آواتار (AVATAR)

پنجشنبه، 23 فروردين 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آواتار (AVATAR)

بازیگران: سام ورتینگتون، زوسالدانا، سیگورنی ویور، استیون لانگ
کارگردان :جیمز کامرون
 

بررسی فیلم آواتار Avatar

مفاهیم تعادل طبیعی، مراقبه و هماهنگی، کشف خدای درون، تناسخ، آواتاریسم (تجسد روح مقدس) و بسیاری از دیگر مفاهیم مرتبط با آموزه‌های دین نوین جهانی در طول دهه اخیر به شکل سامان‌یافته و وسیعی در فیلم‌های هالیوودی مورد تأکید قرارگرفته است. یکی از این تولیدات هالیوودی که در راستای بخش رسانه‌ای پروژه دین نوین جهانی ساخته‌شده است، سینمایی(Avatar) 2009  است که نقطه عطفی در این خصوص به شمار می آید.
 

خلاصه داستان

داستان در سال 2154 شکل می‌گیرد. انسان‌ها دریکی از قمرهای سیاره پولیفِموس، ذخایر عظیم زیرزمینی از عنصری نایاب و بسیار گران‌بها به نام آنوپتانیوم (Unobtanium) را شناسایی کرده‌اند. انسان‌ها این قمر بسیار بزرگ را پاندورا (Pandora) می‏نامند. این قمر با موجوداتی آبی‌رنگ و بلندقد شبیه به انسان پرشده است. این موجودات هوشمند خود را ناوی (Na’vi) می‌نامند.
آن‌ها در هماهنگی با طبیعت حیات خود را پیش می‌برند و یک الهه مؤنث به نام ایوا (Eywa) را پرستش می‌کنند. ساکنان بومی پاندورا مانع بزرگی در دسترسی به تمام منابع آنوپتانیوم هستند. گروهی از دانشمندان به سرپرستیِ دکتر  گریس آگوستین (Grace Augustine) پروژه آواتار را تحقق بخشیده‌اند تا به‌وسیله آن به درون دنیای بومی‌ها راه یابند. آواتار بدنی شبیه به بدن بومی‌ها و تولیدشده از ترکیب DNA ساکنان بومی و انسان است که می‌تواند به‌وسیله یک انسان کنترل شود و به درون قبایل بومی برود.
 
کلنل، فرمانده نظامی منطقه است و تنها به نابودی ساکنان پاندورا به‌عنوان راه‌حل فکر می‌کند. جیک یک تفنگدار نیروی دریایی است  که پاهای خود را ازدست‌داده است. او به‌عنوان  کنترل‌کننده یکی از آواتارها انتخاب می‌شود. جیک برخلاف سایر آواتارها موفق می‌شود اعتماد بومی‌ها را جلب کند. نیتاری (Neytiri) که دختر رهبر ناوی است، شاهد توجه درخت مقدس (Tree of Life)  ناوی به جیک است. رهبر معنوی قبیله این حادثه را نشانه‏ای از مقدس بودن جیک می‏داند. نیتاری مأمور می‌شود آداب و عقاید ناوی را به جیک آموزش دهد. اهالی ناوی در تنه یک درخت غول‏پیکر زندگی می‌کنند. جیک به کمک دکتر آگوستین درمی‌یابد ناوی‌ها ارتباط وثیقی باروح طبیعت دارند. ازنظر آن‌ها الهه مقدس ایوان تعادل همه جهان را برقرار می‌کند.
 
