پرسش :
ارتباط امام با منبع خطاناپذیر از چه سنخى است؟
پاسخ :
براساس روایات، امامان دست آموز الهام غیبیاند. آنان صداى غیب را میشنوند؛ اما فرشته را نمیبینند. برخلاف پیامبر که سخن فرشته را میشنود و گاه خود ملک را میبیند؛ نه اینکه تنها صدا را بشنود.1
این الهام نظیر الهامى است که به حضرت خضر و ذوالقرنین و حضرت مریم و مادر موسى علیه السلام شده است2 و گاهى در قرآن کریم، تعبیر به وحى گردیده که البته منظور از آن «وحى نبوت» نیست.
حضرت رضا علیه السلام در ضمن حدیث مفصلى، درباره امامت فرمود:
«هنگامى که خداى متعال کسى را به عنوان «امام» براى مردم برمى گزیند، به او سعه صدر، عطا میکند و چشمه هاى حکمت را در دلش قرار میدهد و علم را به وى الهام میکند تا براى جواب از هیچ سؤلى در نماند و در تشخیص حق سرگردان نشود. پس او معصوم و مورد تأیید و توفیق الهى بوده، از خطاها و لغزشها در امان خواهد بود».3
حسن بن یحیاى مدائنى گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: هنگامى که سؤلى از امام میشود چگونه (و با چه علمى) جواب میدهد؟
فرمودند: «گاهى به او الهام میشود و گاهى از فرشته میشنود و گاهى هر دو».4
لوح محفوظ است او را پیشوا
از چه محفوظ است؟ محفوظ از خطا
نى نجومست و نه رملست و نه خواب
وحى حق، واللّه اعلم بالصواب
از پى روپوش عامه در بیان
وحى دل گویند آن را صوفیان5
باید توجه داشت امام کسى است که از وجودى برتر در عصر خود برخوردار است و در نقطه اوج و قله هرم هستى قرار دارد. از این رو باطن امام ـ همانند باطن پیامبر ـ با نور ولایت حق روشن بوده و با عالم حقایق و معانى غیبى ارتباط دارد.
امام همانند پیامبر، واسطه فیض میان خلق و حق، عامل ارتباط خلق با حق و حافظ حریم وحى و شریعت است؛ اما پیامبر نیست؛ یعنى، مقام و شأن و مسئولیت نبوى و رسالت را به او ندادهاند.
امام رضا علیه السلام میفرماید: «فرق میان پیامبر و رسول و امام در این است که رسول فرشته وحى را میبیند، صدایش را میشنود و وحى بر او نازل میشود. گاهى نیز در خواب میبیند ـ چنان که حضرت ابراهیم دید و پیامبر سخن فرشته را شنید ـ و گاه خود فرشته را میبیند نه اینکه تنها صدا را بشنود. امام کسى است که فرشته را نمیبیند؛ ولى سخن او را میشنود».6
البته بنا بر بعضى از تفاسیر، شنیدن معصوم عقلى است، به این معنا که امام سخن فرشته اى را با گوشش نمیشنود؛ بلکه مراد از شنیدن آن است که باطن امام تعالیم و الهامهای الهى را فرا میگیرد و میپذیرد. براى اینکه کلام الهى جز این نیست که حقایقى را به آگاهى اولیا برساند؛ میتواند از نوع صوت و لفظ نباشد.7
معناى الهام
«الهام» در لغت به معناى القاى مطلبى در نفس و جان است.8 بنا بر بعضى از تفاسیر، الهام داراى معناى عام و خاص است. معناى خاص الهام ویژه اولیا و اوصیا است که گاهى با واسطه و گاهى بدون واسطه میباشد.
