تولد فرزند، نقش برجسته ای در تحکیم خانواده ایفا می کند.
فرزندآوری
بسیاری از مطالعات و تجربه های عینی نشان داده اند که تولد فرزند، نقش برجسته ای در تحکیم خانواده ایفا می کند و در مقابل، ناتوانی از فرزندآوری، به ویژه در صورت اشتیاق وافر دو همسر، نوعی ناخرسندی طبیعی را بر زوجین تحمیل می کند و خانواده را به رغم جاذبه های متعدد در معرض بی ثباتی قرار می دهد. به گفته ویل دورانت:
ازدواج پیش از داشتن فرزند، قراردادی است برای آماده ساختن آسایش جسمانی متقابل، ولی پس از بچه دار شدن معنی حقیقی خود را به دست می آورد. فرزند مانند آبی است که به پای گیاهی می ریزند تا آن را تازه و شکفته گرداند.[1]
با وجود این، در جوامع غربی به موازات گسترش نگرش های فردگرایانه، گرایش به داشتن فرزند کمتر شده است؛ زیرا فرزندان به طور طبیعی محدودیت ها و فشارهای روانی و اقتصادی متعددی را بر خانواده تحمیل می کنند و آزادی های فردی در جهت انجام فعالیت های دلخواه شغلی، تحصیلی و... را به میزان قابل توجهی می کاهند؛ در نتیجه، فرزندان به عاملی موثر در کاهش رضایت زناشویی مبدل شده اند که این امر موجب افزایش خانواده های بدون فرزند در جوامع صنعتی شده است. برای مثال، در سال ۱۹۹۸م، در آمریکا از مجموع ۵۳ درصد خانوارها که در آنها زن و شوهر با هم زندگی می کردند، تنها ۲۵ درصد دارای فرزند و ۲۸ درصد بدون فرزند بوده اند.
در اسلام، این مطلب مفروض است که فرزند در مراحل مختلف حیات خود، مشکلات جسمی و روحی گوناگونی را بر والدین تحمیل می کند.[2] با وجود این، توصیه های دینی دربردارنده راهکارهایی هستند که اسلام از راه آنها کوشیده است فرزندان را به جای آنکه عاملی برای سرخوردگی و نارضایتی والدین باشند، به عاملی برای افزایش رضایت خاطر آنان و در نتیجه، تحکیم پیوند زناشویی تبدیل کند. از میان این راهکارها می توان به تشویق فراوان نسبت به فرزندآوری و تربیت فرزندان با یادآوری ارزش ها و منافع دنیوی و اخروی فرزندان برای والدین،[3] نهادینه کردن نیکی و احسان به والدین به منظور تقویت انگیزه های فرزندآوری و تربیت فرزند در آنان[4] و در نهایت، کوشش در جهت تقویت پیوندهای خویشاوندی اشاره کرد.
ازدواج پیش از داشتن فرزند، قراردادی است برای آماده ساختن آسایش جسمانی متقابل، ولی پس از بچه دار شدن معنی حقیقی خود را به دست می آورد. فرزند مانند آبی است که به پای گیاهی می ریزند تا آن را تازه و شکفته گرداند.[1]
با وجود این، در جوامع غربی به موازات گسترش نگرش های فردگرایانه، گرایش به داشتن فرزند کمتر شده است؛ زیرا فرزندان به طور طبیعی محدودیت ها و فشارهای روانی و اقتصادی متعددی را بر خانواده تحمیل می کنند و آزادی های فردی در جهت انجام فعالیت های دلخواه شغلی، تحصیلی و... را به میزان قابل توجهی می کاهند؛ در نتیجه، فرزندان به عاملی موثر در کاهش رضایت زناشویی مبدل شده اند که این امر موجب افزایش خانواده های بدون فرزند در جوامع صنعتی شده است. برای مثال، در سال ۱۹۹۸م، در آمریکا از مجموع ۵۳ درصد خانوارها که در آنها زن و شوهر با هم زندگی می کردند، تنها ۲۵ درصد دارای فرزند و ۲۸ درصد بدون فرزند بوده اند.
