پرویز نی داود
آ. پرویز نىداود، یكى دیگر از خانوادهى هنرمند نىداودها است كه به سال 1322 خورشیدى در تهران متولد شد و پس از طى تحصیلات ابتدایى و توسطه جهت گذراندن دورهى لیسانس زبان و ادبیات انگلیس، در دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت كه یك سال و نیم از دورهى فوق لیسانس همین رشته را در ایران و بقیه را در دانشگاه سوربن پاریس به پایان برد.
فعالیتهاى هنرى وى، ابتدا با «گروه ادب امروز» كه از برنامه اول رادیو پخش مىشد آغاز گردید سپس در برنامه دوم رادیو «آدینه آدینه» و «چشمانداز» ادامه پیدا كرد. از وى تاكنون كتابهاى: «تك درخت»، «تقلاى ماهیان در تور»، «مشاهیر ادب معاصر و مجموع مقالات رادیویى» چاپ و منتشر گردیده است.
آ. پرویز نىداود شاعر، نویسنده، مترجمى است كه به موسیقى نیز آشنایى دارد و این هنر را نزد هنرمند ارجمند و باارزش عباس زندى فراگرفته است.
شعر و موسیقى ایرانى از زمانى كه تاریخ این ملك و ملت به وجود آمد با هم درآمیختند و در یكدیگر ادغام گردیدند به طورى كه ما مىبینیم شعر رودكى، مولانا، امیرخسرو دهلوى، سعدى و حافظ و سایر بزرگان علم و ادب ایران زمین موسیقى است، شاعر و ترانهسراى ایرانى باید از موسیقى اطلاع داشته باشد در غیر این صورت مثل آنهایى كه ما سراغ داریم مىبینیم كه شاعر و ترانهسراى بىاطلاع از علم موسیقى، روى گوشههاى شاد كلمات غمانگیز و روى موسیقى غمانگیز نشاطانگیز گذاشته است و این بر اثر آشنا نبودن وى با گوشهها و مقامات موسیقى ایرانى بوده است.
درك قابل قبول در محضر استادان هنر موسیقى و شعر، براى اطلاع از ردیفهاى موسیقى و وزن و قافیه در شعر خود یك هنر است. هنرى كه كمتر در اشخاص وجود دارد زیرا اطلاع در این زمینه، به اصطلاح داشتن گوش موسیقى و شناخت مضامین شعر، مطالعه و كارى طولانى را طالب است. متأسفانه به علت زندگى ماشینى كمتر مىتوان به این امور پرداخت و آنها كه عمر و گوهر وقت خویش را صرف شناخت موسیقى سنتى و اصیل ایرانى و ردیفها و دستگاهها مىنمایند، اندكند.
در شعرشناسى مطالعه متون شعر قدما و معاصرین یكى از لازمات است و آموختن صور شعر فارسى، وزن و قافیه و طبع حساس مىتواند كمك مؤثرى براى طالبان این راه باشد. چه روزها كه نگاه آرزومند و چشمان مشتاق بر دفاتر شعر دوخته مىشود و چه ساعاتى كه هنگام اجراى برنامه استادان موسیقى، همنشین و صحبت آنان، عشق و نیاز مىگردد. ذوق و شور و نشاط زندگى عادى را از یاد مىبرد و والائى و اعتقاد را در انسان تقویت مىنماید.
در دفتر آ. پرویز نىداود، در سرودههاى او كه رنگ احساس تند و عشق و علاقه به ادب پارسى از آن احساس مىشود، خواننده گرامى مضمون را پر از چاشنى احساس و مهربانى و عشق مىیابد. اینجاست كه در اشعار نىداود گهگاه قوافى و ردیف و وزن فداى معنى مىگردد و هرچه هست بیان حالات دلنشین یك مضمون زیبا و گویا است.
در سینه دلى پرشور و در دیده اشكى؛ در انگشتان و قلم خویش میلى براى انتقال این احساس به روى كاغذ.
براى مثال:
مرا صدپاره كن آنگه برویان
پس از روئیدنم آنگه بسوزان
(به چشم مرحمت سویم نگه كن)
(شفیع جرم من را خویشتن كن)
اینجاست كه سنگ مىشكند و از دل خارا آب زلال بیرون مىآید و یا:
پاى به پیش و دل به پس
با چه دلى سفر كنم؟
پا به جلو نمىرود
ره ز چه پشت سر كنم؟
از سفرى كه رفتهاى
دوباره با شعر بیا
ز بوى گل خبر بده
تا همه را خبر كنم
بگو كجا شكفتهاى
خاطر خوب نازنین
اگر به غنچه رفتهاى
تا خود گل سفر كنم
پرویز نىداود، سالهاست در موسیقى ایران كار مىكند، شاگردى شیفته است و هرگز این شیفتگى و عشق را پنهان نمىكند، كه گاه سرودههاى خویش را در دستگاه «دشتى» و «سهگاه» و «افشارى» و غیره مىخواند و با صدا ساز خویش نوا سر مىدهد.
