ولایت فقیه متعبدانه پایبند و وفادار باشند[11]
12. غفلت از پرورش نیروی انسانی برای ادامه انقلاب
انقلاب به مثابه موجودی زنده است که برای دوام خود نیاز به تغذیه دارد.ساختن نیروهای انقلابی و مؤمن از نسلهای جدید، از مهمترین عوامل تداوم انقلاب محسوب میشود.غفلت از انتقال آموزه های انقلاب به نسل های دوم به بعد انقلاب خطر گسست فرهنگی نسلی را به همراه خواهد داشت .وصول به این مقصود چندان راحت نیست که برخی مسئولان فرهنگی در وضعیت کنونی انقلاب پنداشته اند و عمل می کنند.به نظر می رسد هشدارهای رهبری انقلاب و ارشادات ایشان چندان از سوی برخی مسئولان فرهنگی جدی گرفته نمی شود و گرنه وضعیت فرهنگی جوانان ما باید بهتر از این می بود.
13. اعتدال گریزی و بی عدالتی اقتصادی
اهمیت مسائل اقتصادی در حدی بود که قانون اساسی یک فصل را (فصل چهارم) اختصاص به مسائل اقتصادی داده است.در مقدمه قانون اساسی نیز آمده است:
«در تحکیم بنیادهای اقتصادی، اصل،رفع نیازهای انسانی در جریان رشد و تکامل است نه همچون دیگر نظامهای اقتصادی تمرکز و تکاثر ثروت و سودجویی، زیرا که در مکاتب مادی اقتصاد خود هدف است و بدین جهت در مراحل رشد، اقتصاد عامل تخریب و فساد و تباهی میشود ولی در اسلام اقتصاد وسیله است و از وسیله انتظاری جز کارآیی بهتر در راه وصول به هدف نمیتوان داشت.» با این دیدگاه برنامه اقتصاد اسلامی فراهم کردن زمینه مناسب برای بروز خلاقیتهای متفاوت انسانی است و بدین جهت تامین امکانات مساوی و متناسب و ایجاد کار برای همه افراد و رفع نیازهای ضروری جهت استمرار حرکت تکاملی او بر عهده حکومت اسلامی است[12].
امیر المؤمنین علی علیه السلام یکی از علل سقوط و زوال حکومتها را تبذیر و هزینههای زیان بار اقتصادی معرفی مینماید[13].
روش اقتصادی وی بر اساس عدالت و حقیقت بود و جز به حق عمل نمیکرد.وی هیچ گونه تبعیض و امتیازی حتی برای خود و نزدیکان قائل نبود تا جایی که چون عقیل برادر وی تقاضای سه صاع - یک کیلو - گندم از بیت المال کرد، حضرت امتناع ورزید و آهنی گداخته به دست او نزدیک کرد و فرمود:
ای برادر در این مال چیزی جز آن چه به تو دادم حقی نداری، ولی صبر کن تا مالی از خودم برسد، آنگاه هر چه خواسته باشی به تو خواهم داد.
امام علی علیه السلام در پاسخ ایراد کسانی که رعایت مساوات در عطایای بیت المال را خلاف «سیاست» میدانستند، فرمود:
اگر این دارایی از خودم بود به طور یکسان در میان شما تقسیم میکردم تا چه رسد به این که این اموال از آن خداست.آگاه باشید که بخشیدن مال در غیر موردش تبذیر و اسراف است[14].
وقتی شریح قاضی خانهای گران به مبلغ 80 دینار خرید، حضرت او را احضار کرده و فرمود:
ای شریح، به زودی کسی به سراغتخواهد آمد که نه قبالهات را نگاه میکند و نه از شهودت میپرسد.تو را از آن خانه بیرون میکند و به قبر تحویل میدهد[15].
14. فراموش کردن محرومان
شهید مطهری درکتاب پیرامون انقلاب اسلامی فرموده است: من تاکید می کنم اگر انقلاب ما در مسیر برقراری عدالت اجتماعی به پیش نرود، مطمئناً به نتیجه نخواهد رسید و این خطر هست که انقلاب دیگری با ماهیت دیگری جای آن را بگیرد....انقلاب ما، آن هنگام انقلابی واقعی خواهد بود که خانوادهای حاضرنشود ایام عید برای فرزندان خود لباس نو تهیه کند مگر آنکه قبلاً مطمئن شده باشد خانوادههای فقرا،دارای لباس نو هستند.باید در میان ما،گفته پیامبر مصداق عینی پیدا کند که فرمود:مثل مؤمنین در محبتهای متقابل،مانند پیکری است که اگر یک عضو آن بدرد آید، عضوهای دیگر آرام نمیگیرند و با التهاب و درد، عکس العمل نشان میدهند.جامعه ما آن وقت یک جامعه اسلامی خواهد شد، که درد هر فرد تنها درد خودش نباشد، بلکه درد همه مسلمانها باشد.علی(ع)نمونه چنین مسلمانی است.او میفرماید:
«ااقنع من نفسی بان یقال هذا امیر المؤمنین و لا اشارکهم فی مکاره الدهر»[16]. آیا از خویشتن به این خرسند باشم که مرا امیرمؤمنان بنامند امّا درناگواری های مردم هم نفس نباشم.