در اسلام، این مطلب مفروض است که فرزند در مراحل مختلف حیات خود، مشکلات جسمی و روحی گوناگونی را بر والدین تحمیل می کند.[2] با وجود این، توصیه های دینی دربردارنده راهکارهایی هستند که اسلام از راه آنها کوشیده است فرزندان را به جای آنکه عاملی برای سرخوردگی و نارضایتی والدین باشند، به عاملی برای افزایش رضایت خاطر آنان و در نتیجه، تحکیم پیوند زناشویی تبدیل کند. از میان این راهکارها می توان به تشویق فراوان نسبت به فرزندآوری و تربیت فرزندان با یادآوری ارزش ها و منافع دنیوی و اخروی فرزندان برای والدین،[3] نهادینه کردن نیکی و احسان به والدین به منظور تقویت انگیزه های فرزندآوری و تربیت فرزند در آنان[4] و در نهایت، کوشش در جهت تقویت پیوندهای خویشاوندی اشاره کرد.
حمایت اجتماعی
از آنجا که تداوم حیات خانواده به عنوان یک واحد اجتماعی در گرو تأمین نیازهای گوناگون مالی و غیر مالی آن است و با توجه به اینکه خانواده به تنهایی قادر به تأمین همه نیازهای خود نیست، حمایت اجتماعی از آن به عنوان یکی از اصلی ترین راهکارهای تحکیم خانواده ضرورت می یابد. از مهم ترین اقسام حمایت اجتماعی از خانواده می توان به حمایت خویشاوندان، حمایت دوستان، حمایت همسایگان و حمایت حکومت اشاره کرد.
نقش حمایتی خویشاوندان در جوامع سنتی بیشتر نمود دارد. در این جوامع به دلیل غلبة الگوی خانواده گسترده، خویشاوندان معمولا برای کمک به گروه های خانوادگی کوچک در دسترس اند و در نتیجه، تنش های خانوادگی کمتر به افراد آسیب می زنند. گذشته از خویشاوندان، دوستان و همسایگان نیز می توانند با حمایت های خود زوج ها را به یکدیگر پیوند دهند و به نظر می رسد اثرگذاری آنان با اوضاع و احوال جوامع جدید نیز سازگار است.
با این حال، نباید تأثیر منفی گروههای یادشده بر استحکام خانواده را از یاد برد، به ویژه در مواردی که مخالفتی با ازدواج یا نارضایتی ای از یکی از دو همسر در میان باشد. در جوامعی مانند ایران، اختلاف های ناشی از دخالت خویشاوندان درصد بالایی از اختلاف های زناشویی را تشکیل می دهند.[5]
حکومت نیز وظیفه دارد در ابعاد متنوع اقتصادی، آموزشی، حقوقی و... از خانواده حمایت کند. این حمایت ها شامل مواردی از این قبیل می شود: در بعد اقتصادی، اعطای تسهیلات ازدواج و حل مشکل بیکاری جوانان؛ در بعد آموزشی، بهره گیری از امکانات آموزشی، مشاوره ای و رسانه ای در جهت ارتقای سطح آگاهی ها و مهارت های زوجین و در بعد حقوقی، رفع کاستی های قانونگذاری و وضع قوانین کارآمدتر در جهت تقویت بنیان خانواده.
شایان ذکر است که حمایت فعالانه حکومت در جهت تحکیم خانواده نباید با حمایت منفعلانه و تابع وضع موجود که گاه به گسیختگی خانواده می انجامد، اشتباه شود. حمایت از خانواده در غرب به وسیله دولت های رفاه تابع الگویی بود که خانواده را روزبه روز زائدتر ساخت. دولت رفاه علاوه بر تحصیل جوانان و خدمات بهداشتی به عموم افراد، با گسترش شیرخوارگاه ها، کودکستان ها و خانه های سالمندان، پرستاری از کودکان و سالمندان را به عهده گرفت و بدین ترتیب، جایگزین خانواده شد که این روند، نقش مهمی در فروپاشی کانون گرم و صمیمی خانواده داشت.[6] بر این اساس، لازم است در سیاست های حمایت از خانواده،جانب احتیاط و دوراندیشی رعایت شود و از سطحی نگری و پیروی ناموجه از الگوهای غربی خودداری گردد.