این شیدائى و عشق حرفها دارد و تسلیم محض است:
من چرا آشفته باشم، عاشق و آسیمه سر
من همین از ابتداء كار نهائى مىكنم
و یا:
نهادهام به دلم نام تو را و مىدانم
كه دل نماند و این نام بر دلم ماند
او در بارگاه احساس، خادمى صدیق است و در این درگاه، روح و جان را فدا مىكند و بىاختیار مىگوید:
عمریست به حسرتكده عشق مقیمم
خونابه هر زخم و فریاد نسیمم
وطن (اشك معشوق)
مرا در چشم پاكت غرق گردان
چو تندر كن، چو رعد و برق گردان
تمام هستى من را بسوزان
چو پیراهن مرا بر خود بپوشان
داشتن احساس لطیف یكى از بارقههاى انسانى اشت، طبایع حساس زودگذر دگرگونى در جان و دل احساس مىكنند و این ودیعهى خدادادى را پرویز نىداود به خوبى دارا است.
آنگاه كه از ایران، این عشق همیشگى و والاى او سخن به میان مىآید غم اشك را بر دیدگانش تماشا مىكنى، اینجا، به حقیقت پاكباز است. این دیار را دوست دارد و معتقد است در ایران به دنیا آمده، در این محیط رویش یافته به خدا و خاك وطن نیز عشق مىورزد.
از صداى آه ما شام غریبان ساختند
از دعاى نیمهشب برگشته مژگان ساختند
آنقدر یوسف صفت، اشك نجابت ریختیم
تا زلیخا گونه، آن چاه زنخدان ساختند
شور اشك ما چنان بر گونهات زیبا فتاد
كز وجودت سبزه و ابر فراوان ساختند
گر چو پروانه به گرد شمعها ما نیستیم
شمعها را پس چرا سر در گریبان ساختند؟
آنقدر ما آفرین گویان، تو را بنواختیم
تا ز اندام خوشت، سرو خرامان ساختند
از نهاد وامق عاشق، دوصد اندوه و آه
بهر عذرا سینه و چاك گریبان ساختند
آه شیرین دامن فرهاد را در خون كشید
بیستون را لالهزار و هم بیابان ساختند
بسكه من با تو ز شعر نیلگونه دم زدم
از دو چشمت نرگس و یاقوت الوان ساختند
انتظار تلخ من، از حد طاقت دور بود
زین سبب از طاقتم یعقوب كنعان ساختند
از پریشان حالى اشعار (نىداود) بود
كان دو زلف نسترن بو را پریشان ساختند
در دیدار او بخشندگى، نیكى مىیابى و این حالت بهشتى است كه جز در طبایع حساس و دلهاى پاك پدید نمىآید. به همین دلیل مىگوید:
اگر خون تن گل نیست در اشك دل عاشق
چرا ننشسته بر گل، عمر پرپر مىكند شبنم؟
تفحص در كتابهاى گذشته و اشعار سروده توسط آ. پرویز نىداود، در دهه 70 -60 نشانگر پیشرفت او در كار شعر، با احساس و عواطف عمیق میهنى و ملى است. او ترانههایى بس زیبا را با موسیقى درآمیخته و آثارى جالب و شنیدنى بوجود آورده است و از غناى روحانى موسیقى در اوج بخشیدن به اشعار و استعارات استفاده مىكند.
او نمایان سازنده پیوند شعر و موسیقى با هم است و با این نگرش لطف اشعارش را بیشتر مىنماید. براى نىداود، توفیق در سرایش اشعار خوب و التفات به موسیقى را از درگاه خدا آرزومندم و امید كه در راه عشق و آرمان خود موفق باشد زیرا او را باید شیداى موسیقى، عاشق عشق و ارادتمند شعر نامید.
قطعه شعرى را كه در ذیل از نظر خوانندگان گرامى مىگذرد، آقاى پرویز نىداود فىالبداهه براى حقیر سرودهاند:
«كنار اهل درد»
(نصیرى فر) كنار اهل دردى
كتاب اهل دل را مىنوردى
و اهل درد دل مىداند و بس
كه از عشقت به اهل دل چه كردى
همیشه گفته و پیوسته گویم
كه تو آزرده دل خود اهل دردى
چرا دنبال سیم و زر نرفتى
چرا جز كار دل كارى نكردى؟
تو همچون من ز مهرى بىنصیبى
كه اینسان در قلم اندوه كردى
تو همچو من ز عشقى داغدارى
كه اینسان ناله و فریاد كردى
شنیدم دوش كه (نىداود) مىگفت
(نصیرىفر) كنار اهل دردى
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.