پرسش :
علوم خارق العاده ائمه علیهم السلام از کجا سرچشمه میگیرد؟ آیا سخنان آنان در زمینه علوم تجربى نیز معتبر است؟
پاسخ :
یکى از آثار درجه اعلاى وجودى امام، علم خارق العاده او است و از آنجا که از نظر کمالات وجودى، تأسّى مرتبه «نبى» بوده و در واقع «امامت»، با «نبوت» اتصال و ارتباط بلافصل دارد؛ امام، وارث به حق علوم و کتابهای همه پیامبران است. امام صادق علیه السلام میفرماید: «همه کتابهای آسمانى پیامبران گذشته، نزد ما است، اینها را از آنان به ارث بردهایم. همان گونه که آنان میخواندند، میخوانیم و همانند آنان از این کتابها سخن میگوییم. هیچ گاه روى زمین، از حجت الهى خالى نخواهد بود و هیچ گاه نشده که از او چیزى بپرسند و او بگوید: نمیدانم».1
به تناسب درجه وجودى و مقام ولایت امام، علم و معرفت بى کران و خارج از درک ما، براى او امرى حتمى است. امام على علیه السلام به این حقیقت، چنین اشاره کرده است: «ما اهل بیت، شجره نبوت، جایگاه شایسته رسالت، محل آمد و رفت فرشتگان، خانه رحمت و کمال دانش و معرفت هستیم».2
دانش ائمه علیهم السلام پایدار و همیشگى است. این دانش پیوسته با سرچشمه غیبى خود، در ارتباط است و مدام قوّت پذیرفته و افزایش مییابد. امام باقر علیه السلام میفرماید: «اگر بر دانش ما افزوده نمیشد، بى دانش میماندیم».3
امام موسى بن جعفر علیه السلام میفرماید: «علم امام داراى سه جنبه و جهت است: علوم مربوط به گذشته، علوم مربوط به زمان آینده، علوم حادث و نوظهور».4
امام از آنجا که در مرتبه ویژه اى از عالم هستى قرار دارد و وجودش در نقطه اعلاى هستى است؛ به تمامى علوم، معرفت شهودى دارد؛ معرفتى که جایى براى تردید و شک و عدم اطمینان باقى نمیگذارد. از این رو علم امام تنها دانش دور از خطا و خلاف است.
از امام صادق علیه السلام پرسیدند: علم بدون اختلاف، مخصوص امامان است و شما چگونه از آن آگاهى مییابید؟ فرمودند: «آگاهى ما هم از این معرفت بى اختلاف، مانند آگاهى پیامبر خدا است؛ با این تفاوت که آنچه را پیامبر میدید، ما نمیبینیم».5
به حسب این رتبه وجودى امام است که حضرت على علیه السلام میفرمودند: «سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی»6؛ «پیش از آنکه مرا از دست بدهید، از من بپرسید».
شگفت آنکه در این جمله، آن حضرت پرسش از علم یا باب خاصى را مطرح نکرده و این دلیل روشنى است بر اینکه امام على علیه السلام، بزرگترین دانشمندى است که به همه علوم و ظرایف و اسرار آنها احاطه داشته، شارح و مفسّر آنها بوده است. آن حضرت در همه علوم ـ از الهیات گرفته تا تفسیر، قرائت، فقه، حدیث، اخلاق، قضا، فصاحت و بلاغت و دیگر علوم ادبى تا ریاضیات، طب، شیمى و... ـ به بالاترین مراتب رسیده بود.7
گفتنى است علم امامان به حقایق هستى از علم الهى سرچشمه گرفته است، لذا اظهارات علمى امامان به اذن خداست و در مواردى است که براى هدایت مردم و یا مصالح دیگر، از خداوند درخواست آن علم را داشته باشند.
امام على علیه السلام و دانش تجربى
بسیارى از مردم در زمان صدر اسلام، معتقد بودند: زمین بر شاخ گاو استوار است.
برخى میگفتند: زمین بر روى آب شناور و مانند کشتى توخالى است.