جان هر جاندار ودیعه‌ای از سوی ایوا است و روزی باید به سوی او باز گردد. ناوی‌ها به طبیعت آسیب  نمی‌زنند، طبیعت نیز از آن‌ها حمایت می‌کند. آن‌ها روح مقدس یا ایوا را از طریق درختی مقدس (Tree of Secrets)  احساس می‌کنند و با آن مرتبط می‌شوند. جیک شیفته فرهنگ و عقاید ناوی‌ها می‌شود. او دیگر با کلنل همراه نیست و به کمک دکتر آگوستین که او نیز به فرهنگ بومی‌ها توجه خاص دارد، تصمیم می‌گیرد به آنها در برابر نیروهای نظامی کلنل یاری رساند؛ اما بومی‌ها دیگر به او اعتماد ندارند و او را عامل رنج بزرگ (Great Sorrows) می‌دانند؛ اما جیک موفق می‌شود با به‌زانو درآوردن پرنده غول‏پیکر و مقدسی به نام تروک ( Toruk Maktao) اعتماد بومیان را جلب کند. در جنگی سخت جیک موفق می‌شود کلنل و نیروهایش را از بین ببرد و دنیای جدید را خلق نماید. اکنون جیک دیگر نمی‌خواهد به دنیای انسان‌ها بازگردد. در مراسم آئینی خاصی پای درخت مقدس، روح جیک از بدن انسانی او خارج می‌شود و نزد ایوا می‌رود و سپس همان روح از جانب ایوا در بدن آواتاری جیک حلول می کند.
 

نظم نوین جهانی

آواتار داستانی نمادین از سیر تاریخی تمدن غرب است که به‌زعم سازندگان آن، اکنون مراحل پایانی جهانی‌شدن خود را سپری می‌کند. این فیلم با ترسیم فضایی پست‌مدرنیستی و پسا ساختارگرایانه، مؤلفه‌های فرهنگی و آموزه‌های معنوی مرتبط با دنیای جدید پست‌مدرن را به تصویر می‌کشد و مخاطبان خود را برای پذیرش این نظم نوین فرهنگی و اعتقادی در جهان مهیا می‌سازد. بی‌شک مضامین این فیلم را باید در کنار جریان‌های فکری پست‌مدرن در دهه‌های اخیر و همچنین فعالیت‌های سیاسی، امنیتی و فرهنگی انجام‌شده در دو دهه اخیر از سوی کانون‌های آنگلوساکسون ارزیابی کرد.

 

الهیات طبیعی در تمدن جدید

آواتار با تأکید بر آموزه‌های الهیات طبیعی مؤلفه‌های اصلی باور به دین طبیعی را در قالبی تأثیرگذار و قابل‌پذیرش به مخاطبان خود عرضه می‌کند. این ارائه به نحوی است که نسبت این آموزه‌های با بسیاری از پدیده‌های تمدن جدید نیز مشخص می‌شود و مخاطبان به سمت و سویی سوق داده می‌شوند که با آنچه آواتار به آن‌ها معرفی می‌نماید، زندگی روزمره خود را در همه شؤون تغییر دهند و باورها، رفتارها و مناسبت‌های جدیدی را بپذیرند. دقت به این نکته بسیار حائز اهمیت است که آواتار تنها نیست. ما با یک پروژه گسترده رسانه‌ای برای تثبیت دین نوین جهانی مواجهیم، نه‌فقط یک فیلم. آواتار به دلیل جامعیت و عمق مفهومی و همچنین قرار گرفتن در نقطه عطف زمانی این پروژه رسانه‌ای، طبیعتاً از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است و می‌تواند به ما نشان دهد در آینده باید منتظر چه خُرده پروژه‌ها و جریان‏‌هایی باشیم.

آواتار سرشار از نشانه‌ها و نمادهایی است که مخاطب را به‌سوی هدف نهایی فیلم هدایت می‌کنند. غالب این نمادها و نشانه‌ها برای مخاطبان غربی که بافرهنگ یهودی- مسیحی آنگلوساکسون‌ها آشنایی بیشتری دارند، کاملاً معنادار است و درک می‌شود.

 

زندگی تازه در دنیایی جدید

آواتار فیلمی برای نوزایی برای باز تولد و برای شکل‌گیری دنیای نوین یا همان نظم نوین جهانی است. آواتار ترسیم آموزه‌های معنوی و دینی در جهان آینده‌ای است که بر اساس قواعد نظم نوین جهانی شکل خواهد گرفت. جیک، از یک خواب طولانی در سفینه مادر بیدار می‌شود و به پاندورا می‌رود تا آغازگر دنیای جدید باشد. رؤسای او زمانی که جیک را می‌پذیرد در پروژه موسوم به آواتار مشارکت کند این جمله را به زبان می‌آورند:
It'd be a fresh start, on a new world
این‌یک شروع تازه در دنیایی جدید است
جیک بارها در طول فیلم به آموزه‌های ناوی درباره تولد و باز تولد اشاره می‌کند. در آخرین سکانس فیلم جیک مراسم آئینی که به انتقال روحش از بدن انسانی به بدن آواتاری می‌انجامد را به جشن تولد خود توصیف می‌کند، جشن تولدی که برای او و کسانی که در دنیای او زندگی می‌کنند اهمیت ویژه‌ای دارد چراکه آغاز یک زندگی تازه در دنیایی جدید است.
 

دو دنیای متفاوت

در فیلم آواتار دو دنیای متفاوت معرفی می‌شود؛ دنیای کنونی و دنیای جدید آینده. در دنیای کنونی شخصیت‌های نظامی چون کُلنل کواریچ  و شخصیت‌های اقتصادی چون پارکر  کنترل شرایط را در اختیار دارند و می‌کوشند هر مشکلی را با راه‌حل نظامی از میان بردارند. در دنیای کنونی علم بدون توجه به مؤلفه‌های معنوی تعیین‌کننده سیاست‌ها و تصمیم‌گیری‌هاست. تجارت و سرمایه‌داری محور اصلی این دنیاست و دکتر گریس (که نماد علم و دانش کنونی است) و کلنل کواریچ درواقع به اهرم‌های تجاری سهامداران بزرگی که از تجارت آنوپتانیوم سود می‌برند، تبدیل‌شده‌اند.
در دنیای آینده غلبه تجارت و سرمایه‌داری بر هماهنگی و تعادل با طبیعت، ازمیان‌رفته است. در دنیای جدیدِ آینده ارتباط با ایوا، الهه مقدس و هم‌نوا شدن با هارمونی طبیعیت از همه‌چیز مهم‌تر است. اقتصاد و قدرت نظامی نیز در هماهنگی با این ساختار تعریف می‌شوند.
 

مدرن و پست مدرن

مؤلفه‌هایی که به دو دنیای کنونی و دنیای آینده در فیلم نسبت داده می‌شود، همان مؤلفه‌هایی است که در دهه‌های اخیر از سوی متفکران و استراتژی است های غرب برای تمایز میان دنیای مدرن و پست‌مدرن توصیف‌شده است. به بیان ساده می‌توان گفت پست‌مدرنیسم تلاشی است برای ارائه تصویری از دنیای روشن آینده در پیش چشم کسانی که با مدرنیسم همراه شده‌اند و اکنون از آن ناامیدند. این در حالی است که پست‌مدرنیسم به‌هیچ‌وجه نقطه مقابل مدرنیسم و نفی مبانی آن به شمار نمی‌آید.
 