نقش حمایتی خویشاوندان در جوامع سنتی بیشتر نمود دارد. در این جوامع به دلیل غلبة الگوی خانواده گسترده، خویشاوندان معمولا برای کمک به گروه های خانوادگی کوچک در دسترس اند و در نتیجه، تنش های خانوادگی کمتر به افراد آسیب می زنند. گذشته از خویشاوندان، دوستان و همسایگان نیز می توانند با حمایت های خود زوج ها را به یکدیگر پیوند دهند و به نظر می رسد اثرگذاری آنان با اوضاع و احوال جوامع جدید نیز سازگار است.
با این حال، نباید تأثیر منفی گروههای یادشده بر استحکام خانواده را از یاد برد، به ویژه در مواردی که مخالفتی با ازدواج یا نارضایتی ای از یکی از دو همسر در میان باشد. در جوامعی مانند ایران، اختلاف های ناشی از دخالت خویشاوندان درصد بالایی از اختلاف های زناشویی را تشکیل می دهند.[5]
حکومت نیز وظیفه دارد در ابعاد متنوع اقتصادی، آموزشی، حقوقی و... از خانواده حمایت کند. این حمایت ها شامل مواردی از این قبیل می شود: در بعد اقتصادی، اعطای تسهیلات ازدواج و حل مشکل بیکاری جوانان؛ در بعد آموزشی، بهره گیری از امکانات آموزشی، مشاوره ای و رسانه ای در جهت ارتقای سطح آگاهی ها و مهارت های زوجین و در بعد حقوقی، رفع کاستی های قانونگذاری و وضع قوانین کارآمدتر در جهت تقویت بنیان خانواده.
شایان ذکر است که حمایت فعالانه حکومت در جهت تحکیم خانواده نباید با حمایت منفعلانه و تابع وضع موجود که گاه به گسیختگی خانواده می انجامد، اشتباه شود. حمایت از خانواده در غرب به وسیله دولت های رفاه تابع الگویی بود که خانواده را روزبه روز زائدتر ساخت. دولت رفاه علاوه بر تحصیل جوانان و خدمات بهداشتی به عموم افراد، با گسترش شیرخوارگاه ها، کودکستان ها و خانه های سالمندان، پرستاری از کودکان و سالمندان را به عهده گرفت و بدین ترتیب، جایگزین خانواده شد که این روند، نقش مهمی در فروپاشی کانون گرم و صمیمی خانواده داشت.[6] بر این اساس، لازم است در سیاست های حمایت از خانواده،جانب احتیاط و دوراندیشی رعایت شود و از سطحی نگری و پیروی ناموجه از الگوهای غربی خودداری گردد.
نظارت اجتماعی
نظارت اجتماعی در ابعاد گوناگون نظارت متقابل خانوادگی، نظارت خویشاوندان، دوستان و همسایگان، نظارت همگانی و نظارت حکومت، از دیگر راهکاری مؤثر در تحکیم خانواده به شمار می آید. برای نمونه، می توان به نظارت متقابل همسران بر رفتارهای یکدیگر و نظارت والدین بر رفتار فرزندان از جمله، در امور جنسی، نظارت خویشاوندان، همسایگان و دوستان از طریق مداخله های مثبت در تنش های خانوادگی، نظارت همگانی به عنوان پشتیبانی نیرومند برای نظام هنجاری جامعه که تخلف از ارزش های پذیرفته شده را دشوار می سازد و نظارت حکومت در ابعاد قانونگذاری و اجرای قانون اشاره کرد.
توصیه های گوناگون اسلام از جمله تشویق غیرت ورزی در مردان، به عنوان یک چتر حمایتی و حفاظتی، لزوم مداخله بستگان در اختلافات شدید زناشویی از طریق تعیین یک حکم از خویشان مرد و یک حکم از خویشان زن، وجوب امر به معروف و نهی از منکر بر آحاد جامعه به ویژه بر افراد صاحب نفوذ، لزوم برخورد حکومت با خشونت های خانوادگی و حرمت سهل انگاری مسئولان در اجرای حدود الهی، جنبه هایی از نظام نظارتی اسلام را به نمایش می گذارند که در مباحث گذشته به مناسبت به آنها اشاره شد.