روحیه انقلابی و اخلاق اسلامی، این گونه است.و انقلاب ما، آنوقتبه ثمر خواهد رسید که خود را برای چنین ایثارهایی آماده کنیم و باشوق به آن تن دهیم.[17]
15. وابستگی فرهنگی و التقاط گرایی
آینده انقلاب در صورتی تضمین خواهد شد که استقلال سیاسی،استقلال اقتصادی،استقلال فرهنگی، استقلال فکری و استقلال مکتبی محفوظ باشد.
انقلاب ما آنوقت پیروز خواهد شد که ما مکتب و ایدئولوژی خودمان را که همان اسلام خالص و بدون شائبه است،بدنیا معرفی کنیم.یعنی اگر ما استقلال مکتبی داشته باشیم و مکتبمان را آنچنان که واقعاً هست به جهانیان عرضه کنیم، میتوانیم امید پیروزی داشته باشیم،امّا اگر قرار شود به اسم اسلام یک مکتب التقاطی درستشود و روشمان این باشد که از هر جائی چیزی اخذ کنیم،یک چیزی از مارکسیسم بگیریم،یک چیز از اگزیستانسیالیسم بگیریم و چیز دیگری از سوسیالیسم بگیریم و از اسلام هم چیزهائی داخل کنیم و از مجموع اینها معجونی درست کنیم و بگوئیم اینست اسلام،ممکن است مردم در ابتدا این امر را بپذیرند، زیرا که در کوتاه مدت شاید بشود حقیقت را پنهان کرد، ولی این امر برای همیشه مکتوم نمی ماند افرادی پیدا میشوند اهل فکر و تحقیق که حقیقت را می فهمند و بعد شروع می کنند به خرده گیری که آقا فلان حرفی که شما بنام اسلام می زنید مشخص است که مال اسلام نیست.منابع اسلامی معلومند، قرآن و سنت پیامبر و فقه اسلام و اصول معتبر اسلامی همه و همه مشخصاند، از آن طرف آن حرفهائی را که شما بنام اسلام میزنید مشخص است، با مقایسه روشن می شود که این حرفها را شما مثلاً از مارسیسم گرفتهاید و بعد یک روکش اسلامی روی آن کشیدهاید. نتیجه این می شود که همین اشخاص که با شوق به اسلام روی آورده بودند و همان افکار التقاطی را بنام اسلام پذیرفته بودند بعد از معلوم شدن حقیقت، با شدت و سرعت از اسلام گریزان می شوند.این است که به عقیده من این مکتبهای التقاطی ضررشان برای اسلام از مکتب هائی که صریحاً ضد اسلام هستند اگر بیشتر نباشد کمتر نیست.و انقلاب ما اگر می خواهد پیروزمندانه راه خودش را ادامه دهد، باید خود را از همه این پیرایهها پاک کند و در راه احیای ارزشهای اسلام راستین-اسلام قرآن و اهل بیت-حرکت کند.[18]
16. تضعیف رهبری
از راهبردهای دشمن برای براندازی انقلاب، یکی کوچک شمردن شخصیت رهبر کبیر آن یعنی مرحوم امام خمینی «قدس سره» و دیگری کم اهمیت قلمداد کردن جایگاه جانشین منتخب بعد از او یعنی حضرت آیت الله خامنهای مدظله العالی است.
دشمنان انقلاب در راستای صدمه به ولایت فقیه گاهی اقدامات رهبری را با لطائف الحیل زیر سوال می برند .و در این مسیر تا آن حد از سخافت پیش می روند که این اقدامات را تا حد اقداماتی جناحی تنزل داده مورد تحقیر قرار می دهند.و به تفسیر و تعبیر صرفاً سیاسی اقدامات رهبری دست میزنند.این در حالی است که این اقدامات تجلیاتی از چشمه ای حکمت و تدبیر است برای آنان که فرصت یا قدرت اندیشیدن داشته باشند.