الهام با واسطه، توسط صدایى که از شخص خارج میگردد و آن گاه شنیده و معناى مقصود از آن فهمیده میشود، صورت میپذیرد. این حالت، مانند رؤیا، در حالات اولیه انبیا رخ میدهد و اهل حق آن را وحى خفى به شمار میآورند. اما الهام بدون واسطه عبارت است از: القاى معانى و حقایق در قلوب اولیا از عالم غیب که ممکن است به صورت دفعى و ناگهانى باشد و ممکن است به تدریج صورت پذیرد.
در معناى عام «الهام»، گاهى با سبب و گاهى بدون سبب و نیز گاهى حقیقى و گاهى غیر حقیقى است. الهام حقیقى و با سبب، از راه تزکیه و تصفیه نفس به دست میآید. الهام غیرحقیقى و بدون سبب، براى افرادى که استعداد خاصى دارند، به مقتضاى ویژگیهای خاص نژادى و جغرافیایى حاصل میشود (مانند برهمنان، کشیشان و راهبان).9
برخى الهام را مربوط به جنبه «ولایت» و وحى را مربوط به جنبه «رسالت و نبوت» دانسته و معتقدند: الهام، تنها از نوع کشف معنوى صرف است؛ از این رو، وحى از خواص نبوت و متعلق به ظاهر و الهام از خواص ولایت و مربوط به باطن است و چون ولایت بر نبوت، تقدم شرفى دارد، الهام نیز برتر از وحى خواهد بود. علاوه بر آنکه وحى مشروط به تبلیغ است؛ ولى الهام چنین نیست.10
تفاوت اساسى میان وحى و الهام در این نکته نیز هست که پیامبر، فرشته اى را که واسطه وحى است، هنگام القاى وحى به رؤت بصرى مشاهده میکند؛ ولى در الهام امام و ولّى، تنها حضور او را حس میکند و با رؤت بصرى بصرى او را نمیبیند.11
در مجموع میتوان گفت: آنچه به عنوان شریعت به پیامبر القا میشود، همواره به واسطه فرشته اى است که پیامبر گاهى، او را با رؤت بصرى مشاهده میکند و این از اختصاصات پیامبر است. اما از آنجا که پیامبر علاوه بر شأن نبوت و رسالت، داراى مقام ولایت نیز هست؛ از انواع دیگر الهامات ربانى نیز بهره مند است. چنین الهاماتى ـ که مشترک میان ولى، امام و نبى است ـ وحى به معناى خاص نیست و مربوط به مقام باطن (ولایت) است.
تفاوت اساسى دیگرى نیز میان وحى و الهام وجود دارد و آن این است که وحى به دلیل سنخیت خاص خویش، همواره مصون از دست اندازى ابلیس است. پیامبران در همه مراحل فهم، درک و دریافت آن، در عصمت الهى قرار دارند؛ برخلاف برخى الهامات که گاهى شیطانى است و همواره، مصون از خطا نمیباشد. اما از آنجا که امامان، معصوم میباشند، الهامشان حقیقى و ربانى است؛ زیرا هم در مرحله فهم و هم درک و هم دریافت، مصون از خطا میباشند.
پی نوشت:
1. اصول کافى، روایات شماره 705، 706، 435.
2. کهف18، آیات 98 - 65 ؛ آل عمران(3)، آیه 42 ؛ زمر(39)، آیات 21 - 17 ؛ طه (20)، آیه 38 ؛ قصص (28)، آیه 7.
3. نگا: اصول کافى، ج 1، ص 203 - 198.
4. بحارالانوار، ج 26 ، ص 58.
5. مثنوى، دفتر چهارم.
6. اصول کافى، ح 435.
7. صدرالمتألهین، شرح اصول کافى، کتاب حجت، باب 3، ح 1.
8. لسان العرب، ج 12، ص 555.
9. نگا: سید حیدر آملى، جامع الاسرار و منبع الانوار، ص 454 - 455.
10. شرح فصوص الحکم، داود قیصرى، ص 111 ؛ الفتوحات المکیه، ابن عربى، ج 1، ص 78.
11. الفتوحات المکیه، ج 3، ص 238 - 239.
