جمشید
در اوستا نام او Yima Xshaeta یماخشئیت یعنى جم درخشنده و نورانى آمده كه جزء اخیر صفت اوست. صفت دیگر او در اوستا Srira سریره است كه به معنى زیبا و خوشگل است و پسر ویونگ هوانت Vivang havant است كه به فارسى و پهلوى و یونگهان مىشود. پس از تهمورث به تخت نشست. مردم در روزگار او آسوده خاطر بودند بیمارى و مرگ و گرسنگى و تشنگى و رشك و حسد در زمان وى وجود نداشت. از اینرو سكنهى گیتى افزون شد. جمشید تنها از پهلوانان اساطیرى و ملى ایرانیان نیست بلكه متعلق به آریاهاى هندى نیز مىباشد. در ادبیات سانسكریت نام جمشیدیما Yama آمده و نام پدرش ویوسوانت Vivasvant است. در وداومها بهاراته داستان یم شباهت بسیارى به یماى اوستایى دارد. این پهلوان داستانى بین دو ملت آریایى هند و ایران مشترك است شاید او كسى بوده كه در تحكیم مبانى مدنى نژاد ایرانى زحمات بسیار كشیده است. از كتاب ریگ ودا معلوم مىشود كه داستان جمشید از دورههاى بسیار قدیم و قبل از مهاجرت آریاهاى ایرانى به ایران است. در وندیداد آمده كه زرتشت از اهورمزدا پرسید: اى خرد پاك در میان نوع بشر به جز من براى نخستین بار با كدامین كس مكالمه نمودى و دین اهورایى را به كه سپردى. اهورا مزدا گفت: اى زرتشت من به غیر از تو نخستین با رباجم زیبا و دارندهى رمهى خوب مكالمه كردم و دین اهورایى را به او سپردم و گفتم اى جم زیبا پسر و یونگهان، من آیین خویش را به تو مىسپارم جم گفت اى اهورامزدا من از براى اینكار ساخته نشدهام پیغمبرى و دینگسترى از من نیاید. من به او گفتم كه تو آن به كه جهان را به پیرایى و به گیتى فزایش و گشایش دهى. جم زیبا گفت پذیرفتم به شرط آنكه من به جم دو چیز دادم یكى نگین زرین و دیگرى عصاى زرنشان. سیصد زمستان از پادشاهى وى گذشت زمین از چهارپایان خرد و بزرگ پر شد و جاى بر همه تنگ گشت. پس به خواهش وى اسپندارمذ فرشته موكل زمین یك ثلث زمین را بزرگتر كرد. سیصد زمستان دیگر از سلطنت او گذشت زمین بار دیگر از چهارپایان خرد و بزرگ و مردم و سگها و مرغان و شعلههاى سرخ آتش پر شد و جاى بر همه تنگ گشت. باز به خواهش وى اسپندارمذ یك ثلث دیگر بر زمین بیفزود. سومین بارجم به ترتیب مذكور یك ثلث دیگر زمین را فراختر نمود و در ایرانویج اهورامزدا با ایزدان مینویى انجمنى بیاراست و جم را گفت به جهان زمستان سختى خواهد رسید و برف به چندین ارش ببارد یك ثلث از جانوران هلاك شوند براى جلوگیرى از آن و بقاى نسل جانداران باید باغى بنام وره vara بنا كنى كه از هر چهارسوى به بلندى یك میدان اسب باشد، در آنجا چهارپایان خرد و بزرگ و سگها و مرغان و شعلههاى سرخ آتش را گردآورى، اصطبلى به بلندى هزار گام براى ستوران بسازى و در آنجا آب روان كنى و چراگاه فراهم نمایى و مردان و زنانى را كه در روى زمین بهترین و زیباترین هستند در آنجا جمع كنى و اشخاص و حیوانات ناقصالخلقه را در آنجا راه ندهى. جم پرسید كه این باغ را چگونه بسازم اهورامزدا گفت خاك را با پاشنهى پاى خویش نرم كن و با دستهاى خویش گل بساز. آنگاه بدین ترتیب باغ ساخته شد و در هر سال یكبار ستارگان و ماه خورشید و در آنجا طلوع و غروب مىكردند و به نظر ساكنان وره یكسال مانند یكروز بود و در هر چهل سال از هر یك جفت مخلوقات وره یك جفت دیگر به عمل مىآمد. این باغ را به زبان پهلوى ورهجم كرت مىگفتند یعنى ورى كه جم كرده است.
پس از برطرف شدن طوفان سرما جم و ساكنان وره بیرون آمده زمین را دیگر باره آبادان نمودند در كتاب سوم دینكرد آمده جمشید مردمان را به چهار طبقهى روحانیون، جنگجویان، كشاورزان و پیشهوران تقسیم كرد. این چهار طبقه را فردوسى كاتوزیان و نیساریان و نسودى واهنوخوشى مىنویسد.
به قول شاهنامه جمشید پسر تهمورث بود و پس از او به تخت نشست و به ساختن آلات جنگ پرداخت و ذوب آهن را به مردم بیاموخت. خود وزره ساخت و در این كار پنجاه سال رنج برد پنجاه سال دیگر رشتن و بافتن و دوختن جامه را به آدمیان آموخت و خانه ساختن را دیوان به امر او معمول كردند. كشتىرانى را به مردمان آموخت و در اینها نیز پنجاه سال رنج برد و تختى ساخت كه چون مىخواست دیو برمىداشت و از هامون به گردون برمىافراشت و در روز هر مزد از ماه فروردین بر تخت بنشست و مردم آن روز را نوروز خواندند و از آنگاه در سر هر سال در آن روز جشن مىگرفتند. جمشید در آخر كار از فرط عزت مغرور شد و خویشتن را خداى جهان دانست و چون چنین گفت فركیانى از او دور شد و سرانجام ضحاك تازى بر ایران چیره شد. جمشید از ضحاك زخم برداشت و صد سال متوارى بود تا اینكه در كنار دریاى چین ضحاك بر او دست یافت و او را با ارّه بدو نیم كرد و دو خواهر جمشید را كه یكى از نواز و دیگرى شهرناز نام داشت به زنى گرفت و بعدها فریدون آن دو را از چنگ ضحاك نجات داد. سلطنت جمشید در داستانها 650 و به قولى 700 سال نوشته شده است.
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.