17. عدول از اندیشه و روحیه انقلابی
انقلابیگری یعنی حفظ روحیه عصیان نسبت به زشتیها و اخلاق ناپسندی که باعث سقوط انسان و اجتماع در ورطه خود خواهی و ابتذال و پشت پازدن به اصول میشود.دشمنان انقلاب وانمود و تبلیغ کردند که در سال 1357 انقلاب پیروز شد و نظام ستمشاهی فرو ریخت، و چون هدف انقلاب را حذف جسم طاغوت معرفی میکنند، پس از آن دیگر موجبی برای حفظ روحیه انقلابی، تفکر انقلابی و اخلاق انقلابی باقی نمیماند، پس بلافاصله بایست در جامعه آرامش و سکون حاصل میشد.آری آنها خواستار آرامش و سکونند تا در غفلت ناشی از آن، هواپرستی را حاکم کنند. مگر دشمنان انقلاب بیکار نشسته و شیاطین دست از قسم خود برداشتهاند که ما باور کنیم شوریدن بر ضد توطئههای آنها باید به فراموشی سپرده شود؟ نه! آنها تا قیام قیامتبر سر راه یاران انقلاب نشستهاند و از هیچ حرکتی برای صد عن سبیل الله کوتاهی نخواهند ورزید! پس روحیه عصیان برای مقابله با اراجیف و خیانتهایشان باید همواره در ما زنده بماند، در عین آن که معتقدان به آرمانهای انقلاب همه میدانند که با یاد خدا آن آرامش و اطمینان قلبی که لازمه هر حسن تدبیر و سازندگی است البته حاصل میشود.[19]
18. ابتذال فرهنگی
از دیگر عوامل آسیب زا برای انقلاب اسلامی میتوان به استفاده از هنر، سینما و تئاتر اشاره نمود که از طریق تولید انواع فیلمها و سریالهای تلویزیونی و انتقال آن به کشور به طرق مختلف و نیز تاثیر گذاری بر روی سینماگران داخلی، تاثیرات سوئی را بر روی جوانان در رفتارهای اجتماعی گذاشته است.
مطبوعات و کتب نیز برای ترویج فرهنگ غربی مورد استفاده قرار گرفتهاند.چاپ و نشر اشعار، مقالات و رمانهای مختلف جهت ترویج پوچگرایی و نیز زیر سؤال بردن مبانی تئوریک نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران و سیاستهای فرهنگی آن و...در سطح گستردهای مورد استفاده مخالفان نظام جمهوری اسلامی و حامیان غربی آنها قرار گرفته استو نقش بسزایی در تهاجم فرهنگی غرب برای تضعیف باورهای اسلامی و انقلابی داشته است.[20]
آسیبب های بیرون
1.فشارهای بین المللی
کشورهای غربی، به ویژه آمریکا برای اعمال فشار به جمهوری اسلامی ایران، همواره ازطریق اعمال تحریمها، محکومیت ایران در مجامع بین المللی با تاکید بر مسائل حقوق بشر و تروریسم و...سعی در انزوای جمهوری اسلامی و مخدوش کردن الگوی حکومت اسلامی داشتهاند.این فشارها تا زمانی که این انقلاب از ارزشهای خود عدول نکرده است ادامه خواهد یافت اما آن چه تذکر آن لازم است این است که دادن هر گونه سوژه ای به آنان از سوی هر کس که باشد چنانکه در راستای انجام بایسته های انقلاب نباشد گناه نابخشودنی است.