منبع: porseman.org
براساس روایات، امامان دست آموز الهام غیبیاند. آنان صداى غیب را میشنوند؛ اما فرشته را نمیبینند. برخلاف پیامبر که سخن فرشته را میشنود و گاه خود ملک را میبیند؛ نه اینکه تنها صدا را بشنود.1
این الهام نظیر الهامى است که به حضرت خضر و ذوالقرنین و حضرت مریم و مادر موسى علیه السلام شده است2 و گاهى در قرآن کریم، تعبیر به وحى گردیده که البته منظور از آن «وحى نبوت» نیست.
حضرت رضا علیه السلام در ضمن حدیث مفصلى، درباره امامت فرمود:
«هنگامى که خداى متعال کسى را به عنوان «امام» براى مردم برمى گزیند، به او سعه صدر، عطا میکند و چشمه هاى حکمت را در دلش قرار میدهد و علم را به وى الهام میکند تا براى جواب از هیچ سؤلى در نماند و در تشخیص حق سرگردان نشود. پس او معصوم و مورد تأیید و توفیق الهى بوده، از خطاها و لغزشها در امان خواهد بود».3
حسن بن یحیاى مدائنى گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: هنگامى که سؤلى از امام میشود چگونه (و با چه علمى) جواب میدهد؟
فرمودند: «گاهى به او الهام میشود و گاهى از فرشته میشنود و گاهى هر دو».4
لوح محفوظ است او را پیشوا
از چه محفوظ است؟ محفوظ از خطا
نى نجومست و نه رملست و نه خواب
وحى حق، واللّه اعلم بالصواب
از پى روپوش عامه در بیان
وحى دل گویند آن را صوفیان5
باید توجه داشت امام کسى است که از وجودى برتر در عصر خود برخوردار است و در نقطه اوج و قله هرم هستى قرار دارد. از این رو باطن امام ـ همانند باطن پیامبر ـ با نور ولایت حق روشن بوده و با عالم حقایق و معانى غیبى ارتباط دارد.
امام همانند پیامبر، واسطه فیض میان خلق و حق، عامل ارتباط خلق با حق و حافظ حریم وحى و شریعت است؛ اما پیامبر نیست؛ یعنى، مقام و شأن و مسئولیت نبوى و رسالت را به او ندادهاند.
امام رضا علیه السلام میفرماید: «فرق میان پیامبر و رسول و امام در این است که رسول فرشته وحى را میبیند، صدایش را میشنود و وحى بر او نازل میشود. گاهى نیز در خواب میبیند ـ چنان که حضرت ابراهیم دید و پیامبر سخن فرشته را شنید ـ و گاه خود فرشته را میبیند نه اینکه تنها صدا را بشنود. امام کسى است که فرشته را نمیبیند؛ ولى سخن او را میشنود».6
البته بنا بر بعضى از تفاسیر، شنیدن معصوم عقلى است، به این معنا که امام سخن فرشته اى را با گوشش نمیشنود؛ بلکه مراد از شنیدن آن است که باطن امام تعالیم و الهامهای الهى را فرا میگیرد و میپذیرد. براى اینکه کلام الهى جز این نیست که حقایقى را به آگاهى اولیا برساند؛ میتواند از نوع صوت و لفظ نباشد.7
معناى الهام
«الهام» در لغت به معناى القاى مطلبى در نفس و جان است.8 بنا بر بعضى از تفاسیر، الهام داراى معناى عام و خاص است. معناى خاص الهام ویژه اولیا و اوصیا است که گاهى با واسطه و گاهى بدون واسطه میباشد.
الهام با واسطه، توسط صدایى که از شخص خارج میگردد و آن گاه شنیده و معناى مقصود از آن فهمیده میشود، صورت میپذیرد. این حالت، مانند رؤیا، در حالات اولیه انبیا رخ میدهد و اهل حق آن را وحى خفى به شمار میآورند. اما الهام بدون واسطه عبارت است از: القاى معانى و حقایق در قلوب اولیا از عالم غیب که ممکن است به صورت دفعى و ناگهانى باشد و ممکن است به تدریج صورت پذیرد.