عده اى دیگر نیز بر آن بودند که زمین ستونهایی دارد که بر کوه قاف استوار است. اما امام على علیه السلام حقیقت روشنى را ـ که امروزه آن را از بدیهیات میدانیم ـ بیان فرمود. آن حضرت در عصرى که بشر نه از دانشى برخوردار بود و نه از نظریه جاذبه اطلاعى داشت، میفرماید: «وَ أَنْشَأَ الْأَرْضَ فَأَمْسَکَهَا مِنْ غَیْرِ اشْتِغَالٍ وَ أَرْسَاهَا عَلَى غَیْرِ قَرَارٍ وَ أَقَامَهَا به غیرِ قَوَائِمَ وَ رفعها به غیرِ دَعَائِمَ»8؛ «خداوند زمین را آفرید و آن را بدون اینکه او را مشغول سازد، نگه داشت و آن را در عین بى قرارى، قرار بخشید و بدون پایه برپا نمود و بدون ستون برافراشت».
در برخى از خطبه هاى دیگر، فضاى محیط زمین را ـ که راههایی براى هواى حامل بخار آب گشته و جزر و مد را به وسیله آن به وجود میآورد ـ توصیف کرده، میفرماید: «ثُمَّ أَنْشَأَ سُبْحَانَهُ فَتْقَ الْأَجْوَاءِ وَ شَقَّ الْأَرْجَاءِ وَ سَکَائِکَ الْهَوَاءِ فَأَجْرَى فِیهَا مَاءً مُتَلاَطِماً تَیَّارُهُ مُتَرَاکِماً زَخَّارُهُ حَمَلَهُ عَلَى مَتْنِ الرِّیحِ الْعَاصِفَةِ وَ الزَّعْزَعِ الْقَاصِفَةِ فَأَمَرَهَا بِرَدِّهِ وَ سَلَّطَهَا عَلَى شَدِّهِ»9؛ «و اطراف آن را باز کرد و فضاهاى خالى ایجاد نمود و در آن آبى که امواج متلاطم آن روى هم میغلتید، جارى ساخت و آن را بر پشت بادى شدید و طوفانى کوبنده حمل کرد؛ پس از آن، باد را به بازگرداندن آن فرمان داد و بر نگه داریاش مسلط ساخت».
این سخن، همان نظریه اى است که پس از قرنها اثبات شده که: «کره زمین را پوششى از هوا احاطه نموده است (به نام پوشش هوایى جوى)، این محیط هوایى به طبقه هاى بزرگى تقسیم میشود که بعضى فوق بعضى دیگر است و در طبقه اول، همه تغییرات جوى صورت میگیرد و باد و باران و ابر و طوفان در آنجا به وجود میآید».10 ابزارهاى علمى، از اثبات و بیان آموزه هاى بلند امام على علیه السلام در زمان حیاتش ناتوان بود.
این مطلب امکان دارد در مورد ما نیز اتفاق بیفتد؛ یعنى، ممکن است آموزه اى را در زمینه علوم از حضرت ببینیم و ابزارهاى علمى امروز نتوانند آن را اثبات کنند و یا حتى برخلاف آن بگویند، لیکن باید دانست که علومى که اساسش بر تجربه، آزمون و مشاهده است؛ به طور معمول در معرض ابطال است. این حقیقتى است که تاریخ علم براى ما گزارش کرده است. بنابراین علم ظنى، همچون علوم تجربى، هیچ گاه نمیتواند با آموزههایی که به اعتقاد ما علم قطعیاند، در تعارض افتد و در آن خللى افکند.11
در هر حال به اعتقاد ما از آنجا که ائمه علیهم السلام، از مرتبه خاص وجودى برخوردارند ـ که این مرتبه، اعلا مرتبه عالم و عوالم هستى است ـ از علم «مایکون و ماکان و ماهو کائن»، در پرتو علم خداوند و به اذن او، برخوردارند.
پی نوشت:
1. اصول کافى، چهار جلدى، کتاب الحجة، ص 329.
2. همان، ص 321.
3. همان، ص 374.
4. همان، ص 393.
5. همان، ص 350.
6. نهج البلاغه، خطبه 189.
7. براى مطالعه بیشتر ر.ک: محمدجواد مغنیه، آیا امام على یک فیلسوف بود؟ ترجمه مرتضى الیاسى، در مجله معرفت شماره 37، صص 63 ـ 56 و نیز براى آشنایى بیشتر با تحلیل فلسفى شخصیت و اوصاف امامان ر.ک: سید یحیى یثربى، فلسفه امامت، (وثوق، قم، چاپ اول 1378).
8. نهج البلاغه، خطبه 186.
9. نهج البلاغه، خطبه اول.
10. نگا: العلم فى حیاتنا الیومیة، ج 1، ص 38.
11. در این باب ر.ک: دامپى یر، تاریخ علم، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، انتشارات سمت.
منبع: porseman.org
یکى از آثار درجه اعلاى وجودى امام، علم خارق العاده او است و از آنجا که از نظر کمالات وجودى، تأسّى مرتبه «نبى» بوده و در واقع «امامت»، با «نبوت» اتصال و ارتباط بلافصل دارد؛ امام، وارث به حق علوم و کتابهای همه پیامبران است. امام صادق علیه السلام میفرماید: «همه کتابهای آسمانى پیامبران گذشته، نزد ما است، اینها را از آنان به ارث بردهایم. همان گونه که آنان میخواندند، میخوانیم و همانند آنان از این کتابها سخن میگوییم. هیچ گاه روى زمین، از حجت الهى خالى نخواهد بود و هیچ گاه نشده که از او چیزى بپرسند و او بگوید: نمیدانم».1
به تناسب درجه وجودى و مقام ولایت امام، علم و معرفت بى کران و خارج از درک ما، براى او امرى حتمى است. امام على علیه السلام به این حقیقت، چنین اشاره کرده است: «ما اهل بیت، شجره نبوت، جایگاه شایسته رسالت، محل آمد و رفت فرشتگان، خانه رحمت و کمال دانش و معرفت هستیم».2
دانش ائمه علیهم السلام پایدار و همیشگى است. این دانش پیوسته با سرچشمه غیبى خود، در ارتباط است و مدام قوّت پذیرفته و افزایش مییابد. امام باقر علیه السلام میفرماید: «اگر بر دانش ما افزوده نمیشد، بى دانش میماندیم».3
امام موسى بن جعفر علیه السلام میفرماید: «علم امام داراى سه جنبه و جهت است: علوم مربوط به گذشته، علوم مربوط به زمان آینده، علوم حادث و نوظهور».4
امام از آنجا که در مرتبه ویژه اى از عالم هستى قرار دارد و وجودش در نقطه اعلاى هستى است؛ به تمامى علوم، معرفت شهودى دارد؛ معرفتى که جایى براى تردید و شک و عدم اطمینان باقى نمیگذارد. از این رو علم امام تنها دانش دور از خطا و خلاف است.
از امام صادق علیه السلام پرسیدند: علم بدون اختلاف، مخصوص امامان است و شما چگونه از آن آگاهى مییابید؟ فرمودند: «آگاهى ما هم از این معرفت بى اختلاف، مانند آگاهى پیامبر خدا است؛ با این تفاوت که آنچه را پیامبر میدید، ما نمیبینیم».5
به حسب این رتبه وجودى امام است که حضرت على علیه السلام میفرمودند: «سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی»6؛ «پیش از آنکه مرا از دست بدهید، از من بپرسید».
شگفت آنکه در این جمله، آن حضرت پرسش از علم یا باب خاصى را مطرح نکرده و این دلیل روشنى است بر اینکه امام على علیه السلام، بزرگترین دانشمندى است که به همه علوم و ظرایف و اسرار آنها احاطه داشته، شارح و مفسّر آنها بوده است. آن حضرت در همه علوم ـ از الهیات گرفته تا تفسیر، قرائت، فقه، حدیث، اخلاق، قضا، فصاحت و بلاغت و دیگر علوم ادبى تا ریاضیات، طب، شیمى و... ـ به بالاترین مراتب رسیده بود.7
گفتنى است علم امامان به حقایق هستى از علم الهى سرچشمه گرفته است، لذا اظهارات علمى امامان به اذن خداست و در مواردى است که براى هدایت مردم و یا مصالح دیگر، از خداوند درخواست آن علم را داشته باشند.
امام على علیه السلام و دانش تجربى
بسیارى از مردم در زمان صدر اسلام، معتقد بودند: زمین بر شاخ گاو استوار است.
برخى میگفتند: زمین بر روى آب شناور و مانند کشتى توخالى است.
عده اى دیگر نیز بر آن بودند که زمین ستونهایی دارد که بر کوه قاف استوار است. اما امام على علیه السلام حقیقت روشنى را ـ که امروزه آن را از بدیهیات میدانیم ـ بیان فرمود. آن حضرت در عصرى که بشر نه از دانشى برخوردار بود و نه از نظریه جاذبه اطلاعى داشت، میفرماید: «وَ أَنْشَأَ الْأَرْضَ فَأَمْسَکَهَا مِنْ غَیْرِ اشْتِغَالٍ وَ أَرْسَاهَا عَلَى غَیْرِ قَرَارٍ وَ أَقَامَهَا به غیرِ قَوَائِمَ وَ رفعها به غیرِ دَعَائِمَ»8؛ «خداوند زمین را آفرید و آن را بدون اینکه او را مشغول سازد، نگه داشت و آن را در عین بى قرارى، قرار بخشید و بدون پایه برپا نمود و بدون ستون برافراشت».
در برخى از خطبه هاى دیگر، فضاى محیط زمین را ـ که راههایی براى هواى حامل بخار آب گشته و جزر و مد را به وسیله آن به وجود میآورد ـ توصیف کرده، میفرماید: «ثُمَّ أَنْشَأَ سُبْحَانَهُ فَتْقَ الْأَجْوَاءِ وَ شَقَّ الْأَرْجَاءِ وَ سَکَائِکَ الْهَوَاءِ فَأَجْرَى فِیهَا مَاءً مُتَلاَطِماً تَیَّارُهُ مُتَرَاکِماً زَخَّارُهُ حَمَلَهُ عَلَى مَتْنِ الرِّیحِ الْعَاصِفَةِ وَ الزَّعْزَعِ الْقَاصِفَةِ فَأَمَرَهَا بِرَدِّهِ وَ سَلَّطَهَا عَلَى شَدِّهِ»9؛ «و اطراف آن را باز کرد و فضاهاى خالى ایجاد نمود و در آن آبى که امواج متلاطم آن روى هم میغلتید، جارى ساخت و آن را بر پشت بادى شدید و طوفانى کوبنده حمل کرد؛ پس از آن، باد را به بازگرداندن آن فرمان داد و بر نگه داریاش مسلط ساخت».
این سخن، همان نظریه اى است که پس از قرنها اثبات شده که: «کره زمین را پوششى از هوا احاطه نموده است (به نام پوشش هوایى جوى)، این محیط هوایى به طبقه هاى بزرگى تقسیم میشود که بعضى فوق بعضى دیگر است و در طبقه اول، همه تغییرات جوى صورت میگیرد و باد و باران و ابر و طوفان در آنجا به وجود میآید».10 ابزارهاى علمى، از اثبات و بیان آموزه هاى بلند امام على علیه السلام در زمان حیاتش ناتوان بود.
این مطلب امکان دارد در مورد ما نیز اتفاق بیفتد؛ یعنى، ممکن است آموزه اى را در زمینه علوم از حضرت ببینیم و ابزارهاى علمى امروز نتوانند آن را اثبات کنند و یا حتى برخلاف آن بگویند، لیکن باید دانست که علومى که اساسش بر تجربه، آزمون و مشاهده است؛ به طور معمول در معرض ابطال است. این حقیقتى است که تاریخ علم براى ما گزارش کرده است. بنابراین علم ظنى، همچون علوم تجربى، هیچ گاه نمیتواند با آموزههایی که به اعتقاد ما علم قطعیاند، در تعارض افتد و در آن خللى افکند.11
در هر حال به اعتقاد ما از آنجا که ائمه علیهم السلام، از مرتبه خاص وجودى برخوردارند ـ که این مرتبه، اعلا مرتبه عالم و عوالم هستى است ـ از علم «مایکون و ماکان و ماهو کائن»، در پرتو علم خداوند و به اذن او، برخوردارند.
پی نوشت:
1. اصول کافى، چهار جلدى، کتاب الحجة، ص 329.
2. همان، ص 321.
3. همان، ص 374.
4. همان، ص 393.
5. همان، ص 350.
6. نهج البلاغه، خطبه 189.
7. براى مطالعه بیشتر ر.ک: محمدجواد مغنیه، آیا امام على یک فیلسوف بود؟ ترجمه مرتضى الیاسى، در مجله معرفت شماره 37، صص 63 ـ 56 و نیز براى آشنایى بیشتر با تحلیل فلسفى شخصیت و اوصاف امامان ر.ک: سید یحیى یثربى، فلسفه امامت، (وثوق، قم، چاپ اول 1378).
8. نهج البلاغه، خطبه 186.
9. نهج البلاغه، خطبه اول.
10. نگا: العلم فى حیاتنا الیومیة، ج 1، ص 38.
11. در این باب ر.ک: دامپى یر، تاریخ علم، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، انتشارات سمت.
منبع: porseman.org