در برابر این تهاجم چگونه باید عمل کرد؟ معظم رهبری در این خصوص میفرمایند:
«دشمن به شکل منظم و سازمان یافتهای تهاجم فرهنگی خود را علیه جمهوری اسلامی ایران به انجام میرساند و اگر پاسخ متقابل ما منظم و سازمان یافته نباشد خطر تهاجم دشمن بیشتر خواهد بود.لذا این مساله باید بطور جدی مورد توجه و رسیدگی قرار گیرد.و در این زمینه لازم است نهادهای ذیربط با همفکری و کمک به یکدیگر ابزار و شیوههای مختلف را برای خنثی کردن تهاجم فرهنگی دشمن بکار گیرند»[21]
3.تحریف ریشههای انقلاب
سرچشمه پیروزی انقلاب را در جوشش خونهایی باید دید که در 15 خرداد 1342 ریشههای آن را آبیاری کردند.شکل گرفتن آن قیام سرخ، علل آن و انحرافاتی که از همان ایام دشمنان ملتسعی کردند در آن ایجاد کنند، اهمیت اعتقادی و تاریخی دارد.به هیچ وجه نباید آن سر چشمه مهجور و آن علل برای نسل امروز و آینده ناشناخته بماند یا در کنار عناصر بیارزش و مشکوک، کمرنگ جلوهگر شوند.از حیلههایی که به کار گرفته شده و هنوز نخشکیده است، مطرح کردن عوامل و حوادث کم اهمیت و بعضا خیالی یا بزرگ نمایی عناصر بیارزش و جریانهای ساختگی در حاشیه قیام خونین 15 خرداد به منظور خفیف کردن عظمت و شکوه آن قیام تاریخی و حماسه بینظیر دوران معاصر است.آنها که چنان حیلههایی را به کار بستهاند یا میبندند مطالعات دقیق و تحقیقات عمیقی درباره ریشههایانقلاب کردهاند و عالما عامداً دستبه کوچک نمایی ریشههای انقلاب میزنند تا مانع بروز هر گونه شور حماسی جدید و ادامه هیجان حق طلبانه و پیگیری اقدام حسینی در آینده شوند.[22]
4.تهاجم فرهنگی
پس از پایان جنگ تحمیلی و آغاز برنامه های توسعه و بازسازی کشور، موضوع تهاجم فرهنگی مورد توجه مقام معظم رهبری قرار گرفت و با تاکیدات فراوان، مقابله با این پدیده بسیار حائز اهمیت را خواستار شدند و در یکی از بیاناتشان با اشاره به سابقه تهاجم فرهنگی در ایران قبل از انقلاب اسلامی از اواسط دوره قاجاریه و به ویژه دوره رضاخان میفرمایند:
«انقلاب اسلامی که آمد، مثل مشتی به سینه مهاجم خورده، او را عقب انداخت و تهاجم را متوقف کرد.شما در آن دوران اول انقلاب، ناگهان دیدید که مردم ما در ظرف مدت کوتاهی، تغییرات اساسی در خلقیات خودشان احساس کردند.در مردم، گذشت، قناعت، همکاری و گرایش به دین زیاد شد و آز و طمع و اسراف کم شد، اینها فرهنگ است، فرهنگ اسلامی اینهاست...البته عمیق نبود، آن وقتی عمق پیدا میکند که چند سالی روی آن کار بشود، این فرصت پیش نیامد، ...در اواسط دوران جنگ، بوسیله ابزارهای تبلیغی، به وسیله گفتارهای غلط و کج اندیشانه، مجددا شروع شد و آن ته نشینها و رسوبهای ذهنی و روحی خود ما مردم هم مؤثر بود» ! اما باز حرارت جنگ مانع بود تا اینکه جنگ تمام شد.
از بعد از جنگ، این جبهه جدید به شکل جدی مشغول کار شد.دشمن با یک محاسبه فهمید که جمهوری اسلامی را نمیشود با تهاجم نظامی از بین برد! ...با محاصره اقتصادی هم نمیشود، فهمیدند باید عقبه ما را بمباران کنند.فرهنگ، اخلاق، ایمان، ایثار، اعتقاد به دین، اعتقاد به رهبری، اعتقاد به قرآن و جهاد و شهادت او را باید از بین برد و شروع کرد..»[23]
5.ترویج ملی گرایی در برابر اسلام خواهی
دشمن انقلاب، مشوّق و محرّک طرحها و برنامههایی شده که ایران منهای اسلام را بزرگ نماید و به ویژه نسل جوان را به افتخارات پوچ شاهنشاهی ظالمانه علاقه مند و از عظمتی که اعتقاد به اسلام برای او به وجود آورد، بیگانه سازد .
ایرانی مسلمان، در صدر اسلام، تشنه حق و عدل بود و از ظلم و جور و فساد و نکبت و ذلتشاهنشاهی انتهای سلسله ساسانی به فغان آمده و به دامان اسلام پناه برده بود.چند نسل فرصت لازم بود تا ایرانی خود را از آثار آن دوران پاک کند و به ارزشهای معنوی اسلام مؤدب و متخلق سازد.این چند نسل و دوران دویستساله تدبّر ایرانیان مسلمان را دشمنانانقلاب به دوران اعتراض توأم با سکوت ایرانیان تعبیر کردهاند تا نگذارند اهمیت آن تدبّر که موجب شد بعدها ایرانیان سهم مهمی را در تمدن درخشان و فراگیر اسلامی در قرنهای سوم تا پنجم، چه به لحاظ علمی و چه به لحاظ سیاسی، به خود اختصاص دهند معلوم شود: آنها میخواهند آنچه مایه افتخار ایرانیان استبه ابزار تحقیر او تبدیل کنند و ایرانیان حق طلب را معترض معرفی کنند تا به استناد آن بتوانند امروز هم به زعم خودشان ایرانیان را به اعتراض وادارند و با تشویق بی اعتقادی و بی بند و باری زیر لوای آزادی، به تخریب دستاوردهای خودشان بکشانند.
