چهارشنبه، 25 آذر 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

هارولد ژوزف لاسکي

هارولد ژوزف لاسکي

(1896ــ1950) LASKI دانشمند سياسي انگليسي

هارولد ژوزف لاسکي سوسياليست، نويسنده و فيلسوف بزرگ انگليسي در اصل از مردم روماني و يهودي الاصل بود. نخست به زيست شناسي علاقه داشت و ميخواست اين رشته را در يکي از دانشگاهها تدريس نمايد اما توفيقي بدست نياورد لذا بتدرس تاريخ در دانشگاه مک گيل اشتغال ورزيد و آنگاه به کانادا رفت سپس در دانشگاه هاروارد بتدريس تاريخ و فلسفه سياسي اشتغال ورزيد. در 1920 به لندن بازگشت و در مدرسه اقتصاد و در 1926 در دانشگاه لندن با سمت استادي تدريس نمود. داراي کتب و مقالات ارزنده بسيار است:

مسئله حق حاکميت ــ اتوريته در دولت جديد ــ صرف و نحو علم سياست آزادي در دولت جديد ــ دموکراسي در حال بحران ــ دولت از لحاط فرضيه و از لحاظ عمل ــ حکومت پارلماني در انگلستان ــ رياست جمهور آمريکا

‏برخي از عقايد:

در مورد اقليت ها عقيده داشت:

طرفدار استقلال اقليت ها و عدم الزام آنان نسبت بوفاداري بدولت است.

 در مورد دولت گويد: حکومت را بيشتر نتيجه ي جنگ ها و نظام اجباري ميداند و معتقد است که فرد حق دارد در مورد الزام خود نسبت باطاعت از دولت شرايطي قائل شود با حکومت متمرکز و تمرکز دولت مخالف است و ايده آل استقلال فرد بايد محور اداره امور اجتماع و نقطه اتکاء ‏اهرم سياست دولت باشد.

‏فرضيه ترقي

"ترقي نتيجه انتخاب و جمع متنوعات است نه محصول حفظ همشکلي ها و وحدت ها ... لذا بنياد و اساس دولت بايد بر اين باشد که رضا دهد بوجود مخالفت و عدم موافقت فرد بايد محور تمام اشياء قرار گرفته باشد ... اراده ي دولت تا آنجا نسبت باراده ي دستجات ديگر تفوق دارد که با حکمت و خرد کافي تفسير شود و مورد قبول عمومي واقع گردد نه بيش... وفاداري نسبت بدولت يک حقيقت محض و مسلم نيست.

در تعريف آزادي گويد: "وجود فرصت کامل براي شرکت و فعاليت اتباع در امور جامعه در هر جا که مردم وجود داشته و اراده دارند که درباره مسائل سياسي فکر کنند."

 در تعريف دولت: "عبارت از تشکيلاتي است براي اينکه توده هاي مردم را قادر سازد که صلاح و خير اجتماعي خود را بحد اعلاي ممکن صورت تحقق دهند."

اراده دولت: "اراده دولت، اراده ايست که در نتيجه مشاجره ي بين ميليونها اراده افراد با يکديگر براي در دست گرفتن نيروهاي اجتماعي و از ميان اراده هاي در حال مشاجره برگزيده شد... بنابراين ما حق نداريم وصله حقانيت اخلاقي و صفت مطابقت اخلاق را باراده دولت بچسبانيم مگر آنکه نتيجه ي عمل بدان اراده را پس از آزمايش بدقت سنجيده باشيم ... دولت و قدرت خود را از طبيعت و خاصيت وظيفه مزبور بدست آورده است ...) در رساله سوسياليسم و آزادي گويد: "بهان طريق که يک پزشک يا متخصص بهداشت در دستور خود دقت ميکند و دقيق و هوشيار است، من چنين احساس ميکنم که ايشان (لنين ــ  تروتسکي) در اقدامات سياسي خود محق بوده اند زيرا متوسل باصولي شده اند که بوسيله تحقيق علمي بر پايه ي عقليت قرار داشته. من احساس ميکنم که دولت بايد دعاوي مرا نسبت بمسائل اساسي که مفيد براي زندگي خوب ميباشد با دعاوي سايرين متساوياً بشناسد و بدان توجه کند و البته کسيکه متساوياً خدمتي بجامعه انجام نميدهد حق چنين دعوي را ندارد. در کليه ي اين مسائل اساسي قبل از آنکه اختلاف بين امتيازات افراد و آسايش هاي افراد حاصل شود بايد تساوي براي همه برقرار باشد، و اختلافاتي که ‏بين عقايد و گفته هاي مردم وجود دارد بايد اختلافاتي باشد که کفه ي ترازو را بنفع اشخاصي که سطح زندگي ايشان مافوق سطح حداقل است نچرباند و معني سوسياليسم اينست که ‏بدون شرايط فوق، آزادي ميسر نيست. سوسياليسم شامل اصل مساوات است، و آزادي و مساوات از يکديگر قابل تفکيک نيستند ... سوسياليست کار ندارد باينکه شکل و طرز مالکيت در سوسياليسم چگونه باشد بلکه جداً معتقد است تا هنگاميکه اموال بنحو مؤثر در تملک جامعه بيرون نيايد نمي توان آنرا کاملاً بنفع جامعه اداره نمود ... البته در اين مورد نيز مصر است که سوسياليسم واقعي سوسياليسمي است که با آزادي توأم باشد نه با استبداد، يعني سوسياليسم حقيقي سوسياليسم ليبرال است نه سوسياليسم اتوريتان"

"در نظر هر شخصي مانند من است که ايده آل جامعه دموکراتيک را پذيرفته و آنرا بساير ايده آل ها ترجيح دهد، اين حقيقت اساسي مسلم است که ‏در موقعيت حاضر شرايط لازم يک جامعه دموکراتيک وجود ندارد که در تحت آ‏ن شرايط، جامعه بتواند انجام وظيفه نمايد و زندگي کند." در مورد جنگ بين المللي گويد: در تحت سيستم سرمايه داري، جنگ بين المللي اجتناب ناپذير است در 1937‏ در آمريکا طي مصاحبه اي گفت: تنها از ميان بردن دموکراسي بورژواي غير مارکسي ميتواند جنگ و فاشيسم را از ميان بردارد و در کتاب دموکراسي در حال بحران گويد: عقايد کاپيتاليسم ذاتاً و اساساً قابل مبارزه است و ريشه مبارزه در خود آنست. کاپيتاليسم يکي از دو راه را دارد: يا همکاري با سوسياليسم يا مبارزه با آن و من معتقدم و ثابت کرده ام که ‏کاپيتاليسم ترجيح ميدهد که با سوسياليسم مبارزه کند."

در جاي ديگر گويد: "کاپيتاليسم هيچگاه موافقت نخواهد کرد که اموال سوسياليسم از طريق جريان دموکراتيک صورت تحقق پذيرد و حتي راضي به برانداختن دموکراسي نيز خواهد شد. "نقل از کتاب تاريخ فلسفه سياسي جلد سوم تأليف دکتر بهاء الدين پازارگاد.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.