توصیه های گوناگون اسلام از جمله تشویق غیرت ورزی در مردان، به عنوان یک چتر حمایتی و حفاظتی، لزوم مداخله بستگان در اختلافات شدید زناشویی از طریق تعیین یک حکم از خویشان مرد و یک حکم از خویشان زن، وجوب امر به معروف و نهی از منکر بر آحاد جامعه به ویژه بر افراد صاحب نفوذ، لزوم برخورد حکومت با خشونت های خانوادگی و حرمت سهل انگاری مسئولان در اجرای حدود الهی، جنبه هایی از نظام نظارتی اسلام را به نمایش می گذارند که در مباحث گذشته به مناسبت به آنها اشاره شد.
تقویت دینداری
تقویت دینداری یا تربیت دینی - اخلاقی افراد از راهکارهای اصلی تحکیم خانواده است که به نظر می رسد حق مطلب در مورد آن ادا نشده است؛ از جمله در پاره ای اظهار نظرها بر ناهمسانی فرهنگی، تحصیلی و سنی زوجین یا مشکلات اقتصادی به عنوان عوامل اختلال خانواده، بسیار بیش از ضعف دینداری و اخلاقیات زوجین تأکید می شود. با این حال، می توان شواهدی یافت دال بر اینکه حتی در فرض همسانی دو همسر از جهات گوناگون، ضعف تربیت دینی - اخلاقی به تنهایی می تواند باعث فروپاشی خانواده شود. از سوی دیگر، کم نیستند نمونه هایی که در آنها به رغم ناهمسانی زوجین از جهات متعدد، پایبندی آنان به موازین دینی و اخلاقی باعث انسجام خانواده شده است. از این رو، باید برای عنصر دین و اخلاق در مقایسه با بسیاری از عوامل دیگر، سهم بیشتری در حفظ یکپارچگی خانواده قائل شویم.
ایمان مذهبی موسب معنا بخشیدن به زندگی و ایجاد حس رضایت و امید به آینده در افراد و درنتیجه، سازگاری آنان با ناملایمات زندگی می شود. افراد دیندار ضمن آنکه از کوشش در جهت تامین نیازهای مادی معقول و ایجاد یک خانواده مطلوب فروگذار نمی کنند، در صورت برخورد با مشکلاتی مانند فقر و ناسازگاری های خانوادگی دچار یأس نمی شوند، بلکه دل به وعده های الهی روشن می دارند و با حلاوت ایمان و یاد خدا، تلخیه ای زندگی را به شیرینی مبدل می سازند. همچنین آراستگی زوجین به ویژگی های اخلاقی ارزشمندی مانند صداقت، وفاداری، احترام، مهربانی، دلسوزی، فروتنی، صبر، گذشت، نرم خویی، خیرخواهی و انسان، و مبرا بودن آنان از خودخواهی، برتری جویی، تحقیر، حسادت، بخل، طمع، کینه توزی و دورویی موجب می شود بسیاری از بدرفتاری ها و اختلافات از ساحت خانواده رخت بربندد. از این رو، اسلام از میان معیارهای متعدد گزینش همسر، تأکید کم نظیری بر تربیت دینی و اخلاقی فرد نموده است.
ایمان مذهبی موسب معنا بخشیدن به زندگی و ایجاد حس رضایت و امید به آینده در افراد و درنتیجه، سازگاری آنان با ناملایمات زندگی می شود. افراد دیندار ضمن آنکه از کوشش در جهت تامین نیازهای مادی معقول و ایجاد یک خانواده مطلوب فروگذار نمی کنند، در صورت برخورد با مشکلاتی مانند فقر و ناسازگاری های خانوادگی دچار یأس نمی شوند، بلکه دل به وعده های الهی روشن می دارند و با حلاوت ایمان و یاد خدا، تلخیه ای زندگی را به شیرینی مبدل می سازند. همچنین آراستگی زوجین به ویژگی های اخلاقی ارزشمندی مانند صداقت، وفاداری، احترام، مهربانی، دلسوزی، فروتنی، صبر، گذشت، نرم خویی، خیرخواهی و انسان، و مبرا بودن آنان از خودخواهی، برتری جویی، تحقیر، حسادت، بخل، طمع، کینه توزی و دورویی موجب می شود بسیاری از بدرفتاری ها و اختلافات از ساحت خانواده رخت بربندد. از این رو، اسلام از میان معیارهای متعدد گزینش همسر، تأکید کم نظیری بر تربیت دینی و اخلاقی فرد نموده است.
نویسنده: حسین بستان
پی نوشت: