Reservoir Dogs (سگ های انباری)

پنجشنبه، 16 بهمن 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
Reservoir Dogs (سگ های انباری)
کارگردان : Quentin Tarantino نویسنده : Quentin Tarantino بازیگران: Harvey Keitel, Tim Roth ,Michael Madsen خلاصه داستان : شش خلافکار حرفه ای با نام های مستعار آقای سفید (هاروی کیتل)، آقای نارنجی (تیم راث)، آقای بلوند (مایکل مدسن)، آقای صورتی (استیو بوشمی)، آقای قهوه ای (کوئنتین تارانتینو) و آقای آبی (ادوارد بانکر)، که با یکدیگر غریبه هستند و خود را با نام رنگ های مختلف می شناسند، توسط شخصی بنام جو کابوت (لاورنس تیرنی)، مامور سرقت چندین الماس گرانبها میشوند. آنها همگی به موفقیت این سرقت اطمینان دارند، تا اینکه با پیدا شدن سر و کله پلیس در هنگام سرقت، آنها به وجود یک جاسوس و پلیس مخفی در بین خود پی می برند و با جمع شدن در یک انبار کالا به دنبال شناختن این شخص هستند. فیلم در كافه شروع می شود. هشت نفر دور میزی نشسته اند و در حال مكالمه ای در مورد موسیقی و چیزهای بی ربط دیگری هستند. شش نفر كه قرار است سرقتی را انجام دهند به اضافه ی جو رئیس جمع و پسرش ادی در پشت این میز نشسته اند. هر كدام از این شش نفر به خاطر حفظ امنیت، به انتخاب جو نام یك رنگ را به عنوان یك نام مستعار پذیرفته اند. دوربین تارانتینو به دور جمعشان می چرخد و از همان ابتدا با دیالوگهایی به ظاهر ساده وارد دنیای ذهنی شخصیتها می شویم. آقای بلوند ( كه اسمش یادآور بلوندی خوب بد زشت سرجیو لئونه است )، خیلی كم حرف می زند و خونسردی عجیبی دارد. ولی در جایی رو به جو می كند و به شوخی آقای صورتی را تهدید به مر گ می كند. این تهدید كه به شوخی شبیه است، در ادامه به كلید رفتاری بلوند تبدیل می شود و بعدا می فهمیم در سرقت دسته جمعی، بی جهت چندین نفر را كشته است. در سكانس بریدن گوش پلیس نگون بخت هم كه كاملا به میزان خطرناك بودن این آدم پی می بریم. آقای سفید با بگو مگوی خود با جو بر اصول تكیه می كند. او در این جمع صادقترین فرد است. همین پایبندی به اصول انسانی و صداقتش در پایان كار دستش می دهد و به خاطر اعتماد به آقای نارنجی كشته می شود. اگر دقت كنیم ساكت ترین فرد جمع آقای نارنجی است. به چشمهایش كه نگاه می كنیم، حس كنجكاوی و اعتماد به نفسی كاذب را دریافت می كنیم. او مامور نفوذی جمع است و باید با تیزهوشی سكوت كند و بقیه را زیر نظر بگیرد. در واقع اعتماد یك طرفه ی آقای سفید و كشتن آقای بلوند به دست او باعث دوئل پوچ پایانی می شود. برنده ی اصلی این جمع آقای صورتی است. كسی كه برای خود اصول وقواعدی دارد و دائما بر حرفه ای بودن خودش تاكید می كند. او در این سكانس بحث طولانی وكشداری در مورد ندادن انعام به گارسون زن به راه می اندازد و در آخر به خاطر فشار جو پول را می دهد. گرچه این پول را به حساب دیگری می گذارد تا اصول خود را زیر پا نگذاشته باشد! رفتار طنز آمیز او یادآور كارآگاه كلوزوی سری فیلمهای پلنگ صورتی است. او با بلاهت تمام بر حرفه ای بودنش تاكید می كند و موقع دوئل نهایی در جایی پناه می گیرد و پس از كشته شدن همه با كیف پر از الماس فرار می كند تا این زنجیره ی پوچ با پیروزی كنایی او بسته شود. دو شخصیت دیگر هم كه چندان نقشی پر رنگی در جمع ندارند آقای قهوه ای ( با بازی خود تارانتینو ) و آقای آبی هستند كه در موقع سرقت كشته می شوند. خصوصیات جو و پسرش ادی هم كه كاملا مشخص است. جو آدم طناز اما بسیار باهوش وخطرناك و بسیار خود رایی است كه حواسش به همه جا هست. بگو مگوی او با آقای سفید شاید قرینه ای از جدال نهاییش با او باشد. با وجود اینكه آقای سفید را خیلی دوست دارد. اما در نهایت به او می گوید كه تنها كسی كه اعتمادش به او كمتر از بقیه بوده آقای نارنجی است. پس آقای نارنجی مامور مخفی است! اتفاقا همین استدلال ظاهرا بلاهت آمیز درست از آب در می آید. گرچه سفید وقتی آن را می فهمد كه دیگر كار از كار گذشته است. جو به خاطر خود رایی اش به زور هم كه شده قاعده ی آقای صورتی را می شكند و پول را از او می گیرد اما در سكانس نهایی به خاطر آن دوئل پوچ و احمقانه دستش به الماسها نمی رسد و در اینجا آقای صورتی از او می برد. ادی هم كه رفیق اصلی آقای بلوند ( دیك وگا ) است، بسیار خشن وعصبی و هتاك است. به خاطر همین عصبیت و رفاقت با بلوند است كه در آخر روی آقای نارنجی اسلحه می كشد. /987/


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.