وجه بازر هویت ایرانی حتی قبل از اسلام خدا جویی او بوده و همین وجه موجب گرایش سریع او به اسلام شده است.این که ایرانی خداجو و دین گرا باشد، خوش آیند دشمنان ما نیست چرا که همین مسیر به طور منطقی ایرانی را به اسلام و محبت اهل بیت و شیعه علی بودن...و بالاخره پیروزی انقلاب اسلامی میکشاند.[24]
6.رخنه فرصت طلبان، نا اهلان ونامحرمان در انقلاب
فرصت طلب کسی است که نسبتبه آرمانهای انقلاب بی اعتقاد یا بی تفاوت و در تلاش برای تامین منافع شخصی خویش است.استاد مطهری در این رابطه میگوید:
هر نهضت مادام که مراحل دشوار اولیه را طی میکند سنگینیاش بر دوش افراد مؤمن، مخلص و فداکار است.امّا همین که به بار نشست و یا لا اقل نشانههای بار دادن آشکار گشت و شکوفههای درخت هویدا شد، افراد فرصت طلب نفوذ میکنند...تا آن جا که انقلابیون مؤمنو فداکاران اولیه را از میدان به در میکنند...انقلاب فرزند خور نیست، غفلت از نفوذ و رخنه فرصت طلبان است که فاجعه به بار میآورد...مبارزه با رخنه و نفوذ فرصت طلبان علی رغم تظاهرات فریبندهشان یکی از شرایط اصلی - حفظ - یک نهضت در مسیر اصلی است[25]
پاورقی ها:
[1]. رک مطهری مرتضی بررسی اجمالی نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر ص 87-78
[2]. همان ص 93-90
[3] . رک برای توضیح پیرامون این موضوع : کتاب « جرعه جاری» ، گرد آورنده علی ذو علم ،مقاله « مدرنیته و وجه دینی انقلاب» ،اثر حاتم قادری ص 531
[4]. نگاه کنید به سید مصطفى تقوى مقدم، تحلیلى بر اسلامى کردن دانشگاهها، (تهران: دار الحدیث، 1375) .
[5]. نهج البلاغه نامه 79
[6]. رک مقدمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروین گنابادى، صص 320- 317.البته نباید فراموش کرد که این حرکت دورانى از دیدگاه ابن خلدون، شکل جبرى دارد و 120 سال به طول مىانجامد.ذکر نظر ابن خلدون به منظور روشن شدن تاکید نویسندگان بر نقش سوء تجمل و دنیا طلبى است.
[7]. غرر الحکم و درر الکلم، ش 7835، ص 342
[8]. مطهرى، بررسى احتمالى نهضتهاى اسلامى در صد ساله اخیر، ص 92
[9] . همان، صص 97- 96.
[10]. نهج البلاغه، خطبه 192.
[11]. رک انقلاب اسلامی در مقایسه با انقلاب های فرانسه و روسیه،دکتر منوچهر محمدی، ص ص 317
[12]. مجموعه قوانین، 1358، ص 34.
[13]. غرر الحکم و درر الکلم، ص 354.
[14]. نهج البلاغه، خطبه 21.
[15]. همان، نامه 3
[16].(نهج البلاغه-نامه 45)
[17]. ر ک پیرامون انقلاب اسلامی ص 60
[18]. رک همان ص 65
[19]. رک میر سلیم همان
[20]. رک اسماعیل شفیعى سروستانى، تهاجم فرهنگى و نقش تاریخى و روشنفکران، (تهران: کیهان، 1372) .
[21]. فرهنگ و تهاجم فرهنگى، برگرفته از سخنان مقام معظم رهبری، ص 383
[22]. میرسلیم ، مصطفی، مقاله «براندازی انقلاب اسلامی ایران» کتاب جرعه جاری، ص 231.
[23]. سخنان مقام معظم رهبری در دیدار با جمعی از صاحبنظران و کارکنان دستگاه های فرهنگی 21/5/71
در مورد علل و عوامل تهاجم فرهنگی از دید گاه رهبر معظم انقلاب رک «تهاجم فرهنگی ریشه ها راههای نفوذ و شیوه مقابله با آ ن » جرعه جاری ، تدوین علی ذوعلم ص 429 به بعد
[24]. میر سلیم پیشین
[25]. همان، صص 94- 93.