در معناى عام «الهام»، گاهى با سبب و گاهى بدون سبب و نیز گاهى حقیقى و گاهى غیر حقیقى است. الهام حقیقى و با سبب، از راه تزکیه و تصفیه نفس به دست میآید. الهام غیرحقیقى و بدون سبب، براى افرادى که استعداد خاصى دارند، به مقتضاى ویژگیهای خاص نژادى و جغرافیایى حاصل میشود (مانند برهمنان، کشیشان و راهبان).9
برخى الهام را مربوط به جنبه «ولایت» و وحى را مربوط به جنبه «رسالت و نبوت» دانسته و معتقدند: الهام، تنها از نوع کشف معنوى صرف است؛ از این رو، وحى از خواص نبوت و متعلق به ظاهر و الهام از خواص ولایت و مربوط به باطن است و چون ولایت بر نبوت، تقدم شرفى دارد، الهام نیز برتر از وحى خواهد بود. علاوه بر آنکه وحى مشروط به تبلیغ است؛ ولى الهام چنین نیست.10
تفاوت اساسى میان وحى و الهام در این نکته نیز هست که پیامبر، فرشته اى را که واسطه وحى است، هنگام القاى وحى به رؤت بصرى مشاهده میکند؛ ولى در الهام امام و ولّى، تنها حضور او را حس میکند و با رؤت بصرى بصرى او را نمیبیند.11
در مجموع میتوان گفت: آنچه به عنوان شریعت به پیامبر القا میشود، همواره به واسطه فرشته اى است که پیامبر گاهى، او را با رؤت بصرى مشاهده میکند و این از اختصاصات پیامبر است. اما از آنجا که پیامبر علاوه بر شأن نبوت و رسالت، داراى مقام ولایت نیز هست؛ از انواع دیگر الهامات ربانى نیز بهره مند است. چنین الهاماتى ـ که مشترک میان ولى، امام و نبى است ـ وحى به معناى خاص نیست و مربوط به مقام باطن (ولایت) است.
تفاوت اساسى دیگرى نیز میان وحى و الهام وجود دارد و آن این است که وحى به دلیل سنخیت خاص خویش، همواره مصون از دست اندازى ابلیس است. پیامبران در همه مراحل فهم، درک و دریافت آن، در عصمت الهى قرار دارند؛ برخلاف برخى الهامات که گاهى شیطانى است و همواره، مصون از خطا نمیباشد. اما از آنجا که امامان، معصوم میباشند، الهامشان حقیقى و ربانى است؛ زیرا هم در مرحله فهم و هم درک و هم دریافت، مصون از خطا میباشند.
پی نوشت:
1. اصول کافى، روایات شماره 705، 706، 435.
2. کهف18، آیات 98 - 65 ؛ آل عمران(3)، آیه 42 ؛ زمر(39)، آیات 21 - 17 ؛ طه (20)، آیه 38 ؛ قصص (28)، آیه 7.
3. نگا: اصول کافى، ج 1، ص 203 - 198.
4. بحارالانوار، ج 26 ، ص 58.
5. مثنوى، دفتر چهارم.
6. اصول کافى، ح 435.
7. صدرالمتألهین، شرح اصول کافى، کتاب حجت، باب 3، ح 1.
8. لسان العرب، ج 12، ص 555.
9. نگا: سید حیدر آملى، جامع الاسرار و منبع الانوار، ص 454 - 455.
10. شرح فصوص الحکم، داود قیصرى، ص 111 ؛ الفتوحات المکیه، ابن عربى، ج 1، ص 78.
11. الفتوحات المکیه، ج 3، ص 238 - 239.
منبع: porseman.org