سهم دین در دنیای جدید

در دنیای جدیدی که آواتار پیش روی ما قرار می‌دهد از همه‌چیز مهم‌تر دین و آئینی است که بر این دنیا حاکم است و تنها کسانی می‏توانند در این دنیا سهمی داشته باشند که این دین و آئین را باور داشته باشند. دکتر گریس و دو تن از همکارانش به همراه جیک و خلبان ترودی  تنها کسانی هستند که به آموزه‌های این آئین ایمان می‌آورند و به دنیای آینده راه می‌یابند، البته دکتر گریس و ترودی در طول داستان به شکل نمادینی جان خود را از دست می‌دهد. آنچه در ناوی‌ها به‌عنوان دین و آئین برگزیده‌اند هیچ‌چیز نیست مگر شناخت طبیعت، شناخت روح مقدس طبیعت، باور به تناسخ و تجسد و درنهایت هماهنگی با آهنگ و ملودی طبیعت.
این آیین که الهیات طبیعی نامیده می‌شود،  اقتباسی از چند جریان شبه-‏دینی قدیمی  ازجمله عرفان سرخپوستی، شمنیسم، بودیسم، هندوئیسم و البته میراث قباله می‌باشد.  جِیک باورهای دنیای زیبای ناوی را این‌گونه توصیف می‌کند:
Flow of Energy, Spirits of Animals, deep connection, 
A network of Energy That flows through all living things, all energy is only borrowed And one day you have to give it back,
جریان انرژی، روح حیوانات، ارتباط عمیق، شبکه ای از انرژی که در کالبد همه موجودات زنده ساری و جاری است، همه انرژی‌ها چیزی جز یک ودیعه نیستند که باید روزی آن را باز پس دهیم.

 

ایوا؛ روح مطلق

ناوی‌ها روح طبیعت را Eywa می‌نامند. ایوا روح مطلق است و روح هر موجود زنده‌ای که گرفتار مرگ می‌شود نزد او می‌رود. اجزای طبیعت باهم ارتباط عمیقی دارند. همه گیاهان از طریق ریشه‌های خود شبکه وسیعی را شکل می‌دهند که ارتباط موجودات زنده ناوی را فراهم می‌آورد و تعادل میان آن‌ها را تضمین می‌نماید. جیک مرگ را بر اساس آموزه‌های ناوی این‌گونه توصیف می‌کند:
your spirit goes with Eywa your body stays behind to become part of the people…
روح تو به نزد ایوا می‌رود و بدنت باقی می‌ماند تا به قسمتی از بدن دیگران تبدیل شود...
 

درک از درون

در ناوی همه‌چیز از درون درک می‌شود و هماهنگی با طبیعت را نیز که راز سعادت وزندگی خوب است باید با مراجعه به درون کشف کرد. ناوی‌ها حتی در زمان شکار و سایر فعالیت‌های روزمره بر اساس این کشف درونی و مراقبه باطنی و مراجعه به خود، راه درست را درمی‌یابند. زمانی که نیتاری دختر قبیله سعی دارد به جیک آموزش دهد که چگونه مرکب خود را رام نماید از او  می‌خواهد با هارمونی طبیعت ایکان (جانوری که به‌عنوان مرکب استفاده می‌شود) هماهنگ شود تا بتواند از حرکت و رقص روح ایکان در جهتی که تمایل دارد استفاده کند. نیتاری می گوید این چیزی است که جیک باید آن را درون خود احساس کند:
 this you must feel inside,
اینو باید از درون احساس کنی...  

تکیه‌بر حس درون در تصمیم‌گیری‌ها و باورهای قلبی و همچنین هماهنگ شدن بانوای طبیعت و احساس نمودن روح موجودات طبیعی، از مؤلفه‌های صریح و غیرقابل‌انکار الهیات طبیعی است. دقت داشته باشیم الهیات طبیعی یعنی معنویتی که آواتار به آن فرامی‌خواند، ادعای هیچ‌گونه جنبه ملکوتی و متافیزیکی ندارد، بلکه تمام آنچه در این آئین موردتوجه است شناخت ارتباط طبیعی است که انسان با موجودات دیگر و باروح حاکم بر همه موجودات برقرار می‌کند.

