مادران بد (bad moms)

يکشنبه، 2 ارديبهشت 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مادران بد (bad moms)

مقدمه

ورود هالیوود به مقوله سبک زندگی، اساسا چیز جدیدی نیست و کم هم نیستند فیلم هایی که مستقیما با موضوع سبک زندگی ساخته شده اند. هر چند که بسیاری اعتقاد دارند تمام فیلم های ساخت هالیوود، به طور ضمنی و غیر مستقیم هم به سبک زندگی اشاره دارند و به نوعی مبلغ سبک زندگی لیبرالیستی هستند.
به اذعان جامعه‌شناسان و پژوهشگران حوزه‌ی سینما، آنچه در اغلب فیلم‌های آمریکایی در مورد زندگی و خانواده به نمایش گذاشته می‌شود مقداری با حقیقت زندگی در آمریکا متفاوت است. جامعه‌ی آمریکا علی‌رغم همه‌ی فسادهای موجود، همچنان به خانواده اهمیت می‌دهد اما آنچه هالیوود به عنوان یک بنگاه بزرگ اقتصادی و فرهنگی یهودی به تصویر می‌کشد نوعی از سبک زندگی کاملاً مدرن و مادی و مصرف‌گرایانه است که نظیرش را فقط در سینمای آمریکا می‌توان سراغ گرفت و بس. اصالت لذت، روابط جنسی آزاد، مصرف‌گرایی، عدم تمایل به ازدواج، خشونت و قدرت‌طلبی از مؤلفه‌های اصلی این نوع سبک زندگی است.
فیلم مادران بد جزو آن دسته از فیلم هاییست که هالیوود به صورت علنی به مقوله ی سبک زندگی وارد شده و این بار مهم ترین رکن خانواده یعنی مادر را به روی صحنه آورده تا با استفاده از جذابیت های سمعی و بصری خود بتواند تفسیری غربی و لیبرالیستی از آن به نمایش در بیاورد.
 

خلاصه فیلم

امی (میلا کونیس) مادر دو فرزند است و در شیکاگو زندگی می کند. او در سن ۲۰ سالگی با دیوید که از دبیرستان با او آشناست، ازدواج کرده است. حال امی در سن ۳۰ سالگی، مدام در حال رفتن به محل کار و مراقبت از دو بچه می باشد، بدون اینکه از طرف شوهرش کمکی دریافت کند. به علاوه او کسی است که تمام خرید ها را انجام می دهد، دو تا بچه را به کلاس های گوناگون می برد و همچنین در جلسه ی انجمن اولیا و مربیان شرکت می کند. البته همیشه به خاطر مشغله زیاد دیر سرقرار می رسد و همانطور که او با صداقت کامل بیان می کند؛ کاری که او کامل در آن خوب است، دیر کردن است.
بعد از روزی که همه ی اتفاقات بد برایش رخ می دهد، امی تصمیم می گیرد که از این به بعد یک مادر کامل نباشد. او تبدیل به یک مادر بد می شود. گوندولین (کریستینا اپلگیت) که مسئول انجمن اولیا و مربیان می باشد در واقع سعی دارد که با سخت گیری بیشتر به بچه ها و برگزاری کلاس های بیشتر، شاگردان را به صورت یک شخصیت کامل تربیت کند. او برای بچه های امی یک سری مشکلاتی درست می کند و زمینه ی درگیری بین خود و او را درست می کند. امی برای تصاحب منصب ریاست انجمن اولیا، کاندید می شود و رقیبی جدی برای گوندولین می شود.
امی دو دوست جدید می یابد که آنها نیز مادر هستند، و تصمیم دارند که از تقلا کردن برای درست بودن همه چیز دست بردارند. امی با کیکی (کریستین بل) آشنا می شود که دارای ۴ فرزند می باشد و تحت کنترل  همسرش می باشد، و همچنین با کارلا(کارتین هان)، مادر تنهایی که دارای یک فرزند است که بازیکن بیسبال می باشد، او به دلیل رفتارهای نامناسبش هیچ دوستی ندارد.
امی در نهایت، برنده ی رقابت می شود ولی توانست با گاندولین هم رابطه ی خوبی برقرار کند و یک تیم چهار نفره تشکیل بدهد.
 

فضای فمینیستی

نکته ی اصلی و محوری فیلم، روایت یک زندگی زنانه می باشد که مردان در آن اهمیت چندانی ندارد. قهرمان و ضد قهرمان نیز جنسیت زنانه دارند و کاملا یک فضای زنانه و فیمینیستی ترسیم شده است. فضایی که در آن زنان هم کار می کنند، هم خانه داری می کنند و هم مسئول تربیت فرزندان هستند و از لحاظ اجتماعی آنها همه کاره هستند.
مردانی هم که در فیلم حضور دارند مثل شوهر امی اکثرا یک شخصیت ابله و احمق نشان داده شده اند. مرد دیگری هم که امی با او دوست می شود، به عنوان کارکتری جذاب برای تامین نیازهای جنسی معرفی می شود و هیچ چیز مثبت دیگری از او به نمایش در نمی اید.

ظاهرا قصد اول و آخر کارگردان هم همین بوده که بتواند کارایی و ویژگی های یک زن در جامعه را به رخ مردها بکشد و بگوید که زن ها نیز هیچ چیزی از مردان کم ندارند. به راحتی می توانند چندین مشغله داشته باشند و به نوعی در هرکدام موفق باشند و این دقیقا همان چیزیست که فیمینیسم جدید به دنبال آن می باشد.
تاکید بر برابری در توانایی های مردان و زنان و عدم اختلاف ایشان در کارکردهای اجتماعی و اقتصادی و سیاسی یکی از شرایط و ویژگیهای فمینیسم جدید می باشد. در این رویکرد زنان در هر شغلی که خواستند می توانند وارد شوند و نباید بخاطر جنسیت تفاوتی در مقام آنها باشد.

