يکشنبه، 21 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

محسن راسخ

محسن راسخ
محسن راسخ، یكى از صنعتگران و سازگران دیگر است كه طى سالیانى چند در حرفه‏ى سازسازى فعالیت دارد. وى در تاریخ 1332 خورشیدى در تهران متولد شد و دوران كودكى را همراه سه خواهر كوچكتر از خود سپرى نمود. زندگى وى، از طفولیت با مشكلاتى توأم بود زیرا پدر او كه با ساختن سنتور در منزل در كارگاهى كوچك مشغول بود و روزگار سپرى مى‏كرد، هنوز بیش از 10 بهار از سن فرزند خود محسن نگذشته بود كه در خیابان بر اثر تصادف با اتومبیل جان خود را از دست داد و سرپرستى خانواده به عهده این طفل 10 ساله قرار گرفت. آرى، محسن راسخ بیش از 10 سال نداشت كه در یك كارگاه نجارى مشغول كار شد، همچنین استادمحسن راسخ مدرک درجه1رادرسازگرفته اند. او مى‏گوید: «پس از سه ماه از كار كردن من در این كارگاه كوچك نجارى مى‏گذشت شروع به تحصیل در كلاس شبانه نمودم و پس از چندى چون از صداى سازها به خصوص ویولن خوشم مى‏آمد. ویولن كهنه و شكسته‏اى به بهاى 50 تومان خریدم و در كارگاه نجارى كه كار مى‏كردم، آن را تعمیر نمودم و روزها در ساعات استراحت از كار براى خود مى‏نواختم، تا این كه توسط یك نفر از دوستانم كه با نواختن سنتور آشنایى داشت، به كلاس ملك واقع در دروازه دولت رفتم و در كلاس ایشان مشغول فراگیرى موسیقى و نواختن ویولن گردیدم. روزها و هفته‏ها، یكى پس از دیگرى سپرى مى‏شد و من زیر نظر آقاى اسداللَّه ملك با رموز موسیقى ایرانى و ردیف‏هاى آن آشنا مى‏گردیدم، تا اینكه روزى در كارگاه نجارى كه كار مى‏كردم به فكرم رسید كه یك ویولن بسازم، ابتدا دور از دید استادكار، خود ویولن كهنه را از هم باز كردم و آن را الگوى خویش قرار دادم و یك ویولن از روى آن براى خود پس از روزها و هفته‏ها مرارت و زحمت ساختم ولى چون كسى مرا راهنمایى نكرد، نتوانستم ساز خوبى بسازم، لذا سازى كه خواستم بسیار بدصدا و گوش‏خراش از كار درآمد. ولى من مأیوس نشدم و تصمیم گرفتم دوباره ساز دیگرى بسازم و این كار را هم شروع نمودم ولى چون استادكارم و در واقع صاحب كارگاه به این كار راضى نبود، عذر مرا خواست و مرا از كارگاه خویش اخراج نمود. من پس از مدتى بى‏كارى، دوباره در كارگاه نجارى دیگرى مشغول كار شدم و مجدداً ساخت ویولن را دور از چشم صاحب كارگاه در ساعات بى‏كارى، پس از خاتمه كار روزانه‏ام ساختم و تمرین ویولن را شروع نمودم كه دوباره دچار همان مشكل گردیدم و صاحب كارگاه با این كار من مخالفت كرد و من را اخراج نمود و ناچاراً در منزل كه از پدربزرگ به ارث به ما رسیده بود، اقدام به ساختن ویولن و سنتور كردم كه تقریباً در اینجا، حدود پنجاه درصد موفقیت نصیبم گردیده بود و از این زمان به بعد در هر سازى كه مى‏ساختم سعى مى‏كردم كه نقص كمترى داشته باشد. در سال 1352 تصمیم گرفتم كه ساز «قانون» را هم بسازم، لذا شروع به ساختن این ساز كردم و چند سالى كه در این حرفه به فعالیت مشغول بودم، روزى توسط آقاى حسن سعیدیان قهرمان كشتى كه از آشنایانمان هستند به آقاى استاد ابراهیم قنبرى معرفى شدم و ایشان بدون هیچ چشم‏داشتى مرا در ساختن ساز راهبر و رهنمون گشتند و مرا با آغوش باز پذیرفتند كه تا عمر دارم خود را مدیون این مرد بزرگ و معلم اخلاق مى‏دانم كه خود ایشان دست‏پروده بزرگ‏مرد هنر موسیقى ایران استاد ابوالحسن صبا مى‏باشد. به هر حال، چند سالى نزد استاد قنبرى به كار سازسازى پرداختم و در خدمت استاد قنبرى ساخت ساز قانون و سنتور را به خوبى آموختم و استاد پس از موفقیت من در ساختن این سازها، توصیه فرمودند كه سازهاى سه‏تار و تنبور را بسازم و رموز ساخت و رنگ‏كارى سازها را هم به من یاد دادند و من دوباره تأكید مى‏كنم كه زندگى و موفقیت خود را مدیون ایشان مى‏دانم و همیشه دعاى خیر، بدرقه این مرد بزرگ مى‏كنم.


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.