 

الهیات طبیعی در مقابل الهیات وحیانی

دکتر گریس زمانی که سعی دارد مدیر اجرایی پروژه استخراج را قانع کند که تخریب درخت مقدس کار درستی نبوده است به او می‌گوید من از یک توهم جادوئی حرف نمی‌زنم، من از یک شبکه بیولوژیک گسترده در میان موجودات زنده روی پاندورا حرف می‌زنم که درست همانند عصب‌های مغز فعالیت می‌کند. به‌عبارت‌دیگر آنچه ازنظر آواتار دین آینده خواهد بود قرار نیست ابعاد ملکوتی از هستی را به روی ما بگشاید بلکه صرفاً شناخت درست طبیعت و بُعد ناسوتی هستی است که در اینجا همه هستی به شمار می‌آید. درواقع الهیات طبیعی با انکار الهیات وحیانی بر پایه یافته‌های علمی و تجربه درونی، نوعی حس هماهنگی و یکپارچگی با طبیعت را برای فرد به همراه می‌آورد.
 

آواتار مبلغ کابالا

الهیات طبیعیِ آواتار چارچوب اصلی خود را از عرفان یهودی یعنی میراث کابالیسم اقتباس کرده است. کابالا یا قباله آموزه‌های عرفانی رمزی و غیر وحیانی است که از صداهای گذشته در میان برخی رهبران یهودیان دست‌به‌دست شده است. ارجاعات فیلم آواتار به آموزه‌های یهودیان و عرفان قباله به حدی است که گویی جیمز کامرون قصد داشته است کابالا را به‌عنوان دین نوین جهانی معرفی نماید.
 

مفاهیم یهودی در آواتار

تقریباً تمامی نقد و تحلیل‌هایی که درباره آواتار در منابع نزدیک به کانون‌های مسیحی و یهودی قابل‌دسترسی است، خدای ناوی Eywa)) را تلفظ دیگری از خدای یهودیان یعنی (Yahweh) معرفی کرده‌اند. ساکنان بومی پاندورا، Na’vi نامیده می‌شوند. Navi در زبان عبری همان نبی معنا می‌دهد که به شخص صاحب‌خبر و آگاهی اطلاق می‌شود. ساکنان پاندورا از شبکه ارتباطی بیولوژیکی در میان موجودات طبیعت خبر و آگاهی دارند که انسان‌ها از آن بی‌خبرند. 
 
نیتاری دختر قبیله زیر درخت مقدس، به جیک می‌گوید که زمان آن رسیده است یکی از دختران قبیله را به  همسری برگزیند. او  پیشنهاد می‌کند جیک با Ninat  ازدواج کند و در توصیف اومی‌گوید:
Ninat is a great singer .
 
Ninet  Tayeb خواننده زن مشهور اسرائیلی است و ارجاع به او در این فیلم به‌عنوان یکی از ساکنین ناوی، تلویحاً این قوم را با بنی‌اسرائیل مشابهت می‌دهد. صرف‌نظر از ارجاعات کوچک این‌چنینی، آنچه حائز اهمیت است تشابه مفهومی دین ارائه‌شده در این فیلم با آموزه‌های کابالیستی است به‌طوری‌که جیک میچلسون  دوستدار و مروج عرفان کابالیسم درباره آواتار می‌گوید: آواتار همان کابالیسم است که از فیلتر هندوئیسم عبور کرده است. تأکید این فیلم بر  panentheism (همه چیز را خدا دانستن) که از مؤلفه‌های کابالیسم نیز می‌باشد به حدی است که جیک میچلسون را به وجد آورده است. مسئله مهم مرتبط با همه خدایی و همه‌جایی که در آواتار القاء می‌شود و از آموزه‌های مسلم کابالیستی است در حال حاضر با استفاده از شبکه گسترده تبلیغاتی در حال ترویج است.
 


عرفان در لباس محیط زیست گرایی

شاید در نگاه اول آواتار فیلمی در دفاع از طبیعت و ترویج زندگی مسالمت‌آمیز با آن به نظر آید. ولی این‌یک ساده‌اندیشی غیرقابل‌بخشش است. آواتار به چیزی فراتر از آن و پیچیده‌تر از آن فرامی‌خواند. اگر به دیگر بخش‌های پروژه بزرگ دین نوین جهانی توجه کنیم به مسئله مهمی به نام محیط‌زیست گرایی یا environmentalism خواهیم رسید. هواداران محیط‌زیست چند طیف مختلف را شامل می‌شوند.این جنبش اجتماعی که در ابتدا با انگیزه حمایت از منابع زیست‌محیطی در برابر آلودگی‌ها و مصرف نادرست انسانی شکل گرفت، اکنون در شاخه‌های اصلی خود به جنبشی فلسفی- آئینی تبدیل‌شده است که به‌سوی ستایش الهه مادری یا همان سیاره زمین و منابع طبیعی آن، سوق یافته‌اند.  یکی از رهبران اصلی و متنفذ جریان‌های محیط‌زیست گرایی الگور است، کسی که در دور اول ریاست جمهوری جرج بوش رقیب انتخاباتی او بود.
الگور به دلیل فعالیت‌هایش در حمایت از محیط‌زیست، شهرت جهانی دارد. هرچند وی متهم است مأموریت دارد زمینه روانی پذیرش مالیات‌های سنگین جدید بر سوخت‌های فسیلی را در مردم امریکا فراهم آورد ولی برخی شواهد نشان می‌دهد پشت پرده فعالیت‌های او چیزی فراتر از این اتهامات باشد. او در کتاب‌های خود ضمن جلب‌توجه خوانندگان به مسئله زیست‌بوم و محیط پیرامون با نگاهی فلسفی- آئینی فراتر از حفظ منابع طبیعی، همگان را به‌نوعی ستایش و پرستش در برابر زمین دعوت می‌کند. اقدامات الگور در القای نگاه عرفانی- آئینی به طبیعت به حدی است که برخی او را مفسر جدید برای انجیل خوانده و کتاب مهم او بانام « زمین در تعادل: بوم‌شناسی و روح انسان » را » انجیل به روایت الگور نامیده‌اند. در وابستگی الگور به کانون‏های ماسونی و صهیونیِ ایالات متحده شواهد کافی در اختیار همگان قرار دارد، اما صرف نظر از این شواهد، بررسی محتوای کتاب ها و سخنرانی‌های الگور نشان می دهد وی در پی قلب ماهیت نگاه ادیان نه تنها نسبت به طبیعت بلکه نسبت به تمامی شؤون زندگی است و تلاش می‌کند نگاه جدیدی را که تحت مفاهیم شبه عرفانی و آئینی الهیات طبیعی تعریف‌شده است، جایگزین آن نماید.
 
او در کتاب زمین در تعادل، با اشاره به روح پنهان طبیعت که در همه آن ساری و جاری است و شایسته ستایش و  پرستش است الهیات همه خدایی را که بر اساس آن خداوند در همه اجزای طبیعت پراکنده است به‌عنوان پشتوانه معنوی و فکری جنبش حمایت از محیط‌زیست، باوری لازم برای زندگی امروز می‌داند. به‌عبارت‌دیگر او در کتاب خود از حمایت معقول و معمول از طبیعت فاصله می گیرد و خواننده را به برقراری یک رابطه معنوی جدید میان خود و طبیعت فرا می خواند و به صراحت به پیوند افکارش با عرفان سرخپوستی و شمنیسم بومیان امریکا اشاره‌کرده و می‏گوید: « درک معنوی ما از جایگاهمان در طبیعت به فرهنگ بومیان امریکا بازمی‌گردد... ایدئولوژی غالب اروپای ماقبل‏ تاریخ و بسیاری از دیگر مناطق جهان بر پایه پرستش الهه مؤنثِ زمین استوار بوده است، الهه‌ای که منشأ حیات است و تعادل را میان همه موجودات زنده برقرار می‌سازد. »
 