کار کردن امی نیز در فیلم به عنوان تامین هزینه های زندگی مطرح شده است در حالیکه همسر او یک بنگاه املاک دارد و وضع نسبتا خوبی دارد و با این همه نیازی به کار کردن او نیست. کارگردان یک گریز کوتاه به استقلال مالی زن از مرد دارد و گوشزد می کند که زنان نیاز به تامین منابع مالی خود دارند چرا که در صحنه ای که بین امی و همسرش اختلاف ایجاد شد، امی به راحتی توانست به همسرش بگوید که از خونه من برو بیرون.
چیزی که این روزها هالیوود در پی بیان آنست، مساله ایست که خودش بانی آن بوده است. این ایجاد تفاوت دخل و خرج ها در زندگی نشان از گسترش عدم اعتماد به همدیگر دارد که گریبانگیر همسران شده است. و این آسیبی است که به طبع خود آسیب های جدی تری نیز به دنبال خواهد داشت. اما همین ولنگاری را نیز خود هالیوود برای مردمش و بلکه مردم جهان به ارمغان آورده است و باعث شده که طرفین یک نوع احتیاط در محبت و اعتماد به هم داشته باشند.
 

مادر بودن سخت است

 نکته ی بعدی که از آغاز فیلم شروع می شود در نریشن ابتدایی که امی میشل خودش را معرفی می کند می گوید: من امی میشل هستم و یه مادرم در بیست سالگی اولین فرزندم به دنیا آمد و بعد از آن من همیشه دیر میرسم. دیر رسیدن به سرکار و جلسه و یه ناهار افتضاح خوردن و ... .
هفته ای یکبار به ورزش میرم ولی در ان هم موفق نیستم. برمیگردم به مدرسه ی بچه برای دیدن نمایششون ولی زمانی میرسم که تموم شده و بقیه مسائلی که مربوط به مدرسه است. حداقل هفته ای یکبار باید حس کنم که بدترین مادر دنیا هستم و بشینم توی ماشین و گریه کنم. بعد بچه هارو ببرم سرکلاس پیانو و فوتبال. بعد برم خرید و ... با این حال عاشق مادر بودنم.
امی یک مادر است و هرچند که تلاش های زیادی نیز در زمینه ی تربیت فرزند انجام می دهد ولی باز احساس می کند که بدترین مادر دنیاست. او عمده ی مشکلات خود را از زمانی می داند که اولین بچه اش به دنیا آمده است ولی با این حال عاشق مادر بودن است.
هر چند کارگردان در اکثر صحنه ها می خواهد این را بیان کند که مشکل مادر بودن امی نیست بلکه شیوه ی تربیت او اشتباه می باشد. او هر روز برای فرزندان خود صبحانه درست می کند آنها را به مدرسه می برد و بعد به کلاس های مختلف رقص و فوتبال. آنها را به خانه می آورد برایشان خرید می کند، شام می پزد و حتی تکالیف و کاردستی های بچه ها را هم خودش انجام می دهد. اما...
کارگردان برای اصلاح روش تربیت، مساله را از ریشه زده است و از زاویه ای دیگر به مادر نگاه کرده است. در چندین جا در دیالوگ های متفاوت بیان می کند که در این زمانه مادر بودن سخت است و خطا کردن مادر را امری طبیعی می داند.

در صحنه ای از فیلم که هرسه شخصیت اصلی فیلم در فروشگاه مشغول برهم زدن نظم آن هستند انگار کارگردان می خواهد نظم حاکم بر زندگی افراد را بر هم بزند و مادر بودن را طور دیگری تفسیر کند. در واقع تفسیری که او از مادر می دهد بیشتر تفسیری از یک زن در حال زندگی کردن است که ایضا چند بچه هم با او زندگی می کند. کارگردان ساختار ها را برهم زده و ساحت مادر را به گونه ای نشان داده که انگار مادر بودن به چند بوس و بغل است و نه بیشتر.

نکته بعدی فیلم از جایی اوج میگیرد که امی متوجه خیانت همسرش می شود که با یک زن در اینترنت 10 ماه رابطه دارد.  بعد از این وضعیت امی نیز برای تلافی خیانت خودش نیز با مردی همبستر می شود در حالیکه هنوز از همسر خود طلاق نگرفته است. در صحنه ای نیز که زن و شوهر برای حل مساله خود به سراغ مشاور رفته اند دقیقا این مساله به عنوان ریشه اختلاف بیان می شود که زن خانه آنقدر در کارهای خودش غرق شده که نتوانسته است به وظایف زناشویی خود بپردازد.
هر چند در روند فیلم نیز درست بیان شده است که اگر شوهر امی به او کمک می کرد، او می توانست به راحتی به وظایف خود عمل کند ولی اگر کمک نکند آیا دلیلی برای انجام خیانت می شود. از اینجاست که نگاهی معنا دار به اصل اساسی که اسلام برای تامین سعادت خانواده ها بنیان نهاده است می اندازیم و آن تقسیم وظایف توسط نبی گرامی اسلام است که کارهای داخل خانه را به زن خانه سپردند و کارهای بیرون را به مرد خانه.
نکته ی اصلی اینست که اگر هالیوود خیانت را تبلیغ نمی کرد و اگر اعتماد را از بین نمی برد و مردم را دعوت به قناعت می کرد هیچ وقت لازم نبود که زن خانه بیرون کار کند تا تبدیل به یک همسر بد و یا مادر بد بشود.
 
 نویسنده: جواد محمدلو


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.