الگور پس‌ازاین فراز با لفظ دین از این رویکرد یاد می‌کند و معتقد است پس از ظهور ادیان مذکر فعلی، انسان به اقتضاء طبیعتش و در پی هماهنگی با آهنگ طبیعت، به خدایی مؤنث باور داشته که در   طبیعت جلوه‌گر بوده است. و این درست همان چیزی است که در آواتار دیده می‌شود. درست به همین دلیل است که جیمز کامرون جامعه ناوی را شبیه به بومیان سرخپوست آمریکا به تصویر کشیده است. این شباهت تداعی‏گر باورهای طبیعت‌گرایانه و الهیات زیست‌محیطی است که سرخپوستان بدان ایمان داشته‌اند. جالب اینکه این عقاید پان‏تئیستی و شبه معنوی که به‌صراحت توسط الگور به‌عنوان یک مذهب ارائه می شود، به دلیل پوشش حفاظت از محیط زیست و دوستی با طبیعت به سرعت در سراسر دنیا از جمله ایران در حال انتشار است.
 

بنابراین رویکرد مدافع محیط زیستیِ آواتار نیز کاملاً در جهت دین و آئینی است که این فیلم بدان فرامی‌خواند و همگی این‌ها تمهیدی است برای تثبیت اصول عقاید دین نوین جهانی که انتظار می‌رود به‌زودی مبانی خود را بر جوامع مختلف با گرایشات مذهبی گوناگون تحمیل نماید بدون آنکه در ظاهر با عقاید بومی این جوامع به مخالفت برخیزد. باید توجه داشت آنچه در آموزه‌های اسلامی به‌عنوان مبانی حفظ محیط‌زیست ازنظر اسلام قابل‌ارائه است، با این‌گونه آموزه‌ها صرفاً تشابه ظاهری دارد و تفاوت باطنی و محتوایی آن‌ها غیرقابل‌انکار است.

 

جایگاه درخت در عرفان کابالا

آموزه‌های کابالیستی که به تماشاگر این فیلم القاء می‌شوند، به باورِ همه‏در‏خدا انگاریِ حاکم بر داستان و آئین ارائه‌شده در فیلم خلاصه نمی‌شود. درخت در فیلم آواتار جایگاه نمادین ویژه‌ای دارد. شبکه بیولوژیک طبیعت به‌واسطه درختان و ریشه آن‌ها خود را گسترانیده است؛ اهالی ناوی نیز در تنه یک درخت غول‏آسا زندگی می‌کنند و از همه مهم‌تر معبد و مکان نیایش ناوی، جایی است که درخت روح‌ها  (Tree of Souls)، درخت صداها (Tree of Voices) و درخت مقدس (Secret Tree) نامیده می‌شود.
 
در این میان عبارت یا درخت روح‌ها، تعبیر رایج برای اشاره به درختان ویژه‌ای است که در حکم نقاط عطف شبکه معنوی طبیعت می‌باشند و آمدوشد روح موجودات طبیعت به آن‌ها بسیار زیاد است. جیمز کامرون برای نقطه تمرکز معنویت و جایی که روح طبیعت بهتر احساس می‌شود از نماد و تعبیری استفاده کرده است که قرن‌هاست در عرفان یهودی و کابالا به‌عنوان یک آموزه شناخته‌شده وجود دارد.
 

درخت روح‌ها Tree of Souls

از نظر آواتار، الهه مقدس ایوا تعادل همه جهان را برقرار می‌کند. دقیقاً تعبیری است که برای اشاره به برخی اسطوره‌های عرفانی یهودی مورداستفاده قرار می‌گیرد. این آموزه به‌اندازه‌ای در عرفان یهودی شناخته‌شده است که در بعضی موارد برای اشاره به اسطوره‌های عرفانی یهودی یا همان کابالا مورداستفاده قرار می‌گیرد. شهرت Tree of Souls به‌عنوان نمادی برای عرفان کابالا به‌اندازه‌ای است که هوارد شوارتز کتاب خود در باب اسطوره های عرفانی یهود و کابالا را با همین نام منتشر کرده است.
 
در کتاب هوشع از تنخ  آمده است که در بهشت درختی به نام درخت روح ها وجود دارد و ارواح تمام آنچه تا کنون آمده است و آنچه خواهد آمد در آن قرار دارد. پدر عرفان کابالیسم، اسحاق لوریا  که شبکه عرفانی او را کابالای لوریانی می نامند، بر این باور بود که معادل درخت روح‌ها در بهشت، درخت‌های روح زمینی نیز وجود دارد. بر اساس آموزه‌های او درختان در طبیعت مأمن و جایگاه روح‌ها هستند.
 
در شرح‌حال اسحاق لوریا آمده است که وی روزی شاگردان خود را برای تعلیم به میان طبیعت برد، ناگهان دید که روح‌های بسیاری درختان را احاطه کرده‌اند، او لحظاتی باروح‌ها سخن گفت، شاگردان که روح‌ها را نمی‌دیدند پرسیدند استاد با که سخن می‌گویید و اسحاق پاسخ داد اگر شما هم‌صدای آن‌ها را می‌شنیدید می‌دیدید که چه روح‌های بسیاری در درختان حضور دارند . این روایت درست همان چیزی است که در سکانس معرفی درخت روح‌ها به جیک در فیلم آواتار به تصویر کشیده شده است. در آواتار نیز نیتاری به جیک می‌گوید که درختان جایگاه روح‌ها هستند، روح اجداد ما. ما می توانیم صدای آنها را بشنویم.
 

باور به روح

باور به روح برای درختان از  آموزه های مسلم کابالای یهودی است. در شرح احوال خاخام ناخمان براتزلاف افسانه های زیادی در ارتباط با روح درختان آمده است از جمله آنکه او شبی را در مسافرخانه ای سپری می کرد، در نیمه های شب با ناله او ساکنان خانه از خواب پریدند و علت ناله ها را جویا شدند. خاخام براتزلاف از جا برخواست و دست به قلم برد و نوشت: هرکس درختی را قطع کند مرتکب قتل شده است. خاخام از صاحب مسافرخانه پرسید آیا این ساختمان بجای درختان قطع شده بنا شده است و او پاسخ داد آری. خاخام گفت شب در خواب روح درختان را می بینم که اشک می ریزند و موجب هراس من می شوند. ازاین‌گونه افسانه‌های مربوط به درخت در کتاب‌های کابالا به فراوانی یافت می‌شود و همان‌طور که گفته شد به همین دلیل است که وارد شواتز کتاب خود درباره اساطیر عرفان یهودی را درخت روح‌ها نام‌گذاری کرده است.
 

درخت کابالا

قدیمی ترین و اصلی ترین متن کهنی که در آن به اسطوره درخت روح ها اشاره شده است، یکی از نوشته‌های موشه دِلیون  (استاد مؤسس کابالا) می‌باشد. جالب این است که موشه دلیان کسی است که برای اولین بار از درخت کابالا سخن می گوید که شامل 10 نشئه است و آن را به صورت یک نمودار ترسیم می نماید. درخت کابالا که دقیقا با تعبیر درخت حیات (Tree of Life) خوانده می شود، نمادی از فلسفه کابالا درباره جهان هستی است و شامل ده تجلی یا صفت برای مبدأ هستی می‌باشد که در مراحل گوناگون ظاهر می شوند.
 

حرف آخر

سینمایی آواتار درواقع پیامبر بلیغ عرفان کالاباست. مضامین و آموزه‌های عرفان کابالا که می‌توان آن را از مبانی پنهان دنیای جدید دانست، بدون آنکه نامی از آن به میان بیاید از طریق بسیاری از محصولات سینمایی در حال گسترش است و این، زمینه باورهای مشترک میان همه مردم زمین یا همان دین نوین جهانی را بر اساس آنچه مبتکران این پروژه می‌پسندند، فراهم می‌کند.
 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.